eitaa logo
نردبان فقاهت
5.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
50 ویدیو
93 فایل
رضاحسینی ارتباط با ادمین @Rezahosseini7575 انتشار مطالب حوزوی، دروس خارج فقها، ادبیات، اصول، فقه
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ علی ما نُقِل 🔸 شرحی بر کتاب نوشته است که البته شنیده ام وقتی حاشیه میر سید شریف جرجانی روی کار آمد، آن شرح از رونق افتاد چون ظاهراً اشکالات تفتازانی را جواب داده است. @Nardebane_feghahat
✅ علت و معلول متضایفین هستند و متضایفین دو امر وجودی می باشند. @Nardebane_feghahat
✅ آیت الله شیخ محمد سند : 🔹 «آقاضیاء عراقی در نجف در تدریس حرف اول را می زد ... در بسیار قوی بود و در ...». خواندن علوم مختلف اشکالی ندارد اما نباید در آن علوم زندانی شد! @Nardebane_feghahat
✅ نسب اربع روابطی است که بین دو مفهوم کلی با توجّه به مصادیقشان وجود دارد. @Nardebane_feghahat
🔹 مرحوم مظفر در المنطق می فرمایند که اصلا تعریف به ذاتیات یعنی تعریف به حدتام و ناقص وجود ندارد؛ بلکه این تعاریفِ ما، رسم هایی هستند که شبیه به حدّ می باشند. @Nardebane_feghahat
✔️ استاد شهید مرتضی مطهری (ره): 🔹 یعنی چه؟ یعنی آنچه ممتنع نیست. ما می گوییم: فلان شی ء ممکن است یا ناممکن؟ اگر گفتیم «ناممکن است» در عرف به چه معنی است؟ «ناممکن است» یعنی محال است. پس ممکن به معنی عام نقطه ی مقابل «ممتنع» است. یک امر ضروری و واجب را هیچ وقت نمی گوییم ناممکن است. اگر بگوییم آیا ممکن است یا ناممکن، می گویید: ممکن است؛ و نه تنها ممکن است که واجب هم هست. پس ممکن به این معنا یعنی ناممتنع، که آن ناممتنع اعم است از آنکه ضروری باشد یا ضروری نباشد، پس شامل واجب و ضروری هم می شود. این همان امکان عام است. 🔸 : فلاسفه این را در یک معنی دقیق تری به کار بردند و آن را از معنای عام (یعنی از اصطلاح عام مردم) به اصطلاح خاص یعنی اصطلاح علمی آوردند. آنها بعد از اینکه به اینجا رسیدند که برای هر شیئی یکی از این سه حالت قابل فرض است: 1⃣ یا وجودش ضروری است 2⃣ یا عدمش ضروری است 3⃣ یا نه وجودش ضروری است و نه عدمش. آمدند آن چیزی را که نه ممتنع است و نه واجب، «ممکن» نامیدند. پس «ممکن» نه این است که فقط ممتنع نیست بلکه یک قید دیگر هم دارد و آن این است که واجب هم نیست. لهذا در اصطلاح خاص یعنی اصطلاح فلاسفه، دیگر به خدا نمی گویند «ممکن الوجود». شریک الباری را می گویند «ممتنع الوجود» ، خدا را می گویند: «واجب الوجود» ، مخلوقات عالم را می گویند «ممکن الوجود». 🔹 منطقیین به این تعبیر می گویند که سلب ضرورت است از طرف مخالف، و سلب ضرورت است از دو طرف. وقتی در اصطلاح عام می گوییم این شی ء ممکن است، یعنی طرف مخالفش ضروری نیست، چون هر ممتنعی جهت خلافش ضروری است. 🔸 ولی در امکان خاص سلب ضرورت از هر دو طرف می شود: طرف موافق و طرف مخالف. 📚 مجموعه آثار شهید مطهری ج10 ص137 @Nardebane_feghahat
🔹 «ارسطو» در اشکالِ چهارگانه قیاس، فقط شکل اول و دوم و سوم را مطرح نموده و شکل چهارم را بیان نکرده، اما بعداً برخی قسم چهارم قیاس را هم افزودند. @Nardebane_feghahat
🔹 قضیه به اعتبار این که بر اصل وجود یا عدم چیزی دلالت کند یا بر وجود چیزی برای چیز دیگر، دو قسم پیدا می‌کند: ۱. قضیه هلیه بسیطه ۲. قضیه هلیه مرکبه 🔸 در قضیه هلیه بسیطه، مطلوب، وجود شیء و یا عدم آن است؛ یعنی حکم می‌شود به وجود چیزی و یا عدم آن. مانند: «الله موجود است» و «عنقا موجود نیست». این قضیه بدان سبب که مطلوب در آن، وجود شیء است، و وجود مطلق، بسیط است، «قضیه هلیه بسیطه» نامیده می‌شود. 🔹 ولی در قضیه هلیه مرکبه، مطلوب، اتصاف موضوع به وصفی و یا نفی آن وصف است؛ یعنی به ثبوت چیزی برای چیزی و یا نفی چیزی از چیز دیگر حکم می‌شود. مانند: «زید نویسنده است» و «زید نویسنده نیست». این قضیه بدان دلیل که مطلوب در آن، وجودِ مقیَّد است؛ یعنی موضوع متصف به وصفی است، «قضیه هلیه مرکبه» نامیده می‌شود. 🔸 قضیه هلیه مرکبه فرع بر قضیه هلیه بسیطه است؛ زیرا به مقتضای قاعده عقلی: «ثبوتُ شئٍ لشئٍ فرعُ ثبوت مُثبَت لَه» تا وجود چیزی معلوم نشود، مقیَّد نمودن آن به یک وصف معنا ندارد. @Nardebane_feghahat
✳️ المنطق آلة خدّاعة! 🔸 و في كتاب الغيب و الشهادة للمرحوم والدي (قدس سره) استحسن قول بعضهم أن المنطق آلة خدّاعة يستعملها المحق و المبطل. - نقد الآراء المنطقية، الشيخ علي كاشف الغطاء، ج1 ص7 @Nardebane_feghahat
🔸 «یقین مضاعف» یا «یقین به معنای اخص» اعتقاد جازم و صادق به قضیه است، به گونه‌ای که احتمال خلاف قضیه محال دانسته شود. 🔹 برای یقین مضاعف چهار شرط شده است: 1. اعتقاد و جزم به مفاد قضیه. 2. اعتقاد به امتناع نقیض قضیه. 3. مطابقت با واقع و صدق. 4. زوال ناپذیری این اعتقاد. شرط چهارم در یقین مضاعف این است که این یقین هیچگاه دچار تغییر نشود. @Nardebane_feghahat
🔸 اگر می‌گوییم «الإنسان حیوان ناطق» با این‌که «انسان» و «حیوانِ ناطق» از نظر معنی و مفهوم‌ یکی هستند، ولی در «اجمال و تفصیل» فرق دارند. «انسان» همان «حیوان ناطق» است ولی بالإجمال و «حیوان ناطق» همان انسان است ولی بالتّفصیل. 📚 درس‌های الهیات شفا، مطهری، مرتضی ص269 @Nardebane_feghahat
🔹 «قضیه مهمله» اصطلاحی در علم منطق است که به قضیه‌ای که دارای موضوع کلی است اما فاقدِ سور (کم) است اطلاق می‌شود. قضیه مهمله را در قوه‌ی موجبهٔ جزئیه لحاظ کرده‌اند. اما این لحاظ منطقی است و لزوماً بر اساس قواعد محاوره نمی‌باشد. 🔸 مثالِ قضیه مهمله: انسان‌ها عجولند (که در آن به اینکه همه یا بعضی از انسان‌ها عجولند اشاره نشده‌است) یا پرنده‌ها لب ندارند (که اشاره به اینکه برخی یا هیچ‌یک پرنده در این حکم داخلند نمی‌کند) @Nardebane_feghahat