eitaa logo
مرکز تخصصی نماز
10.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
570 فایل
کانال مرکز تخصصی نماز وابسته به ستاد اقامه نماز آیات🌺روایات🌼احکام🌷آداب اسرار🌻پرسمان🌸شیوه دعوت به نماز سایت qunoot.net آپارات aparat.com/markaztn ارتباط با ما @qunoott
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 🌸 💞مرکز‌تخصـ @namazmt ـصی‌نماز💞
🌷 🌷 💟مرکز‌تخصـ @namazmt ـصی‌نماز💟
🥀 برگه جواب آزمایش [بارداری] را گرفتم ، جوابش مثبت بود. می دانستم چقدر منتظر است. 🥀 مأموریت بود. زنگ که زد بهش گفتم. ذوق کرد، می خندید. وسط صحبت قطع شد. فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی اش مشکل پیدا کرده. 🥀 دوباره زنگ زد، گفت: «قطع کردم برم بخونم!» 📚 قصه دلبری، خاطرات شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر، صفحه ۷۹. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ╔═🌷══════╗ 💟 @namazmt ╚══════🌷═╝
🌹 🌹 🌼 توي جبهه اين قدر به خدا مي رسي، مياي خونه يه خورده ما رو ببين. شوخي مي كردم. 🦋 آخر هر وقت مي آمد، هنوز نرسيده، با همان لباس ها مي ايستاد به . ما هم مگر چه قدر پهلوي هم بوديم؟ 🌼 نصفه شب مي رسيد. صبح هم نان و پنير به دست، بندهاي پوتينش را نبسته، سوار ماشين مي شد كه برود. 🦋 نگاهم كرد و گفت «... وقتي تو رو مي بينم، احساس مي كنم بايد دو ركعت بخونم». 📚 يادگاران، جلد 2، كتاب شهيد محمد ابراهيم همت، ص 33. ↙️بپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @namazmt ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
🌹 🌹 💠 تا مهمان ها بيايند براي مراسم عقد، توي اتاق تنها بوديم. مُهر خواست. 🔸 گفتم «... تا نگيد چرا مي خوايد نماز بخونين نمي دم.» 💠 گفت «... خدا به من همسر داده. مي خوام بخونم». 📚 يادگاران، جلد 5، ص 47. ╔═ 🌼 ══💔══ 🌸 ═╗‌‌‌ @namazmt مرکز‌تخصصی‌نماز ╚═ 🌸 ══💔══ 🌼 ═╝
🌸 قرار بود تستی را در فضای باز انجام دهیم. همه چیز آماده بود که یک دفعه باران گرفت. به حاج حسن گفتیم: «امروز این تست را انجام ندهیم.» 🌼 گفت: «نمی شود، اگر هم جواب ندهد، مهم نیست، ولی این کار باید امروز انجام شود.» 🌸 آن روز شلیک انجام شد و حاج حسن اولین کسی بود که به سمت محل اجرای تست رفت. 🌼 تست با موفقیت انجام شده بود و بعد از او بقیه بچه ها هم آمدند. همه از خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفتند. 🌸 حاج حسن همان جا، به عادت همیشه دو رکعت خواند. بعد بچه ها را برای صحبت کردن جمع کرد. 🌼 من پیش خودم گفتم: «الان حتما حاجی می خواهد حرف پاداش به بچه ها را بزند.» اما اصلا در این مورد حرف نزد و گفت: 🌸 «بچه ها! حالا که این تست با موفقیت انجام شده، یعنی خدا ما را نگاه کرده و به ما نظر دارد، پس بیاییم به هم قول بدهیم از این به بعد نمازمان را اول وقت بخوانیم.» 🌼 البته این را برای ما می گفت، چون خودش همیشه با بود و در هر شرایطی نماز اول وقتش ترک نمی شد. 📖 با دست‌های خالی، خاطراتی از ، صفحه ۹۳. ↙️بپیوندید↙️ ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
🌸 می‌گوید: دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود؛ ولی به خاطر گزارش هایی که در پرونده خدمتی ام درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند. 🌼 سرانجام روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. ژنرال، آخرین کسی بود که می بایست نسبت به قبول یا رد شدنم در امر خلبانی اظهار نظر می کرد. 🌸 او پرسش هایی کرد و من پاسخ اش را دادم. از سؤال های ژنرال معلوم بود که دنبال بهانه می گردد و نسبت به من نظر مساعدی ندارد. 🌼 آبروی من و حیثیت حرف هایم در گروی این مصاحبه بود. بعد از دو سال دست خالی برگشتن، برایم سخت بود. 🌸 در همین افکار درگیر بودم که شخصی داخل اتاق شد و ژنرال با او به بیرون رفت. با رفتن ژنرال، لحظاتی در اتاق تنها ماندم. 🌼 به ساعتم نگاه کردم؛ وقت نماز ظهر شده بود. با خودم گفتم هیچ کاری مهم تر و بالاتر از نماز نیست. 🌸 با خودم فکر کردم کاش می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. وقتی انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد، تصمیم گرفتم همان جا نمازم را بخوانم. 🌼 به گوشه ای رفتم. روزنامه ای پهن کردم و مشغول خواندن شدم. در همین لحظه ، ژنرال وارد اتاق شد. ولی من نمازم را ادامه دادم. 🌸 با خودم گفتم: «هرچه می خواهد بشود. آن چه که خدا می خواهد، همان می شود.» نمازم که تمام شد، از ژنرال عذرخواهی کردم. 🌼 او راجع به کاری که انجام میدادم، سوال کرد. من هم گفتم: «عبادت می‌کردم.» وقتی توضیح دادنم تمام شد، ژنرال سری تکان داد و گفت: «مثل این که همه ی این مطالبی که در پرونده ات هست مربوط به همین کارهاست.» 🌸 بعد هم لبخندی از رضایت زد و پرونده ام را امضا کرد. به احترامم برخاست و دستم را فشرد و پایان دوره خلبانی ام را تبریک گفت. 🌼 آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم، دو رکعت خواندم . 📖 کتاب لبیک در آسمان، خاطراتی از شهید عباس بابایی، صفحه ۱۸. 🦋بپیوندید🦋 ╭━❀🌼❀━╮ @namazmt ╰━❀🌼❀━╯
؛ نماز در خوشی ها☺️🥰😘 آیت الله العظمی جوادی آملی: «اگر ـ إن شاء الله ـ انسان در روز کارهای مثبتی کرد خدا را شاکر باشد، نعمت خوبی به او رسيد، اگر نماز شکر نتوانست، سجده شکر بجا بياورد.يک درس خوبی فهميد، درس خوبی گفت ،کتاب خوبی فهميد، کتاب خوبی نوشت، اولين کار نماز شکر يا سجده شکر باشد: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[۱]» درس فقه ۹۴/١٠/٩ [۱]سوره ابراهیم آیه ۷ 💧💧💧💧💧 🌧🌧🌧🌧🌧 🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥؛ نماز شکر حضرت زینب در عاشورا😭😭😭 🌴🌴🌴🌴🌴 🎙شیخ حسین انصاریان 🌴🌴🌴🌴🌴 🌴🌴🌴🌴🌴 🆔 @namazmt
انواع نماز در کلام حجت الاسلام والمسلمین قرائتی.mp3
5.72M
؛ چهار نوع نماز4️⃣ 🎙حجت الاسلام و المسلمین استاد قرائتی 📌خدایا همه این نوع نماز ها را روزی ما بگردان🙏 💐💐💐💐💐 🌿🌿🌿🌿🌿 🆔 @namazmt
🇮🇷؛ امروز دوتا زلزله آمده 👈 اولی توی هرات که مشهد را تکان داد 🙈 👈دومی توی فلسطین که دنیا را تکان داد😍 🔸 اولی نماز آیات داره🌹🕋 🔹 دومی 🌹🙏 🌴🌴🌴🌴🌴 🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز شکر شهید مدافع حرم سجاد طاهر نیا 🙏🌹 🎙سرکار خانم نسیبه علی پرست (همسر شهید) مراسم عقد ما خیلی ساده در مسجد مقدس برگزار شد و بعد از مراسم، اقامه کردند 😍 🌹. 🌷🌷. 🌹 🆔 @namazmt
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥؛ نماز شکر حضرت زینب در عاشورا😭😭😭 🌴🌴🌴🌴🌴 🎙شیخ حسین انصاریان 🌴🌴🌴🌴🌴 🌴🌴🌴🌴🌴 🆔 @namazmt
نماز شكر مي خواند🍇🙏 🎙خانم اقدس بابايي پدرم، مرحوم حاج اسماعيل بابايي، باغ كوچك انگوري در شهرستان قزوين داشت يك روز جهت برداشت محصول باغ، همراه خانواده به باغ رفته بوديم عباس كه در آن روزها نوجواني بيش نبود، با مشاهده خوشه انگور كه بر روي ساقه يكي از تاكها خودنمايي مي كرد، از پدرم خواست تا لحظه اي خوشه انگور را از ساقه اش جدا نكند در حالي كه همه از خواسته او شگفت زده شده بوديم، بي درنگ رفت، وضو گرفت و دو ركعت به جا آورد پس از لحظه اي به آرامي آن خوشه را چيد و در سبد گذاشت او به هنگام جدا كردن انگور از ساقه اش به ما گفت ـ نگاه كنيد! خداوند چقدر زيبا و ديدني دانه هاي انگور را در كنار هم قرار داده است! بوته انگوري كه در زمستان خشك به نظر مي رسد در فصل بهار چهره‌اي سبز و شاداب به خود مي گيرد و ميوه آن به اين زيبايي رنگ آميزي مي شود اينجاست كه بايد به عظمت و قدرت خداوند بي همتا پي برد اين عادت عباس بود كه هنگام خوردن انواع ميوه ها آنها را به دقت نگاه مي كرد... 🌿🌿🌿🌿 📚پرواز تا بی نهایت ص29 🌹 🆔 @namazmt