فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 خاطرات باور نکردنی یک #جانباز در محضر مقام معظم #رهبری
🔺 باورنکردنی است، ولی حقیقت دارد...
❌ یادمان نرود رشادت های این دلیر مردان را ....
🥀#دفاع_مقدس
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
😱 ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود که ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری؟
🙂با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن،
عکس روی کمپوتها رو نکنن!!🧐
گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو
با همون طنازی گفت:
اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...!!😂
💐"هفته #دفاع_مقدس مبارک"💐
🌐 کانال حسین دارابی
#تفریح_سالم
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
✍️#حکایت
❤️❤️شهید جهان آرا
🔹خواهر شهید جهان آرا در باره آخرین تماس با برادرش میگوید:
فکر میکنم دو سه ساعت قبل از شهادتش بود. ششم مهر ماه 1360 به خانه ما زنگ زد و گفت: فردا به تهران میآیم.
🔸من آنقدر خوشحال شدم که فوراً به خانمش زنگ زدم. او گفت میدانم، به من هم گفته که دارد میآید و گفته با ماشین میآیم. 🚌
🔹قرار بود با ماشین بیاید. آن موقع حصر آبادان را شکسته بودند ولی هنوز خرمشهر در اشغال بود. حضرت امام(ره)تبریک گفته بودند.
🔸فرماندهان میخواستند خدمت امام(ره)برسند. فردای آن روز، در هفتم مهر ماه، گفتند که یک هواپیما سقوط کرده و فرماندهان در آن بودهاند.😱
🔹چندین بار از خرمشهر و ستاد مشترک تماس گرفتند و گفتند:
آقای جهان آرا به تهران آمده؟ گفتیم:
نه،قرار بوده که بیاید ولی هنوز نرسیده...😔
🔸ما اصلاً فکر نمیکردیم محمد در آن هواپیما باشد. مادرم آن موقع در مرقد مطهر حضرت امام رضاعلیه السلام بوده و خواب میبیند که دیگر برادر شهیدم علی، با لباس احرام آمده و به او میگوید: میخواهم محمد را مکه ببرم. 🌹.
مادرم میپرسد:
من چی؟ میگوید: نه هنوز برای تو زود است.😔
بالاخره پس از تماسهای مکرر، بعد از ظهر همان روز مشخص میشود که او هم در هواپیما بوده است.😭
#دفاع_مقدس
#شهداء
ما را دنبال کنید در 👈👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948975268C5a01eb164a
✍️#حکایت
🗓 خاطره ای از عملیات بیت المقدس
🔹سردار رحیم صفوی:
روز دهم اردیبهشت، حدوداً چهل روز بعد از پایان عملیات فتح المبین، عملیات الی بیت المقدس با هدف آزادسازی خرمشهر شروع شد. 👌
🔸برای دشمن غافلگیرانه بود. فکر نمی کرد ما این استعداد از نیرو را توی این زمان کوتاه مجدداً آماده کنیم.💪
🔹در خرمشهر صحنه ای دیدم که یادم نمی رود؛ تانکها در اطراف خرمشهر به گِل نشسته بودند و نمی توانستند حرکت کنند. فرمانده ای به نام «سرهنگ ستاد جمیل نجم الدین» آن موقع مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت. او به خاطر اینکه تانکها به دست نیروهای ایرانی نیفتد، به هلیکوپترهای عراقی دستور داد که آنها را منهدم کنند. 😱هلیکوپترها هم با موشکهایشان این تانکهای پیشرفتۀ T62 که متعلق به گردان «المهلب» بود را هدف قرار دادند و همه را به آتش کشیدند. وقتی این خبر به صدام رسید، این فرمانده را سه درجه پایین آوردند و او فرماندۀ گروهان «قاطرها» شد.😄
🔸همین فرمانده از یک جوان ایرانی که به اسارت گرفته شده بود، 😔خواست که به #امام_خمینی ره فحش بدهد. جوان ایرانی نپذیرفت و آن فرمانده دستور داد او را تیر باران کردند. 😭
💐سالروز عملیات بیت المقدس گرامی باد💐
📚(روایت هجران، ص439)
#دفاع_مقدس
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
🇮🇷 آزادسازی خرمشهر (۱۳۶۱ش)
✍️ آزادسازی خرمشهر یکی از مهمترین اهداف عملیات بیت المقدس در دوره جنگ تحمیلی بود که پس از ۵۷۸ روز اشغال در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱صورت گرفت. این عملیات توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای بسیج مردمی انجام گرفت.
✅ فتح خرمشهر بازتاب جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر از نظر سیاسی تکیهگاهش را برای مذاکره از دست داد. این واقعه از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته میشود. به همین دلیل از آن روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود.
✅ با آزادی خرمشهر، ایران توانست بیشتر اراضی اشغال شده از سوی عراق در ابتدای جنگ را بازپس بگیرد و دست برتر را در موقعیت نظامی و تبلیغاتی داشته باشد.
🌷 #امام_خميني (ره) در اين باره فرمودند: "خرمشهر را خدا آزاد كرد".
✅ شورای عالی انقلاب فرهنگی، سوم خرداد را به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی ایران نامگذاری کردهاست.
🌷یاد و خاطره #شهداء گرانقدر انقلاب، #دفاع_مقدس و مدافعان حرم گرامی باد.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
😍 تصویر کاندیداهای #انتخابات ریاست جمهوری در دوران #دفاع_مقدس👆👆
🌐 پایگاه خبری صابرین نیوز
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud
✍#حکایت
👁 چشمام رو با خدا معامله کردم😭
🔹...ساعتی بعد چند نفر از آنها را به بخشهای مربوطه انتقال دادیم. سه مجروح دیگر باقی مانده بودند. پروندههایشان را چک کردم. عاصی شده بودم. خودکار را برداشتم و روی صفحۀ سفید کاغذ، میکشیدم. چشم چشم، دو ابرو، یک دماغ، یک دهان... چشم، چشم... چشم، چشم... اشکم روی گونههایم سرازیر شده بود.
🔸 فرشته از استراحتگاه آمده بود ریکاوری تا به من سری بزند و بعد به اتاق عمل برود، گفت: «زده به سرت!». با بغض گفتم: «تخت پنج رو نگا کن، دیگه داره به هوش میآد.» با تعجب گفت: «خب، اینکه خیلی خوبه.» گفتم: «دکتر تو پروندهاش نوشته، وقتی که به هوش اومد، آروم بهش بگین از دو چشم برای همیشه نابینا شده!»
🔹فرشته گفت: «وای...!» رنگ از رویش پرید. وقتی رزمندۀ تخت پنج به هوش آمد، فرشته خیلی آرام موضوع را با او در میان گذاشت.
رزمنده اول سکوت کرد. بعد گفت:
«چشمام رو با خدا معامله کردم.»🌹😭
📚 از #کتاب کفشهای سرگردان
📖 ص ۱۳۳
🖌 خاطرات «سهیلا فرجامفر» پرستار بیمارستان دزفول در ایام #دفاع_مقدس
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud