eitaa logo
نمکتاب
14.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
693 ویدیو
183 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💢رهبر معظم انقلاب: در دهه فجر بر سر در هر خانه‌ای پرچم جمهوری اسلامی بزنید. ╔ ✾🇮🇷✾🇮🇷✾ ════╗   @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
هدایت شده از  تک رنگ
🔆 فیلم *۲۳ نفر* یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است. اما . . . متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته میشه😔😥 تازه . . . جالبه بدونید سردار سلیمانی عزیزمون(🌹) هم تو تصویربرداری بعضی از سکانس های این فیلم حاضر بودن...😍😭 حتما ببینید و ببینانید!!👀🔚👀👀👀👀👀👀 #بیست_و_سه_نفر #وقت_سینما_رفتنه 🌼 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌼
🖼 📚 ☘ برگی از کتاب: اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش👁 راه گرفت… مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه 🍩 🍽را خودش بریده بود. اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود.💦 پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد: _البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠 namaktab.ir 🔶 namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📸 🌷 📣 به مدرسه ها سفارش کنید... 🎉رهبر انقلاب: جوانان و نوجوانان، بچه‌ مدرسه‌ای‌ ها، در هر خانه‌ای که هستند، متعهد بشوند که کوچه‌های خودشان را با این کاغذهای رنگی تزیین کنند و خودشان را مشغول نمایند. به مدرسه ها سفارش کنید آن ها هم به بچه ها توصیه کنند.  ١٣۶٩/١٠/١١ ╔ ✾🇮🇷✾🇮🇷✾ ════╗   @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
♨️ 📚 ✍️ 🔖 🌀 ☘️ برگی از کتاب: حاج قاسم ✅ یک ویژگی هست که خاص شهداست؛ زنده اند … ما را مشاهده می‌کنند… همین هم می شود کلید قفل🔐 رمز آلودی که فقط مسلمانان می‌فهمندش! 🍃حاج قاسم و یاران شهید امام زمان عجل‌الله تعالی فرج الشریف نظاره‌گر کار های ما هستند. چه کاری؟ چگونه؟ چرا؟…⁉️⁉️ 🔹و چقدر دلشان می‌خواهد که ما هم، مثل خودشان زندگی‌مان را به ظهور حضرت صاحب، متفاوت از میلیارد ها آدم ببندیم! فرج آقا که بشود آدم‌ها حسرت می‌خورند😔 که چرا کم کار کردن در دوران غیبت. چون بهترین عمل بوده و… همراه شهدا می‌شود کارها 💪کرد؛ حسرت‌زده نمانی… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
👇👇👇👇😊 💦 نمیتونی کتابهای شهید علم(شهید دکتر شهریاری و شهید رضایی نژاد) رو بخونی و اشک نریزی و عاشق خودشون و راهشون نشی. نمیتونی کتابهای اینک شوکران1 شهید منوچهر مدق و در حسرت یک آغوش رو بخونی و از خودت خجالت نکشی😓 که یعنی این صبوری یعنی این پس من چه کار دارم میکنم. 🌹 نمیتونی کتاب در کمین گل سرخ رو بخونی و صید صیاد نشی چه مردها داشتیم روزی در ابن کشور ندنستیم قدر آنها را. 🦋 نمیتونی مرد رویا ها چمران رو بخونی و مثل پروانه دورش نچرخی و راست راست راه بری بگی من ایرانی ام ولی کار خودمو میکنم. اولویتها به من چه... دلم میخواد این شغلو داشته باشم.... پول تو فلان شغله اعتبار تو فلان شغله نمیتونی عزیزم.... 🔸 نمیتونی عمار حلب بخونی و هیئتی نباشی و سر مزار شهدا نری... 🔺نمیتونی من میترا نیستم همون راز درخت کاج رو بخونی و هر کار دلت میخواد بکنی خجالت میکشی دختری 12 ساله مراقبه میکنه کمتر بخورم کمتر بخوابم و کمتر حرف بزنم... نمیتونی پسر فلافل فروش رو بخونی و پول پرست باشی نمیتونی هر جور دلت میخواد تو خیابون راه بری👣و شهادت عاشقای خدارو شش ماه شش ماه عقب بندازی.... ✔️ نمیتونیییی نمیتونی مهمانی باغ سیب بخونی و عاشق مصعب نشی عاشق جعفر نشی عاشق بلال ابوذر اویس سلمان سمیه نسیبه یاسر عمار حمزه ابوطالب علی ع و ... نشی نمیتونی عاشق پیامبرت نشی که آنها عاشقش بودن نمیتونی عاشق خدا نشی که اینا عاشقش بودن نمیتونی بگی نبوت یعنی چی و نمیتونی این قدر حودتو به نفهمیدن بزنی 🙏خدایا به ما بفهمان قبل از آنکه فهمیدن سودی نداشته باشد. شهدا شرمنده ایمممممم😥🌹 و حال بخوانیم کتاب را جوری دیگری... با یک حال خوب...☘ ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📚خاطرات احمد احمد: 📗 ✍️ 🌀 🔖 . 🙎🏻‍♂️ 📝 خلاصه: صفر تا صد یک مبارز سیاسی انقلابی در قالب روایتی خواندنی ☘️ برگی از کتاب: وسوسه های ایرج در من اثر کرد. من که نمازم را اول وقت می خواندم تصمیم گرفتم دگر نماز نخوانم!😐 اذان شد و با اینکه وضو داشتم برای نماز برنخاستم لحظه به لحظه نگرانیم بیشتر می شد. 😖 اضطراب و تشویش تمام فکر و ذهنم را گرفت عقربه ها به سرعت به پیش می تاختند 😢 احساس می کردم در حال فرورفتن در قعر جهنم هستم. چطور طاقت خواهم آورد که چند روز نماز نخوانم؟ به نقطه بحرانی رسیدم گویی عزیزی را از دست داده ام. دیگر طاقت نداشتم. ساعت از ۲ عصر گذشت فرصتی نبود تا نماز ظهر قضا شود گریان دویدم … . ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🔹چند روز بود که رابط مجموعه در ترکیه پیام مبهمی فرستاده بود و دیگر هیچ خبری بعد از آن نشده بود. بلا فاصله از فرانسه هم یک پیام📨 دریافت شده بود مبنی بر کلید🗝 خوردن پروژه ­ای در ایران! اما هر دو رابط بعد از فرستادن پیام در سکوت رادیویی فرو رفته بودند و امکان هیچ نوع ارتباطی هم نبود. 🔸امیر یک نیرو را به طور ثابت پای سیستم نگه داشت تا به محض آمدن پیام برای رمزگشایی اقدام کند. 💠 روز پنجم، در سکوت اول صبح اداره، وقتی امیر وارد اتاقش شد، بولتن سبز رنگ روی میز وادارش ­کرد تا ببیند بچه­ ها کار را چه­ طور انجام داده ­اند. خیالش از سیر خبرها که راحت شد، صفحه­ ی لب ­تابش 💻را روشن کرد، باید نظر نهایی اش را روی گزارش مفصل گروه­ های خبرنگاری می ­داد تا برای اقدام وارد گردش کار اداره شود. هنوز چند صفحه📄 نخوانده بود که در با شدت باز شد. نه سرش را چرخاند و نه نگاه از صفحه برداشت. فقط سینا بود که وقتی خبر خاصی داشت تمام آداب یادش می ­رفت. امیر غرید: -اگه خوش­ خبری بگو و الا برو!  سینا بدون تامل گفت: -آقا امیر… رابط ترکیه ارتباط گرفته! چشم از صفحه­ ی مانیتور برداشت و نگاهش را ثابت کرد روی سینا تا بهتر بشنود. ادامه در سایت نمکتاب •═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═• 🤩☺️😎 ⏰ هر شب راس ساعت۲۳ در با بخشی ار رمان زنان عنکبوتی همراه باشید😍👇👇👇 https://b2n.ir/402784 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
💌 خاطره آقای غریب هنوز دستم را از روی زنگ در برنداشته بودم که در باز شد. تعجب کردم😳. با خودم گفتم 🤨حتما منتظر کسی بودند. تا آمدم دوباره زنگ بزنم پسر بچه ای در را باز کرد و گفت: کتابها را بده. هم خنده ام 😄گرفته بود هم تعجب کردم😳. سلام کردم و مثل خودش گفتم: نع، نمی شه. اول بسته قبلی رو بیار تا بسته بعدی کتابها 📚رو بهت بدم. چشم ریز کرد و گفت: الان میارم! به خیالم رفت که یک ربع دیگر ⏰برگردد که دیدم یک دقیقه نشد با پلاستیک کتاب ها برگشت!😉 پلاستیک 📚رو داد و گفت کاری نداری، می خوام برم کتاب 📖بخونم! با خنده ی بسیار دلم را گرفتم و عقب آمدم. او هم در را محکم بهم کوبید و رفت که کتاب 📖بخواند! خدا را شکر همسایه هامان خیلی از طرح استقبال کردند. حتی بعضی ها گفتند اگر کمک می خواهید ما هم می توانیم در پخش و جمع آوری بسته های کتاب کمکتان کنیم🤩. تشکرهای بسیارشان شرمنده ام می کند و نیرو و قوت قلبم را زیاد می کند. امروز که برای دادن بسته جدید 📚و گرفتن بسته ی قبل به در خانه ی یکی از همسایه ها، محمد آقا، رفتم مثل همیشه خیلی تشکر کرد. من هم بسته جدید📚 را دادم و بسته ی قبلی را گرفتم. خداحافظی کردم و تا آمدم بروم صدایم کرد. فکر کردم اشتباهی رخ داد. برگشتم، گفت: ببخشید یک سؤال؟ گفتم: بفرمایید! گفت: چیزهایی که توی کتاب فریادرس نوشته واقعیت داره؟! 🤔😥 با مهربانی بهش نگاه کردم و گفتم: بله همه شان واقعی است. تشکر کرد و داخل رفت و در را بست. من هم برگشتم با دلی سوخته 😩و اشکی روان 😭😭برای آقایی که اینقدر غریب است که مردم عنایت های امام🌹 را غیرواقعی می پندارند.
📸 📚 ✍ وقتی می گویییم کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد، معنی حرفمان این است... ╭┅──────┅╮ 🇮🇷 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯