📚بوی خاک
#بوی_خاک
#منیژه_آرمین
#جوان
#انتشارات بوستان کتاب
#رمان
📚#معرفی: داستان این کتاب یه قصه #واقعیه،
زن و مرد جوانی هستند که وضعیت زندگیشان مناسب نیست. آن ها برای رسیدن به خوشبختی از #ایران #فرار می کنند، در این مسیر زن و مرد از هم جدا می شوند و مرد به جزیره ای اسرارانگیز می رود. قصه عجیب این خانواده و اینکه آیا آنها خوشبختی را در #خارج پیدا می کنند یا نه را در این کتاب بخوانید…
📖#خلاصه: حکایت انسان سرگشته ای که در رؤیای زندگی آرام به همراه خانواده اش از کشور خارج می شوند و به امید #ویزای یک #کشور_اروپایی در #ترکیه اقامت می کنند. تا اینکه سر از #جزیره ای در می آورد که زندگی او را متحول می کند…
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
namaktab.ir
@namaktab_ir
#نمکتاب
#معرفی_کتاب
کتاب شباویز : تاریخ دوستان بخوانید و لذت ببرید.
#شباویز
#جوان
#رمان
#منیژه_آرمین
#سوره_مهر
#رمان
📚معرفی:
این کتاب آمیزه ای از واقعیات به هم پیوسته و جذابه
گاهی می گریید گاهی می خندید و بعضی جاها به فکر فرومی روید. گاهی از شنیدن آن ها تعجب می کنید وحتی در ذهن خود به دنبال پاسخ به پرسش های ایجاد شده در این داستان می گردید.
✏بریده کتاب(۱):
شهرآشوب, صاحب مجلس بود. زنی که لباس سیاه چسبانی اندام کشیده اش راقالب گیری کرده وموهای سیاهش را روی شانه ریخته بود! دو ردیف مروارید وگوشواره ی مرواریدش در میان سیاهی جلوه خاصی داشت. نگاه وحرکاتش اندوهی مصنوعی رانشان می داد. زنی چهل ساله بود که با آرایش ماهرانه به زحمت سی ساله به نظرمی رسید! اوهم مثل بقیه زن ها ابروهایی نازک داشت. معلوم بود همه شان از زیردست ناتاشا بیرون آمده بودند. مادام گفت: خوب بود وقتی زنده بود به دادش می رسید. خیلی عقیده دارند استادخزان را او دق مرگ کرد با آن کارهایش.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚ای کاش گل سرخ نبود:
گذری به قبل از انقلاب با رمانی جذاب وخواندنی و البته عاشقانه
📗 #ای_کاش_گل_سرخ_نبود
✍️ #منیژه_آرمین
🌀 #سوره_مهر
👨🔧#جوان
🔖 #انقلاب #رمان
☘️ برگی از کتاب:
در میان نغمه جادویی موسیقی🎼 میرفت تا همهچیز را فراموش کند، ولی گاهی در میان آوازها💤 صدایی آشنا میشنید. چیزی که او را یاد پدرش میانداخت، یاد مادر و خواهرها و خاله قوزی…» و همینها بود که مرگ حاج حسن آقا را رساند «یک روز میگفتند دخترت بیحجاب رفته وسط مردها، روز دیگر میگفتند: دخترت توی مجلس تار🎻 میزند… »
وقتی خبر فوت حاجی رسید، مهدی و گللر نمایش خسرو و شیرین را در شهرهای مختلف بازی میکردند.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🇮🇷 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾