📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وچهلوچهارم
🔻 #صبر_لقمان
🔸روزی لقمان از #سفری_طولانی بازمیگشت.
🧑🏽#غلامش را در میانه راه دید👀 از او پرسید،
🍃 #پدرم در چه حالیست؟🤔
🧑🏽 #غلام پاسخ داد، او #مرده است.
🍃 #لقمان_گفت؛ ☝️🏻اینک باید خودم #امور_زندگی را سامان بخشم.☑️
↩️ آنگاه #پرسید؛
🍃 #همسرم در چه حالی است؟🤔
🧑🏽 #غلام_گفت؛ او نیز #از_دنیا_رفته است. 😕
🍃 #لقمان_گفت؛ باید #همسری_دیگر انتخاب کنم.
🍃 #لقمان_باز_پرسید؛ #خواهرم چه؟⁉️
🧑🏽 #غلام_گفت؛ او نیز به #به_رحمتایزدی_پیوسته است.☹️
🍃 #لقمان_گفت؛
#پرده_حیای_من در دامن خاک پنهان شد.😔
👈🏻از #برادرش پرسید، که باز هم #همان_جواب را شنید.✔️
🍃 #لقمان_گفت؛
#پشتوانهام را از دست دادم.🤦🏻♂
🌸 لقمان #بسیار_صبور بود و در مرگعزیزانش #هرگز_ناشکیبایی_نکرد❌ و همواره #شکر🤲🏻 خدا را به جای میآورد.✅
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #حکمتهای_لقمان
👤شخصی به لقمان رسید و گفت؛ تو چقدر #زشت_رویی! 😒
🍃 #لقمان_گفت؛
☝️🏻تو بر من #عیب_نمیگیری بر آن کس که من را آفریده است #عیب_جویی میکنی!
🌻ایشان چون #هم_زبانی_نداشت😔
درها🚪را به روی خود #میبست
👈🏻و در آنجا با پسر👦🏻 خود خلوت میکرد و #پند و #اندرزها را به او میگفت.✔️
🌿لقمان فرزند پسری داشت به نام ( #ناتان) که #حکمتها و #پندهای 📜فراوانی از لقمان به او رسید☑️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا🇮🇷👇
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐