👌#حکایت زیبا
🔸در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند.
🔹ابتدا پدر و مادر پسر آمدند.
▫️زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد.
🔸ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...!
🔸اشک در چشمان زن جمع شده بود 🥺و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم.
🔹شوهرچیزی نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت.
▫️سالها گذشت خداوند به آنها چهار #پسر👦 داد.
🔸پنجمین فرزندشان #دختر 👧بود.
برای تولد این فرزند، پدر بسیار شادی کرد🪅 و چند گوسفند را سر برید و میهمانی🎂 مفصلی داد.
مردم متعجبانه🤔 از او پرسیدند: علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟
👈مرد بسادگی جواب داد: چون این همان کسیست که در هر شرایطی در را برویم باز میکند...!😊
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @nardeban_sooud