#نامه_اول_دکتر_احمدینژاد_به_رهبری
#قسمت_دوم
یا اینکه کارگرانی که با تحمل سختی و فقر، ماهها از دریافت همان حداقل حقوق ماهانه نیز محروم بوده و از پیگیریهای مستمر از مسئولان مایوس شده و صدا به اعتراض بلند کردهاند، مورد ضرب و شتم و دستگیری و بازداشت قرار می گیرند.
سخن، صرفاً از نامطلوب بودن این رفتارها نیست، بلکه سخن اصلی این است که در نظام جمهوری اسلامی که متعلق به مردم بوده و مردم ولینعمت مقامات هستند، آیا رفتاری بدتر از این هم قابل تصور است؟
مقامات قضایی که خود باید ضامن آزادی مردم و امنیت و عدالت باشند، در افکار عمومی به هر دلیل متهم هستند و مواضع و تکذیب های پی در پی آنان نه تنها کمکی به بهبود شرایط نکرده بلکه وضع را بدتر کرده است.
اصرار غیر عادی و غیر موجه و غیر قانونی بر مواضع شخصی و سیاسی و دخالت دادن آن مواضع در امر قضا و بهرهبرداری از قدرت قضایی در مناسبات سیاسی، شخصی و خانوادگی، فرصت رسیدگی و اصلاح وضع دستگاه قضایی و مراقبت از خطا و ظلم و تلاش برای حل مسائل اصلی کشور و احقاق حقوق مردم را از آن مقامات سلب کرده است.
وجود حدود 17 میلیون پرونده که به معنای درگیر بودن اکثریت قاطع خانواده های ایرانی در دعواهای قضایی است، آیینۀ تمام نما و شفافی از وضع کشور و عملکرد دستگاههای گوناگون و به تنهایی دلیل و نشانه روشنی از وضع نابسامان و کارنابلدی مقامات قضایی و اشکالات اساسی در آن دستگاه است. نارضایتی عمومی از وضع کشور و دستگاه قضایی بی سابقه و فریاد قاطبه مردم از بیعدالتی و روابط نادرست به آسمان است.
مدیریت و بسیاری از نمایندگان مجلس که به لطف قانون عادی مصوب مجلس درباره انتخابات، آشکارا نماینده اقلیت مردم و باز با مصوبه خودشان و بر خلاف قانون اساسی، مصون از هر رسیدگی قضایی در شکایات مردم از آنها شدهاند، حتی در صورت داشتن شجاعت و صلاحیت و اراده لازم، از پشتوانه مردمی برای دفاع از حقوق انان برخوردار نیستند. اغلب صداهایی که از مجلس به گوش می رسد نه تنها موجب دلگرمی مردم نیست بلکه بر دامنه نگاه منفی به ساختارهای نظام میافزاید.
عزیز گرامی؛
قشر های مختلف مردم به شدت نگران وضع کشور و آینده انقلاب و جمهوری اسلامی و خود و فرزندانشان هستند.
شایسته نیست که با تشریح وضع کارمندان، معلمان و فرهنگیان، هنرمندان، کارگران روزمزد و ساختمانی، کسبه و کشاورزان و یا انبوه جوانان تحصیلکرده و جویای کار و رانندگان و کولهبران و دیگر اقشار مردم، خاطر حضرتعالی و مردم بیش از این مکدر گردد.
بسیاری از مردم هر روز در مراجعات خود و در تماسهای گوناگون از سراسر کشور و در اجتماعات مختلف از این امور شکایت می کنند و درخواست دارند که حرف و خواست آنان به مقامات بالا و به ویژه حضرتعالی برسد. خداوند شاهد است که بنده در حد توان و امکان در این مسیر تلاش کرده و میکنم.
امروز متاسفانه عده ای اقلیت محض ، به هر ترتیب ممکن ، خود را حق مطلق، مالک و صاحب انحصاری کشور و انقلاب و ارباب مردم و دارای حق قطعی حاکمیت دانسته و توده های مردم را رعیت می پندارند و اصرار دارند که اراده، فهم و نظر آنان ولو علیه نظر عمومی و منافع ملی به هر شکل ممکن و حتی با اعمال زور و فشار به اجرا در آید.
به بهانه های مختلف و با برخوردهای خشن، راه بر هر نوع نقد و اعتراض و آزادی بیان بسته شده و گروهی اندک و چند خانواده مشخص تلاش دارند تا قدرت و مناصب اصلی برآمده از انقلابِ ملت را به طور انحصاری در خدمت خود و تثبیت حاکمیت جناحها و باندهای ثروت و قدرت به کار گیرند.
دوام این وضعیت دشمنان را به برآورده شدن آرزوی تاریخی خود برای تسلط بر ملت ایران، نفی استقلال کشور، تضعیف و به تسلیم واداشتن مردم، تخریب و تضییع دستاوردهای عظیم انقلاب، اخذ امتیازات بزرگ و دربند کردن مجدد ایران برای سالهای طولانی، امیدوار نموده و به اجرای توطئه های طراحی شده مصممتر و جری کرده است.
گرچه اطمینان دارم که ملت بزرگ و تاریخ ساز ایران با عنایات الهی و با وحدت، ایستادگی، عزت، اقتدار و پیروزی قاطع از این شرایط عبور خواهد کرد و مانند همیشه امید دشمنان را به یاس تبدیل خواهد نمود، لیکن انجام وظیفه انقلابی و اصلاح وضع بخشهای گوناگون و همراهی کردن با اراده و خواست مردم، این راه را کوتاهتر و هزینه ها را کمتر خواهد کرد.
اینجانب بنا به خواست مردم و بر اساس مسئولیت شرعی، ملی، انسانی و انقلابی وظیفه دارم یک بار دیگر شرایط کشور را از نگاه و زبان آنان به عرض برسانم.
از خداوند منان عزت و سرافرازی ملت بزرگ ایران و حضرتعالی و عبور عزتمندانه از عقبههای پیش رو را تحت عنایات خاصه حضرت ولی عصر(عج) مسئلت دارم.
محمود احمدی نژاد
۹۶/۸/۲۲
قسمت اول 👈 اینجا
15.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 احمدینژاد: مسئولین چگونه شبها میخوابند در حالی که خیلیها اجاره خانهشان را هم نمیتوانند بدهند؟ چقدر بچه داریم که رنگ میوه را در سال نمیبیند؟
◻️ حاضرند هزار میلیارد هزار میلیارد کش بروند، یک عده فرار کنند، سوء استفادههای کلان بشود اما در جیب ملت نرود. این یک روحیه است که من اسم آن را روحیه شیطانی میگذارم
➖ دیدار با مردم ورامین/ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد _به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_اول
فهرست پیشنهادات دکتر احمدی نژاد برای اصلاح امور کشور که در تاریخ 30 بهمن ماه ۱۳۹۶ به همراه سه پیشنهاد اصلی دیگر به رهبر معظم انقلاب تقدیم شده است، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهمّ عجّل لوليّك الفرج والعافيه والنّصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يديه
حضرت آیت الله خامنه ای دام ظلّه العالی
مقام معظم رهبری
با سلام و احترام
این گونه القاء شده است که حضرتعالی به تصریح و تلویح به اینجانب که 8 سال به انتخاب و خواست مردم و علیرغم اراده جناح های سیاسی و نهادهای قدرت، مسئولیت بخشی از قوه مجریه را بر عهده داشتم فرموده اید که حق حرف زدن در مسائل اصلی کشور را نداشته و باید ساکت بمانم.
استحضار دارید که بنده اهل گله و شکایت نبوده و نیستم و همواره به آینده و راههای عبور از موانع و تحقق اهداف می اندیشم.
از این رو در این مقال از مسائل آن 8 سال و دخالتها، فشارها، کارشکنیها و جوسازی های نهادهای رسمی و غیر رسمی در تخریب دولت و ممانعت از اجرا و یا تکمیل طرح ها و کارهای بزرگی که به نفع مردم و کشور بود میگذرم و از کسانی که دهها سال بر مناصب کلیدی کشور تکیه زده اند حرفی نمی زنم.
اما اگر بنده به عنوان کوچک ملت و امثال بنده در برابر مشکلات و ایرادهای اساسی در نحوه اداره کشور سکوت نماییم، اولاً آیا این مشکلات و ایرادها وجود نخواهد داشت و یا خودبهخود مرتفع شده و مردم راضی خواهند شد؟ و یا دشمنان از این ضعف ها سوءاستفاده نخواهند کرد؟
ثانیاً در صورت سکوت، با مسئولیت الهی، قانونی و انقلابی خود چه کنیم؟ جواب خداوند، مردم، امام، شهدا و تاریخ را چه بدهیم؟
اگر قرار باشد کسانی به صرف 8 سال مسئولیت، حق حرف زدن نداشته باشند آیا دیگران به سکوت و پاسخگویی اولی نخواهند بود؟
امروز بیش از هر کس، حضرتعالی باید به خوبی واقف باشید که نارضایتی عمومی از عملکرد نظام، بسیار بالا و جدی است به طوری که نارضایتی به سرعت در حال گسترش به اصل انقلاب است.
اینجانب در چند ملاقات حضوری و در مکاتبات متعدد تلاش کرده ام این شرایط را به حضرتعالی منعکس نمایم.
چگونه می توان از وضع بسیاری از خانواده ها که به دلیل فقر و گرانی و ناتوانی در تامین هزینه های اولیه زندگی در حال متلاشی شدن هستند مطلع بود و کاری نکرد؟
آیا می شود خبر دار شد که گروههایی از مردم به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی و تداوم رکود و فقر، ناچار به عبور از شرافت و نوامیس خود شده اند و آنگاه ساکت بود و دم برنیاورد؟
چگونه می توان صف طولانی فروش کلیه به علت فقر را مشاهده کرد و ساکت ماند؟
آیا می شود که وضع شکننده بسیاری از بازنشستگان، کارمندان، کسبه و کشاورز جزء و کارگر ساختمانی و روزمزد و دستفروشان و ورشکستگان ناشی از شرایط اقتصادی کشور و بسیاری از دانشجویان را مشاهده کرد و بیتفاوت بود؟
چطور می توان اطلاع داشت که گروههایی از مردم از داشتن حتی یک وعده غذا در روز محرومند و آنگاه آسوده خاطر هم بود؟
چگونه می توان از استیصال افراد جویای کار که شخصیت و همه آرزوهای خود را خرد شده و نابود می بینند خبردار شد و کاری نکرد؟
آیا می شود در کنار فقر گسترده مردم، از سوءاستفاده های کلان بانکی و غیر بانکی مطلع بود و دم فروبست؟
آیا می شود در برابر تضییع گسترده حقوق اساسی و آزادی و کرامت مردم، مصرّح در قانون اساسی، بیتفاوت بود؟
چگونه امکان دارد از تبعیض و ظلم حاکم بر برخی از مراکز به خصوص در دستگاه قضایی اطلاع داشت و ساکت بود؟
از اینکه با گروهی از مردم و جوانان به صرف انتقاد و یا اعتراض و یا مخالفت با برخی اشخاص و یا رفتارها، چه برخوردهای تند امنیتی و قضایی می شود، آیا گزارشی به شما داده می شود؟
آیا اطلاع روشنی به شما رسیده است که در زندان ها چه می گذرد و چه بر سر جوانانی که به دلیل اعتراض به وضع موجود، زندانی شده اند، می آید؟ ذکر برخی مطالب برای اینجانب بسیار سخت است.
آیا از وضع دادگاه های خانواده گزارش دقیق و مستندی به جنابعالی داده شده است؟
آیا از صف های طولانی مردم در سفارتخانه های خارجی در ایران و در کشورهای همجوار برای دریافت ویزای اقامت و مهاجرت از کشور گزارشی به جنابعالی رسیده است؟
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_دوم
آیا اطلاع دارید که اکثریت قابل توجهی از مردم برای کسب اخبار و اطلاعات به رسانه های غیر رسمی و یا بیگانه مراجعه می نمایند و یا اینکه اظهارات مقامات و رسانه های رسمی کشور را وارونه می پندارند؟
از فشارهای عاطفی و سیاسی و روحی که به طور گسترده و روزانه بر مردم تحمیل می شود می گذرم.
اینها سیاه نمایی نیست بلکه گوشهای از واقعیت جاری کشور است که حاکمان باید بیش از دیگران مطلع باشند. فقط یکی از این امور کافی است که خواب را از چشمان انسان برباید.
به قول امیرالمومنین(ع) اگر مردی از شنیدن امثال آنها بمیرد نباید ملامت شود.
اینک مجدداً و بر اساس خواست مکرر مردم و به عنوان وظیفه و بر اساس علاقهمندی به کشور و مردم و ارزش های انقلاب و با هدف اصلاح، نکاتی را به استحضار می رسانم.
بی تردید در انقلاب عظیم ما که محصول تحول بزرگ فکری و فرهنگی بود، امید به تحقق همه آرزوهای تاریخی ملت ایران زنده شد، مردم همه سرمایه های مادی و معنوی خود را در راه آن به میدان آورده و زیبا ترین صحنه های فداکاری، همدلی و آرمانخواهی را رقم زدند و دستاوردهای بزرگ و کم نظیری به ارمغان آمد.
اما، متاسفانه طی چند دهه، سه سیاست رفتاری در کنار اشکالات متعدد ساختاری، باعث تداوم و تعمیق مشکلات و انباشت نارضایتی عمومی گردیده است.
سیاست اول؛ امنیتی کردن و بستن فضای کشور است. اینکه مردم یک خطر بالقوه تلقی شده و باید کنترل شوند، اندیشه نادرستی است که بعد از رحلت امام(ره) بر فضای سیاسی کشور حاکم شده است.
به بهانه احتمال سوءاستفاده دشمن و یا تضعیف نظام، با هر نوع نقد، اعتراض، ارائه اندیشه جدید و یا طرح مسائل و تبیین ضعفها و اشکالات در سطوح مختلف برخورد شده و می شود.
حتی نقد به یک رفتار غلط و یا ظلم آشکار و سوء استفاده از منابع عمومی یا تصمیمات کلان نادرست، به توهین به مقامات یا اقدام علیه نظام و همراهی با دشمن، تعبیر شده و با برخوردهای تند امنیتی و قضایی مواجه می شود.
مردم برای انجام هر کار و یا اظهار نظر باید روزانه و به کرات پایبندی خود به جمهوری اسلامی و اصول آن را اثبات کنند و اصل برائت و اصول متعدد در حقوق اساسی مردم مندرج در قانون اساسی متروک مانده است.
نهادهای امنیتی، قدرت فراوانی پیدا کرده اند و اتهام همراهی یا همکاری با دشمن را با زور دستگیری، حبس و فشار به هر کس که کوچکترین مخالفتی با وضع نابسامان موجود ابراز کند، می چسبانند و به خود اجازه می دهند تمام حقوق انسانی و قانونی او را نادیده گرفته و هر ظلمی را به او روا دارند.
ابتدا اتهام دشمنی با نظام و یا انحراف و ارتداد یا جاسوسی می زنند و سپس دست خود را به انجام هر عمل خلافی باز شده می یابند.
برخی از ماموران قضایی و یا نهادهای امنیتی می توانندهر کس را که محروم از داشتن دستی در مراکز بالای حکومت و باندهای قدرت باشد، به راحتی به خاک سیاه بنشانند و دستگاه قضایی نه تنها برای دفاع از آنها اقدامی نمی کند، بلکه در یک همراهی آشکار، راه آنان را برای انجام ظلم، تسهیل می کند و در برخی موارد دیگر، خود عامل اصلی ظلم است.
کار به جایی رسیده است که دادستان یک شهر بسیار بزرگ با صراحت می گوید که اختیاراتش فقط یک بند انگشت از خداوند کمتر است و تاسف بار اینکه هیچ کس نه از درون حکومت و نه از مدعیان سیاست ورزی عکس العملی نشان نمی دهد.
امروز برای اکثر فعالین سیاسی و اجتماعی پرونده سازی کرده اند و از این طریق تلاش می کنند آنان را منفعل نموده و یا با تهدید به برخورد، وادار به سکوت و یا همراهی با خود نمایند.
حفاظت اطلاعات قوه قضاییه و سازمان اطلاعات سپاه دو نهاد امنیتی هستند که بدون هیچ محدودیتی در برخورد با مردم فعالند و به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیستند.
وزارت اطلاعات نیز از همین رویه تبعیت می کند. در دوران مسئولیتم به همین خاطر یعنی مقابله با چنین رویه هایی، حتی دو وزیر را عزل نمودم اما به علت دخالت های غیر قانونی برخی، متاسفانه نتوانستم کاری از پیش ببرم.
مضرات و خطرات عظیم و تبعات خسارت بار و جبران ناپذیر این سیاست و رفتار، بر اوضاع کشور، باورهای مردم، امنیت و منافع ملی، آینده انقلاب، همبستگی ملی و استقلال کشور آنقدر واضح است که نیاز به شرح بیشتر آن نیست.
مادام که دشمن وجود داشته باشد، پلیدیهای آن دامن گیر ملت ها و از جمله ملت ایران است. متاسفانه مشی برخی از مسئولان و ماموران ذیربط، سوءاستفاده از وجود دشمن در توجیه ضعفها، کاستی ها و عملکردهای بد و در نتیجه ضربه زدن به ملت و کشور بوده است.
قسمت اول 👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_سوم
این تلقی که هر چه دشمن می گوید غلط است و باید به عکس آن عمل شود، یا اینکه دشمن با هر کاری مخالفت کرد لزوماً آن کار درست است، نه تنها منجر به توجیه بسیاری از ضعف ها و ناکارآمدی ها شده است، بلکه در برخی موارد مانند اقدامات قضایی، اعمال کاملاً خلاف قانون اساسی و علیه حقوق مردم و ظلم ها و اجحافات گسترده، به عنوان روش اسلامی، مورد تقدیر قرار گرفته و بعضاً مایه مباهات خوانده شده است.
آیا فاجعه ای بزرگتر از این ممکن است اتفاق بیفتد؟
مگر نه اینکه باید رفتارها با معیار حق و قانون اساسی و خواست و رضایت مردم سنجیده شود.
با انگ تضعیف نظام، هر نقد و اندیشه ای که مخالف نظر حاکمان به نظر می رسد، طرد و منکوب گردیده و به تبع آن اشکالات انباشته شده است.
در برابر هر پیشنهاد اصلاحی مقاومت جدی صورت گرفته و می گیرد.
وقتی کسی سخن از آزادی به زبان می آورد، به غربگرایی و ضدیت با اسلام و انقلاب و طرفداری از لاابالیگری متهم می گردد.
هرگاه کسی از عدالت سخن بگوید به ضدیت با ولایت فقیه متهم می شود.
و وقتی کسی از ایران صحبت کند متهم به انحراف می گردد.
مگر دشمنی دشمنان بشریت می تواند به تنهایی سند اثبات صلاحیت و حقانیت و خوب بودن کسی یا مجموعه ای باشد؟
به طور مثال آمریکا و شوروی سابق با هم دشمن بودند و هر دو نیز ناحق و بد بودند.
سال هاست ادعا می شود که چون هیات حاکمه آمریکا، یعنی بدترین موجودات روی زمین، با ما دشمنی می کنند، پس ما خوب هستیم. معلوم است که این اندیشه و سیاست، ناقص، غیر منطقی و غیر قابل استناد است و ما را به اشتباه می اندازد و وضع همین می شود که می بینیم.
همه باید با معیارهای مورد قبول مردم، حقانیت و درست بودن اقدامات و سیاست های خود را به اثبات برسانند، نه اینکه دائماً و صرفاً مخالفت دشمن را ملاک حقانیت خود تصور و اعلام و بر آن اساس عمل نمایند.
به لحاظ منطقی این احتمال وجود دارد که یک مجموعه بدترین دشمنان را داشته باشد و خود نیز اصلاً خوب نباشد یا حتی بدتر باشد.
البته در جنایت و خباثت و کینهتوزی دشمنان مردم، انقلاب و کشور تردیدی نیست و باید در برابر هرگونه تحرکات تجاوز طلبانه دشمن به خاک و تعرض آنها به استقلال کشور و اقداماتشان علیه منافع ملی و یا دخالت آنها در امور داخلی به طور جدی ایستادگی و با آن برخورد شود.
در عین حال باید به شدت مراقب بود که وجود دشمنان و مواضع آنها، سبب توجیه ضعف ها و تخلفات و بهانه ای برای رفتارهای غلط و سرکوب مردم و تضییع حقوق اساسی مثل آزادی، عدالت و کرامت نشود.
باید باور کرد که اکثریت قریب به اتفاق مردم عزیز ایران مومن، پاک، فهیم و خواهان آزادی، عدالت و کرامت هستند و نیازی به کنترل ندارند. خودشان بهترین حافظ کشور، فرهنگ، استقلال و انقلاب بوده و هستند. بسیاری از رفتارهای غلط از باب "الناس علی دین ملوکهم" است.
باید باور کرد که اکثریت قریب به اتفاق مردم از خیلی از مدیران ارشد و مقامات کشور در فهم حقایق، ارزشمداری و فداکاری در راه آرمانهای انقلاب جلوترند.
باید باور کرد که مردم حاکمان را برنگزیده اند تا خود را مالک کشور و انقلاب تلقی کنند و بر مردم فرمانروایی و تحکم نموده و آزادی و حقوق اساسی آنان را محدود نمایند.
باید باور کرد که مردم مالک کشور و انقلاب و نظام و صاحب اختیار اصلی هستند.
سیاست دوم؛ تبلیغ و ادعای این امر است که همه جا بدتر از ایران و یا حداکثر شبیه ایران است، پس همه باید ساکت و شاکر باشند.
در پاسخ به هر ضعف و اشکالی که مطرح می شود بلافاصله چند مثال و خبر از دیگر نقاط جهان، بهانه اسکات مردم و مهر زدن بر دهان ها می گردد.
همواره ادعا شده است که چون دیگران بد هستند و احتمالاً وضع آنها از ما بدتر است پس وضعیت ما خوب و قابل قبول است.
این سیاست منجر به توقف در سطح دفاع از وضع موجود، منع اندیشه ورزی و نوآوری فکری، جلوگیری از نقد وضعیت جاری و در نتیجه متراکم شدن اشکالات و ضعف ها و انحطاط کشور شده و می شود.
این سیاست و رفتار به خصوص وقتی مقایسهها گزینشی و یک طرفه انجام می شود بیشتر خود را نشان می دهد. مثلاً همیشه قیمت فرآورده های نفتی در دیگر کشورها بدون مقایسه دریافتی ها و درآمدهای افراد، به رخ مردمی که خود صاحب نفت و انرژی هستند کشیده می شود و وسیله و بهانه توجیه افزایش قیمتها و فشار بر مردم می گردد.
اینکه پلیس آمریکا خیلی بد و خشن است نباید و نمی تواند بهانه توجیه بدرفتاری نهادهای امنیتی با مردم باشد. اعتراضات مردم در سایر کشورها به خصوص آنان که با ما دشمنی دارند با آب و تاب منعکس می شود ولی نحوه رفتار با مردم خودمان هرگز مورد سوال قرار نمی گیرد. گویا اعتراضات مردم در دیگر نقاط، دلیل خوبی برای برخورد با مردم خودمان تلقی می گردد.
قسمت دوم 👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_چهارم
سیاست سوم عدم شفافیت در امور مهم است.
ظاهراً از دههها قبل، قرار بر عدم شفافیت و پنهان داشتن مسائل مهمی از مردم بوده است. مسائل اصلی و مهم در اقتصاد، در سیاست خارجی، در امور هسته ای و برجام، در کارهای دولت و مناقصات و خریدها، قراردادهای داخلی و خارجی و اعتبارات بانکی، در تصمیمات بزرگ و سیاست های داخلی و نحوه تعامل با مردم، در رسیدگی قضایی و در تصمیمات شورای نگهبان و دیگر نهادها هیچگاه به درستی برای مردم تشریح نشده و به سوالات متعدد پیرامون آنها پاسخی داده نشده است.
حتی رای نمایندگان به لوایح و طرحها و افراد که باید علنی باشد و در تمام جهان علنی است در کشور ما از دید مردم پنهان است.
عموم مردم از چگونگی بررسی صلاحیتها به ویژه در خبرگان رهبری و همچنین مباحث اصلی و طرز کار و نحوه انجام وظیفه اصلی آن نهاد بی اطلاعند.
به تدریج کار به جایی رسیده است که اصولاً سوال کردن از منظر بعضی ها یک کار غیر عادی و یا جرم نابخشودنی تلقی می گردد. این سیاست، به تحمیل یک سکوت عمومی در مقابل دستگاه های حکومتی منجر شده است.
امروز این احساس عمومی وجود دارد که گویا مردم نامحرم هستند و نباید از امور مطلع باشند یا در کاری دخالت نمایند.
این سیاست ها باعث ایجاد رانت ها، فرصت های ویژه و سوء استفاده های کلان از اموال عمومی و حیثیت ملت از یک سو و تضییع حقوق اساسی ملت و کنار گذاشتن مردم و نظرات آنها از تصمیم گیری های اصلی کشور شده که خود فاجعه ای بزرگتر است.
این سیاست ها، رفتارها و اندیشه ها در کنار ناکارآمدی ساختاری، موجب بروز بسیاری از نابسامانی ها در اداره کشور و نارضایتی عموم مردم و امیدواری دشمنان برای نقض استقلال و حاکمیت ملی ما شده است.
سوال این است که این سیاست ها، رفتارها و اندیشه ها با کدام آرمان و معیار انقلاب همخوانی دارد.
از کدام یک از این سیاستها میتوان تحقق آرمان آزادی، عدالت، کرامت، پیشرفت و رفاه و اهداف جهانی انقلاب را انتظار داشت؟
امروز امید عمومی به اصلاح وضع از طریق ساختارهای موجود به صفر نزدیک شده است.
اکثریت قاطع ملت خواهان تغییرات اساسی اند. عده ای به دنبال تغییر حتی با روش های خیلی تند و درگیریاند و عده ای نیز از بیم تبدیل شدن به شرایط برخی کشورهای منطقه و آسیب دیدن کشور و مردم، به دنبال روشهای دیگری هستند.
معلوم است که بهترین راه، انجام اصلاحات اساسی در درون سیستم است.
گرچه فرصت های فراوان از دست رفته و جز اندکی از آن باقی نمانده و می دانم که این سخنان موجب افزایش فشارها بر اینجانب و دوستانم می گردد لیکن با اندک امید به اصلاح، موارد و پیشنهاداتی را تقدیم داشته و امیدوارم که موثر واقع گردد.
به رسمیت شناختن حق حاکمیت مردم
طبق اصول 6 و 56 قانون اساسی، حق حاکمیت ملت و تعیین سرنوشت اجتماعی مردم باید کاملاً به رسمیت شناخته شده و رعایت گردد. باید همه باور کنند که کشور و نظام و انقلاب متعلق به مردم است و این باور و احساس در عموم مردم نیز نهادینه گردد.
همه امور کشور باید بر اساس رای و نظر مردم اداره شود. این نص صریح قانون اساسی است. هیچ کس نباید خود را برتر از مردم و صاحب و مالک کشور تلقی کرده و جای مردم را در تصمیمات کلان بگیرد.
متاسفانه عده ای قلیل خود را اصل و مردم را فرع تلقی کرده و بر همین اساس برنامهریزی و اقدام می نمایند و نقش مردم را در حد به کرسی قدرت نشاندن آنان تقلیل داده اند.
آیا نادیده گرفتن حق حاکمیت و تعیین سرنوشت مردم نقض عهد و ظلم بزرگی به انقلاب، نظام و مردم نخواهد بود؟
باید همه مسئولان باور کنند که خادم مردمند و نقشی جز تامین خواست و جاری کردن اراده مردم ندارند. نباید بعضی تصور کنند که مردم، مسئولان را برگزیده اند که بدون توجه به خواست و نظر مردم هر کاری خواستند انجام دهند؟
تامین نظر و رضایت مردم، اصل قطعی و پایه حکومت جمهوری اسلامی است و احدی حق ندارد آن را نادیده انگاشته و یا خدشه دار سازد.
همه مقامات باید بتوانند مردم را نسبت به صحت و درستی تصمیمات و اقدامات خود قانع کرده و رضایت آنان را جلب نمایند.
این اصل باید در تمام ارکان حکومت به یک باور عمومی و رفتار سازمانی تبدیل گشته و با اقدامات خلاف آن به شدت برخورد شود.
چرا نباید در مسائل مهمی مثل برجام و یا یارانه ها و دیگر سیاست های کلان اقتصادی و یا سیاست های مهم خارجی که به سرنوشت عمومی ارتباط دارد، نظر مردم اخذ و مطابق آن عمل شود؟ اصل 59 قانون اساسی در موضوع رفراندوم برای چه زمانی است؟
به رسمیت شناختن دیگر حقوق اساسی مردم
2-1- حق آزادی
آزادی از آرمانهای بلند انقلاب و آرزوی تاریخی بشر و امری مقدس و آسمانی است. همه انبیاء و صلحا در اصل برای تامین آزادی مردم آمده اند.
قسمت سوم 👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_پنجم
آزادی موجب شکوفایی عقول و اندیشه ها و رشد جامعه و کشور و در نتیجه باعث نظارت عمومی و حمایت گسترده تر و آگاهانه تر مردم از انقلاب و مسیر حقیقی نظام خواهد شد و خطر انحراف از اهداف را منتفی خواهد کرد.
بسط آزادی، باز کردن فضای سیاسی و محدود کردن نهادهای امنیتی و قضایی به وظایف ذاتی و قانونی و منع آنان از دخالت در سایر امور یک ضرورت جدی است.
باید اجازه نقد و نظر حتی به مخالفین نظام و مقامات هم داده شود و اصول متعدد قانون اساسی در این باره رعایت گردد. این به نفع کشور و نظام است.
ممکن است برای صیانت از آزادی و بسط آن تاوان سنگینی هم پرداخت شود که باید آن را پذیرفت.
مگر نه اینکه حکومت مسئول تامین آزادی مردم و صیانت از آن است؟ گویی برخی بر خلاف این اصل بدیهی تصور کرده اند که مسئول محدود کردن آزادی های مردمند. آیا مردم رای می دهند تا حقوق و آزادی های آنان تامین و صیانت شده و گسترش یابد یا اینکه منتخبین به تشخیص و دلخواه خود نسبت به محدودیت در آزادی و نقض حقوق عمومی مردم اقدام کنند؟
مشاهده شده است که محدود کردن آزادی مردم، گرچه ممکن است به نظر برسد که اثرات کوچک و کوتاه مدت در تثبیت حاکمیت داشته باشد، لیکن این امری موقتی است و به سرعت با جدایی مردم از حاکمیت، هر فرصتی برای اعتراض می تواند به انفجار اجتماعی منجر شود.
مگر سیاست کنترل پوشش زنان توانسته است به توسعه عفاف در جامعه منجر شود؟
البته می توان چشم ها را بست و حقایقی که زیر پوست جامعه جریان دارد را نادیده گرفت.
در این صورت و هر لحظه باید منتظر شورش، انقلاب و یا دگرگونی کلی در سیستم بود و یا به طور مرتب محدودیت ها را توسعه داده و نهادهای امنیتی را گسترش داد. یعنی در راه بدتر و بی بازگشت و بدفرجام وارد شد.
قرار بود دستگاه های قضایی، زندان ها و نهادهای انتظامی محدود و کوچک و به دانشگاه برای آموزش و تربیت تبدیل شوند. آیا در طول دهه های اخیر این نهادها کوچکتر شده و یا موجب ارتقاء فرهنگ عمومی شده اند؟
آزادی بیان و داشتن رسانه از حقوق اساسی مردم مندرج در قانون اساسی است. متاسفانه برخوردهای یک جانبه و تند امنیتی و قضایی، فشار سنگینی بر اهالی این عرصه وارد کرده و امکان ایفای رسالت اطلاع رسانی، گردش آزاد اطلاعات و نشر حقایق و اندیشه را به شدت کاهش داده است.
دولت و نهادهای حکومتی هرگاه اراده کنند به طور یک طرفه حقوق مردم را نقض و یا محدود می کند.
علاوه بر وزارت ارشاد، دستگاه قضایی نیز بدون طی مراحل رسیدگی، مستقیماً وارد می شود و سایت ها را فیلتر و از انتشار مطبوعات جلوگیری می نماید و حتی بعضاً افراد را دستگیر و خسارت سنگین مادی و معنوی وارد میکند و به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیست. به اتهامات سیاسی افراد را دستگیر می کند ولی قوانین مربوطه از جمله وجود هیئت منصفه را به رسمیت نمیشناسد.
مگر نه اینکه بر اساس اصول متعدد قانون اساسی، آزادی نقد، اعتراض، راهپیمایی و اجتماعات، عدالت طلبی و حق خواهی و انتخاب اندیشه و روش زندگی باید به طور کامل تامین شود؟ این حق مردم و میثاق قانون اساسی است.
مگر نه اینکه باید شجاعت مطالبه آرمانها و فریاد بر سر نابسامانی ها به فرهنگ عمومی تبدیل شود. و مگر نه اینکه در غیر این صورت انواع فساد تمام ارکان را متلاشی خواهد کرد. آیا نباید ریشه بسیاری از نابسامانی ها را در زیر پا گذاشتن حقوق اساسی مردم و نقض اصول متعدد قانون اساسی جستجو کرد؟
امروز احساس عمومی هنرمندان و اهالی فرهنگ و فعالین سیاسی این است که مطلقاً آزاد نیستند.
در حکومت طاغوت آزادی سیاسی در اسارت بود ولی در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مردم از آزادی نسبی برخوردار بودند.
از اهداف اصلی انقلاب رهایی آزادی سیاسی از چنگال استبداد بود.
اینک پس از 4 دهه نه تنها از آزادی سیاسی خبری نیست بلکه آزادی در عرصههای دیگر نیز به محاق رفته است.
دولت و نهادهای حکومتی و عوامل امنیتی بر عرصههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی سیطره کامل دارند و فعالیتهای مردم در این زمینه ها با محدودیت ها و فشارهای فراوان روبروست.
صدا و سیما که باید در خدمت آرمانها، بسط آزادی، تعاطی افکار و اندیشه ها و صیانت از حقوق اساسی مردم باشد به یک ابزار جناحی در مقابل مردم تبدیل شده است. بر خلاف قانون به افراد و مجموعه های انسانی تهمت و افترا می زند ولی فرصت پاسخگویی نمی دهد بلکه طلبکار هم می شود. در حالیکه بالاترین ضربات را به اعتماد عمومی مردم وارد می کند اما از موضع مدعی و مرشد و طلبکار برخورد می کند.
قسمت چهارم👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_ششم
یک مامور وزارت اطلاعات یا سازمان اطلاعات سپاه یا حفاظت اطلاعات قوه قضاییه میتواند یک فعال فرهنگی یا اجتماعی و یا اقتصادی را بدون دلیل موجه و برای سوءاستفاده به خاک سیاه بنشاند و آن فعال نیز دستش به جایی نرسد.
تعدی نهادهای حکومتی حتی به زندگی و حریم خصوصی مردم نیز توسعه داده شده است. ضابطین قانونی و غیر قانونی در تمام زندگی مردم دخالت میکنند. با و بدون حکم قضایی بیمحابا منزل و محل کار مردم را تفتیش میکنند و هر چیزی را پیدا کنند بر خلاف قانون پروندهسازی میکنند و مسئولین قضایی نیز بدون توجه به حریم قانون و اخلاق بر اساس آن حکم محکومیت مردم را صادر می کنند.
آیا ظلمی بزرگتر از محدود کردن آزادی های مردم آن هم در نظام برآمده از آزادی خواهی مردم قابل تصور است؟
2-2- عدالت
استقرار عدالت از آرمانهای بلند انبیاء الهی و مردم در طول تاریخ از جمله در انقلاب اسلامی بوده است.
امروز آشکارا طبقه ممتازهای از اشراف سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که از انواع فرصت ها، رانت ها و امکانات برخوردار است و در مقابل، اکثریتی از مردم به شدت احساس تبعیض و بی عدالتی می نمایند.
شرایط به گونه ای شده است که سخن از عدالت بسیار غریب و مورد تمسخر و هجوم همان طبقه اصحاب قدرت است.
گویی سخن گفتن از عدالت به نوعی مقابله با نظام ولایت فقیه تلقی شده و موجب برآشفتن عده ای و انواع هجمههای سیاسی، تبلیغی و قضایی می گردد.
متاسفانه با تمرکز اختیارات و عدم پاسخگو بودن در برخی از نهادها، به راحتی و تحت عنوان مبهم و مجعول مصلحتاندیشی، قوانین و حقوق اساسی مردم زیر پا گذاشته میشود.
برخی از نمایندگان مجلس، مقامات ارشد قضایی، مراجع تقلید، مقامات ارشد نظامی، نمایندگان و منصوبین رهبری و سیاسیون و صاحب منصبان دولتی تقریباً از هر نوع تعقیب قضایی مصونیت دارند، در امور کشور دخالت می کنند، هر تهمت و افترایی به دیگران می زنند، با افراد برخورد می کنند، در استفاده از قدرتی که ملت به آنها داده است علیه مردم سوءاستفاده می کنند و اما هیچ مرجعی نیز برای رسیدگی وجود ندارد.
اما در سوی دیگر با مردم و جوانانی که دستی در قدرت ندارند و کوچکترین اعتراضی به نابسامانیها داشته و حتی تخلفات برخی از مقامات و دستگاهها را در مسیر قانونی گزارش کرده اند با شدید ترین و بدترین وجه برخورد می شود.
در توزیع مناصب، امکانات، بودجه و منابع بانکی کشور عدالت تقریباً به طور کامل فراموش شده است.
عملا یک طبقه ممتازه شکل گرفته است که به تناسب از امتیاز عبور از خط ویژه تا امتیازات بزرگ و فراقانونی به طور کامل و بدون محدودیت بهره می برند.
در دستگاههای حکومتی ظلم هایی می شود که هر یک برای اسقاط یک امپراطوری بزرگ کفایت می کند.
در قانونگذاری نیز جز تکرار برخی مطالب سطحی به نام عدالت و البته در امور جزیی، اثری از عدالت به چشم نمی خورد.
آیا توسعه روزافزون فاصله طبقاتی و فقر در جمع کثیری از مردم و همزمان، انباشت ثروت های کلان و بادآورده در دست عده ای قلیل نباید این تنبه را ایجاد کند که راه را اشتباه می رویم؟
وقتی اغلب مقامات ارشد خود در کارهای اقتصادی دخیل هستند، صحبت از آزادی و عدالت و حقوق مردم آیا جایگاهی خواهد داشت؟
2-3- کرامت انسانی
بشر در طول تاریخ بر اساس فطرت خود به دنبال کرامت بوده است. انبیاء آمدند تا کرامت انسانی را احیاء و او را در این مسیر یاری کنند.
از اهداف اصلی انقلاب اسلامی نیز احیاء و اعتلای کرامت انسانی بوده و هست.
آیا امروز در جمهوری اسلامی می توانیم یک نهاد و یا مرکز حکومتی را معرفی نماییم که مقامات آن در اندیشه خود ، باور به این مهم داشته و آن را در عمل جاری نمایند.
آیا مردم در مواجهه با مسئولین گوناگون، در دولت، مجلس و دستگاه قضایی و هر محل دیگری احساس کرامت می کنند؟
به جز آنچه در سخنرانی های تکراری و ملالت آور وجود دارد آیا اصولاً تامین کرامت مردم در دستور قرار دارد؟
در برابر سوال دقیق جوانان، آیا می توانیم گوشهای از حکومت را نشان دهیم که آرمانهای انقلاب و یا معیارهای اسلامی تا حدودی در آن به عمل در آمده باشد؟
صحبت درباره بیش از 22 حق اساسی دیگر مردم از جمله داشتن حق مسکن و شغل مناسب که در قانون اساسی به صراحت ذکر و تعهد شده است را به وقت دیگری موکول می نمایم.
ممکن است که حضرتعالی این امور را به دیگران احاله داده و با اعلام دفاع از این حقوق بفرمایید که به مسئولین تذکر داده اید و آنان مقصرند و باید جواب بدهند.
اما کیست که نداند در جمهوری اسلامی اختیارات رهبری بسیار گسترده و فوق همه قوا و نهاد هاست و مسئولیت جایگاه رهبری به تذکر و احاله دادن به دیگران محدود نمی شود.
قسمت پنجم 👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_هفتم
در واقع اصل قدرت در دستان رهبری است و نظام جمهوری اسلامی به نام نظام ولایت فقیه معرفی شده و شناخته می شود.
ظاهراً هرگونه مطالبه و سخن گفتن از ده ها آرمان بلند انسانی و الهی انقلاب، تحت این عنوان که همه آنها با وجود ولایت فقیه قابل تامین و تحقق است به کناری نهاده شدهاند و ولایت فقیه تنها ارزش اصیل معرفی می شود، اما هم زمان مطالبه و صحبت کردن از هر یک از آن ارزش ها و آرمانها تحت عنوان ضدیت با ولایت فقیه مورد هجوم و برخورد قرار می گیرد.
با این تناقض چه باید کرد؟
مگر قرار نبود که نظام ولایت فقیه همین آرمانها و حقوق و مطالبات بر حق و تاریخی مردم را برآورده سازد و مگر نه اینکه چون ولی فقیه در انجام این رسالت، صالح تشخیص داده شده بر مسند نشسته است؟
یک جوان و یا فرد ایرانی چگونه و از کدام مرجع باید این حقوق و آرمانها را مطالبه کند که به ضدیت با ولایت فقیه و انقلاب و یا اقدام علیه نظام متهم و محکوم نشود؟
ظاهراً از دید بعضی، انقلاب و قانون اساسی یک تعهد یک طرفه از جانب مردم است بهطوری که باید فداکاری، حمایت و تحمل کنند و افرادی را بر منصب بنشانند، اما طرف مقابل هیچ تعهدی ندارند و در حالیکه به لحاظ منطقی و عقلانی کشور را به ضعیف ترین شکل اداره می نمایند، بر سر ملت منت نیز بگذارند.
اصلاح شورای نگهبان
شورای نگهبان که اعضاء آن به طور مستقیم و غیر مستقیم توسط حضرتعالی نصب می شوند مسئولیت و ماموریت مهم و خطیری بر عهده دارند.
وظیفه شورای نگهبان تطبیق مصوبات مجلس با قانون اساسی و شرع، تطبیق ویژگیهای داوطلبین مجلس و ریاست جمهوری با قانون و نظارت بر انتخابات است. در وظایف شورای نگهبان موضوعی به نام مصلحت اندیشی پیشبینی نشده است.
مدت هاست که شورای نگهبان به جای انجام این وظیفه معین در انتخابات، خود را مسئول مهندسی انتخابات پنداشته و به جای مردم تصمیم می گیرد.
این روند منجر به تشکیل مجلس ضعیف و ناکارآمد و البته با اختیارات وسیع و بدون هرگونه مسئولیت و پاسخگویی شده است.
انتخابات دو دوره اخیر ریاست جمهوری نیز با مهندسی شورای نگهبان در امر انتخابات برگزار گردید و نتیجه آن در برابر مردم است.
در این دو دوره وجه سلبی انتخابات بر وجه اثباتی آن غلبه کرد که در نتیجه، محصول آن نتوانسته است مجرای اراده مردم در اداره کشور و مالاً منشاء اصلاح و خدمت به جامعه باشد.
رای سلبی نمی تواند انرژی مثبت برای پیشبرد امور ایجاد نماید.
چرا باید به گونه ای عمل شود که احساس عمومی در انتخابات آن باشد که قرار است افرادی تحمیل شوند؟
چرا باید عبور از فیلتر شورای نگهبان به یک رانت برای مهندسی انتخابات و کنار گذاشتن افراد واجد صلاحیت و مورد قبول مردم و یا به ابزاری برای تحمیل افراد خاص تبدیل گردد؟
در سالهای اخیر در ارزیابی و رسیدگی به قوانین نیز بعضاً ملاک های سیاسی مورد توجه قرار گرفته که منجر به ایجاد ساختارهای موازی و نامتوازن در نظام تصمیم گیری و انباشت اختیارات در یک سو و مسئولیت ها در سوی دیگر و تعمیق ناکارآمدی نظام شده است.
طی چند دهه اخیر دائماً با قوانین عادی، اختیارات مجلس و قوه قضاییه و برخی نهادهای وابسته به رهبری بر خلاف قانون اساسی گسترش یافته و اختیارات دولت کاهش یافته است.
اختیاراتی که به رییس مجلس و رییس قوه قضاییه داده شده و حتی آنها را بر قوه مجریه مسلط ساخته، آشکارا خلاف قانون اساسی بوده و ساختار تصمیم گیری کشور را در هم ریخته و ناکارآمد ساخته است.
این دو قوه از هر نوع نظارتی معاف شده و مصونیت یافته اند اما می توانند بر دولت نظارت و حتی حکومت کنند. در حالیکه آراء اصلی و عمومی مردم تنها در انتخاب رییس جمهور بروز و ظهور میکند.
با قوانین عادی و دیگر احکام و مصوبات دائماً دایره دخالت نهادهای حکومتی در زندگی مردم توسعه یافته و اختیار و آزادی مردم محدود شده است و شورای نگهبان از وظیفه صیانت از حقوق ملت مندرج در قانون اساسی غفلت کرده است.
همه این ها در حالی است که هر نوع نقد و اعتراض به شورای نگهبان معادل ضدیت با انقلاب و نظام تلقی و با آن حتی در حد تکفیر برخورد شده و می شود.
کار شورای نگهبان باید در محدوده قانون اساسی قرار گیرد و تمام مذاکرات و مصوبات آن به طور کامل به اطلاع مردم برسد.
اصلاح وضع دستگاه قضایی
رییس دستگاه قضا توسط حضرتعالی و مقامات و مدیران و مسئولین آن توسط آن رییس نصب میشوند.
وظیفه دستگاه قضا در برقراری عدالت و تامین حقوق مردم و اصلاح امور بی بدیل است.
علیرغم حضور بسیاری از کارکنان و قضات مومن و شجاع، روند حرکت دستگاه قضا در دهه های اخیر نزولی بوده است.
امروز اکثریت مردم امیدی به احقاق حق از مسیر قانونی در این دستگاه ندارند.
قسمت ششم اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_هشتم
مقامات ارشد این دستگاه که نوعاً فاقد پیشینه علمی و تحصیلاتی در امر حقوق و قضا بوده و تقریباً از طریق تجربی مطالبی آموخته اند، با رفتارهای خلاف قانون و اخلاق، عدم صلاحیت خود را برای این مناصب بسیار مهم، آشکارا در برابر مردم قرار داده و به اثبات رسانده اند.
تمرکز اختیارات گسترده و بدون کوچکترین نظارت مستقل و پاسخگویی، فساد را در این دستگاه توسعه داده است.
بسیاری از قضات و کارکنان شریف دستگاه قضایی از این وضعیت ناراحت و ناراضیاند و آنرا آشکارا بیان می کنند.
مقامات قضایی خود را مصون از خطا فرض کرده و با هر نوع سوال، نقد و یا اعتراض با شدیدترین وجه برخورد می کنند.
متاسفانه تخلفات گسترده از حقوق قضایی مردم مصرح در اصول متعدد قانون اساسی به امری عادی تبدیل شده و مجازات های پیشبینی شده در قانون اساسی برای این تخلفات به طور کامل به فراموشی سپرده شده است.
قوه قضاییه و مجلس از هر نوع نظارت مستقل معاف شدهاند و خودشان به تخلفات و اتهامات اعضاء خود رسیدگی می کنند و صرفاً اعضاء دولتند که هم توسط مجلس و هم قوه قضاییه تحت نظارت و رسیدگی شدید و مکرر قرار دارند. یعنی نمایندگان اقلیت، اختیار تام و یکجانبه نظارت و حتی حکومت بر نماینده اکثریت مردم پیدا کردهاند.
باید مرجع مستقلی برای نظارت و رسیدگی به مسئولیت ها و تخلفات مجلس و نمایندگان ایجاد و اعلام شود.
5-6- تشکیل مجلس عالی تخصصی
مجلس نمایندگان به طور طبیعی فاقد توان کارشناسی و نگاه ملی برای تصویب قوانین پایدار و کارآمد است.
تشکیل مجلس بالاتر، متشکل از افراد متخصص و حقوقدان و آشنا به فنون قانون نویسی و مطلع از وضع کشور و علم مدیریت و عالم به تواناییهای ملی و اوضاع بینالمللی و پیشرفتهای علمی و مدیریتی جهان یک ضرورت است.
اصلاح وضع دولت
دولت مقتدر و صاحب اختیار و مسئول، لازمه پیشرفت کشور و تحقق حقوق مردم و آرمانهای انقلاب است.
پراکندگی امور اجرایی موجب سلب مسئولیت از ارکان دولت و قوه مجریه شده است.
رییس جمهور، تنها فرد منتخب مستقیم ملت و مسئول اداره کشور است و باید پاسخگو بوده و متناسب با آن اختیار نیز داشته باشد.
هر نوع دخالت و یا خلط در اختیارات و مسئولیت ها موجب بهم ریختگی سیستم و ناکارآمدی نظام اداره کشور خواهد بود.
دولت غیر از مردم باید فقط به یک مرجع پاسخگو باشد. تعدد مراجع نظارتی موازی به ایجاد روابط نادرست و توسعه فساد و به امری علیه حقوق مردم منجر می شود.
تمام تصمیمات دولت باید شفاف و در منظر عمومی باشد.
متاسفانه دولت ها به تعهدات قانونی و وعدههای انتخاباتی پایبندی ندارند. باید با تعیین مقررات مستقلی امکان مطالبه و رسیدگی به این امور فراهم گردد.
متاسفانه دایره دخالت دولت در زندگی مردم از طریق مصوبات دولت و مجلس به طور مرتب گسترش یافته و دامنه آزادیهای مردم کاهش می یابد. این دخالتها باید به حداقل ها محدود شود.
متاسفانه برای شروع هر فعالیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی ابتدا الزام به اخذ مجوزات متعدد است. این الزامات در اغلب موارد از یک سو به فرصتی برای سوءاستفاده و تحمیل سلایق و نظرات خاص و دخالت دولت در زندگی مردم و از سوی دیگر به یک رانت بزرگ و گسترده برای دریافت کنندگان و ارائه دهندگان مجوز و نهایتاً به افزایش هزینه تولید و خدمات و کندی رشد کشور تبدیل گردیده و موجب توسعه سازمان اداری و تحمیل هزینه های غیر ضروری و مضر بر مردم و بودجه کشور شده است.
به جای توسعه دایره اخذ مجوزها در هر کار، دولت و مجلس می توانند صرفاً ضوابط و مقررات و استانداردهای انجام کار را تصویب و اعلام نمایند.
با این کار می توان بسیاری از اخذ مجوزها را لغو کرد و در عوض با متخلفین از ضوابط و استانداردها برخورد سریع و قاطع انجام داد. در این صورت فضای کسب و کار و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بهبود یافته و ابعاد دخالت دولت و سازمانهای حکومتی در زندگی مردم کاهش می یابد.
اینکه هر اقدام مردم باید از قبل کنترل شود محصول همان تفکر امنیتی است که موجب رکود و اضمحلال کشور است.
تجربه موفق این است که کنترل و نظارت اولیه نیز به تشکل های صنفی سپرده شود و صرفاً نظارت نهایی توسط دستگاه های نظارتی حکومتی انجام شود.
درباره نحوه واگذاری زمین، آب، جنگل و معادن و تطبیق آن با این موضوع جداگانه باید سخن گفت.
دولت باید به طور کامل به مردم برگردد و درها به روی مردم و گوشها برای شنیدن سخنان مردم باز شود.
اختیارات و تصمیمات و قراردادهای دولت باید کاملاً شفاف و در منظر مردم باشد.
با توزیع اختیارات در واحدهای استانی و شهرستانی و مسئول شمردن آنان، باید فرصت دولت به سیاستگزاری و برنامهریزی کلان و نظارت و پیگیری اجرا محدود شود.
قسمت هفتم👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━
#نامه_دوم_دکتر_احمدینژاد_به_رهبر_معظم_انقلاب
#قسمت_نهم
منع قاطع نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی از دخالت در امور سیاسی
دخالت نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی در امور سیاسی و انتخابات عملاً منجر به نقض تمام حقوق مردم و مآلاً تعطیلی قانون اساسی خواهد شد و این برای کشور سم مهلک است.
تحت عنوان انجام ماموریت صیانت از انقلاب، نهادهای نظامی و امنیتی به احزاب مسلح و بی رقیبی تبدیل شدهاند که همه گونه دخالت یک جانبه در امور فرهنگی و سیاسی و خاصه انتخابات را نه تنها وظیفه بلکه حق خود می پندارند.
این وضع به ضرر انقلاب و موجب خروج مردم از دایره تصمیمگیری و در نتیجه انحطاط کشور خواهد بود.
بر اساس نظر صریح امام راحل، هر نوع موضع گیری سیاسی و دخالت در امور سیاسی و خاصّه انتخابات توسط نهادهای امنیتی و نظامی باید به عنوان منع قانونی و حرام شرعی اعلام و با متخلفین در هر جایگاهی برخورد قاطع و علنی انجام شود.
مردم باید قانع شوند که انتخابات متعلق به آنان است و در انتخاب آزادندو تحمیلی در کار نیست.
امروز سپاه پاسداران به یک دولت با همه اجزاء و لوازم آن در کنار دولت قانونی تبدیل شده است.
اصلاح ساختار، کاهش و تفکیک اختیارات و پاسخگو کردن مقامات و الزام به برگزاری علنی دادگاهها برای تامین نظارت عمومی به عنوان بهترین عامل اصلاح سیستم ها، تعیین مرجع مستقل برای رسیدگی به شکایات از این دستگاه و نصب افراد واجد صلاحیت های مندرج در قانون اساسی از الزامات اولیه است.
تجربه نشان داد که تکیه عمده و صرف بر اجتهاد به عنوان شاخص اصلی در انتخاب مقامات ارشد دستگاه قضایی نتوانسته است در اصلاح آن و تحقق اهداف و وظایف، کارآمد و موثر باشد.
تفکیک امور غیر قضایی، اصلاح نظام گزینش و آیین دادرسی و ایجاد یک دستگاه قضایی قاطع، کارآمد و سریع یک نیاز اساسی است. باید از حقوقدانان متخصص و مدیر استفاده کرد.
گرچه حضرتعالی مسئولیت عملکرد این نهاد عظیم و صاحب اختیارات مطلق را نپذیرفتهاید لیکن تلقی افکار عمومی به گونه دیگری است.
در نقد قوه قضاییه قبلاً 15 پیشنهاد اصلاحی ارائه شده است که از تکرار آن خودداری می کنم.
اصلاح وضع مجلس
مجلس درواقع جمع نمایندگان مردم مناطق در حکومت، قانونگذار و ناظر بر اجرای قانون در کشور است.
مجلس قوی، کارآمد و مقتدر نیاز اساسی و از طریق تصویب قوانین کارآمد و موثر، عامل مهمی در سامان یابی امور و پیشرفت کشور است.
علیرغم توسعه اختیارات و حوزه دخالت مجلس از طریق قوانین عادی، نه تنها شاهد اثربخشی بیشتر مجلس نبوده ایم بلکه روند نزولی کیفیت نقشآفرینی مجلس سرعت نیز گرفته است.
علیرغم شدیدترین نوع گزینش توسط شورای نگهبان و به تعبیر افراد دخیل، مهندسی انتخابات، امید عمومی به نقشآفرینی مجلس در دفاع از حقوق مردم و منافع ملی به شدت کاهش یافته است.
تک فریادهای به نفع مردم که از ساختمان هرمی شکل مجلس برمی آید نیز اتفاقی و متکی به فرد بوده و خارج از اراده مهندسان انتخابات شکل گرفته است.
باید علت را جستجو و وضع را اصلاح کرد. در همین رابطه چند پیشنهاد ارائه می گردد.
5-1- تدوین و تصویب قانون انتخابات مجلس در مرجع مستقل و مورد قبول مردم
قانون انتخابات متعلق به ملت و نه یک جناح و یا یک مجلس و یا حتی خود مجلس است.
تمام مجالس بارها قانون انتخابات مجلس را به نفع نمایندگان وقت دستکاری کرده و عملاً حقوق مردم را نادیده انگاشته اند.
باید مرجعی که مورد قبول مردم است تشکیل و یک بار قانون انتخابات مجلس را تدوین و با نظر مردم نهایی نماید. نباید اجازه داد که مجلس در این قانون دخل و تصرف نماید.
نصاب رای در انتخاب نمایندگان توسط مردم باید اکثریت مطلق یعنی حداقل پنجاه درصد به علاوه یک شرکت کنندگان و مجلس نماینده اکثریت مردم و قادر به دفاع از حقوق مردم باشد.
5-2- اصلاح وضع بررسی صلاحیت ها
در بررسی صلاحیت ها صرفاً تطبیق با قانون باید انجام شود. باید از هر نوع دخالت و مهندسی و مصلحت اندیشی جلوگیری شود.
امر بررسی صلاحیت ها نیازمند قانون مصوب از سوی مرجع مستقل است.
از هر نوع دخالت نهادهای نظامی و امنیتی در امر انتخابات به ویژه در بررسی صلاحیتها باید به شدت جلوگیری شود.
باید برای تخلفات در بررسی صلاحیت ها، اجرای انتخابات و یا دخالت نهادهای نظامی و امنیتی مجازاتهای سنگین وضع و اعمال شود.
5-3- تعیین حد قانونگذاری و اجرا
به دلیل عدم شفافیت در مرز قانونگذاری و اجرا، بسیاری از مصوبات مجلس عملاً دخالت در اجرا و محدود کردن مدیریت دولت و خلاف قانون اساسی است. قانونگذاری خود نیازمند یک سند بالادستی است.
حجم عظیم مصوبات مجلس خود شاهدی بر دخالت در اجرا در بسیاری از آنهاست. انبوه قوانین بعضاً متناقض، نظام اداره کشور را نامتعادل و نامتوازن ساخته است.
قسمت هشتم 👈اینجا
┏━━━━━
✌️🇮🇷 @nameghalam
┗━━━━━━━━━━━