#نماز_شهدا؛ با خــــدا قهـــــرم! 😳
🎙شهید ابراهیم هادی
یک بار حرف از نوجوانها و اهمیت به #نماز بود ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم.
🏠به محض اینکه خوابم برد، در #عالم_رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم. نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، #وضو گرفتم و نمازم را خواندم.
🌹🌹🌹🌹🌹
#نماز
#آثار_نماز
#نماز_در_دفاع_مقدس
#نماز_شهیدان
#شهید_ابراهیم_هادی
#مرکز_تخصصی_نماز
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @namazmt
#نماز_شهدا؛ با خــــدا قهـــــرم! 😳
🎙شهید ابراهیم هادی
یک بار حرف از نوجوانها و اهمیت به #نماز بود ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم.
🏠به محض اینکه خوابم برد، در #عالم_رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم. نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، #وضو گرفتم و نمازم را خواندم.
🌹🌹🌹🌹🌹
#نماز
#آثار_نماز
#نماز_در_دفاع_مقدس
#نماز_شهیدان
#شهید_ابراهیم_هادی
#مرکز_تخصصی_نماز
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @namazmt
#خاطرات_نمازی؛ گنده لات محل نماز خوان شد.
راوی امیر منجر
یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد.
در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد میشد این پیرمرد را حسابی تحویل میگرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده.
من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت.
مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟
جواب درست و حسابی نداد.
یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم.
مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران.
او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد.
من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم.
از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟
ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟!
مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است.
آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمیتواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟
صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم.
یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد.
نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد.
پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل #نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد.
📚سلام بر ابراهیم
🌱🌱🌱🌱🌱
#نماز
#شهید_ابراهیم_هادی
#نماز_شهدا
#دفاع_مقدس
#داستانهای_نماز
#مرکز_تخصصی_نماز
🍀🍀🍀🍀🍀
🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل ابراهیم 👌
🎙 #شهید_ابراهیم_هادی
یا کار بسیج را زودتر تمام کنید
یا بچه ها را تا نماز صبح نگه دارید!
که نمازشان قضا نشود...
#دعوت_به_نماز
#مرکز_تخصصی_نماز
🌹
🆔 @namazmt
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل ابراهیم 👌
🎙 #شهید_ابراهیم_هادی
یا کار بسیج را زودتر تمام کنید
یا بچه ها را تا نماز صبح نگه دارید!
که نمازشان قضا نشود...
#دعوت_به_نماز
#مرکز_تخصصی_نماز
🌹
🆔 @namazmt