#ارسالی_مخاطبین
#کوله_بار_دانایی
ارسالی از یک *جامانده*:
عازم کربلا بودیم با فرزند ۳ونیم سالمه ام که تب شدید کرد و سرماخورد، ما هم وسایل مون مهم مون رو با کوله ی همسرم راهی کربلا کردیم...
برید به سلامت...
🔵🔵🔵
جامانده های دلتنگ, دعای برای ظهور آقا با دلتنگی شما شاید بهتر مستجاب بشه.
دعا برای موفقیت افسران جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق
کم کم شبیه معشوق میشود
اگر در راه عشق صادق باشد.
و حسین ،
شش ماهه و سه ساله و جوان و برادرزاده
و برادر و خواهر و دوست را
فدای هدایت مردمش کرد ،
او با تمام دارایی اش رفت سراغ قلبهای دنیا ...
هل من ناصر ینصرنی؟
شماره کارت نذورات اربعین:
۶۱۰۴۳۳۷۸۶۴۹۵۷۰۲۰
۶ #روز_مانده_تا_اربعین
#اربعین
#امام_حسین
#حب_الحسین_یجمعنا
#نذر_فرهنگی
#نذر_دانایی
#خاطرات_کتابخوانی
خاطره📝 بد آموزی 😣کتاب📖
نخوانده بودمش…
فقط از یک فرد فهیم تعریفش را شنیده بودم.
کتاب📖 را به چند نفر دادم که بخوانند…
یک نفر که کتاب را پس آورد و گفت این چه کتابی است؟😖 بدآموزی دارد!😠
آنقدر ترسیدم😲 که همان روز شروع کردم به خواندن کتاب…
به هرجای کتاب که می رسیدم باخودم می گفتم: عه عه عه این جایش بدآموزی دارد.😳
اما جلوتر که می رفتم می دیدم آنکه مسئله ی خاصی نبود…😌
👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
کلی موقع خواندن کتاب با خودم حرف می زدم:🤔
اینجا؟
خب اینجا واقعیتهای تلخ جامعه است…
پس اینجای کتاب بدآموزی دارد؟!
خب مسلم است که همه ی دین خواب و اعجازهای عجیب نیست! بالاخره اتفاق می افتد…
آهاااان اینجا بد آموزی دارد؟🙄
اسمش را نمی شود بدآموزی گذاشت. هرگز…🙂🙃
اما کمی ایراد در بهترین کتاب ها هم قابل اغماض است!
جلو تر که رفتم….
من شده بودم غزاله…
با غزاله زیارت نامه می خواندم…
با نگاه غزاله کاشی های حرم را نقاشی می کردم…
با پاهای غزاله به حرم می رفتم و برمی گشتم…
با زبان غزاله جامعه کبیره را می خواندم…
به آخر کتاب که رسیدم دیدم من زیارت جامعه را با غزاله فهمیدم…
کتاب را که بستم فهمیدم اصلا من غزاله ام…
بعد عجیب دلم هوایی مشهد شد…♥️
در دلم زمزمه کردم هر که قصد زیارت دارد باید اول پنجشنبه ی فیروزه ای را بخواند!😌
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚روضه اصحاب چیست:
#روضه_اصحاب_چیست
#سید_علی_اصغر_علوی
#بسیج_دانشجویی دانشگاه_امام_صادق(ع)
#جوان_اهل_بیت
#امام_حسین
#کتب_محرم
معرفی:
هر کسی که بر زمین می افتاد حسین فاطمه شتابان خودش را بالای سر او می رساند. روضه اصحاب روضه غربت امام بود. امامت را غریب نگذاری…
بریده کتاب:
در روز عاشورا عده ای ازقبل صحنه ها را تخمین نزده بودند وخود را مهیا نکرده بودند
لذا دیر رسیدند
به همین جهت است که به ما دستور داده اند”مهیای ظهور باشید چون ظهور ناگهانی اتفاق می افتد." (ص۹۴)
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
🌸 @namaktab_ir
📚و دستها از خاک روییدند:
#و_دستها_از_خاک_روییدند
#نوجوان_رمان
#سوسن_طاقدیس
#سوره_مهر
⚪️معرفی:
اگر اهل خواندن کتاب های هیجانی و پر ماجرا هستید، این کتاب را به شما پیشنهاد می کنیم.
این کتاب بسیار جذاب و ماجراجویانه است، به طوری که هر از چند گاهی از خود می پرسید: بعدش چه می شود؟!! 🤔چطور نجات پیدا می کنند؟!
خلاصه:
خواهر و برادری👥 به نام فرزانه و محمود به همراه خانواده شان برای دیدن عمویشان به روستا می آیند و آن جا گیر می افتند.
بچه ها می فهمند ساواک انقلابیون را پس از شکنجه شبانه در تپه های🗻 اطراف روستا دفن می کنند. در آن جا خانه ای است که مردم ده به آن، خانه اربابی🏠 می گویند.
بچه ها با دخترعمو و پسرعمویشان با زحمت مخفیانه به خانه اربابی🏡 وارد می شوند. این چند نوجوان پرده از این راز بر می دارند و ماجرای بسیار هیجان انگیزی😯😲 برایشان اتفاق می افتد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
#ارسالی_مخاطبین
#کوله_بار دانایی
عرصه فرهنگی عرصه جهاد است. لذا کسانی که در عرصه فرهنگی حضور داشته و مدیریت می نمایند باید حق جهاد را به جا آورند.
رهبر معظم انقلاب
#خاطرات_کتابخوانی
خاطره ترک اعتیاد
آنقدر با دختر دایی ام سر وکله زدم و با استدلالهای من درآوردی اش کشتی گرفتم
که گفت: هرچه تو بگویی، اصلا یک هفته نمی خوانم🤷♀، با خنده ادامه داد ببینم تو دیگر چه از جانم میخواهی!💁
ماچی به لپ های تپلویش فرود آوردم😘 و گفتم پس بیا این ۳ تا کتاب📚 را بگیر به جای این رمان اینترنتی هایت بخوان.
باغر و ناله مخصوص دهه هشتادی ها قبول کرد!🙎
هنوز ۳ روز نشده ۲ تا کتاب ها را پس آورد و گفت تموم شد😊 دختر عمه توروخدا کتاب داری بدی؟🤗
خندیدم و کتاب “آقای سلیمان میشود من بخوابم”از بین کتابهایم پیدا کردم و گذاشتم کف دستش!✋
نگاهش که به کتابخانه ام افتاد کوله پشتی اش را باز کرد و ده تا از کتاب هایم را داخل کیفش انداخت!🎒
چشمانم به اندازه ی نعلبکی باز شده بود که ماچی را در هوا فرستاد😘 و الفرار…
تا خواستم چیزی بگویم همان طور که می دوید گفت تو ترکم دخترعمه! میفهمی؟
تو ترکم!
دارم رمان اینترنی ترک میکنم!
کتاب ندی معتاد میمونم ها!!!!
فقط این کتابها داروهاش هستن…
من😳
دختر داییم😁
کتاب ها😍😍😍
رمان اینترنتی😬😬😬
#تازه_های_کتاب
#بی_قرار
#جوان
#ستاره_درخشان
بی قرار
📖اسلام و انقلاب به ارزشهای جوانان ما جهت داد. پسر شیکپوشی👕 که بهترین درآمد را در صنف خیاطان داشت همه چیز را رها کرد و به دنبال ارزشهای واقعی آمد. روزگاری هر روز با لباس اتو شده و تیپ و ظاهری بسیار مرتب به محل کار می رفت. تفریحش کشتی و باشگاه💪 بود اما بعدها همین جوان به خدا رسید الگویی برای همه بسیجیان لشکر سیدالشهدا علیهالسلام شد.
🖌 آری ای بی قرار وصال، یادت هست؟ به مادرت گفتی برایت دعا کند.🙏 گفتی دیگر تحمل ماندن ندارم. نمیتوانم بعد از این را ببینم. دیدن #فساد در محلههایی که با نام شهدا زینت داده شده قلبت را به درد میآورد. اما آن زمان که در خون غلتیدی و با پهلوی پاره به نظاره ملائکه خدا نشستی آن لحظه زمان قرار تو بود. روح بیقرار تو آنجا آرامش و قرار یافت آنگاه که فوج فوج ملائکه خدا به استقبالت آمدند و ندای ارجعی الی ربک در وصف تو سرودند، آن زمان بود که بیقراری تو به قرار تبدیل شد.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#ارسالی_مخاطبین
#کوله_بار محبت
📸عکس های ارسالی از دو همراه عزیز کانال نمکتاب
پخش کتاب نذری در مرز شلمچه و...
یادش بخیر پیاده روی اربعین👌😌
تو کربلا تو موکب بودیم⛺️ که یه خانوم 35 تومن💶 بهم داد و گفت برای نذری کتاب؛
تو راه که با اتوبوس سمت مرز می رفتیم یه دفعه وسط راه گفتن اینجا یه دو ساعتی توقف داریم تا اتوبوس ها بیان؛
حالا بگذریم که پدر عزیزمون رو همون جا گم کردیم 😱و کلی... دنبالشون گشتیم.😬
وقتی پدرجان پیدا شدند ؛
گفتن همین نزدیکا یه موکبی هست که می تونید برای استراحت، تجدید وضو و...اونجا بروید؛ رفتیم و کلی از کتاب های معرفی شده در کانال نمکتاب را دیدیم اونجا می فروشن.
به جز پولی که اون بنده خدا داده بودن؛ یه پولی هم خودم گذاشتم و کتاب خریدم.
و نذری کتاب رو از همون جایی تو موکب که وسایلم بود شروع کردم
و فقط چند تا موند 📚که لب مرز دادم🎁 به دوستانی که تو سفر باهاشون بودم. 🙂🙃
نقد کتاب
مونالیزای منتشر
#نقد_کتاب
#مونالیزای_منتشر
نوشته ی #شاهرخ_گیوا
❌❌❌❌❌
نقد رمان مونالیزای منتشر : کلافگی و پراکندگیِ نویسنده، خواننده را هم عاصی میکند.
خانواده از ایل قاجار قیونلواست که مردانش یک جنون یکسان دارند.
جنونی که از عاشقی میرسد به دیوانگی محض.
نویسنده بر پایه این اندیشه رمانش را آن سان پیش میبرد که می گوید ایران و ایرانی از قدیم در تاریخش انواع و اقسام حرکتها و جریانها را تجربه کرده است. جنبشهایی که چون جنون بر سر همگان می زند و نهایت هم، هیچ است و لیلی از این عاشقی برای مجنون درنمیآید.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هم همین را تجربه میکند. بار و بندیل اگر دارید جمع کنید بروید آن سر دنیا مثلاً انگلیس و خلاص...
سردرگمی و کلافگی و پراکندگیِ نویسنده، خواننده را هم عاصی میکند، از آن کتابهایی است که نویسنده هزاران کلمه را به بازی گرفته تا یک جمله بگوید.
بازی خسته کننده و جمله ها فرمایشی است.
فرموده بودند که نفی ایران اسلامی و انقلابیش را بکند اما در لفافه، که نویسنده لحاف ها دوخته تا بلکه لیلی برسد… نمیرسد هم…
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir