eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ در مقابل فحاشان چه باید ‌کرد؟ دستور قرآن به پیامبر(ص) به «هجرت جمیل» 🔸خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَاصْبِرْ عَلی ما یقولون» خیلی حرف‌های ناشایسته به تو می‌گویند، صبر داشته باش بر آنچه آنها می‌گویند خویشتندار باش و تحمل کن. 🔹«وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرآ جَمیلا» از آنها دوری گزین، دوری گزیدن زیبایی. این «دوری گزیدن زیبایی» یعنی چه؟ یعنی ضمن اینکه از اینها فاصله می‌گیری عکس‌العمل خشونت‌آمیزی نسبت به اینها نشان نده. مثلا وقتی که می‌بینی به تو بدگویی می‌کنند و فحش می‌دهند، به آرامی از آنجا رد شو، انگار نشنیده‌ای. مفسرین گفته‌اند یعنی در عین اینکه از آنها دوری می‌گزینی، این دوری گزیدن تو مانع نصیحت و تبلیغ و ارشاد و هدایت آنها نشود. وقتی که می‌بینی این حرف‌ها را می‌زنند اندکی خودت را کنار بکش ولی به یک شکل زیبایی. 🔸شعری هست منسوب به امیرالمؤمنین علی (ع) که با مضمون این آیه خیلی نزدیک است. می‌فرماید: وَ لَقَدْ اَمُرُّ عَلَی اللَّئیمِ یسُبُّنی فَمَضَیتُ ثَمَّةَ قُلْتُ ما یعْنینی. می‌گوید بر یک آدم لئیم و پست عبور می‌کنم؛ می‌بینم مرا دارد سب می‌کند و فحش می‌دهد. به آرامی رد می‌شوم می‌گویم مقصودش من نبودم. این را هجرت جمیل می‌گویند. هم از آن کنار می‌رود برای اینکه نمی‌خواهد پرده دریده بشود و هم عکس‌العمل خشونت‌آمیزی نشان نمی‌دهد. 🔹شما مثلا می‌بینید که فرزندتان به شما حرف ناشایسته‌ای می‌زند. اگر روبروی او بایستید این پرده، دیگر دریده می‌شود. شما خودتان را به نشنیدن می‌زنید برای اینکه نمی‌خواهید این پرده‌ای که میان شما و او هست دریده شود. خودتان را کنار می‌کشید، دوری می‌گزینید ولی به یک شکل زیبایی. انگار چنین چیزی نبوده و نشنیده‌اید، بعدا هم به روی خودتان نمی‌آورید. 🔸این معنای وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرآ جَمیلا است: از آنها دوری بگزین و به روی خودت هم نیاور، برای اینکه بعد بتوانی اینها را باز نصیحت کنی، ارشاد و راهنمایی کنی. 📚استاد شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج10، ص54 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🚨همه زیبایی ها یک طرف 🚨و چادر های ما یک طرف البته شما بزرگواران جای خود دارید😊 💎فروش ویژه مشکی همراه با تخفیف ها جوایز متبرک آستان قدس😍 ـ 🕊~~~~~~~🕊 🍃🌺با چادر های زیبای ما🌺🍃 🍃🌺زیبایی را بیشتر کنید🌺🍃 👇👇👇 بزرگترین فروشگاه چادر آنلاین کشور 👇🛍👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
ای‌زن به‌تو ازفاطمه این‌گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است فرقی نداره چادری هستی یا نه بزن روی چادر ببین تورو کجا می‌بره👇 ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️⚫️ ⚫️⚫️⚫️⚫️ ⚫️ ♦️♦️ ♦️ سری در این دعوته حتماً ببین چیه🎁👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 بشنوید | قطعه تطبیقی زیبا 🔊 🌷 سوره مبارکه 🎵 🎼 به همراه تطبیق با مجموعه یوسف پیامبر ( ع) به کارگردانی مرحوم فرج الله سلحشور
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن كانَ باللّه ِ أعْرَفَ كانَ مِن اللّه ِ أخْوَفَ. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر کس خدا شناس تر باشد خدا ترس تر است. بحار الأنوار : ۷۰/۳۹۳/۶۴. این حدیث زیبا را حضرت آیت الله رهبر دامت برکاته صبح امروز در آغاز درس خارج خود قرائت کردند.
🔹چند وقت بود میخواستم یه حرز امام جواد(ع) اصل بخرم که معتبر باشه👇 ـ 🚩 ـ 🧿 بزن روی ـ 🧿 🧿 شکل گنبد ـ 🧿 🧿 👉👉 ـ 🧿 فـــروش 🧿 ـ 🧿 حــــــــــــرز 🧿 ـ 🧿 امــام جـــواد 🧿 ـ 🧿 روی پوست 🧿 ـ 🧿 🦌آهو🦌 🧿 🌺همراه خواص بی نظیری مثل دفع چشم زخم و افزایش رزق و روزی و هزاران خواص بی نظیر دیگر😍😍 🚘ارسال به سراسر کشور همراه با رعایت پروتکل های بهداشتی🚘👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/337117222Cf312571170
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
زن‌باحجاب‌مانندگوهردرصدف‌است😍 و به وسیلـہ ی از نگاه‌های آلوده محافظت میشن⚪️ فرشته‌هارو ببین دورش دارن مــےچـــرخـن👇👇 🕊 🕊 🕊 🕊✨ ●✨ 🕊 🕊✨ ✨● ✨ 🕊 🕊✨ ✨●✨ ✨🕊 🕊 ●✨ ● ●● 🕊 🕊 ✨ ● ● ✨ ● 🕊 🕊 ● ● ●●●●🕊 🕊 ● ● ✨🔺🔺 🕊 ● ● ✨✨ 🔻 🕊 🕊✨ ✨ 🕊 🕊 🕊 🕊 همراه‌با هدایای‌ویژه ازمشهدالرضا🎁👆
🔵امام عليه السلام: 🔴رساترين پندها، گرفتن از آرامگاه هاى است. 📚شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2 ، ص423
💍ببین چقدر قشنگ و فاخره😍👆 💠اگه دنبال انگشتر خوش دست با قیمت مناسب هستید، حتما از کانال گالری انگشتری گوهر هشتم دیدن کنید👌😍👇 💍 انگشترهای لوکس و فاخر 💍 💍 مناسـب با همـه سلیقـه ها 💍 💍 نگین های اصـل با حکاکی 💍 🔰خرید با تبرکی از حرم امام رضا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/3287744554C133d05abea خوش سلیقه باشی حتما خوشت میاد😍👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_بیست_هفتم 💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عب
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزد . ادامه دارد.. ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht