eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
در برخورد با مردم دریادل باشیم ... ♥️ بعضی از آدم‌ها مثل یک آپارتمان هستند مبله ... شیک ... راحت اما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره بعضی آدم‌ها مثل یه قلعه هستند، خودت را می کُشی تا بری داخلش، بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته اما ... بعضی ها مثل باغند میری تُو، قدم میزنی؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی چه آرامشی داره؛ همنفس بودن با کسیکه دلش دریاست و تو هر روز یه چیزی میتونی ازش یاد بگیری چون روحش بزرگه زندگیتون پر باشه از اين آدما 🌹 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
آیا این مطلب درست است که؛ که بر روی سر و شانه‌ نمازگزار می‌نشیند، در نماز از به زمین می‌افتند؟ عین روایت ذکر شده را در ما وجود ندارد. با این حال؛ برخی از وجود دارند که به مطلب مورد نظر، نزدیک می‌باشند: پيامبر خدا(ص): «همانا مسلمان نماز می‌گزارد، در حالى‌كه خطاهايش بر سرش نهاده شده‌اند. پس هر گاه می‌كند، فرو می‌ريزند و او از نماز فارغ می‌شود، در حالى‌كه خطاهايش ريخته است». امام صادق(ع): «مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد يا رسول الله! گناهم بسيار و كارم سست است؛ رسول خدا(ص) فرمود: بسيار كن كه گناهت را بريزد چنانچه باد برگ درخت را می‌ریزد» 📚المعجم الصغير، ج 2، ص 272 📚الامالی، ص 499 ✍مباهله ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ با ارسال مطالب کانال درثواب انها سهیم باشید .
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
مداحی آنلاین - مهدی رسولی - سالروز تخریب بقیع.mp3
3.25M
🔳 🌴نه سایه نه ایوون نه گنبد 🌴غریبی ز خاکت میباره 🎤مهدی @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
آخرش من مطمئنم این گره وا مے شود این حـرم زیباترین تصـویر دنیا مے شود ۸ شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع، به دست وهابیت ملعون را تسلیت عرض می نمائیم. @nasemebehesht 🌸
📖 ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﺒﺎﺵ... ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ... ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ! ﺷﺮﺍﯾﻂ... ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ!! ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ... ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ... ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ زﻣﺎﻥ... ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ... ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.. ﺍﻣﺎ... ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ، ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ...!! ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
✨گلچین مذهبی✨ 🔴چرا گاهی مومنان بدون هیچ دلیلی،دچار غم یا شادی میشوند؟ ✅ابوبصیر،از مومنان و یاران حضرت صادق(علیه السلام) می گوید: در مجلسی از حضرت پرسیدم:«گاهی بدون علت خاص،دچار غم و غصه یا سرور و خوشحالی می شوم؛علت چیست؟» 🌺حضرت در پاسخ فرمود: «این حزن و شادی که گاه سراغ شما می آید،اثر آن غم و سروری است که در ما ایجاد می شود؛ و چون ما و شما،هر دو از نور خداوند متعال خلق شده ایم،این حالات ما،در شما نیز اثر می گذارد.» 🌅بهمین خاطر عصر جمعه برای شیعیان دلگیر است.. 🌷چون قلب قطب عالم امکان،حضرت صاحب الزمان(عج) بخاطر دیدن پرونده اعمال شیعیان محزون و غمگین است که این حالت بر مومنین هم اثر میگذارد.. ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 📗میزان الحکمة،ج2،ص400
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
غروب جمعه،دلم بی بهانه می گیرد ودیدگانم در افق خون گرفته خورشید قفل می شود چه سخت است انتظار وچه شیرین است این همه سختی شبهای جمعه کمیل وصبح جمعه ندبه هاخواندم امانیامدی..آقا نیامدی! @nasemebehesht
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
بیا بنگر حال زار مرا(1).mp3
1.8M
🌅عصر جمعه و دوباره دلتنگی... 🌿کلیپ صوتی کم حجم و بسیار زیبا در مورد صاحب الزمان عج🌷 🌺بیا بنگر، حال زار مرا بی قرار مرا.. ای تمام امیدم،تو صبح سپیدم،ز نرگس چشمت،ببین چه کشیدم.. @nasemebehesht 🌸
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار #قسمت_۵ بچه های قدو نیم قد دور من میچرخیدند و میخندیدند... آنقدر خوشحرال ب
۶ گویی کسی دنبال ساعت کرده باشد تند تند می دوید... همه جلوی در ایستاده و منتظر بیرون آمدن ما بودند... چادر سفیدم را روی سرم انداختم انگشت هایم را در انگشت های محمد رضا قفل کردم و به سمت بیرون تالار قدم برداشتیم... میهمان ها با دیدن ما دست و سوت زدند و کل کشیدند... همه خوشحال بودند منو محمد رضا هم لبخند از لبانمان محو نمیشد... یکی یکی از پله ها پایین رفتیم محمدرضا در ماشین را برایم باز کرد و من نشستم بعد هم خودش پشت فرمون نشست و پا روی گاز گذاشت... ماشین ها یکی پس از دیگری پشت سر ما حرکت کردند... صدای بوق تمام خیابان را برداشته بود... اولین ماشین... ماشین عروس یعنی ماشین خودمان بود... من_محمدرضا یکم آروم برو بزار بنده خداها به ما برسن... محمدرضا خنده ای کرد و گفت: -نه میخوام بپیچونمشون گممون کنن... -نه اینکارو نکن گناه دارن هی باید خیابونارو بگردن... -حالا الان نه بزار یکم بیان دنبالمون بعد... -از دست تو!!! بارون نم نم میبارید گویی میدانست عاشقانه ها با باران زیبا تر میشود... من_چه بارون قشنگی ... -وقتی اول زندگیمون با رحمت شروع میشه... مطمئن باش همیشه توی زندگیمون بهترینا هست... لبخندی زدم و گفتم: -خوشحالم که بالاخره به هم رسیدیم... محمدرضا دستم را گرفت و گفت: -شکر... سرعتش را بیشتر کرده بود ماشین ها از چپ و راست برایمان دست تکان میدادند. صدای بوق و خوشحالی تمام خیابان را پر کرده بود... آنقدر خوشحال بودم که گویی در آسمان ها سیر میکردم... سر چهار راه رسیدیم... محمدرضا سرعتش را بالا برد و با یک حرکت تمام ماشین ها را سر در گم کرد... پشت سرم را نگاه کردم ماشینی نبود... -محمدرضا... -پیچوندیمشون... -خب گناه دارن چطوری مارو پیدا کنن... بلند خندید و گفت: -آدرسو بلدن خودشون میان... -حداقل یکم آروم تر برو... -چشم... -دلم میخواد برم زیر بارون حالا که گمشون کردیم یکم کنار جاده وایستیم؟ بریم زیر بارونو برای زندگیمون دعا کنیم از خدا تشکر کنیم... محمدرضا جوابی نداد چهره اش دگرگون شده بود... نگاهی بهش انداختم و بعد از چند لحظه گفت: -فاطمه زهرا؟ -جان؟ -یه قولی بهم بده . -چی؟ -هیچوقت تنهام نزاری... لبخندی زدم و گفتم: -قول میدم... ... ... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
۷ -محمدرضا؟؟؟ با چهره ای ترسان گفت: -بله؟؟؟ -قرار شد آروم تر بری!!! سرعت ماشین خیلی بالاست... -فاطمه... جوابی ندادم و خیره به صورت رنگ پریده اش بودم... -هول نکن...آروم باش و نترس... -وا این حرفا چیه میزنی چی شده چرا آروم باشم چرا نترسم... و دوباره تکرار کردم: -محمد میگم سرعتو کم کن!!!!! -ترمز بریدم!! با نگرانی شدیدی فریاد زدم: -چــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟ -بهت گفتم نگران نباش چیزی نمیشه خیابون خلوته به خدا توکل کن... به گریه افتادم... -محمد رضا چی میگی سرعت خیلی بالاست...خیابونا خیسه...هر لحظه ممکنه ماشین چپ کنه ... دستم را گرفت و زل زد در چشم هایم... همه جا خیس و تاریک بود...سرعت ماشین بیش از اندازه بالا بود بی هیچ ترمزی و هر لحظه ممکن بود حادثه ای رخ دهد محمد رضا چشم هایش را بست صدای نفس هایم تمام فضا را گرفته بود... صدای تیک تاک ثانیه های همان ساعتی که در آرایشگاه منتظر آمدن محمدرضا بودم در گوشم میپیچید... -محمدرضا...چشماتون باز کن... چشم هایش را باز کردو برای آخرین بار در چشم هایم زل زد... ناگهان فاجعه ای رخ داد فقط صدای کوبانده شدن ماشین آمد و دردی که در بدنم حس میشد... دیگر هیچ نفهمیدم... ... ... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ دوستان _خودرا_به کانال_دعوت کنید 🙏🌹
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
چه یکرنگی تو ای بانوی محجوب که در رشک آوری خود آسمان را چنان سبزی و ساده چو بهاران که در حیرت فرو بردی جهان را بگو جنس حجابت از چه باشد که نشناسد زمستان و خزان را @nasemebehesht 🌸
"پناه" می برم "به خــــ ــــــدا " از عیبی که "امروز" در خود می بینم و "دیروز" دیگران را بخاطر همان عیب ملامت کرده ام محتاط باشیم در "سرزنش" و "قضاوت کردن دیگران" وقتی نه از "دیروز کسی" خبر داریم و نه از "فردای خودمان" ✅ مَن عَیرَ اَخاهُ بِذَنبٍ لَم یمُت حَتّى یعمَلَهُ هر کس برادر [دینى] خود را به گناهى سرزنش کند، نمیرد، مگر آنکه مرتکب آن شود. 🗒نهج الفصاحه، ح ۲۹۲۰ ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ لطفا مطالب کانال را فوروارد کنید 🌹