eitaa logo
نمکتاب
16.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
823 ویدیو
189 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 «حتی دفترهایشان!» 📖 مجموعه داستانک 💬 دفترش را تند تند ورق زد. نبود که نبود. دلش هری ریخت. انگار تمام چیزهایی که دیشب نوشته بود، غیب شده بودند. موضوع انشا این بود: «افتخارات ایران را بنویسید». از پدربزرگ شنیده بود، خارجی‌ها دوست ندارند ما افتخارات‌مان را بدانیم. نگاهی به مارک دفترش انداخت و زیر لب زمزمه کرد: «یعنی حتی دفتر‌هایشان هم...؟!»
نمکتاب
🖥 «حتی دفترهایشان!» 📖 مجموعه داستانک #باافتخار_ایرانی 💬 دفترش را تند تند ورق زد. نبود که نبود. دلش
می‌دونید این ویژگی چیه؟ دفترهای نمکتابی🤩 که حتی فلسفه هر تصویر پشت جلد نوشته شده😌
اصلا ترکیب رنگ‌ش با روح و روان آدم بازی می‌کنه🥲🥲 پ‌ن: دفترامون در یک قاب😍
دفترهای خوشگلمون رو از کانال زیر می‌تونید تهیه کنید🤩👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4222156990Cab95243082
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گوشی‌های آرمی.pdf
641.1K
📖|نام کتاب: گوشی‌های آرمی 🕰| زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه ° 💴 قیمت کتاب: ۵۰ هزار تومان تا فردا شب کتاب رو سفارش بدی ارسالش رایگان می‌شه برات😎 اینجا سفارش بده: @ketab98_99 🔹کتاب رو قبلا خوندی یا وصفی ازش شنیدی؟ اینجا بگو برامون👇 @p_namaktab ┃سایٺ┃تلگرام┃ایتا┃بله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریده کتاب هاجر در انتظار خیلی مورد استقبالتون قرار گرفت🤩 ۰ امروز هم به جای پی دی اف ده دقیقه ای ها قرار چند تا بریده از کتاب فرشته ای در برهوت رو با هم بخونیم😊 ۰ اگر کتاب رو قبلا خوندی نظرتو اینجا بهمون بگو😊👇 @p_namaktab 💴 قیمت کتاب: ۴۰ هزار تومان تا فردا شب کتاب رو سفارش بدی ارسالش رایگان می‌شه برات😎 اینجا سفارش بده: @ketab98_99
📖|نام کتاب: فرشته ای در برهوت 📝| نویسنده: مجید پورولی کلشتری 📇| انتشارات: عهدمانا این کتاب داستان دختری👩 بنام حکیمه خاتون، اهل سیستان و بلوچستان است که سنی مذهب است☺️ و عاشق پسری از شیعیان می شود. در جلسه ی خواستگاری، مشاجره ای بین آنها در می گیرد😱 و... 📖
📒فرشته ای در برهوت 1⃣ قسمت اول ☺️📕حکیمه خاتون از خجالت سرش پایین بود. _ تو اولین دختری هستی که خواستگارِ شیعه دارد. _ شیعه ها هم مثل ما مسلمانند. توی همین روستاهای سیستان، من چند تا رفیق شیعه دارم. سال هاست با هم سلام و احوال پرسی داریم. نه جنگی هست و نه خشونتی. نه دعوایی داریم و نه رقابتی . او نمازِ خودش را می خواند و من هم نمازِ خودم را. توی کتاب هایِ آنها چیزهایی نوشته و آنها شیعه شده اند، توی کتاب های ما چیز دیگری نوشته و ما سنی شده ایم. 😓📕حکیمه خاتون خجالت کشید سرش را بالا بیاورد. عبدالحمید عموی بزرگش بود. عموی مهربانی که برایش پدری کرده بود و حق زیادی به گردنش داشت. وقتی پدرش_ابراهیم_توی تصادف جاده زابل مُرد، عمو عبدالحمید شد سایه بالا سرشان. با خودش فکر کردچه دلیلی دارد پسری شیعه بخواهد بیاید خواستگاری دختری سنی؟ آن هم جایی مثل بی راه که روستایی دور افتاده و کم امکاناتی است . 👴📕عبد الحمید سری تکان داد و گفت : _ تا به حال زیر نظرش داشتی ببینی شیخین را لعن و نفرین می کند یا نه؟ _ اهل توهین نیست. مخالفت هم که بخواهد بکند، مودبانه و با استدلال است. 🤔📕از لحن حکیمه خاتون فهمیده بود که از جوانِ شیعه خوشش آمده. می دانست دختر خام و عجولی نیست. از این دختر هایی که می روند دانشگاه و چهار تا جوان که می بینند تمام دست و دل شان می لرزد و خودشان را گم می کنند. حکیمه خاتون قبلا خواستگارهای بسیاری داشت که همه شان را رد کرده بود اما حالا... _ من تا خودش را نبینم و از حقیقت عقایدش با خبر نشوم نمی توانم حرفی بزنم. نمی خواهم تو را بدهم به یک آدم کم عقلِ بی سواد. حالا چه شیعه باشد و چه سنی! ◀️ ادامه دارد... ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا