eitaa logo
💌نامه ای برای پدر بنویسیم😢✏📄
421 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
606 ویدیو
42 فایل
🌻السلام آقا،می دونی واجبه جواب #سلام🌻 فقط یک #جمله به امام زمانت بنویس💕 کانالهای دیگر ما @alafvalafv👈 @leilajafarabadi_teb ارسال نامه به 👈 @Armita7 #تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃گل نرگس تو نماد همۀ‌ زیبایی‌ها هستی. اصلاً هر چیزی و هر کسی اگر بهره‌ای از زیبایی داشته باشد باید نسبتی با تو پیدا کند و گرنه جز توهم سهمی از زیبایی نصیبش نیست. من هر چه را نفهمیده باشم این را خوب فهمیده‌ام که دنیا امروز گرفتار توهم زیبایی‌هاست. شیطان چه خوب حساب باز کرده برای این توهم. آقا! این روزها آغاز فصل رویش گل‌های نرگس است. گل نرگس، هم زیباست و هم خوشبو. این که چرا در میان گل‌ها گل نرگس نشانۀ تو شده، بماند امّا هر چه باشد، نمی‌شود گل نرگس را دید و یاد تو نیفتاد. چرا زمستان، فصل رویش گل نرگس است؟ طراوت و شادابی گل نرگس، در دل سرمای زمستان چه پیامی دارد؟ نکند می‌خواهد به ما بگوید در سردترین فصل سال باید زندگی را به نام تو و یادت زیبا و گرم و خوشبو کرد؟ شاید هم می‌خواهد بگوید وقتی که دنیا به یخبندان احساس و عشق مبتلا شده، ناامید نباشید گل نرگس در دل یخبندان می‌روید و دنیا را عاشق می‌کند. کودکان دوره گرد این روزها در سرمای زمستان گل‌های نرگس را دسته دسته می‌کنند و می‌فروشند. خیالش هم خوب است؛ خیال روزی که ما عشق تو را دسته دسته می‌کنیم و در میان مردم پخش می‌کنیم. آقا! دسته‌های گل نرگس هر چه قدر زیبا و خوشبو امّا ذره‌ای از دلتنگی من برای تو نمی‌کاهند که هیچ هر چه قدر این گل‌ها را نگاه می‌کنم و بو می‌کشم دلم بیشتر برای تو تنگ می‌شود. زودتر بیا که دلم هوای تو کرده. صبحت بخیر گل نرگس! 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @namebepedar
🍃یار پرده نشین ما آدم‌های ضعیف در میان خستگی‌هایمان نیاز داریم به استراحت کردن. استراحت نکنیم، از پا می‌افتیم و از راه می‌مانیم. خسته‌ام از ابتلاها! اگر چه حقیقت تلخی است ولی دوست دارم همۀ حقیقت‌ها را چه تلخ و چه شیرین، با تو در میان بگذارم. خودت می‌دانی که عافیت طلب نیستم. دنبال راحتی هم نمی‌گردم. فقط خسته‌ام و نیازمند استراحت. استراحت را برای فرار کردن نمی‌خواهم برای بهتر و محکم‌تر ادامه دادن می‌خواهم. دوست ندارم کم بیاورم در برابر ابتلاها. استراحت کردن تنها به جدا شدن از ابتلاها نیست. ابتلاها چه چوب باشند، چه نوازش حکمت خدای مهربان هستند. آنچه مایۀ استراحت من است تماشای روی توست. خودت را به من نشان بده بدجور نیاز به استراحت دارم. آقا! وقتی خودت را نشانم دادی خواستی، نوازشم کن، نخواستی، نکن. خواستی، بگذار ببوسمت،😍😭 نخواستی، نگذار. خواستی، در آغوشم بگیر، نخواستی، نگیر. ولی بگذار یک بار هم که شده ببینمت.😭 صبحت بخیر یار پرده نشین! 🖋👇 @namebepedar
🍃مهربان من دلم آلوده است. آلودگی‌اش مایۀ شرمساری است. دل آلوده، شایستۀ میزبانی تو نیست. تو چرا شرمساری روی شرمساری برایم آورده‌ای و دوستی‌ات را از دلم بیرون نکرده‌ای؟ من اگر جای تو بودم حتّی ردی از محبّتم را در دل کسی چون خودم باقی نمی‌گذاشتم. چه قدر مهربانی! با تیغ مهربانی‌ات آخرش می‌کُشی مرا. صبحت بخیر مهربان من! 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @namebepedar
🏴وارث علی و فاطمه در آسمان‌ها مشهور باشی فرشته‌ها برای زیارتت صف بکشند و از فراق تو به خدا گله کنند ولی در زمین غریب باشی و ناآشنا؟ چه قدر آتش می‌گیرد دلم از این غربت! همسرت دختر پیامبر باشد پیامبری که برترین مخلوق خداست دختری که سرور زنان عالم است ولی در میان مدعیان مسلمانی یار و یاوری نداشته باشی؟ چه قدر آتش می‌گیرد دلم از این غربت! حقّت را غصب کنند، حرفت را باور نکنند در حالی که تو ملاک حقی،‌ هر جا که باشی، حق همان جا باشد و تو پایۀ صداقتی، حرف‌ها اگر به رنگ تو باشند،‌ صادق‌اند ولی برای اثبات حرفت از تو شاهد بخواهند؟ چه قدر آتش می‌گیرد دلم از این غربت! آقای من! تو وارث علی هستی و فاطمه! به گمانم غربت را هم از پدر و مادرت به ارث برده‌ای. فرشته‌ها آرزویشان این است که بالشان را با گوشۀ عبای تو متبرّک کنند خدا افتخار می‌کند به تو بر تمام خلائق زمین، تشنۀ عدالت توست و زمان در دست قدرتت ولی چرا این قدر میان ما غریبی و ناآشنا. آن روزی که فاطمه گریه می‌کرد و مردم زندگی می‌کردند آن روزی که علی آه می‌کشید و مردم به راحتی نفس می‌کشیدند باید منتظر می‌بودیم تا روزی برسد که فرزندشان پشت پردۀ غیبت گریه کند و کسانی که نام مسلمان بر خویش نهاده‌اند زندگی کنند او آه بکشد و ما به راحتی نفس بکشیم. چرا از شرم روی تو نمی‌میریم؟ این قدر سخت‌جانی را از چه کسی به ارث برده‌ایم؟ صبحت بخیر وارث علی و فاطمه 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @namebepedar
🏴پسر فاطمه اعتقادم آن است که غریب‌ها را خدا دوست دارد. نمی‌دانم چه سرّی در غربت نهفته که وقتی روزگار کسی رنگ غربت می‌گیرد خدا به او نزدیک‌تر می‌شود. غربت، ریاضتی است برای خودش. تاب آوردن این ریاضت، کار هر کسی نیست. غریب‌ها راهشان به خدا نزدیک‌تر است؛ ولی کارشان هم سخت‌تر. غریب باشی و اهل گلایه به خدا نباشی، هنر می‌خواهد. مادرت غریب بود. در میان دشمنان نه، در میان کسانی که مدّعی دوستی بودند. غربتش در باور غریب‌های عالم نمی‌گنجد. آنها وقتی مادر تو را دیدند، غربتشان را فراموش کردند. داشتم با خودم فکر می‌کردم که محبّت خدا به مادرت کجا خودش را نشان می‌دهد؟ مگر خدا غریب‌ها را دوست ندارد؟ اگر آری، به گمانم روزی باید فاطمه از غربت بیرون بیاید. فاطمه هنوز هم غریب است؛ حتّی در میان دوستان. با این سؤال، دست و پنچه نرم می‌کردم که برق پاسخی در سرم جست و دلم آرام شد. حرف تو یادم آمد که گفتی: در دختر رسول خدا برای من الگوی نیکویی است. تو وقتی بیایی عالم همه در برابرت تعظیم می‌کنند آسمان دست به سینه در برابرت می‌ایستد اهل آسمان و اهل زمین، همه برده‌ات می‌شوند و تو آن روز هم فریاد می‌زنی که فاطمه الگوی من است. وقت آمدن تو نقطۀ پایان غربت فاطمه است. تو فاطمه را برای همه فریاد خواهی زد. خدا فاطمه را دوست دارد. صبحتت بخیر پسرفاطمه سلام الله علیها 🖋 @namebepedar
🍃دلدار من . به هر کسی که دل بستم دشمنم شد و در مقابلم ایستاد تنها کسی که بی آن که به او دل ببندم همیشه پشتیبانم بوده، تویی محبوبم! دارم فکر می‌کنم به این که اگر به تو دل ببندم چند آسمان را در برابرم به زانو در می‌آوری؟ می‌خواهم فقط به تو دل ببندم. دلم را از هر کسی جز خودت بکَن آقا! صبحت بخیر دلدار من! 🖋👇 @namebepedar
🍃حضرت کریم بگذار بشمارم آنهایی را که دلم را خرجشان کردم. یک نفر، دو نفر، سه نفر، ... معلوم است که از شماره به رد هستند. پس برای چه زحمت بیهوده بکشم؟ بگذار بشمارم روزهایی را که دلم را به این و آن بستم. یک روز، دو روز، سه روز، ... اصلاً مگر می‌شود شمرد؟ پس برای چه زحمت بیهوده بکشم؟ بگذار ببینم تا امروز دلم را چه قدر گرو گذاشتم. خیلی کم، کم، زیاد، ... معلوم است که خیلی زیاد دلم گرو ماند پیش این و آن. پس برای چه زحمت بیهوده بکشم؟ بگذار به یاد بیاورم تو چند بار صدایم کردی و جوابت را ندادم. یک بار، دو بار‌، سه بار، ... مگر می‌شود تردید کرد که تو هر روز صدایم کردی و من جوابت ندادم؟ پس برای چه زحمت بیهوده بکشم؟ آقا! این همه گناه کرده‌ام با به این و آن دل بستن و از تو گسستن! حالا آمده‌ام پیش تو به امید توبه. شنیده‌ام توبه اگر کنیم، خدا گناهانمان را به ثواب بدل می‌کند. حالا دوست دارم بشمارم همۀ آنهایی که دلم را خرجشان کردم روزهایی که دل بستم به غیر تو حساب کنم میزانی را که دلم را گرو گذاشتم پیش این و آن و همۀ دفعه‌هایی که صدایم کردی و پاسخت را ندادم. یعنی همۀ اینها از نامۀ عملم پاک می‌شود و به جای آنها ثواب عاشقی نوشته می‌شود؟ می‌خواهم توبه کنم. توبه‌ام قبول است آقا؟ صبحت بخیر حضرت کریم! 🖋 @namebepedar
🍃خطاپوش مهربانم اگر کسی توبه کند و توبه‌اش پذیرفته شود خدا گناهش را حتّی از یاد فرشتگان مراقبش می‌برد. چه خدای مهربانی! اگر به این خدا اعتقاد نداشتم جز مرگ هیچ راه دیگری برای فرار از وحشت زنده بودن نداشتم. من دیده‌ام توبه‌کارانی که پیش از توبه‌شان در میان مردم به گناه مشهور بودند امّا وقتی توبه کردند دلِ آسمانی‌شان شهرۀ آفاق شد. در نگاه مردم هر چه می‌گشتی جز خوبی از آن توبه کار نمی‌یافتی. تردید ندارم این، کار همان خدایی است که گناه توبه‌کار را حتّی از خاطر فرشتۀ مراقبش می‌برد. آقا! من در دل بستن به غیر تو به قدری جسور بوده‌ام که خلایق همه می‌دانند دلم روزگاری کاروان‌سرا بوده. هر کسی هر چه قدر که دلش می‌خواست، در دلم جا می‌گرفت و هر وقت می‌خواست، از دلم می‌رفت. برخی را به التماس به دلم می‌آوردم و برخی را به تعارف. حالا که توبه کرده‌ام دوست ندارم عاشق تو در نگاه مردم، همانی باشد که دل به غیر تو می‌بست. می‌خواهم هر چه فکر می‌کنند جز خاطره‌های دل‌بستگی من به تو هیچ خاطرۀ دیگری در ذهنشان نباشد. توبه ام اگر قبول باشد می‌دانم که خود خدا ذهن‌های مردم را پاک خواهد کرد. کاش منّت می‌گذاشتی بر سرم و خودت پاسخم را می‌دادی که آیا توبه‌ام قبول است آقا؟! صبحت بخیر خطاپوش مهربانم! 🖋👇 @namebepedar
🍃ماه بی‌بدیل شنیده‌ام توبه وقتی به کمال می‌رسد که همان طوری که شیرینی گناه را به کام چشاندیم سختی عبادت را هم بر خودمان تحمیل کنیم. من گناهکارم، گناهم خیلی بزرگ است. من از تو دل کندم و به کسانی غیر از تو دل بستم. حالا آمده‌ام به توبه؛ ولی می‌خواهم حقیقتی را با تو در میان بگذارم. آن روزهایی که دل به غیر تو می‌بستم اضطرابی همیشه همراهم بود که نمی‌گذاشت شیرینی گناه را در کامم احساس کنم. من هر چه قدر که بد شدم و بدی کردم هیچ گاه از اضطراب دوری و دل کندن از تو جدا نشدم. همیشه ترسِ نداشتن تو با من همراه بود. دیگران لبخندها و قهقهه‌هایم را می‌دیدند و می‌شنیدند ولی خودم و تو می‌دانستیم که اضطرابِ نداشتن تو چگونه این خنده‌ها را نمایشی کرده بود. اشتباه کردم که فردا فردا کردم. همان روزی که رفتم، شب نشده باید بر می‌گشتم. حالا که آمده‌ام، بودنب با تو سختم نیست که بخواهم با آن، شیرینی نچشیدۀ گناهم را جبران کنم. اصلاً کسی که دلش را به تو می‌دهد کدام سختی را باید تحمّل کند. برای چنین کسی، سختی چه معنایی دارد؟ آقا! شاید دلم را که گرفتی، خودت را نشانم ندهی تا با سختی ندیدنت، روزهایِ با تو نبودنم جبران شود. اگر صلاح می‌دانی و دلت می‌آید، من حرفی ندارم. فقط به من بگو با این کار توبه‌ام قبول است آقا؟! صبحت بخیر ماه بی‌بدیل! 🖋👇 @namebepedar
🍃یار مهربان من توبه از حقّ الناس، همیشه آسان نیست. بسته به این که حقّ چه کسی به گردنت باشد و چه حقّی توبه آسان می‌شود یا سخت. دل من برای تو بود. من آن را بی‌اجازه‌ات به کسی دیگر دادم. تو دلت شکست وقتی که من از تو دل کندم. الآن حقّ الناسی به گردنم آمده. ناسش تویی، که برترین خلق خدا روی زمینی. هم آنچه مال تو بود را غصب کردم هم دلت را آزردم هم این که مدّت‌ها این غصب و دل آزردن را طول دادم. یک لحظه‌ هم اگر بود، زیاد بود. حالا با این مدّت طولانی، چه خاکی به سر بریزم؟ به من گفته‌اند اگر حقّ الناسی به گردنت بود تا می‌توانی، باید تلاش کنی صاحب حق را راضی کنی. کوتاهی اگر کنی، معلوم نیست خدا تو را ببخشد. حالا آمده‌ام پیش تو که صاحب این حقّ بزرگی. به من بگو چه کار کنم تا راضی شوی از من؟ من اگر دل تو را راضی نکنم نه می‌توانم راحت زندگی کنم و نه راحت بمیرم. اگر دوست داری که راحت نفس بکشم و دوست نداری زجرکش بشوم به من بگو چه کار کنم تا راضی شوی از من؟ توان من اندک است، این را تو خوب می‌دانی حقّ تو بزرگ است،‌ این را خودم خوب می‌دانم ولی تو دل مهربانی داری، این را همه می‌دانند. به توان کمم که نگاه می‌کنم، ناامید می‌شوم از راضی کردنت به بزرگی حقّت که فکر می‌کنم، وجودم می‌شود یأس به مهربانی که می‌اندیشم، یک سره می‌شوم امید. آقا! به من بگو چه کار کنم تا راضی شوی از من؟ صبحت بخیر یار مهربان من! 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @namebepedar
🍃سرمایۀ لطافت آسمان آقا!‌ حقّت خیلی سنگینی می‌کند روی دوشم. هنوز به من نگفته‌ای باید چه کار کنم تا راضی شوی از من. سنگین‌تر از حقّ تو چیزی هست؟ و ضعیف‌تری از قامت من چیست؟ زیر بار حقّ تو چیزی نمانده برایم. دارم نابود می‌شوم. نمی‌خواهی کاری کنی برایم؟ شاید همین طور راضی شده‌ای از من و لازم نیست کاری کنم برای به دست آوردن دلت! همین طور است؟ اشتباه نمی‌کنم؟ اگر اشتباه نمی‌کنم، می‌خواهم درخواستی کنم از تو. عیبی که ندارد! دارد؟ می‌خواهم بگویم همین طور،‌ راضی نشو از من ولی بگذار خودم معلوم کنم که با چه کاری دلت را به دست بیاورم. قبول؟ آقا! ما وقتی دل کسی را می‌شکنیم و بعدش پشیمان می‌شویم رسممان است، او را در آغوش بکشیم پشت هم بوسه بارانش کنیم دستش را گونه‌اش را پیشانی‌اش را. حتّی به خاک می‌افتیم و صورتمان را می‌مالیم به پایش. رهایش نمی‌کنیم تا لبخند را روی لبش ببینیم. همین که خندید، دلمان آرام می‌شود. عزیزم دلم! اجازه می‌دهی این گونه دلت را به دست بیاورم؟ اگر پاسخت آری است، پس منّت بگذار و دیر راضی شو از من. نکند بوسۀ اول را که روی پیشانی‌ات گذاشتم، بخندی و دل‌آرامم کنی. خودت را نگه دار، خنده‌ات را پنهان کن. بگذار یک دل سیر ببوسمت مهربان! دلم برای بوسیدنت تنگ است. صبحت بخیر سرمایۀ لطافت آسمان! 🖋👇 @namebepedar
🍃ارباب خیال‌ها گاهی آب حیاتی می‌شوند برای خودشان. وقتی که هستند نه این که خوشم، احساس زنده بودن دارم وقتی که می‌روند، ناخوش نمی‌شوم، حس مرگ می‌آید به سراغم. چه خیال خوبی شده، خیال راضی کردن تو از خودم. از وقتی به سراغم آمده زندگی، رنگ و بوی دیگری گرفته برایم. در خیالم دنبال راهی می‌گردم برای راضی کردن تو به خودم گفته‌ام مولایت راه راضی کردن را به خودت سپرده. ما رسم داریم وقتی حقّی که به گردنمان هست،‌ خیلی بزرگ است برای ادای آن،‌ به صاحب حق می‌گوییم اجازه دهد تا نوکری‌اش را بکنیم. آقا! می‌خواهم بار حقّی را که به گردنم داری سبک کنم پس بگذار چند صباحی هم که شد، نوکرت باشم. تا نوکری‌ات را نکنم، احساس نمی‌کنم حتّی ذرّه‌ای از حقّت را ادا کرده‌ام. هر کار داشتی به من بگو؛ چه یک جرعه آب و چه جنگیدن با دشمنان. من می‌خواهم نوکری کنم تا تو از من راضی شوی پس برایم فرقی ندارد چه کار کنم. هر چه تو دوست داشته باشی همان. نوکرها کارهای زیادی بلدند. نوکرهای عاشق به عشق اربابشان کارهایی را که بلد نیستند یاد می‌گیرند. بعضی از کارها هم ساده است و‌ یاد گرفتن نمی‌خواهد. آقا! می‌شود تا توفیق نوکری‌ات را به من نداده‌ای راضی نشوی از من؟! 🖋👇 @namebepedar
🍃 بهار آفرین من گاهی که می‌خواهم کسی را از خودم راضی کنم برایش هدیه‌ای می‌خرم؛ دقیقاً همانی را که او دوست دارد. کنار هدیه‌ام نامه‌ای می‌گذارم در نامه حرف دلم را برایش می‌نویسم و التماس می‌کنم مرا ببخشد. هر چه فکر می‌کنم برای تو چه چیزی بخرم عقلم به جایی قد نمی‌دهد. کاش کمی مثل ما دنیا را دوست داشتی! آن وقت هدیه خریدن برایت چه آسان بود. حالا که بوی دنیا نمی‌دهی کاش خودت می‌گفتی چه هدیه‌ای برایت بگیرم! اگر چه گفتنش رسم نیست؛ امّا گره‌گشایی از کار من است. آقا! خیلی فکر کردم و به جایی نرسیدم جز این که بروم کسی را پیدا کنم که وجودش همه عشق به توست. جز تو هیچ آرزویی در این عالم ندارد. یک تار موی تو را با دنیا و آخرت عوض نمی‌کند. لحظه‌ای فکرش از یاد تو خالی نمی‌شود. ورد زبانش نام توست و با همین نام، دل‌آرام می‌شود. می‌خواهم به او بگویم یک قطره از اشک فراقش را به من بدهد من می‌دانم تو را داغ غربت آتش زده و حتّی در میان ما هم، کسانی که جز تو هیچ آرزوی دیگری ندارند، کم‌اند. اشک‌های این چنینی، دُرهای نایاب‌اند. این اشک‌ها از داغ غربتت می‌کاهند. شرمنده‌ام که خودم چنین اشکی ندارم. تا بگردم و این اشک را پیدا کنم، نمی‌دانم چه قدر طول می‌کشد؟ باید شهر به شهر و خانه به خانه بگردم. بمیرم برای تو با این همه غربتی که داری! کاش روزی بیاید که این اشک‌ها در هر شهر و خانه‌ای و در هر فصل و از چشم هر کسی ببارد! این طور اگر شود، همۀ فصل‌ها می‌شود بهار! صبحت بخیر بهار‌آفرین من! 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @
🍃یار رئوفم دلت از من راضی شده یا نه؟ هنوز هم دنبال راهی برای راضی کردنت باشم یا نباشم؟ به دنبال این راه‌ها گشتن، مایۀ زندگی است. من به این زندگی، راضی‌ام. کاش همۀ عمر به دنبال پیدا کردن راهی برای راضی کردنت باشم! ما گاهی که امیدمان ناامید می‌شود از راضی کردن کسی می‌نشینیم در برابرش و همین طور گریه می‌کنیم. برای بعضی‌ها خیلی باید گریه کنیم تا دلشان نرم شود امّا بعضی‌ها تا اشکمان را می‌بینند زود راضی می‌شوند. معلوم است که تو از از دستۀ دومی. درست می‌گویم؟ آقا! بگو کجایی تا بیایم در مقابلت بنشینم و های های گریه کنم؟ بعضی از همین‌هایی که زود راضی می‌شوند عادت دارند با دستشان اشک‌های آدم پشیمان را پاک کنند. این کار را برای آرامش دل او می‌کنند. زیار پاک کردن اشک یعنی: دیگر گریه نکن که دلم تاب ندارد. پاک کردن اشک یعنی: دوستت دارم و از تو راضی شدم. پاک کردن اشک یعنی: اشکت پاک است که دستم را به آن می‌زنم. پاک کردن اشک یعنی لبخند بزن گریه بس است. به گمانم تو از همین‌هایی، نیستی؟ مهربان من! اگر می‌رسد روزی که بیایم پیش تو و برای راضی کردنت اشک بریزم پس راضی نشو تا برسد آن روز. من می‌میرم برای لحظه‌ای که دستت را با اشک من تر کنی و صورتم را به گرمای از دستت مهمان کنی. صبحت بخیر یار رئوفم! 🖋👇 @namebepedar
🍃 معشوق مظلوم گاهی با خودم می‌گویم تو از دستۀ محبوب‌های پر از نازی. محبوب‌هایی که نازشان سنگین است و قیمت نازشان هم گران. عاشق‌ها هم ناز کردن محبوب‌هایشان را دوست دارند. اصلاً ناز معشوق، نمک رابطۀ عاشقی است. قیمت ناز گران که باشد عاشق به تکاپو و شاید به سختی بیفتد ولی برای خوش طعم شدن رابطۀ عاشقی گاهی باید دست و پا زد. کمی که می‌آید این فکرها در ذهنم رنگ بگیرد ناگهان آتش غصّه‌ای می‌آید و همه را آتش می‌زند. تو ناز داری یا نداری، بماند ولی مگر چند نفر زیر این سقف کبود خریدار ناز تو هستند؟ راستش به قدری غرق دنیا شده‌ایم که ناز معشوق‌ها حوصله‌مان را سر می‌برد. اگر عاشقانی که خریدار ناز تو هستند، زیاد بود مگر تا حالا پشت پردۀ غیبت می‌ماندی؟ نیستند که تو هنوز پشت پرده هستی. این آتش، وجودم را می‌خواهد خاکستر کند که آتش دیگری می‌آید و چنان به جانم می‌افتد که آتش قبلی پیش آن می‌شود خنکای نسیم. با خودم می‌گویم خریدار ناز نداری که هیچ شهر به شهر و کوچه به کوچه و خانه به خانه افتاده‌ای در پی و داری ناز ما را می‌کشی تا به خودمان بیاییم ولی باز هم ما به نازکشیدن‌های تو هم اعتنا نمی‌کنیم. چه قدر دنیا بیچاره‌مان کرده! تو معشوق پر از ناز هستی یا نه، بماند ولی چه کسی شک دارد که تو مظلوم‌ترین معشوقی؟ صبحت بخیر معشوق مظلوم! 🖋👇 @namebepedar
🍃مهربان من رجب، ماه طلب بخشش از خداست. به ما گفته‌اید در این ماه زیاد استغفار کنیم. تا وقتی که گناه می‌کنیم راه رسیدن به آسمان برایمان بسته است و اگر گناه کردن را بس کنیم ولی خدا گناهانمان را نبخشد باز هم آسمان آغوش خویش را به رویمان باز نمی‌کند. تا به حال خدا کسی را که تو از او رضایت نداری، بخشیده؟ اصلاً می‌شود در خیال جا داد بخشش کسی را که تو از او راضی نیستی؟ باید استغفار کرد. رجب، بهار استغفار است ولی نباید فراموش کرد که باطن غفران خدا، تویی. کسی که از خدا غفران طلب می‌کند ولی از تو غفلت می‌کند دستش به بخشش الهی نخواهد رسید. باید برای رسیدن به آسمان، دل تو را از خودمان راضی کنیم پس ما را ببخش برای همه غفلت‌هایمان و بیشتر ببخش برای آزردن دلت و هر چه قدر می‌توانی، ببخش ما را برای دل‌هایی که از تو شکستیم. التماس می‌کنیم ما را ببخش برای قطره قطره اشکی که از دیده‌ات جاری کردیم. ببخش تا آسمان آغوش خویش را به رویمان باز کند. ببخش تا از دنیا کنده شویم و زنجیرهایی که ما را به زمین بنده کرده، پاره شوند. من همیشه به دل مهربانت دل بسته‌ام. صبحت بخیر مهربان من! 🖋 http://eitaa.com/abbasivaladi @namebepedar
🍃همۀ دلخوشی‌ام «دل به دل راه دارد». آیا دل من هم به دل تو راه دارد؟ باید چطور بفهمم راه داشتن دلم به دل تو را؟ اصلاً معنای «دل به دل راه داشتن» چیست؟ وقتی دل کسی می‌گیرد و دل ما هم می‌گیرد می‌گوییم دل به دل راه دارد. وقتی کسی دلش برای ما تنگ می‌شود و ما هم دلمان برای او می‌گوییم دل به دل راه دارد. وقتی کسی ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داریم می‌گوییم دل به دل راه دارد. دل به دل راه دارد. آیا دل من هم به دل تو راه دارد؟ چند روز است که دل من گرفته. یعنی دل تو گرفته که دل من هم باز نمی‌شود؟ دلم برای تو تنگ شده خیلی بیشتر از آنی که بشود تابش آورد. بی‌قرار دیدنت شده‌ام. هیچ گاه به یاد ندارم این قدر بی‌تاب دیدنت شده باشم. یعنی دل تو هم برای من تنگ شده؟ تو هر وقت بخواهی می‌توانی مرا ببینی ولی من باید چه کار کنم با این دل‌تنگی؟ من دوستت دارم و معنای دل به دل راه داشتن یعنی این که تو هم مرا دوست داری. درست می‌گویم؟ دوستم داری؟ این که واقعاً دل من به دل تو راه دارد یا نه، نمی‌دانم و نمی‌خواهم بدانم. دوست دارم دلم را خوش کنم به این که دلم به دل تو راه دارد. با این دل‌خوشی، دل‌تنگی‌هایم را می‌توانم تاب بیاورم. دل‌خوشی‌ام را از من نگیر آقا! صبحت به خیر همه دل خوشی ام! 🖋👇 @namebepedar
خودت می‌دانی که من آدم بدبینی نیستم ولی روزگار برایم این سؤال را تراشیده: آیا جز تو می‌شود به کسی روی این زمین اعتماد کرد؟ جواب من به این سؤال این گونه است: اگر تو نبودی، آدم قابل اعتمادی روی زمین نبود. تو مرجع اعتمادی. هر کسی به اندازه‌ای که رنگ و بوی تو را می‌گیرد، قابل اعتماد می‌شود. بدون اعتماد، دنیا همه‌اش وحشت بود و دلهره. ممنونم که هستی تا اعتماد باشد. صبحت بخیر تکیه‌گاه من! 🖋👇 @namebepedar
🍃 حضرت زندگی چه کار دارند می‌کنند با ما؟! می‌خواهیم بچّه‌هایمان را عاشق تو کنیم می‌گویند بچّه را چه کار با عشق بازی؟! می‌خواهیم آنها را بی‌تاب تو کنیم می‌گویند بچّه‌ها را افسرده نکنید. می‌خواهیم آرزویشان را جنگیدن در رکاب تو کنیم می‌گویند بچّه‌ها را خشن بار نیاورید. می‌خواهیم دعایشان را شهادت در مقابل نگاهت کنیم می‌گویند امید به زندگی را از بچّه‌ها نگیرید. بزرگ می‌شویم و می‌بینیم دلمان کاروانسرای عشق است هر عشقی را می‌شود در آن یافت جز عشق تو. بی تاب همه چیز می‌شویم، جز بی‌تاب روی تو. از جنگ می‌هراسیم و شعار صلح می‌دهیم. از شهادت فرار می‌کنیم و دل به دنیا می‌بندیم. این دردها به قدری فراگیر می‌شود که کسی احساس نمی‌کند دردی دارد. گویی بیمار، کسی است که این دردها را حس کند. چه کار باید کنیم وقتی به فکر تو بودن خروج از جادۀ زندگی به حساب می‌آید؟ و بی‌تاب تو شدن، از بین رفتن آرامش نامیده می‌شود؟ اگر این زندگی و آرامش را نخواهیم باید چه کسی را ببینیم؟ من می‌خواهم فریاد بزنم و این آرامش و زندگی را نفرین کنم. اف باد بر این آرامش و لعنت بر این زندگی! آقا! ما و بچّه‌هایمان را بی‌تاب روی خودت کن! بگذار بمیریم در این بی‌تابی. این مرگ شرافت دارد به هر چه زندگی است. صبحت بخیر حضرت دوست! 🖋👇 @namebepedar
🍃 حضرت دوست با آدم‌ها باید بنشینیم و بلند شویم تا بیشتر قدر تو را بدانیم. ما خودمان را با هیچ کس مقایسه نمی‌کنیم ولی همه را با تو قیاس می‌کنیم. عیبی که ندارد، دارد؟ وقتی حرف می‌زنیم و از حرفمان بد برداشت می‌کنند می‌گوییم اگر تو بودی حرفمان را حمل می‌کردی به بهترین‌ها. وقتی از میان جمع می‌رویم و پشت سرمان حرف می‌زنند می‌گوییم اگر تو بودی از جمع که بیرون می‌رفتیم، خیرمان را می‌گفتی. وقتی نیاز پیدا می‌کنیم به این که دیگران راه بیایند با ما ولی بی آن که درکمان کنند، می‌تازند به ما می‌گوییم اگر تو بودی، حتماً مدارا می‌کردی. وقتی اشتباهی می‌کنیم و چوب سرزنش می‌خورد به سرمان می‌گوییم اگر تو بودی، اغماض می‌کردی. وقتی به کمک نیاز پیدا می‌کنیم و هر کسی به بهانه‌ای از کنارمان بی‌اعتنا عبور می‌کند می‌گوییم اگر تو بودی دستمان را می‌گرفتی. این «اگر تو بودی»ها با دیگران نشستن را برایمان سخت کرده. این تویی که طاقتمان را زیاد کرده‌ای و گرنه سال به سال هم میل دیدن هم را نداشتیم. صبحت بخیر حضرت دوست! 🖋👇 @namebepedar
🍃تجلّی خدا تو خیلی فرق داری با همه. این، کار ما را برای زندگی در میان مردم سخت می‌کند. عیبی ندارد اگر ناجوانمردانه بگویم: گویی ما برای تاب آوردن همدیگر باید تو را فراموش کنیم. ناجوانمردانه‌ترش این که: ما برای تحمّل رفتار یکدیگر هر چه را که در بارۀ تو شنیده‌ایم نباید باور کنیم. شاید باید کم کم تو را می‌شناختم تا باورت این قدر سخت نمی‌شد و شاید ما باید این قدر بد نمی‌شدیم تا می‌شد تو را باور کرد. هر چه هست، حقیقت این است که تو خیلی خوبی و ما خیلی بدیم. تا وقتی فاصلۀ از زمین تا آسمانِ ما و تو هست راه، یا فراموش کردن یا باور نکردن توست. باید کمی شبیه تو شویم. این طور همدیگر را بهتر تاب می‌آوریم اگر بیشتر شبیه تو شویم دوری یکدیگر را نمی‌توانیم تحمّل کنیم. ما را شبیه خودت کن نگذار بیشتر از این تلف شویم. صبحت بخیر تجلّی خدا! 🖋👇 @namebepedar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃غایب غریب بدی‌ها گاهی به قدری عادت می‌شوند برایمان که با این که متراکم‌اند ولی از چشممان دور می‌مانند. یا هستند و نمی‌بینیم یا زیادند و کم می‌بینیم. بدی‌ها گاهی بیش از این گام خویش را پیش می‌گذارند. خودشان را خوبی نشان می‌دهند به ما. بدند؛ ولی خوب می‌بینیمشان. خیلی بدند؛ ولی خیلی خوب می‌بینیمشان. بدی‌ها گاهی به قدری به باورمان تبدیل می‌شوند که هر کسی از آنها محروم باشد در نگاهمان بد جلوه می‌کند. بد کسی است که بدی‌ها را نداشته باشد و خوب کسی است که بدی‌ها از سر و رویش آویزان باشند. بدی‌ها گاهی می‌شوند ملاک حب و بغضمان. کسی را که بدی‌ها را داشته باشد دوست می‌داریم آن را که از بدی‌ها دور باشد، از دوستی‌مان محروم می‌کنیم. آقا! ببخش که این طور می‌گویم ولی بمان در همان پشت پردۀ غیبت جای تو در میان ما بدها نیست. چه قدر عجیب است که ما دنبال حکمت غیبت تو می‌گردیم! صبحت بخیر غایب غریب! 🖋👇 @namebepedar
🍃اسیر خدا ما باید اسیر باشیم. کسی که ادعای آزاد بودن می‌کند بی‌تردید یا معنای آزادی را نمی‌داند و یا دروغ در جانش رسوخ کرده. «انسان آزاد» دروغ بزرگ زمینی است که از وقتی انسان آفریده شده حتّی یک نفر آزاد به خود ندیده است. اسارت جبر زندگی انسان است. هیچ کسی حق انتخاب میان آزادی و اسارت را ندارد. اسارت، جزئی از خلقت ماست. ما اسیریم. اصل اسارت بد نیست، نشانۀ انسانیت است. هر کسی برای فهم مقامش باید رشتۀ اسارتش را دنبال کند و ببیند سررشته به کجا می‌رسد. این سررشته‌های اسارت است که نشان می‌دهد انسان مانده‌ایم یا نه. وقتی اسیر تو و گرفتار غم تو نشدیم اسیر چیزهایی می‌شویم که کاری جز بلعیدن انسانیت ندارند. خدا ما را اسیر تو آفرید ما رشتۀ اسارتمان را از تو بریدیم و از تو دور شدیم. حالا این شده حال و روزمان: اسیر شکم، اسیر شهوت، اسیر مردم، اسیر خویش و اسیر همۀ چیزهایی که روی هم حتّی چشم بر هم‌زدنی فکر کردن به آنها تلف کردن عمر است. باید اسیر تو شویم. روزی که اسیر تو شدیم، باید جشن بگیریم. انسان برای آزادی جشن نمی‌گیرد. آزادی، توهمی‌ترین جشن دنیاست. کمی دیگر صبر کن تا در صحن خانه‌ات جشن اسارتمان را بر پا کنیم. صبحت بخیر اسیر خدا! 🖋👇 @namebepedar
🍃تنها راهِ آرامش خدا یادش را تنها مایۀ آرامش ما و یاد تو را راهِ یاد کردن از خودش قرار داد. ما به دنبال آرامش گشتیم ولی سراغی از تو نگرفتیم. تو صدایمان زدی و ما در فکر و خیال آرامش صدایت را نشنیدیم و اگر هم شنیدیم خودمان را به نشنیدن زدیم. هنوز هم دنبال آرامشیم و دور خودمان می‌چرخیم. خدا کند زودتر خسته شویم. از این همه جان سختی در حیرتم! نمی‌دانم چرا اصرار داریم آرامش را از راهی غیر از آنچه خدا خواسته به دست بیاوریم!؟ چرا باور نداریم، آرامش فقط یک راه دارد!؟ صبحت بخیر تنها راه آرامش! 🖋👇 @namebepedar