eitaa logo
نمکتاب
16.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
786 ویدیو
188 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
#شب_قدر #کتاب #پدر خدایا ما را از یاران حضرت ولیعصر ارواحنا فداه قرار بده‌؛ و این شب‌ها فقط او را از تو می‌خواهیم. یا صاحب الزمان
گفت: «بیا از زیر قرآن ردت کنم. برای اینکه محافظت باشد. برزیل خیلی دور است.» از زیر قرآن رد شدم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.» با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمی‌کشد. آمده اینجا، در امریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل امریکایی‌ها می‌خورد، می‌گردد و می‌رقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته. بگذار سر فرصت چند صفحه‌اش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتی‌اش را پیدا کنم تا وقتی برگردم، توی صورتش بزنم. ... صفحه اولش را باز کردم: «به نام خدای بخشاینده مهربان. اینک آن کتاب که در آن هیچ شبهه‌ای نیست و راهنمای پرهیزکاران است»... . برای همین چند خط چند لحظه مکث کردم. فکر کردم: اوووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد... چند آیه دیگر خواندم و جلو رفتم. یک دفعه با خودم گفتم معنی این آیه هایی که خواندم چه بود؟ همان اول کار می گوید: «این است کتابی که راهنمای پرهیزکاران است.» و برای آنها توصیفاتی را می‌گوید.... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ… این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند. پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود… اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه. به دنیا رأی «آری» دادند. علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد. به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
سلام اي آخرين اميد مادر سلام اي وارث غم هاي حيدر کجايي آشناي نيمه شبها غريب هر سحر موعود دلها اللهم عجل لولیک الفرج💗
مادربزرگ ها هم عالمی دارند برای خودشان. دستت را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان. 🕶عینک مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود. گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم و عینک را قاب چشمانش می کنم. ـ مادر جون. ـ جان دلم. ـ این همه سال شما قصه ها رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه برسونم به شما. می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 🤔 راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما چشماتون ضعیفه باید کتابی بخونین که خطش درشت باشه، پر رنگ هم باشه. تمام تشکرش را در نگاهش می ریزد و نگاهم می کند. 😘پیشانی ام  را می بوسد. کتاب را می گیرد. با جدیت مشغول می شود. جدیت مادر بزرگ یعنی؛ تمرکز، کمی اخم و لبخندی که صورتش را نقاشی می کند. به بقیه فامیل هم کتاب می دهم. یکی ، یکی ، یکی کم حجم، آن یکی… برای هر کس کتاب باب میلش سرو می شود. همه می گیرند بجز دختر عمو نازنین که می گوید فرصت نمی کند، سه تا بچه دارد ومشغول کار است.این بار نمی دانم چرا؛ ولی اصرار نمی کنم. همه از روزیشان خوشحال اند و راضی.😊 جمع خداحافظی می کند تا دورهمی یک ماه دیگر. یک هفته نگذشته که مجلس برپا می شود. این بار آن ها پیش قدم می شوند کتابها را تحویل می دهند و می گویند تمام شد. 📚مسلح رفته ام! مثل همیشه! دوره ی بعد… پلاستیک کتابها را روی زمین می گذارم درجا چند کتاب سمتم می آید. ـ این هارا خواندیم. بفرمایید. زن عمو می نشیند و مشغول خواندن «» می شود. بقیه، حرف از کار عید و دغدغه هایشان می زنند. برایم جالب است؛ دختر عمویم با سه بچه مشغول خواندن کتاب«سرود سرخ انار» مادرش می شود. به این می گویند تبلیغ غیر مستقیم. اشتیاق دیگران او را زرنگ کرد. قلبم از ته ته دلش لبخند می زند دور همی تمام می شود. شب با فکر چه کتابی را به چه کسی بدهم خوابم می برد. خاطره ای از ن.ص از قم 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود. 🌀وقتی کسی به زیارت امامی می رود میگویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی دهد و هاج و واج می ماند. 📃خلاصه: داستان پسر بچه ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو میشود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آنها همراه می شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می آید. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب چایت را من شیرین می‌کنم نویسنده:   ❗‼‼‼‼ کتاب ماجرای دختری است با پدری از سازمان و مادری معتقد. اما سارا در این میان تنها برادرش، دانیال را دوست دارد و شیفته اوست. او پدرش را سازمانی متعصب و مادرش را مذهبی بی‌عرضه می‌داند. مادر این داستان اهل جنگیدن برای حفظ زندگی و شور و نشاط خانواده اش هست یا نه؟ اگر اهل مبارزه است پس نمی تواند افسرده باشد. اگر اهل مبارزه نیست، پس چرا با دو بچه و همسر منافقش رفته خارج از کشور و طلاق نگرفته از همسرش؟ این مادر انقدر افسردگی می گیرد که به انسان القا می شود که:  اگر پای دینت بایستی در آخر افسردگی می گیری !!! اما آیه قرآن است که «ان تنصرو الله ینصرکم» : اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری می نماید.  مادری که اینگونه مقابل پدر می ایستد، پس کجاست یاری خدا برای او؟ چرا واقعیت که برخورد محبت آمیز خدا با بندگان مومنش هست در کتاب به خوبی نشان داده نشده؟! نویسنده می‌کوشد خدا، اسلام، انقلاب، سپاه و اطلاعات را خوب معرفی کند و داعش و اربابانش را پلید…. ادامه ی نقد 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆 نمی‌گویم موفق نبوده است اما کتاب با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند که معرفی آن به عنوان کتاب خوب جای تأمل دارد.  اما برخی از این مشکلات: ۱. ابتدای کتاب، قوت داستان در نقد خدا و اسلام زیاد است، نویسنده خوب از خجالت خدا و مذهبی‌ها درمی‌آید. اگر کسی کمی سست ایمان باشد در میان چینش داستان و اتفاقات ناگوار آن دست دلش می‌لرزد و به سارا و ساراها حق می‌دهد که این چه خدایی است…. بیش از اندازه حس نفرت دختر داستان زیاد است به طوری که از ابتدا تا انتهای داستان به خدا و مسلمانان دری وری می گوید، در صورتی که این حس نفرت بسیار زیاد ، مربوط به این سن نیست؛ بلکه مربوط به یک خانم ۶۰ ساله است . در این سن ، این حس بسیار راحتتر از این حرفها عوض می شود.  اما در ادامه ی ماجرا که سارا می‌ خواهد از اسلام دفاع کند جریان چندان منطقی نیست؛ بلکه خواننده با دختری احساساتی روبروست که تحت تأثیر جو و دلی که درگیر عشق است، اسلام را می‌ پذیرد. مغالطات اول داستان باید جای خود را به منطق بدهد که این اتفاق نمی‌ افتد. ۲. دیالوگ های سارا به دختری که در آلمان بزرگ شده نمی‌ خورد؛ بلکه بیشتر شبیه دختران احساساتی و گاهی لوس است که در همین کوچه پس کوچه‌ ها بزرگ شده‌ اند. البته این بیان ، تعریف از تربیت شده‌ های خارج نیست، نوع بیان مدنظر است که حرفه‌ ای نوشته نشده. ۳. طی یک سری اتفاقات پسری جوان می شود حافظ این دختر جوان ، که بعدا شهید می شود.  رابطه سارا با حسام که نامحرم هستند اصلا صحیح نیست و وزارت اطلاعات قطعا برای چنین مواردی نیروی زن قرار می‌دهد.  این همه خلوت و قرآن خواندن و لقمه گرفتن…. دختر ویژگی خاص خوبی ندارد که پسر بخواهد عاشق او بشود، آن هم پسری که اینقدر فعال و… است. به صحنه های تکراری زیاد پرداخته است و اینکه واضح صحنه های عشق بازی دختر و پسر را بیان کرده که این دور از شان مدافعان حرم است. شخصیت ها، شوخی ها و مراوده هاشون سبک است. ۴. حسام پس از عقد در جواب سارا که می گوید: «مگه تو رنگ چشمهایم رو دیده بودی؟» ؛ جوابی می‌ دهد که شأن بچه‌ های اطلاعات را زیر سؤال می‌برد. ۵. مادر سارا زن مذهبی و بی‌ عرضه‌ ای است که جز دعا چیزی بلد نیست.  با توجه به عاقبت بخیری دانیال و سارا می‌ شد تمام این دعاها و رفتارهای مادر جهت صحیح به خود بگیرد. ۶. نویسنده تا توانسته اتفاقاتی آورده تا کشش داستان را زیاد کند به طوری که حوصله ی خواننده از این همه اتفاقات که گاهی طی ۲ ،۳ صفخه پیش می آید سر می رود و از این همه کش و قوس خسته می شود. نقاط مثبت: داعشی ها را خوب زیر سوال برده است. اطلاعات و سپاه را خوب نشان داده است. منش رفتاری غرب در مقابل داعشی ها را بیان کرده است. اخلاق متدین را خوب نشان داده است. بدی سازمان مجاهدین را خوب نشان داده است. معما گونه بودن داستان آن را جذاب کرده است.. در مجموع خانم بلنددوست نویسنده توانایی است که با اصلاح این موارد و تلاش در عرصه نویسندگی، می‌ تواند آینده‌ ی خوبی داشته باشد ان‌ شاالله. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کتاب پدر: خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها داستان هایی کوتاه و خواندنی و برداشتهایی شیرین و متفاوت برای زندگی هرجوانی که به دنبال بهتر شدن است.
مجموعه هدیه های خدا: آشنایی کودکان با نعمت های بی نظیر خداوند همراه با و ۵تا۷/۷تا۹سال 🌻معرفی: نعمت های خدای مهربان و هدیه های او خیلی زیاد است. آن قدر زیاد که نمی شود آن ها را شمرد. تازه هر یک از نعمت ها را که جداگانه تماشا می کنیم آن قدر جالب و دیدنی است که گاهی نمی توانیم همه زیبایی آن را شناسایی کنیم و بشماریم. در مجموعه هدیه های خدا ما می‌خواهیم شما را با بعضی از این نعمت ها و هدیه های خارق‌العاده آشنا کنیم. در هر جلد از این مجموعه شما با یکی از نعمت های خدا آشنا می شوید و بعد با خواندن شعر های کوتاه و رنگ کردن تصاویر، فایده های گوناگون آن نعمت را بیشتر و بهتر می‌شناسید و در آخرین صفحه کتاب، فایده ای که بیان شده است یک نکته دینی است که به عنوان مهمترین فایده و برای زیبایی پایان کتاب در نظر گرفته شده است. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir