eitaa logo
✅ محسن ناصحی
777 دنبال‌کننده
144 عکس
83 ویدیو
2 فایل
شعر آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا با خود اگر آورده بودم چشم گریان را احساس می کردم کنار صحن باران را ساکن نمی ماند کسی حتی زمین وقتی سکنای خود کردی شمال شرق ایران را با نقشه راهی می شوم هر وقت می بینم آزاد راه اصفهان قم تا خراسان را من که به جای مردم شیراز اگر بودم یکجا به نامت می زدم دروازه قرآن را در قم همیشه مادرم دلتنگ مشهد بود از بس کنار زعفران جا داد سوهان را دیدی ، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر آواره کرد این کارت آهوی بیابان را آنها که دیدار تو را لب تشنه اند انگار از صحن سقاخانه می بینند ایوان را دم می دهی از پنجره فولاد و می دانم از نو مسیحی می کنی این نو مسلمان را با خود عصایش را نیاورده است نابینا زیرا یقین دارد که خواهد دید سلطان را محسن ناصحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست بقیع،پنجره دارد اگرچه مشهد نیست چه دستها که رسیده است تا بقبع از دور که قد کشیدن زایر به قامت و قد نیست نه صحن مانده نه ایوان نه آینه نه رواق اگرچه خاک ، دلیل نبود مرقد نیست همیشه حس زیارت حرم نمی خواهد که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست برای گریه شدن زیر آفتاب اینجا میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست ((دعای سوته دلان مستجاب ، خواهد شد)) در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر اگر به شوق ضریح آمده ، نیاید، نیست @nasehi_mohsen
چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست خیره ام‌ شبها به سمت چار مهتابی که نیست چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست در میان زائران گاهی به کنجی قانعم گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست @nasehi_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اذان شد ، أشهد أن لا شهادت مؤذن می دهد اینجا شهادت شهادت می دهم حیدر امیر است علی را می شناسم با شهادت ندیدم جز ولی الله بودن علی را از ولادت تا شهادت به فتوای علی ما رستگاریم چه می دانیم از مولا ؟ شهادت ! « غلط گفتند بابا آب و نان داد » گرفتیم ارث از بابا ، شهادت یکی را مرگ می گیرد در آغوش یکی را می برد بالا شهادت دریغا ! مرگ می آید سراغم نمی گیرد سراغم را شهادت دریغا ! مرگ با من زندگی کرد دریغا ! دور شد اما شهادت دلم این روزها بسیار تنگ است بمان با ما ، بمان با ما ، شهادت @nasehi_mohsen
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا شعرخوانی در جمع زائران امام رضا مشهد مقدس - هیئت فدائیان حسین
💠 شب شعر پهلوان عاشورایی گرامیداشت چهل و یکمین سالگرد شهادت سردار عاشورایی سپاه اسلام، فاتح خرمشهر، 🔰 با حضور شاعران مطرح کشور: عباس کیقبادی محسن ناصحی محمد زارعی محمد خادم محسن کاویانی با اجرای: علی سلیمیان 🔸زمان: پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۰ 🔹مکان: زرین‌شهر، ورزشگاه هفده شهریور، سالن کشتی پهلوان شهید اسماعیل سلیمیان @fateh337
شهادت امام صادق علیه السلام شیخ الائمه از غمِت دائم به ما غم میرسه شوّاله و با روضه هات بوی محرم میرسه گریونه چشمای ترت از روضه های مادرت در و دیوار حرم دیدن چی سرِت اومد تو دل خونه عبات افتاد و عصات افتاد بُردنِت از خونه غریبونه دوباره یادم افتاد تو کوچه ها چی رخ داد طناب و دست بسته علی شکسته دادِبیداد مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمُردن #### با روضه هات میسوزم و داغم من از داغ علی هیزم آوُردن پشت در میسوزه باز باغ علی قلبِت شکسته وای من دست تو بسته وای من پسِ در از روضه ی مادر با دل مضطر با خبر بودی توو آتیش بودی ولی داغ از داغ دل سوزِ میخ در بودی دوباره آتش و دود خلیل و ظلم نمرود هجوم و خونه ی وحی غلاف و تازیونه هم بود مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمردن #### یه عمری از داغ حسین خوندی تو با سوز و نوا حالا خودت روضه شدی ای روضه خون کربلا مونده کبودی رو تنت مثل حسین بد زدنت دلت خون و چشم تو گریون سینه سنگین و تن شده پر تب توو اون آتیش خیمه رو دیدی داد زدی ای وای از دل زینب آتیش به قلب ما زد وقتی به خیمه ها زد از روی تل دوباره زینب حسینش و صدا زد مردم هجوم آوردن این پیرمرد و بردن ظلمی که شد به آقا دیدن ولی نمردن
از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر ما مسلمانِ علی هستیم ، سلمان می نویسد سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم مذهبِ ما را امامِ صادق آسان می نویسد صادقُ الوَعدیم ، ما را عشق اینسان می پسندد صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می نویسد حرف از ابراهیم از آتش می شود ، کو یارِ صادق؟ از تنورِ خانه می پرسم ، گلستان می نویسد سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی طفلِ مکتب خانه اش تفسیر تبیان می نویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان می نویسد خیل عشاقش فراوانند شاهد دارم از عشق عاقبت ما را هم از خیل شهیدان می نویسد @nasehi_mohsen
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم (( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست)) زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست @nasehi_mohsen
🎉مراسم جشن دهه کرامت ⚪️ باسخنرانی 📿 حجت‌الاسلام والمسلمين 💠 حاچ احسان جعفری پور ✒️شعر خوانی 🔸 استاد محسن ناصحی 🎤 بانوای 🔸 کربلایی محسن پریشانی 🔹ویژه برادران 📆 پنجشنبه ۴ خرداد ماه ١۴٠٢ ⏰ رأس ساعت ٢٠:٣٠ 🗺 خیابان سفیرامید، کوچه مدرسه شهید چاووشی، فرعی٧، محفل اشک قبةالحسین علیه السلام 📌 کانال رسمی هیئت فرهنگی،تربیتی،جهادی فاطمیون (محفل اشک قبة الحسین علیه‌السلام) ✳️Eitaa & instagram: 🔗[@mahfel_ashk_213] ✳️WhatsApp :https://chat.whatsapp.com/CxdETXqwWskBf4qVjhERmh
مراسم جشن به مناسبت دهه کرامت و یادبود شهدای امنیت سخنران: شیخ سعید صادقی شعرخوانی: کربلایی محسن ناصحی بانوای: کربلایی احسان عـــرب زمان: جمعه۵ خردادماه / ساعت ۱۹:۴۵ مکان: خیابان شیخ طوسی غربی کوچه ۱۶ حسنیه روضة الحسین (علیه السلام) ویژه خواهران و برادران @rozatolhossein_ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 شب شعر پهلوان عاشورایی گرامیداشت فاتح خرمشهر، سردار عاشورایی سپاه اسلام شهید حسین قجه‌ای 🌼شعر خوانی آقای محسن ناصحی🌼 💐وصف مولا امیرالمومنین علیه السلام💐 ✍️ زرین‌شهر اردیبهشت ۱۴۰۲ @fateh337
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟ گفتم الله گفت آری ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟ مکث کردم نگاه سردی کرد گفت آیا جواب می دانی؟ کافری؟ گبر یا مسلمانی ؟ گفتم آری که من مسلمانم قبله ام کعبه است می دانم پنج نوبت نماز می خوانم البته حج به جا نیاوردم گفت آیا اسیر تردیدی؟ علتش چیست؟ ترسیدی؟ باز گفتم که قبله ی سنگی قسمت حج مستطیعان بود روزی مردمان ثروتمند کعبه را دیدن از امیران بود کعبه کِی روزی فقیران بود؟ کعبه ی من ولی در ایران بود حج من گوشه‌ی خراسان بود از همان روز اول خلقت صاحبِ خانه حال من را دید تا رها باشم از شک و تردید رحم آورد مهربانی کرد جان من داشت می پژمرد قبله اش را جنوب غربی برد قبله ای را قرینه با آن ساخت بار دیگر مرا مسلمان ساخت رو به سمت شمال شرقی کرد قبله گاهی برای ایران ساخت کعبه در مکه بود اما باز کنج ایران ما خراسان ساخت تا نگاه رضا به ما افتاد یک نگاهش هزار سلمان ساخت منِ در آرزوی حج مانده تا دم مرگ محترم بودم با رضا حاجی حرم بودم با رضا شاد با رضا خوشحال با رضا بیخیال غم بودم ای مَلَک ! دست از سرم بردار حال من را به حال خود بگذار در لحد من اگر پر از آهم علت این است : دیده بر راهم ای مَلَک ! بوی یار می آید دور شو آن نگار می آید وعده داده سه بار می آید هرچه من گفتم از توهُّم نیست قول او مثل قول مردم نیست ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد دلبر من ، ابا الجواد آمد
جمعه ۲۶ خرداد ساعت ۲۰ تخت فولاد ، باغ طوبی
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 غزل رضوی | گاه هرجا می گذاری پای، درها بسته است پافشاری می کنی پشت در اما بسته است... 🔻خوانده شده در دوّمین نشست سالانه « به امید دیدار »/ مشهد 🔻 کنگرۀ آفتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام باقر ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو منایی دیکر کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم من شاعر آری راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر همه ی سال پی یک شب تقویم توایم ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین کربلا جلوه غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم من تو را در همه مرثیه ها می بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت ، روضه او را تو بگو پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیمبر آیا ؟که نه وصی شد ، محمُد آیا ؟ که نه علی شد درون آیینه نور تابید و روحِ آیینه صیقلی شد ازل به نور نبی است روشن ، ابد به نور علی معیّن اَلست، یعنی سوال از انسان علی که آمد سخن بلی شد یکی به قرآن یکی به برهان یکی به آیه یکی به نامه که این به نهج البلاغه غم برد و آن به قرآن سینجلی شد به باطن امر ظاهر آمد ، به وحی منزَل مفسّر آمد نبی به آیات وحی مُرسل ، علی به نهج سخن ولی شد پلی است حکمت چرا تمرّد ؟ حکیم باید شد و شد از خود که هرکه این سوی رود آمد بدون قدری معطّلی ، شد کتاب و عترت نمی تواند جدایِ از یکدگر بماند صدا زمانی صدا شد آری که از سکوت آمد و جلی شد کجاست همت کجاست غیرت؟ غریب ماند این کتاب حکمت چنانکه صاحب سخن به غربت ، بنا نبود این شود ولی شد چو علم خواهی به شهر آی و کلون دروازه را بکوبان که هرکه از در درون نیامد برون در ماند و جنگلی شد که راه را سیدِ رضی رفت و غیرِ این راه نیست راهی که هرکه گمراه ابوحنیفه ، که هرکه بیراهه حنبلی شد علی شناسی نشان دین است و حرف پایان شاعر این است علی ولی شد علی ولی شد علی ولی شد علی ولی شد محسن ناصحی
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 مشق اشک 🖤 مراسم عزاداری گردان فرهنگی سلمان (دارالولایه) https://eitaa.com/darolvelayeh1001
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 / پیرهن های مشکی‌مونو دو سه روز قبل محرم 🔹بانوای حاج سیدرضا نریمانی
در خودم مانده بودم و ناگاه تا به خود آمدم محرم شد چشم بستم درون خود باشم کربلای غمت مجسّم شد   همه ی آنچه روضه خوان می گفت پشت این چشم بسته می دیدم بی خود از خود سیاه پوشیدم کار ده روزم اشک و ماتم شد   عبد بودن ، غلامتان بودن آرزوی محال و دوری بود هرکجا سر زدم نشد امّا وسط روضه ی تو کم کم شد   در زمین ما در آسمانها هم جمع پیغمبران عزادارت سینه زن نوح ، گریه کُن عیسی ، روضه خوان غم تو آدم شد   رشته اتّصال من با تو نخ پرچم سیاه هیأت بود من که ممنونم از علمدارت باز دستم دخیل پرچم شد   معتقد بودم از همان اول عشق یعنی حسین یعنی تو وسط روضه ی سه ساله و شام اعتقادم به عشق محکم شد   راستی دخترم همین امشب تشنه ی آب شد لبش خشکید یادم افتاد چشم نم دارت با نگاه رقیّه پر غم شد  یادم آمد که مشک بی سقّا التماس لب تو را می کرد یادم آمد رسیدی و قدّت از کمر تا شد از کمر خم شد
من یه کاری دارم تو یه کاری داری من قراری دارم تو قراری داری هرکدوم از ما رو با قراری ، واسه کاری انتخاب کرده حسین بد به حال کسی که برا نوکریش جواب کرده حسین یکیمون چای ریزِ شبای هیأت شد یکیمون واسه ی روضه خونیاش دعوت شد یکی پرچم‌ میده یکی اون آخر سینه زنیا دم میده به‌‌ همه غم میده اشکِ نم نم‌ میده مزد بعضی ها رو شبهای محرم میده به یه عده توی سال کربلا هم میده به‌ تموم نوکراش وعده ی خلاصی از بین جهنم میده # بعضیامون شبای جمعه مسافر میشن همه زائر میشن بعضیا روضه خونن‌ ، مدّاحن بعضیا میان و شاعر میشن بعضیا گریه کنن توو خیمه حاضر میشن بعضیا حر میشن از خدا پُر میشن حتی سنگم باشن با یه نم اشک‌ عزا همه شون دُر میشن روضه آدم سازه با دل مرد و زن و پیر و جوون دمسازه چرا حیرون‌ موندیم بخدا ، در بازه خونه ی آقامون جا فراوون‌ داره سفره ی روضه همیشه پهنه بسکه مهمون داره چه کسایی که بلد بودند و توو همین خیمه گدایی کردن دلاشون و باهم کربلایی کردن سیم دل وصل شد و براشون حرفِ ولی ، اصل شد و وسط گریه یه‌ حاجت خواستن توو‌ دلاشون ، یه شهادت خواستن توو سیاهیای دنیا بودیم که اونا رفتن و رو سفید شدن ما که جا موندیم اونا شهید شدن
عباس آمده است و علی اکبر آمده است وقتی رباب هست علی اصغر آمده است جمعند خانواده زهرا کنار هم اینجا برادری است که با خواهر آمده است یک سو رسیده لشکری از کوفه سی هزار یک سو عزیز فاطمه بی لشکر آمده است صفین دیده اند که با دیدن حسین آه از نهاد این همه لشکر برآمده است اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت ایمان بیاورید که پیغمبر آمده است حرف از فدک که نه سخن از غصب مهریه است! با بچه های فاطمه آب آور آمده است گیرم فرات بخل کند چشم ما که هست رودی کشیده ایم که از کوثر آمده است زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت اینجا چقدر خار مغیلان درآمده است شاید به شام می رسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده است