📚 وقت بودن:
📘 #وقت_بودن
✍️نویسنده: #جلیل_سامان
📖انتشارات: #کتابستان_معرفت
👦🏻#جوان
🌀 معرفی:
❌خیلی ها وقتی که باید باشند نیستند، وقتی که نباید حاضرند.
🔅 رمان داستان جوانمردی است که به وقتش هست، می ماند و جان و مال و ناموس عده ای را نجات می دهد و وقتی هم که نباید آرام و بی صدا 🤫می رود👣
🍀 برگی از کتاب:
🤗 مائده با هیجان، قبای گل دوزی شده بلوچی اش را چنگ زد. بی اختیار می خواست کل بکشد. عاشق و مشتاق به شوهرش چشم دوخت.
☺️جان محمد انگار داشت عقده تمام این سال ها را بر کنده های بی جان خالی می کرد. چنددقیقه ای طول کشید تا بلاخره جان محمد از نفس افتاده نشست روی زمین و دستار را باز کرد.
ـ جانومد!
😍این را مائده چنان عاشقانه گفت که جان محمد را شرمگین کرد و سرش را پایین انداخت. مائده رفت و به سرعت با لیوانی آب برگشت. با لبخندی برلب دوباره گفت:
ـ جانومد!
😙جان محمد بی طاقت شد. دستی که لیوان را به سوی او گرفته بود، بوسید و به سوی خود کشید.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🔰 بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📕 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾"
نمکتاب 🇮🇷
📣طرح تخفیف🤩 تعطیلات اجباری و عیدانه 📣 تخفیف کتب نمکتاب(#کتاب_های_موجود) و تحویل درب منزل🏡: مومن هم
📘کتاب:#طیب
✍️نویسنده:#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌹 #انقلاب
🙎♂️#جوان
🌀معرفی:
طرف از این رو به اون رو شده!
⬆️⬇️
قمار برایش حلال بود، شراب🥂 برایش حکم آب 🥛داشت.
حرام برایش شیرین🍰 بود و
کلا رنگ زندگی اش را خودش انتخاب می کرد.
اما ته دلش❤️ یک قطره خون بود که او را گاهی حالی به حالی می کرد و آخر هم…
کتاب طیب جذ اب وخواندیست زندگی این مرد که ازاین رو به آن رو می شود.
☘️ برگی از کتاب:
در مقابل ساختمان شهربانی تهران، طیب خان پیاده شد.
مسئول کلانتری از او اجازه گرفت و یک دستبند و یک پابند به او زدند.
طیب خان در طبقه بالا پشت در اتاق تیمسار نصیری ایستاد آنجا یکی دیگر از دوستان طیب نیز حضور داشت.
این دو نفر را نیم ساعت پشت در اتاق معطل کردند
بعد هم که وارد شدند نصیری رو به دوست طیب کرد و شروع کرد به فحش دادن🙄😱.
طیب خان سرش را بالا آورد و گفت: “….فکر نکنم حق داشته باشی به ما فحش بدی.”😡
نصیری بلند شد و گفت: مثلا اگر به توی فلان فلان شده فحش بدم چه غلطی می کنی؟😏
یک دفعه دیدیم طیب خان به سمت نصیری حمله کرد و گفت: به گور پدرت خندیدی😤 و بعد …
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
#ستاره_درخشان
بشتابید🏃♂️🏃♂️🏃♂️طیب
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📚 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾"
📚 کتاب: #نفوذ_در_ایران
🌀انتشارات: #گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
👱♂️#جوان
🔖 #دشمن_شناسی
📌 معرفی:
کتاب نفوذ در ایران: روباه پیر را اگر می خواهی بشناسی دقایقی با کتاب📖 همراهی کن.
☘️ برگی از کتاب:
📕 آنگاه دبیر کل کتابی ۱۰۰۰ صفحه ای دست من داد.
در این کتاب نتایج تلاش این بدل ثبت شده بود.
کتاب را همراه خود به خانه بردم.
سه هفته مرخصی گرفتم. کتاب را از اول تا آخر خواندم.
✅ گفتگوها دراین کتاب بسیار دقیق بود.
هرچند دبیر کل گفته بود ۷۰ درصد پاسخ ها درست است، ولی به نظر می رسید بیش از ۷۰درصد باشد.
🗣 در این گفت و گوها من به نقاط
ضعف مسلمانان پی می بردم و نیز متوجه به نقاط قوت آنان می شدم.
و این را هم متوجه شدم که چگونه باید عمل کنم تا نقاط قوت آنان را تبدیل به ضعف کنم… (صفحه ۲۴)
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🔰 بشتابید🏃♂️🏃♂️🏃♂️نفوذ در ایران
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🍃 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾"
📚 قصه شال:
📗 کتاب:#از_او/ #قصه_شال/ #شهید_محمد_معماریان
✍️نویسنده: #نرجس_شکوریان_فرد
🌀#عهدمانا
🙎♂#جوان
🔖 #ستاره_درخشان
📌معرفی:
۱۶سال بیشتر نداشت که پرونده🗂🗞 زندگی اش توی این دنیا بسته شد.
اما خیلی عجیب است 🤔
که از خیلی جاهای این دنیا می آیند و برای بازشدن گره مشکلات دنیایی شان پرونده او را ورق می زنند📑 و آن را بازخوانی می کنند📖.
شما هم اگر مشکلی دارید این کتاب را تورّق کنید.
☘️ برگی از کتاب
بغضش ترکید و سیل اشک😭 از چشمانش سرازیر شد.
حس کرد دختری است که برای شکایت از سختی هایی که پیش آمده مقابل پدرش نشسته است.
دلش می خواست که پیامبر (ص) در حق محمد، پدری کند.
یک دفعه دید یک اسب سوار سراپا سفید، با صورتی که مثل مهتاب🌝 می درخشید، دور جانماز می گردد. تمام وجودش پر از حرارت شد💥، دلهره به جانش افتاد😳.
بی اختیار بلند شد، ایستاد و گفت:
یا رسول ا…! من بچه ام را از شما می خواهم، ولی سالم.
اگر ماندنی است، از خد بخواه بچه ام را صحیح و سالم به من برگرداند….
وقتی به خودش آمد تنها ردی از بوی عطر اسب سوار باقی مانده بود.
از پشت بام پایین آمد.
دلش آرامش عجیبی پیدا کرده بود. به مادرش گفت:
مادر! بچه من یا همین الان خوب می شود یا می میرد….😊
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🔰 بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📗 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾"
نمکتاب 🇮🇷
#ارسالی_مخاطبین سلام✋🏻 من یک معلمم👩🏫 اندیشهی دانشآموزانم👧🏻 برام خیلی مهمه; 💫 اینکه چطور میان
#ارسالی_مخاطبین
یک معلم نمونه و دلسوز🌹
✅ #سفارش کتاب از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📚 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ_معرفی_کتاب
📚 #زنان_عنکبوتی
✏ #نرجس_شکوریان_فرد
شبکه کاریابی زنان 👩💻...
دخترها به میل خود به دبی می رفتند🤐
تجارت ناموس 😨...
انقلاب رنگی 🏳🌈...
تار عنکبوت 🕸!!!
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🎬 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
نمکتاب 🇮🇷
#برای_این_روزهای_سخت
.
🔅 برای فرار از خستگی و کسالت این روزهای قرنطینه تصمیم گرفتم تو خونه با کارایی که دوست دارم خودم رو مشغول کنم شاید حالم بهتر بشه...
.
📱از گوشی و فیلم و هرچیز مجازی دیگه خستم!
جذاب ترین کار هم واسه من مرتب کردن کتاباست...📚
🏃♂رفتم سراغ کتابخونهای که ماه هاست طرفش نرفتم و نیاز به یه گردگیری و مرتب شدن اساسی داره.
.
📕کتاب ها رو در میارم خیلی هاشون پر از خاطره و حس خوبن... ورق میزنم و نگاه میکنم... 📖 هربار کتابی رو میخونم حس میکنم یه بخشی از احساس و حال من بین ورق های اون کتاب میمونه.
و حالا وقتی اون کتابا رو ورق میزنم دوباره همون حال و هوا رو تجربه میکنم
یکی یکی کتابارو، رو هم میزارم که چشمم به اقیانوس مشرق میفته.
.
📒 کتابی که بخشی از احساسم نه؛ بهتر بگم همه ی احساس و قلبم💗 رو تو خودش جا داده بود و حالا با دیدنش کلی دلتنگی اومد سراغم...
🕌دلتنگی سه سال زیارت نرفتن و به هم خوردن سفر مشهدی که قرار بود این هفته باشه!
🚘امسال با کلی ذوق و شوق برنامه ریزی کردیم واسه این سفر ولی حالا....
.
کتاب رو باز میکنم هنوز هم با دیدن اسم این کتاب پر از شوق و اشتیاق میشم...🤩
.
چشمام رو می بندم کتاب رو باز میکنم دوست دارم با اقیانوس مشرق تفال بزنم:
⁉️"اراممی پرسد: پس چگونه با مردی که در خراسان است سخن میگویی؟
پینه دوز سر می چرخاند نگاهش می کند و می گوید: میان ما و امام هیچحائلی نیست
بر سرش مسح می کشد و می گوید:
👋امام ما بی فاصله است...حی و حاضر است
سلامش دهی پاسخ می دهد.
می چرخد طرفی خم می شود و می گوید:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"
.
چه قدر آروم میشم با این جملات...
هر بار که اینجملات رو میخوندم انگار توی حرم قدم میزدم و نفس میکشیدم...🤗
.
دوباره چشم می دوزم به نوشته های کتاب:
🗣"بر میگردد طرف عمران: درباره ی کسی حرف میزنم که اگر صدایش کنی نگاهت می کند، اگر تشنه باشی آبت می دهد، اگر گرسنه باشی نانت می دهد...
امام ما امام عالم است. دور و بعيد و غريب نيست. هميشه مجاور است...
فاصله، حجاب ماست نه حجابِ او . او را حجابي نيست مگر آنكه خدا بخواهد."
.
🌊اقیانوس مشرق رو بار اول که دستم گرفتم خیلی زود توی آبی بی کرانش غرق شدم...
🥛و حالا دوست دارم دوباره با عمران مسیحی هم سفر بشم برای پیدا کردن آب حیات.
.
👌راستی گفتم آب حیات...
حس میکنم این روزها انگار همه به دنبال آب حیاتیم!
چیزی که عمران در این کتاب به دنبالش بود...
📗اقیانوس مشرق را بخوانیم در این روزهای خسته کننده شاید ما هم آب حیات را یافتیم و از این روزهای سخت بیرون آمدیم...
📚 #اقیانوس_مشرق
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
☎️ اگر دلتنگ آقایی و میخوای سیم دلت وصل بشه، شماره 1640 رو بگیر🤗
سلاااام آقا👋
📚دنیای دیدنی:
📗کتاب #دنیای_دیدنی
✍نویسنده: #رضا_مصطفوی
🌀انتشارات: #عهدمانا
🤩 #نوجوان
برگــ☘ــے از ڪٺاب:
👌جالب است بدانید که چرا نوزادان👶 این قدر گریه می کنند.
💦در مغز نوزادان رطوبتی هست که اگر بماند باعث بیماری ها و دردهای بزرگ، مانند کوری می شود.
😭گریه، این رطوبت را از سر نوزادان بیرون می برد و باعث تندرستی او و سلامتی چشمانش می گردد.
💑پدر و مادر نوزاد هم که نمی دانند این گریه، چه نعمتی بزرگی است، مدام سعی می کنند او را با هر ترفندی که بلدند و می توانند، ساکت کنند.🤫
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
بشتابید🏃🏃🏃
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
📚هنوز سالم است:
📗 نام کتاب: #هنوز_سالم_است
🔖#ستاره_درخشان. #شهید_شفیعی
✍️نویسنده:#نرجس_شکوریان_فرد
🌀انتشارات:#عهدمانا
📌معرفی:
من در سال ۱۳۸۱ در تشییع پیکر محمد رضا شفیعی شرکت کرده بودم و می دانستم که پیکر مطهرش سالم است. ولی همیشه دوست داشتم دلیل سالم بودن پیکرش رو بدونم. وقتی این کتاب رو خوندم اصلا فکر نمی کردم که این قدر زندگی ساده و خاکی داشته باشن. 👌
متوجه شدم که💕 مادر💕 نقش سازنده ای داشتند.
مادر شهید یک الگوی بسیار عالی برای زنان و مادران جامعه هستند و خود 🌷شهید🌷 الگوی بسیار بزرگی برای جوانان.
💚روح که سالمِ سالمِ سالم باشد سالم ماندن جسم غریب نیست…
📝 خلاصه:
جنازه محمدرضا را از زیر خاک در می آورند.
بعد از ۱۶سال جنازه سالم است.
محمدرضا پسر خانواده ای ساده بود.
مادرش قالی می بافت و پدرش دست فروش بود.
✅اما یک رازهایی باید باشد که این اتفاق عجیب در عالم بیفتد…
بخوانید تا بدانید.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
#جوان
#نمکتاب
نمکتاب 🇮🇷
بخشنده ترین این دیار حسین است. -مشکلت را فقط حسین حل می کند! -از من می شنوی جز با حسین با کسی دیگر
📸 #عکسنوشته
📚 #عکسنوشته_امیر_من
📘 #امیر_من
✍ می دانی چه چیزی مهم است؟
یک پشتیبان مهربان! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی،
کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است…
❇️بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╭┅──────┅╮
📸 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
📚کتاب #معلم_فراری (قصه فرماندهان۲)
✍نویسنده: #رحیم_مخدومی
🌀انتشارات: #سوره_مهر
🔖 #ستاره_درخشان .
📌معرفی:
دانش آموز اگر از مدرسه فرار کند🏃♂ همه می گویند چه بچه شری.
حالا این کتاب داستان معلم فراری است، چه معلم عجیبی!😳
☘برگی از کتاب:
ابراهیم فقط حرف خودش رامی زد”من باعث شدم سربازها کتک بخورند. حالا هم خودم باید جبرانش کنم. باید شر سرلشکر را از سربچه ها کم کنم)”
😡گروهبان باعصبانیت می گوید:(اوسرلشکر است….توسربازی می فهمی چه می گویی؟))
ابراهیم به شوخی می گوید: ((او سرلشکر است …من هم آشپزم👨🍳. آشی براش بپزم که یک وجب روغن باشد.))
حالا برو قفل آشپزخانه را بازکن🔓 فقط مواظب باش سرنخوری، کف آشپزخانه طوری شده اگر زنجیرچرخ هم به کفشهایت ببندی بازهم سرمی خوری!😃
یونس با احتیاط🚶♂ به طرف در رفته قفل آن را بازمی کند. ابراهیم درحالی که وضومی گیرد می گوید: حالاکف شور را بردار و خودت را مشغول شستن کف آشپزخانه نشان بده. ابراهیم سجاده اش را روی تخت پهن کرده به نماز می ایستد.
🚔ازبیرون صدای ماشین می آید اول ماشین سرلشکر بعد یک جیپ نظامی چماق به دست چلوی ساختمان آشپزخانه می ایستد.
سرلشکر چماق یکی از نظامی ها را گرفته به طرف آشپزخانه راه می افتد. با دیدن آن دو غرولندکنان به طرفشان حمله ور می شود. پدر سوخته های عوضی شماهنوزآدم……هنوزحرف سرلشکرتمام نشده که سرخورده پاهایش در هوامعلق می شود و با کمرو دست به زمین کوبیده می شود.
با صدای آه وناله, نظامی ها به آشپزخانه دویده, یکی پس ازدیگری روی سرلشکرمی افتند…..ص۳۱😆
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
نمکتاب 🇮🇷
📚 پویش کتابخوانی خانوادگی به وقت تعطیلات 💎 همراه با جوایز ارزنده🤩🤩🤩 همراهان گرامی “نمکتاب”،سلام✋
📚مهمانی باغ سیب:
📘 #مهمانی_باغ_سیب
🤩 #نوجوان
🔖 #نوجوان_رمان
یک قـــ🍉ــاچ کتــاب:
🗣 «همه با فریاد حمزه از جا پریدند. از چشمان حمزه انگار آتش☄ زبانه میکشید.
پوست گندمگونش تیره و کمان در دست راستش میلرزید.
حمزه رو به ابولهب فریاد زد: تو برادر منی، عموی محمّدِامین هستی؟ فرزند عبدالمطلب هستی؟ ننگ بر تو. غیرتت کجاست؟ به او حمله کنند، دشنامش بدهند و تو لال شوی و هیچ کاری نکنی؟😐
کجاست آن بیغیرتی که جرئت کرده به عزیزتر از جان من توهین کند؟
👀حمزه چشم گرداند. ابوجهل مثل مرده، سفید شده و میلرزید. حمزه جلو رفت. چنگ انداخت و یقۀ ابوجهل را گرفت و بلندش کرد.»🤛
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
____📬🌸__📖__🌸📬____
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه
#سفارش از طریق👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🤩 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾