نمکتاب
•{🙃•°•❣}•
🌱]~بعضی از اندیشمندان بزرگ ما،
مثل ابوعلی سینا و فارابی،
♥️]~ معتقدند که محبت مقدم بر عشق است.
بعضی نیز عکس این نظریه را معتقدند؛
✨]~یعنی میگویند، اول عشق است و بعد محبت!
•
•
💛]~از نظر من احتمال دارد که هر دو نظر درست باشد. محبت را دو عشق همراهی میکند:
♡{ یکی عشق پیش از محبت و یکی عشق بعد از محبت . . .}♡
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
<📚>#بریده_کتاب
<🍃>#من_عشق_مخاطب_خاص
#روانشناسی
♡@namaktab_ir♡
نمکتاب
من و دوست.... ام:
🔻کسانی که کمبود عاطفه دارند با چه چیزی می خواهند مشکل کمبود عاطفه خود را حل کنند⁉️🌱
🔺بسیاری از دختران جامعه ما علاقمند هستند که با افراد مشهور ازدواج کنند...🤔
🔺🔻با این که بیشتر آنها میدانند که شخصیتهای مشهور معمولاً زندگی عادی ندارند، پس چرا میخواهند با آنان ازدواج کنند؟!🧐
<🍃>#من_و_دوست_ام
<📚>#بریده_کتاب
#روانشناسی
♡@namaktab_ir♡
♡••💎🦋••♡
(🙌🏻)-امام بیاید، زحمت میرود.
(🌱)-امام بیاید، کمها، زیاد میشود!
(✔️)-امام بیاید، غصهها تمام میشود،
(🙂)-لبها پرخنده میشود، دلها شاد میشود.
(✨)-امام! برای ما جز رحمت، زحمتی ندارد.
فدایت شوم…
(☝️🏻)-یک وعده، یک سفره، یک لحظه، یک روز، یک عید، یک مناجات
یک نماز، یک هرچه خودتان اراده می کنید…
(🥺)-مهمان ما میشوید؟
(‼️)-به هزار شرط هم که باشد.
میپذیریم!
(💫)-شرط های شما، رحمت است! :)
#بریده_کتاب
#امام_رئوف
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
♡@namaktab_ir♡
نمکتاب
♡••💎🦋••♡ (🙌🏻)-امام بیاید، زحمت میرود. (🌱)-امام بیاید، کمها، زیاد میشود! (✔️)-امام بیاید، غصهها ت
🔺🔻🔺🔻🔺
《⏰》یک وقتهایی هست...
《❌》 یک جاهایی، دلت نمیخواهد زمان بگذرد...
《👣》حتی دلت نمی خواهد قدم برداری..
《🚶🏻♀》یا اگر مجبور هستی که بروی قدمهایت را کوتاه برمیداری.
《❗️》دوست داری پاهایت به زمین، به همین قطعه از زمین بچسبد...
《🤭》و تو مجبور بشوی بمانی.
《🌀》ساعتها بیاید و برود...
《🗓》روز، شب بشود.
《🌘》شب به صبح سلام کند...
《🌱》 اما تو همین جایی که هستی بمانی.
《🤔》اصلا هم احساس نمی کنی که دارد عمرت تلف می شود و باید بروی دنبال زندگی...
《‼️》کل زندگی ات همین جاست
#امام_رئوف
#بریده_کتاب
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
♡@namaktab_ir♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حضور و غیابش در باور من فرقی ندارد.❌ مؤمن هستم به او…🙌🏻
حال مرا می داند، سلام مرا جوابگو است. :)
🔸هرچند که من کوله باری دارم پر از شرمندگی🙁
و ناشنوا و نابینایم، به خاطر حس پر گناه و حال بدم.😔
ولی لذت بودن در کنار علی بن موسی الرضا(ع)، از زمانی که دعوتم کرده است، همه ی وجودم را پر کرده… :)
🔶آقاجان… من اگر آن کسی نیستم که مورد پسند شما باشم اما تو همانی که باید!✨
تو امام رئوف و مهربان منی!🌱
تو صاحب کرامتی، تو آقایی، آقا… آقا علی بن موسی الرضا!💫
🔷همانی که مرا واداشته به اینکه ورد زبانم این باشد:
تمام زندگی ام فدایت آقا!❤️
#امام_رئوف
#بریده_کتاب
♡@namaktab_ir♡
نمکتاب
🖤••• 🔸بسیاری از شهدا... وقتی به مشکلی برمیخوردند... چه توی زندگی و چه در جنگ.. دست به دامان مادر م
••~🖤🕯~••
✨]جایگاه حضرت زهرا(س) در جریان ولایت و نورالهی درعالم،
به عنوان مشکات و چراغدان نور، محوری است.
🌱]این جایگاه محوری و امتحان و ابتلاء قبل از خلقت ایشان و همین طور در باطن عالم،
🌸]با جایگاه ایشان در ظهور خلافت الهی و ولایت و نور در ظاهر این عالم، مرتبط است و امتحان ایشان در عوالم قبل از دنیا،
🥀]با بلاء و مصائبی که در این دنیا متحمل شدند، همبستگی و نسبت دارد •••
قیمت: 15000تومان
سفارش آسان از طریق👇🏻:
@bakelas_ha
#بریده_کتاب
#مشکات_ولا
🕯@namaktab_ir🕯
┃کشتی پهلو گرفته┃
🥀] روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریبکتر!
◇این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمیآورد؟
💔]این چه روزگاری است که "راز آفرینش زن" را در خود تحمل نمیکند؟
◇این چه عالمی است که دردانه خدا را از خویش میراند؟
⚡️] روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریبتر.
◇آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است.
🌱] بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی...
#بریده_کتاب
#فاطمیه
#کشتی_پهلو_گرفته
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
[🖤@namaktab_ir🖤]
نمکتاب
┃مگر چشم تو دریاست┃ 🌱 روایت مادرِ شهیدان محمد، عبدالحمید، رضا و نصرالله جنیدی بریده کتاب: بعد از
🌿✨
💫]•°• مثل همیشه رو کردم به سمت حرم،
✋🏻]•°• دستم را گذاشتم روی سینه ام تا سلام بدهم.
❗️]•°• هنوز دهانم باز نشده بود که دیدم یک نوری از طرف حرم آمد بالای پسر موسی بن جعفر ومحو شد.😯
🤩]•°• شنیده بودم هرکس ازین نورها ببیند و ۷قدم به دنبالش برود به آرزویش می رسد،
💡]•°• فکر می کنید آرزوی من دختر۱۲ ساله چه بود؟ در آن لحظه فقط فکر احمد افتادم از خدا خواستم من و احمد را به هم برساند.
💔]•°• سلام به پسر موسی بن جعفر هم یادم رفت...
خرید آسان از طریق ایتا😊👇🏻
@ketab98_99
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🌊#مگر_چشم_تو_دریاست
📖#بریده_کتاب
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
نمکتاب
📚پویش کتب: 📓روزی که عمه خورشید مرد و 📓جعبه سیاه همراه با ارسال رایگان+۲۰٪تخفیف🤩 🎊 از بین خریداران
💧. قطرهایازڪتاب
✨عمه خورشید، در گوشه ای از باغ بزرگ خانۀ ما، در حیاط پشتی زندگی می کرد.
حیاط او با دری کوچک به باغ متصل میشد.
او خواهر ناتنی پدرم بود و بارها از زبان مادرم و عمه هایم شنیده بودم که مادر او🧕 دختر یک رعیت ساده و بی اصل و نسب بوده است.
خانۀ عمه خورشید، خانۀ آرزوهای کودکانه ام بود😍.
خانه ای که پرندگان، بدون هیچ ترسی، در آن لانه می کردند و کبوتر بچه ها، روی دست آدم مینشستند و او به من یاد می داد، چگونه آنها را نوازش کنم و دوست بدارم.
یادم هست، یک روز که تخم کبوترها را از لانه برداشته بودم، با صدایی بغض آلود😓 گفت:
«سهراب جان، این ها بچه های کبوترها هستند و اگر مادرشان ببیند که نیستند، گریه می کند.»
و آن قدر گفت که رفتم🚶🏻♂ و تخم کبوترها را در لانه گذاشتم.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
📓#روزی_که_عمه_خورشید_مرد
📖#بریده_کتاب
|@namaktab_ir|
نمکتاب
📚پویش کتب: 📓روزی که عمه خورشید مرد و 📓جعبه سیاه همراه با ارسال رایگان+۲۰٪تخفیف🤩 🎊 از بین خریداران
شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۵۲:… فرمودند هزار دلار به ماهیانه ۱۰هزار دلاری پادشاه افغانستان برای مخارج تحصیل بچه های او اضافه کن؛🙄
همچنین ماهیانه ۱۰هزار دلار به پادشاه یونان بده!! بعد هم یک منزل برای پادشاه افغانستان در رم بخرید.😐
‼️همه این پول را از بودجه سری دولت بگیرید.
آنچه را هم قبلاً حواله کردهاید، بگیرید؛ ولی صورت ریز به آنها بدهید...💥
#جعبه_سیاه
#بریده_کتاب
|@namaktab_ir|
نمکتاب
📚پویش کتب: 📓روزی که عمه خورشید مرد و 📓جعبه سیاه همراه با ارسال رایگان+۲۰٪تخفیف🤩 🎊 از بین خریداران
📖💡
💧. قطرهایازڪتاب
عمه خورشید، قبل از آنکه به دنیای سکوت تبعید شود، قصههایی عجیب برایمان میگفت.✨
از پرنده ها، از آهوهای بیابانی و از گرگها🐺. در قصههای او، همه چیز، حتی آب و رنگ و درخت و ستاره ها ⭐️حرف میزدند و هیچ چیز محالی وجود نداشت.
ثریا هم گاهی پیش ما می آمد ولی وقتی بر میگشت، ادای عمه را در می آورد و او را مسخره میکرد😏. او، از همان بچگی یاد گرفته بود که چه طور میشود دیگران را مسخره کرد و به آنها خندید.
مادر، از رفتار ثریا خیلی راضی بود ولی همیشه می گفت: «میترسم سهراب به عمه اش برود😓.» و بعد با نفرت ادامه میداد: «مرده شور نسلش را ببرد😡!»
مادرم، همین قصه ها را بهانه کرد و با این دستاویز که حرف های عمه خورشید بچه ها را خرافاتی می کند، ملاقات عمه را برای ما ممنوع⛔️ کرد.
ولی من میرفتم. یواشکی پیش او میرفتم.
پشت دامن باجی صغرا، تنها کسی که حق داشت پیش عمه خورشید برود، قایم میشدم و میرفتم👣.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
📓 #روزی_که_عمه_خورشید_مرد
📖 #بریده_کتاب
| @namaktab_ir |
نمکتاب
•°°•[⏳🕰]•°°• 🌊] سفر به تاریخ، لذتبخش است، مخصوصا اگر خواندن و شنیدن از دریای محبت باشد... ❣] دریا
💧قطرهای از کـتابـ
دکان من در میدان بازار کهنه است. مدتی پیش دیدم جوانی را که داخل قفسی⛓ بود، سوار بر گاری آوردند و گفتند ادعای پیامبری کرده است.
من دستی در طب 🌡دارم. برخی بیماری ها را میشناسم. فهمیدم که بیچاره مشاعرش را از دست داده است😓.
او را به سیاه چالش🕳 عسکریه بردند. آمدهام تقاضا کنم بگذارید به دیدنش بروم و معالجهاش کنم! تمیمی که داروغهی زندان است، ممانعت😡 میکند.
ابن ابی داوود به نوجوانانی که پشتش را میمالیدند، تکیه داد و اخم کرد😠.
این فضولیها به تو نیامده است، مردک! تو یک ادویه فروشی نه یک طبیب حاذق😏! به گمانم میخواهی به اسراری که پشت این ماجراست، نقبی بزنی. بدان که داری با جان خودت بازی میکنی☠!
خرید آسان از طریق ایتا🌱👇🏻:
@bakelas_ha
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
📔 #مرا_با_خودت_ببر
📖 #بریده_کتاب
🌸 #میلاد_امام_جواد علیه السلام
| @namaktab_ir |
نمکتاب
سلاااام به نمکتابیهای عزیز😍 حال و احوالتون چطوره؟✨ چند روزیه یه کتابِ داغ رسیده دستم♨️📓 به اسم "درگ
📝. قطعهایازڪتاب
🦋••لب روی لبهایش گذاشتم.
🥀••انگار یک تختهچوب زیر لبم آمد.
سخت و خشک. هیچ گوشتی به تن بچهام نمانده بود.
💔••یاد روضه اباعبدالله کنار پیکر علیاکبر دلم را چنگ زد.
😭••آقا کنار پیکر پسرشان چه کشیدند؟ بچههایم خاک پای علیاکبرش هم نبودند.
💗•• چشمهایم را بستم. صورت به صورت علی. نفس نفس میکشیدم تا بوی جانش در مشامم بماند.
😔••دیگر نه چیزی میدیدم، نه چیزی میشنیدم. از این دنیا جدا شده بودم، شناور در بیوزنی و خلسههای ذهنی، جایی میان زمین و آسمان؛ جایی در انتظار بهشت...
🌱•• دستم را زیر سرش بردم تا بغلش کنم؛ مثل وقتی به دنیا آمد...
خرید این کتابِ شیرین از طریق👇🏻:
@bakelas_ha
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
#بریده_کتاب
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
[@namaktab_ir]
نمکتاب
📣پویش بزرگ کتابخوانی نمکتاب📣 🎊سه مناسبت: مبعث، نیمه شعبان و عید نوروز🎊 ⏳تنها تا ۱۰ اسفندماه⌛️
💧 قـطرهای از کـتابـ
زیبایی اش آن قدری بود که مشهور شده بود بین همه💫!
اسمش مصعب بود، جوان رشید زیبارو👱♂!
پدر و مادرش هم مشهور بودند، چه به پولداری💰 و چه به قدرت! رفت و آمد جوان ها پیش پیامبر را می دید و گه گداری حرف هایی می شنید که از جنس حرف های قبلی و همیشگی نبود🤔!
از لذت دنیا همه جوره بهره مند بود، اما دل و جان❤️ مسلمانان را چنان آرام و پر انرژی می دید که خودش را به همان مقدار نا آرام😓!
خودش خواست که کلام پیامبر را بشنود.
خودش خواست که مسیرش را عوض کند.
مسلمان شدن مصعب یک ولوله ای انداخت بین همه😧؛ باید مقابلش سد می ساختند⛓!
خرید از طُرُق:😉👇🏻
https://b2n.ir/e11951
@ketab98_99
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
📙 #محبوب_من
📖 #بریده_کتاب
| @namaktab_ir |
نمکتاب
📣پویش بزرگ کتابخوانی نمکتاب📣 🎊سه مناسبت: مبعث، نیمه شعبان و عید نوروز🎊 ⏳تنها تا ۱۰ اسفندماه⌛️
آیا در راه؛ راهزنان اموالت را غارت کردهاند⁉️
از سرزمین پارس که چنین ژولیده و فقیرانه بیرون نیامدهای❔
نگاهی به چشمان کشیش انداخت؛ نگاهی که تا عمق نگاه کشیش پیش میرفت....🤭
– هرچه داشتم مسیح از من گرفت.🙌🏻
– مسیح؟‼️
– آری، او از همه راهزنان تیزتر و با مهارتتر است. او پدر و مادرم را از من گرفت و مرا سرگشته بیابانها کرد.🗣
خرید از طریق:
https://b2n.ir/w41286
@ketab98_99
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
#رویای_یک_دیدار
#بریده_کتاب
✨@namaktab_ir✨
نمکتاب
سلاااام به نمکتابیهای عزیز😍 حال و احوالتون چطوره؟✨ چند روزیه یه کتابِ داغ رسیده دستم♨️📓 به اسم "درگ
🌱🌹
دوست داشت مثل برادرهایش،
مرد باشد..!
خرید کتاب☺️👇🏻
@bakelas_ha
#بریده_کتاب
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
<@namaktab_ir>
♡••♡
🍉یک قاچ از کتاب
عاشقهای وفادار،
فقط لذت عشق را درک میکنند،♥️
اما آدمهای بیوفا
مصیبت عشق را میفهمند!💔
#بریده_کتاب
<@namaktab_ir>
نمکتاب
با این مامور نامحسوس کوچولو... آشنا هستین... آشنا تر بشین😍😍 🔸🔸🔸 مجری: علی گل فشان مدت زمان: ۱:۱۲
گاهی خانه ریخت و پاش بود؛
🤓علی گوشه ای داشت دسته گلی به آب می داد؛
👥سنا و ملیکا داشتند سریع معقولات و محسوسات دعوای تاریخی می کردند
👦و محمد از سر و کولم بالا می رفت
✍ و من با لبخندی گوشه لبم توی هپروت بودم و قلمم تندتند می دوید روی کاغذ.
☺️کم کم دیدم دیگر خودم را در یک چهاردیواری تنگ و تاریک احساس نمی کنم.
🌟احساس می کنم خانه ام بهشت کوچکی است که تا حالا نمی شناختمش؛
🌟بهشتی با فرشته های ریز و ریز و درشت.
🌟خواهش می کنم شما هم بفرمایید بهشت
🛍خرید از طریق👇🏻:
@ketab98_99
✅خرید با چند کلیک ساده😉👇🏻:
yun.ir/szt6l8
#بفرمایید_بهشت
#بریده_کتاب
[@namaktab_ir]
نمکتاب
سیری در تاریخ... ترکیبی از عشق و نفرت، شور و شعور.. در کتاب: پس از بیست سال 🔸🔸🔸 تهیه شده در استودی
🗣معاویه خواست تا سخنی بگوید که عمرو ادامه داد: «می دانی این بزهای نر مغرور چگونه اند؟
همیشه با گردنی افراشته، شاخ و ریشی بلند، سینهای سپرکرده و پاهایی کشیده،
❕متکبرانه پیشاپیش گلّهای که حتی پیش روی خود را هم نگاه نمیکند به راه میافتند.
📛 اگر او به مرغزاری سبز وارد شود، آنان نیز وارد میشوند و اگر به دره ای عمیق سقوط کند،
آنان هم سقوط میکنند.»❗️
خرید از طریق:
@ketab98_99
#پس_از_بیست_سال
#بریده_کتاب
[@namaktab_ir]
◇[بخشی از کتاب همپای مسافر اردیبهشت،
جدیدترین اثر انتشارات انقلاب اسلامی📚✨]◇
📖آقا بهشان گفت: چطور شما دکتر و ماما هستید و هنوز بچهدار نشدید،
نخواستید یا نشده؟
_همسر پسر چادرش را کشید روی صورتش و از خجالت قرمز شد.
آقا ادامه داد که امکان بچهدار شدن یک نعمت است اگر از این نعمت استفاده نکنید ناشکری کردهاید.🥀؟
پسر بالاخره مُقر آمد که: ما تو راهی داریم.🙃
😍]•°•آقا خوشحال شد و گفت: خب پس حرف تمامه.
انشاءالله سزارین هم نکنید. خودتان هم ماما هستید و بهتر میدانید بچهای که طبیعی به دنیا میآید سالمتر است.
زن دیگر از خجالت نمیدانست چکار کند.
✨]•°•آقا به دختری که کنار صندلیاش نشسته بود(دختر شهید) گفت: شما خانم ازدواج نکردید؟
دختر سری به نفی تکان داد.
آقا گفت: خواستگار خوب اگر آمد سریع ازدواج کنید، اصلا معطّل نکنید؛ این توصیه من به شما.
به پول و موبایل و جایگاهش نگاه نکنید.
نجابتش را ببنید!
#منشور
#بریده_کتاب
#همپای_مسافر_اردیبهشت
https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
•📚
آن شب با یک استکان چای نشستم کنارش. جرعه ی اول چای را که خورد، گفتم:« محسن جان! دیر میای، بچهها نگرانت هستند.»
لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت:« هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم.»
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی رو آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری زاده.
تازه آن روز حرف محسن را با پوست و خون درک کردم. محسنِ شهیدم؛ دکتر محسن فخریزاده، آرامش را از صهیونیستها گرفته بود...
#بریده_کتاب
#شنبه_آرام
خواب دیده بودی ...
خوابی که خبر از آینده میداد💔
°
[ اینجا کلیک کن ] و بقیه بریدهها رو بخون:)
#بریده_کتاب
#معرفی_کتاب
•°○@namaktab_ir○°•