eitaa logo
نمکتاب
14.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
698 ویدیو
183 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🖌 🍀 برگی از کتاب آمده بود برای دعوت از امام! خیلی دوست داشت که مهمان خانه اش، امامش باشد. مقابل امام که نشست خجالت می کشید😓 اما ذوق و لذتی که داشت زبانش را گویا کرد: – یابن رسول الله! مهمان خانه ی ما می شوید؟ ما دلمان می خواهد پذیرای شما باشیم حتی یک وعده! لبخندِ صورت امام دلش را قرص کرد😊. تپش قلبش بیشتر شد از این حال، که امام فرمودند: – شرط دارد!😯 قلبش ایستاد. چه کند اگر نشود؟ – سه شرط دارد!✔✔✔ لبانش از هم فاصله گرفت و منتظر ماند: – ✔برای من غذایی از بیرون تهیه نکنی، همان غذایی که در خانه هست برای من هم سر سفره بگذار… سر تکان داد و صدای قلبش دوباره بلند شد. –✔ دوم اینکه هر چه در خانه موجود است همان باشد غذای ما… لبانش طرح لبخند گرفت. –✔ سوم اینکه خانواده ی خودت را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی! دست گذاشت روی چشمش👀، روی قلبش❤، روی دهانش👄 و پرسید: – می آیید. شنید: – میآیم!🙌 ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @namaktab_ir ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🖼 📚 خانه‌شان یکی‌دوتا کودک نداشت. با حسن و حسین و زینب و کلثوم علیه‌السلام می‌شدند چهار بچه. یکی هم در راه بود. خانه‌ی پر طراوت و شاد و بانشاطی داشتند.☺️ 🍃فاطمه سلام‌الله‌علیها با بچه‌هایش بازی می‌کرد، با آن‌ها هم صحبت می‌شد و برایشان قصه‌ها می‌گفت . 🔅می‌گذاشت حرفهایی را که شنیده بودند بزنند، بپرسند و بشنوند. 💠مادر برایشان شعر هم می‌خواند: مثل پدر باش ای حسن از حق دفاع کن ای حسین کن بندگی ذُوالمَنَن با کینه تو زان دم مزن ♡♡♡♡ ✔️تربیت شاُن مادر است. اسباب و وسایل، همان خلاقیت و رفتار و کلام مادر است و بچه‌ها با مادرند که خوبی‌ها و بدی‌ها را می‌شناسند و فضای خانه عطر فهم مادر را می‌گیرد فهم بندگی و بزرگی!👌 ╭┅──────┅╮ @namaktab_ir🌺 ╰┅──────┅╯
🖼 📚 ☘ برگی از کتاب: اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش👁 راه گرفت… مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه 🍩 🍽را خودش بریده بود. اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود.💦 پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد: _البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠 namaktab.ir 🔶 namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
🖼 📚 بــــ☘ـرگی از کتــاب: داعشی ها هم داشتند‼️ به امامت سر کرده ی آمریکایی شان، ! آن روز در به اصطلاح، نماز جمعه شان، ابوبکر خطبه می خواند که گفت: ما اگر را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی او را در آتش خواهیم سوزاند!🔥💥 چند روز بعد حاج قاسم هم جوابش را داد: آقای بغدادی! زمانی که این حرف را زدی، بنده روبه روی شما در صف سوم، بین جمعیت نشسته بودیم!👏👏👏 ┅┅═•❥◎🌹🌹🌹•◎❥•═┅┅ قیمت: ۱۰۰۰۰ تومان این کتاب تخفیف ندارد... چرا⁉️ چون با سودش میخوایم کتاب رو سر مزارشون هدیه بدیم🌸🎁 در این امر خیر شریک باشید🌸 از طریق👇 📦 @sefaresh_namaktab ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🖼 📚 ﷽؛ 🥀همه رفته بودند و مانده بود حسین! 🌴 به دنبال حسین مهلا مهلا می خواند و صدای یابن الزهرایش اشک را...!😭 حسین اشاره کرد بر قلب 💔خواهر مضطر و فرمود: -صبر کن خواهرم! زینب ماند بی حسین و صبر کرد! 💎 صبر معنا و استقامتش را از زینب گرفت! نه این که مقابل ناحق سکوت کند! نه این که زمان حرف زدن و مطالبه ی حق کردن، لب ببندد! نه این که امر به معروف نکند و مقابل منکر چشم ببندد! 🔰 زینب برای رسیدن به هدفی که امامش داشت، از مال و جان و آبرو و خانواده اش گذشت! و مقابل یزید سکوت نکرد! قیمت با تخفیف ویژه: ۶۰۰۰ تومان سفارش از طریق:👇 📦 @ketab98_99 🌴┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄🌴 😇 برای آرامش مردمی که ساکن خانه شده‌اند تصمیم گرفتیم، کتاب📚 هدیه بدهیم با اصول بهداشتی👇 https://eitaa.com/namaktab_ir/1793 🦋 دلتان خواست لبخندی بر لبی بنشانید، فکری را آرامش دهید، در این امر سهیم شوید. 💳 شماره کارت نذورات: 5041721039933271 ╔ ✾" 🏴✾ 🏴"✾ ═╗  @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🗓 🌸 ۲۰ روز مانده تا نیمه شعبان ⠀ ⠀⠀ོ ⠀⠀⠀ ⠀ོ ⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ حالمان‌را ‌عطرِ‌یاررفته ‌بهتر‌میڪند . •┄┅┄•♡❣🦋اا❣🦋♡•┄┅┄ 🍃امید اصلا یک چهار حرفی نیست. امید اصلا خلقت من و شماست! حس خاص نیست، فکر و اندیشه نیست… 🍃امید روح و عالم و آدم است… جلوه‌ای از روح الله است! 🍃امید، مهدی فاطمه(س) است، عیسی مسیح(ع) است که هم‌زمان با ظهور منجی می‌آید و در پشت سرش نماز می‌گذارد. 🍃امید زنده می‌کند و می‌بردت تا بی‌نهایت، تا خدا! 🖼 📚 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🏴 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🖼 📚 بــــ☘ـرگی از کتــاب: ✍ هیچ کس به من نگفت: ⛅️که غیبت شما به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم می گذاری👣، در بین مائی، ما را می بینی و میشناسی، ما هم تو را میبینیم، ولی نمی شناسیم.😔 🍃🌸 مگر نه این است که شما را تشبیه کرده اند به یوسف(ع) که برادران را دید و شناخت. ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند. 🌸🍃مگر نه این است که در دعای ندبه می خوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم؛ ای دور از مایی که دور از ما نیستی. 🤔مگر نه این است که وقتی می آیی، خلایق انگشت به دهان می مانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم. پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناخته ای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمی شناسمت. ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی ست. ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجود حس می کردم🤗 ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🖼 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🖼 📚 بــــ☘ـرگی از کتــاب: ✍ امام ساکن آسمان‌ها بود‌ در عرش خدا. 🍃پس خدا منت گذاشت بر من و شما و او را میان ما ساکن کرد. 😔ما ظلم کردیم در حق امام و البته بیشتر در حق خودمان؛ او را رها کردیم. 👌تعدادمان به ظاهر زیاد است، اما تشکیلاتمان، برای یاری امام آماده نیست! در سراسر دنیا، مشکلات ما همه از جهالت‌ ما است! •═•••🍃••◈🦋◈••🍃•••═• از نذری نیمه شعبان جا نمونی...😉👇👇 https://eitaa.com/namaktab_ir/1898 🗓 🌸 6 روز مانده تا نیمه شعبان ساعـ⏰ــتم را جلو می‌ڪشم شاید ڪمی به آمدنٺ نزدیڪ‌تر شوم🥀 آدم اسٺ و آرزوهاے سالِ جدیدش! ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🖼 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🖼 💌🍃 بــــ☘ـرگی از کتــاب: 🌸 مانده بود که چه طور 🍂 را رام کند ... ✍🏻گاهی دوستانش راه حلی داده بودند اما فایده نکرده بود و خیالش راحت بود که مصطفی دل دارد و هنوز دلبر ندارد ... فقط نمیدانست چه طور این دل را برای خودش بکند ... همین که می دید مصطفی با هیچ‌ کس نبوده و خاص است، بیشتر دلش می خواستش ... ❣۲ ❣ ╭┅──────┅╮ 🖼 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
برگـــ🍀ـــے از ڪتاب ڪشتے پدر از دور به همان هیاتے بود ڪه در خواب من. نمےدانم در خواب روے برجے نشسته بودم یا قلہ‌ے ڪوهے؟ اما سردم بود، خیلی سـرد. فریاد زدم: "الآن مےآیم ڪشتےات را خراب مےڪنم" و خواستم تا رسیدن به ڪشتے یڪسره بدوم. تلو تلو خوردم و تنگ از دستم افتاد...🍂 ╭┅──────┅╮ 🖼 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
برگـــ🍀ـــے از ڪتاب رو بہ عبدالله برگشت و گفت: ” و اما من! هرگز براے امام خویش تڪلیف معین نمےڪنم، ڪہ تڪلیف خود را از حسین مےپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، ڪه براے هدایت مےخواهم. ╭┅──────┅╮ 🖼 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯