eitaa logo
لــبـیک‌یانـاصـح
435 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
78 فایل
🌷بسم ربِّ المهدی🌷 👈خوش اومدین رفقا👉 ادمین: @NASEH_313 🌷بهمون پیام و نظر بدید منتظریم 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
پین شده در کانال حتما مطالعه کنید
لــبـیک‌یانـاصـح
🌹به نام خدا🌹 #گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_اول 💠 کلاس نشسته بودم و فکر میکردم🤔یه دفعه حواسم به در کلاس
💠خدایا ممنونم🤲☺️ ازت آخیش رفت دیگه نزدیک بود خونشو بریزم💦از بس روی اعصابم🤬بود بهتره پاشم تا قبل اینکه زنگ🔔رو نزدن برم تو حیاط پیش مهسا و فاطی ببینم اونا دارن چیکار میکنن🤔 و بشینم پیششون 🚶‍♀ +: سلام به به مهسا گلی🌹و فاطی گلی🌹 مهسا:علیک سلام نرجس گلی🌹 از این طرفا؟ فاطمه:علیک سلام ما گل🌹باشیم تو بلبلی🕊 +:والا حوصلم سر رفته بود😒 توی کلاس گفتم بیام بیرون --: حوصله ات سر رفته بود😒یا چون عاطفه اومد توی کلاس اومدی بیرون🤔❗️؟ ×: دقیقا 👌این رو بگو راستی چرا عاطفه اومده بود توی کلاس❗️اون که هیچ وقت نمیومد تو کلاس چیزی بهت نگفت🤔؟ +:والا وقتی اومد داخل و از کنارم رد میشد🚶‍♀بهش گفتم:از این طرفا کلاس اومدی چرا❗️؟گفت:که دفتر📒و خودکار🖊 میخوام بردارم کار دارم گفتم:چه کاری❗️؟ گفت: میخواد واسه کارهای آخر هفته اش📃 برنامه ریزی کنه مهسا و فاطمه‼️: برنامه ریزی؟مگه چه کاری داره که میخواد برنامه ریزی کنه🤔؟نکنه میخواد فیل هوا کنه؟ +:منم بهش اینو گفتم گفت: میخوام کارهام منظم انجام بدم تا وقت آزاد هم داشته باشم --:وقت آزاد داشته باشه❗️؟... ✍: ✅هرشب یک قسمت با ما همراه باشید در ایتا و لبیک یا مهدی را در ایتا دنبال کنید: 🆔http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_دوم 💠خدایا ممنونم🤲☺️ ازت آخیش رفت دیگه نزدیک بود خونشو بریزم💦از بس
+:آره وقت آزاد داشته باشه ×:من فکر میکنم🤔 اون اینو گفته تا فقط تو از کلاس بری بیرون --:منم با فاطمه موافقم👌بیاین تا قبل از اینکه زنگ🔔بزنند بریم از پنجره🏙کلاس ببینیم داره چیکار میکنه😎 🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔊🔊🔊 +:اه☹️چه بدشانسی شد زنگ زدن بعد از زنگ تعطیلی کنار در🚪 مدرسه بیاین کارتون دارم مهسا و فاطمه:باشه فقط بیاین زود بریم سر کلاس تا دیر نشده +:باشه بریم 🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏢 مهسا:وای چه بدشانسی😱خانم معلم🧕اومده سر کلاس --:چجوری با این سرعت اومده کلاس؟بیاین بریم داخل کلاس +:من نمیدونم😕ولی هرچی باشه اومده کلاس فاطمه:نرجس چی میگی واسه خودت😳چرا جوری رفتار میکنی انگار اخلاقش رو نمیدونی اگه بریم کلاس بعد اون جریمه میشیم --:اتفاقا خوب میدونم🤗شما فقط بیاین بریم کلاس اگه چیزی گفت با من --:باشه بریم🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀ مهسا و فاطمه و نرجس:خانم منذری👩‍🏫اجازه هست بیایم داخل؟ --:اشکالی نداره😊بیاید داخل نگران😞هم نباشید این بار تقصیر ناظم👩‍💼بود که زنگ رو دیر زد +:خیلی ممنونیم🤩😍خانم با اجازه ما میریم سر جامون بشینیم خانم منذری: خب دخترا حالا همگی آروم🤫و ساکت🤐باشیدو فقط گوش کنید ✍: ✅ لبیک یا مهدی را در ایتا دنبال کنید: 🆔http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_چهارم #پارت4 امروز نمیخوام درس📚 بگم ولی،بجاش میخوام بهتون تکلیف📝 بگم که
خب چون 21نفر هستین در کلاس هفت گروه تقسیم شدید تقسیم بندی رو روی تابلو بنویسم یا بهتون بگم بنویسید؟ عاطفه:خانم لطفا بهمون بگید مینویسیم +: خب پس بنویسید گروه اول:خانم مرسلاتی خانم نورزاده و خانم ارسلان زاده گروه دوم خانم میهن نژاد اهرمی نیا و گوهری و سوم خانم سوری ازهدی و افخمی چهارم پارسا زاده حمیدی و جباری پنجم نورنژادی پولادی و نادری و ششم خانم --:خانم اجازه؟ +:بفرمایید خانم جباری --:خانم چرا نرجس و فاطمه و مهسا با هم افتادن؟ ولی من با رعنا و فهمیمه افتادم +:چون اونا با هم دوست هستن و خلق و خوی هم رو بهتر میدونن --:آها ممنون خانم +گروه ششم و هفتم هم 6 نفر آخر لیست کلاسی هستند حالا دیگه میتونید جمع کنید برید خونه چون کلاس نداریم همونطور که گفتم فاطمه:ممنون خانم😍واقعا لطف کردید که ما سه تا را با هم گذاشتید🙏و الا دق میکردیم از رقابت😮 --:من دیگه میرم خداحافظ تا شنبه دخترا🌹👋 +:مهسا و نرجس بیاین سریع جمع کنیم بریم خونه ما شروع کنیم نوشتن --باشه بریم💼🎒🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀ ✍: ✅رمان گنجینه مخفی در اطلس را در کانال لبیک یا مهدی در ایتا دنبال کنید: 🆔http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_پنجم خب چون 21نفر هستین در کلاس هفت گروه تقسیم شدید تقسیم بندی رو روی تاب
مهسا: چرا انقد لفتش میدی بیا دیگه🤨 --:اومدم راستی نرجس چی میخواستی بهمون بگی🤔 که گفتی دم در بیایم بعد تعطیلی ×:خوب شد یادم انداختی اول بگین ببینم کار خاصی واسه انجام دادن دارید یا نه؟ +:من نه کار خاصی ندارم چطور مگه⁉️ --:منم همینطور کار خاصی ندارم ×: خب😏پس بیاین بریم خونه ما تو راه خونه🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀هم بهتون میگم چی میخواستم بگم +:باشه بریم👌 ×:اوکی بزن بریم👌 🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀نرجس: من میخوام هر طور شده عاطفه رو بیارم تو خط خودمون نظرتون چیه؟ --:خخخخخ😂 مگه الکیه من موافقم ولی از الان میگم امکان نداره😂😂😂😂 فاطمه:مهسا شاید عملی بشه یادت میاد من و تو و نرجس هم قبلا مثل عاطفه بودیم⁉️ بعد اون دختره بود اسمش یادم نمیاد🤔 ما رو آورد تو این خط که از قبل خیلی بهتره😍❤️ --:منظورت سهیلا است که موهاش زرد بود👱‍♀🤔⁉️ +:آره آفرین دقیقا😘همین بود اسمش🌹 نرجس: خخخخخخخخخ😂 --:چرا میخندی؟چیز خنده داری مگه گفتم؟ +:ببخشید😥🤭آخه به نظر میاد از دنیا عقبی و ...... ✍: ✅با ما همراه باشید: http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_ششم مهسا: چرا انقد لفتش میدی بیا دیگه🤨 --:اومدم راستی نرجس چی میخوا
--:منظورت چیه؟درست بگو ببینم چه اتفاقی افتاده🤔 که داری مسخره میکنی😂 +:مگه خبر نداری❗️؟ --:از چی خبر ندارم❗️؟🤔 +:یه مدت بعد اینکه ما را جذب خودش کرد پدر و مادرش عصبانی شدند ازش و دردسر درست شد واسش و مجبور شد خواسته پدر و مادرش انجام بده --:چه دردسری از چی حرف میزنی؟ +:دردسرش این بود که بیچاره😓 مجبور شد دوباره مثلا قبلا سر و وضعش و رفتارش عوض کنه --:نه😱این غیر ممکنه مگه میشه❗️؟ مهسا: من چند روز پیش بازار بودم وقتی داشتم میرفتم داخل مغازه دیدم سهیلا تنها اومده بازار با سر و وضع مثل خودمون و داره خرید میکنه --:عه😳نرجس پس با این حساب تو از دنیا عقبی مهسا بعدش چی شد؟ +:وقتی دیدمش گفتم سلام به به سهیلا خانم اینجا چیکار میکنی؟ --: علیکم السلام اومدم لباس واسه خودم بخرم +:تنها اومدی؟ --:آره و الا اگه با مادرم میخواستم بیام نمیذاشت با این وضع از خونه بیام بیرون و الانم بدون اجازه اومدم +:مگه چه عیبی داره تیپ بزنی بیای بیرون عیبی نداره که --:والا از نظر مادر من که مخالف اینجور تیپ هستش پر از اشکاله و همش میگه اینو بپوش اونو بپوش ..... ✍: ✅ همراه با رمان گنجینه مخفی در اطلس در کانال لبیک یا مهدی باشید: http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_هفتم --:منظورت چیه؟درست بگو ببینم چه اتفاقی افتاده🤔 که داری مسخره م
رمان +:خب مخ مامانتو بزن دیگه --:دارم روش کار میکنم اتفاقا چندروز دیگه تولدشه🎂دارم لباس براش کادو🎁 میگیرم ولی نمیدونم چی بگیرم🤔 --:میخوای بهت کمک کنم هدیه بگیری؟ +:اینجور که مزاحمت میشم و به کارت نمیرسی --:دیگه نبینم این حرف به من بزنیا😠 من خیلی بهت مدیونم بابت کارهایی که کردی و باید جبران کنم😏 --:لطف داری☺️ ببین اون لباس آبی🎽چطوره بگیرمش؟ +:کدوم میگی؟ --:اون گوشه سمت راست بالا سومی ردیف اولی +:عالیه😍من که خوشم میاد و دوسش دارم😘 سهیلا:خانوم میشه اون لباس آبی رو ردیف اول گوشه سمت راست رو حساب کنید --: حتما عزیزم😌 بفرما خدمت شما +:چند قیمته💶؟ --:قابلی نداره عزیزم 130تومن ولی چون بار اول میای مغازه من 100 تومن حساب میکنم براتون +:خیلی ممنونم لطف کردید --:ممنون عزیزم خوش اومدی مبارکت باشه مهسا:خب سهیلا من دیگه میرم کاری نداری؟ --:نه آجی دستت درد نکنه الان کجا میری؟ +:یه شارژر بخرم واسه گوشیم و برم خونه ✅همراه با رمان گنجینه مخفی در اطلس در کانال لبیک یا مهدی باشید: http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
رمان#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_هشتم +:خب مخ مامانتو بزن دیگه --:دارم روش کار میکنم اتفاقا چندر
--:اوکی پس فعلا خدافظ برو بسلامت👋 نرجس:آها پس اینجور شده قضیه ولی فکر نکنم🤔تونسته باشه😒 حالا به هرحال حاضرین کمک کنید بهم بیارمش توی این خط یا نه؟ --چندبار میپرسی🤔اول هم که گفتیم باهاتیم +:ایول🤩 پس پیش به سوی مرکز فرماندهی👩‍⚖ --:کجا؟ مرکز فرماندهی چیه؟ مهسا:آی کیو هنوز نفهمیدی منظورش خونشونه🤔؟ --:عه🤦‍♀اها الآن حالیم شد خب اینو از اول میگفتی😄 نرجس:آخه از کجا میفهمیدم که تو تا این حد آی کیوت پایینه😳❗️ --:عیبی نداره حالا گروه ضربت رازیانه پیش به سوی مقر +:چی ضربت رازیانه چیه دیگه️؟ --:اسمی که واسه گروه انتخاب کردم +:آخه رازیانه هم شد اسم؟ من میگم گل رز وحشی بزاریم --:عالیه من موافقم👌❤️ ×:منم موافقم عالیه❤️🌹 +:من اسم مستعار از این به بعد گل رز قرمزه🌹 --:منم گل نرگس وحشی هستم😡🌹 ×:منم گل حسن یوسف هستم +:خیلی خب پس ضربت گل رز وحشی🌹 به پیش ✍: ✅همراه با رمان گنجینه مخفی در اطلس در کانال لبیک یا مهدی باشید : http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_نهم --:اوکی پس فعلا خدافظ برو بسلامت👋 نرجس:آها پس اینجور شده قضیه ول
فاطمه: گلای وحشی🌹😡خب بگید الان با چی بریم مرکز🤔؟ _:خب با ماشین تاکسی🚕 میریم مرکز این که سوال نداره خودمم حساب💶 میکنم بیاین بریم سر خط ماشین🚕بگیریم و بریم مهسا: فقط یادتون باشه سوار ماشین شدیم حرفی از عملیات نزنید --:چرا؟😳❗️اون که ما رو نمیشناسه و چیزی هم نمیدونه +:آی کیو چون احتمال داره یه دفعه برگرده مدرسه و به خانم مدیر همه چیو بگه --:آها باشه من چیزی نمیگم🤐فاطمه تو هم چیزی نگو🤫 فاطمه: باشه منم چیزی نمیگم عه نگاه اونجارو یه تاکسی وایساده --:هی تاکسی وایسا ما بیایم...... راننده: بله کجا میرید؟ نرجس:خیلی خب زود باشید بریم🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🚕 فاطمه: خیلی ممنون آقای راننده خیابون سلطانی❤️🌹 --: خیلی خب راستی کلاس چندم هستید دختر خانوما🤔 +:دوم دبیرستانی هستیم --:شما هم دبیرستان طاهری درس میخونید؟ +:بله چطور مگه؟ --:دختر منم دوم دبیرستانیه و تو مدرسه ی طاهری فکر کنم تو کلاس شما باشه؟ +:ببخشید میپرسم اسمش چیه؟ --:عاطفه نورنژادی ✍: ✅همراه با رمان گنجینه مخفی در اطلس در کانال لبیک یا مهدی باشید: http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
لــبـیک‌یانـاصـح
#رمان_گنجینه_مخفی_در_اطلس #قسمت_دهم فاطمه: گلای وحشی🌹😡خب بگید الان با چی بریم مرکز🤔؟ _:خب با ماشین
نرجس: ببخشید میپرسم گفتید کی؟ --: عاطفه نورنژادی +:آها عاطفه😊 به به ماشالله چه دختری تربیت کردید خدا حفظش کنه --:خیلی ممنون دختر گلم🌹 همچنین ان شاءالله خب مهسا:آقای نورنژادی خیلی ممنون🌹 که ما رو رسوندید دیگه مزاحم نمیشیم🙏 --:عه😳اصلا حواسم نبود رد شدیم خیلی ببخشید😞الان دور میزنم +:نه ممنون نیازی نیست کمی پیاده میریم تا هم خریدمون کنیم و هم پیاده بریم میشه بگید چقدر شد؟ --: هر جور راحتید نیازی نیست عزیزم مهمون من باشید فاطمه: باشه ممنون😌بچه‌ها بریم تا وقت بابای عاطفه رو نگیریم واسه رفتن به دنبال عاطفه --:راستی دخترا یادم رفت بپرسم چرا امروز زود مرخص شدید؟ +: چون معلممون بهمون تکلیف سخت داده --:آها ممنون باز هم دخترا برید بسلامت +:همچنین خواهش میکنیم بسلامت نرجس: من میخوام برم یه بستنی🍦 شکلاتی🍫 بگیرم تا کمی آروم بشم شما چیزی نمیخواین بگیرم واستون؟ --:باز چی شده که ناراحت شدی؟ +:چی میخواستی دیگه بشه نزدیک بود سر باباش غر بزنم بس از دست اون دختر رو مخیش. ✍: ✅همراه با رمان گنجینه مخفی در اطلس در کانال لبیک یا مهدی باشید: http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938