eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
الهی ای صاحب همه جهان ای مهربانترین ای عظیم برای هرلحظه از زندگی‌ام، که با عطر حضور تو، برکت یافته است سپاسگزارم.. 🌴بسم الله الرحمن الرحیم🌴 @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌸ازهم بگشای دیده را با صلوات 🍀باخنده بگو شکرخدا را صلوات 🌸 برگی بزنی بار دگر دفتر عمر ت 🍀صبحست و بگو محفل ما را صلوات 🌻اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌻 @nasemebehesht 🌸
🌼حدیث روز🌼 امام صادق (ع) : درهاى معصيت را با استعاذه(گفتن «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم»)ببنديد و درهاى طاعت را با تسميه(گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم») بگشاييد. ميزان الحكمه ج9 ص 353 @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@nasemebehesht 🍃❤🍃 دعای روز شانزدهم اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرار وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرار ِو أوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الی دارِ ِالقرار بالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین 🍃❤🍃
📢 💐 سنت های روز جمعه @nasemebehesht 🌸 🚿 1. غسل کردن 👕 2. پوشیدن لباس پاک و تمیز 💦 3. عطر زدن 4. مسواک زدن ⏰ 5. زود رفتن برای نماز جمعه 📖 6. خواندن سوره کهف 👣 7. پیاده رفتن به مسجد 🌴 8. بسیار دعا کردن 💞 9. درود فرستادن بسیار بر رسول اللّه_علیه صلاة @nasemebehesht 🌸 http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪✨مهدی جان عج 🌱✨مهرتو را خدا ⚪️✨بہ گل وجانمان سرشت 🌱✨دنیای درکنار تو ⚪️✨یعنی خود بهشت 🌱✨باید زبان زد همہ دنیا کنم تورا ⚪️✨باید کہ مشق نام تورا 🌱✨تا ابد نوشت.. @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
📜طبق روایات این صلوات معادل ده هزار صلوات است 🍃🍁قرار ما هر روز، به خصوص روز جمعه، زمزمه این صلوات به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج🌼 @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
t.mp3
11.97M
⚪️✨دعای ندبـہ 🌱✨دوستان طاعات وعباداتون قبول @nasemebehesht 🌸
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ♡ 》﷽《♡ ۱۳ ◀چرا هفدہ رڪعت میخونیم❓ روایت داریم 🌸🍃هشت تا در دارہ🌸🍃 روایت داریم جهنم هفت تا در دارہ🔥 ✨روایت داریم روز و روشنے نمادے از بهشت است✨ 🌑شب و تاریڪے نمادے از است🌑 ☝️هشت رڪعت نماز رو در روشنے روز میخونیم✨ ڪہ هشت درِ بهشت رو بہ روے خودمون باز ڪنیم✅ @nasemebehesht 🌸 ☝️هفت رڪعت نماز در تاریڪے میخونیم🌙 ڪہ هفت درِ جهنم رو بہ روے خودت ببندے❌ @nasemebehesht 🌸 ⚜پیامبر فرمودند: در از زوال آفتاب تا تاریڪے شب زمانے است ڪہ جهنمیان رو بہ جهنم وارد میڪنند و ڪسے ڪہ در این زمان نماز بخواند، خدا آتش جهنم را بر او حرام مے ڪند🚫 ⚜پیامبر فرمودند: ڪسے ڪہ قدم براے خواندن نماز عشا بردارد، آتش جهنم🔥 را بر او حرام میڪند.❌ خٌب تا اینجا در بهشت برامون باز شد در جهنم هم بستہ شد. پس نماز صبح چیہ❓ 💠دوستان عزیز هر چے تو شب، بہ دل تاریڪے نزدیڪ تر میشیم هوا سردتر و تاریڪ تر میشہ و این روند تا صبح ادامہ دارہ💠 بعد اذان هوا گرم تر و روشن تر میشہ اذان صبح مرز بین و هست⚜ یعنے👈نہ شَبہ و نہ روزِ دو رڪعت نماز میخونیم یہ رڪعت براے وداع با تاریڪے، جهنم، و ظلمت💟 گناہ و ازش گذر میڪنے و میگے ڪہ نمیخواهیش یڪ رڪعت هم براے خیر مقدم بہ روشنے، بهشت و خوبے🌸🍃 ⚜امام حسن (ع) فرمودند: 💠هرڪس نماز صبح بخواند نمازش بین او و آتش دوزخ دیوارے ایجاد میڪند💠 ◀نماز صبح یڪ دیوارہ، یڪ رڪعت پشت دیوار، جهنم، بدے و زشتے☑️ یڪ رڪعت اینور دیوار، بهشت، خوبے و زیبایے✅ 🔶نماز صبح وداع ڪردن با جهنم و خیرمقدم گفتن بہ هستش🔷 ♥️نماز صبح یعنے بدے هارو نمیخوام... خوبے هارو میخوام♥️ @nasemebehesht 🌸 دارد..... 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌺پيامبر(ص): کسى كه روز جمعه ناخنهايش رابگيرد، خداوند عزوجل درد را از انگشتانش خارج ودرمان وارد آن میکند و عمر و مالش زیاد می شود. 📚جامع الأخبارص333 @nasemebehesht 🌸
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 💠 ۵۲ بعد از مدتی که استاد داشت درس میداد نیلوفر رو به من کردو گفت: -قضیه رو به علی گفتی؟؟ -آره گفتم. -چی گفت. -هیچی. -هیچی؟؟؟؟؟؟؟!!! -گفت نگران نباش...ناراحت شد... -میخوای چی کار کنی؟ -چی کار میتونم کنم؟؟؟ نیلوفر سکوت غم انگیزی کرد نگاهش کردم و گفتم: -باید با هانیه حرف بزنم! -دیوونه شدی؟ -باید ببینم مشکلش دقیقا چیه میخواد چیکار کنه!!!؟ -زهرا!!!!!!!!! استاد نگاهی بهمون کردو و گفت: -خانم باقری شما که حرف میزنین معلومه بلدین بیایین اینجا بقیشو درس بدین... من_استاد... -بفرمایین لطفا... نیلوفر_استاد تازه عروسه اذیتش نکنید... یهو کل کلاس شلوغ شد!!! +تازه عروس؟؟ +مباررررکه. +نگفته بودی!!! +کی عروس شدی!!! +کی هست این آقای خوشبخت... استاد داد زد ساکت! استادی بود که همه ی ما ازش حساب میبردیم... استاد_مبارک باشه خانم باقری پس بخاطر همینه که کلا امروز حواستون پرته!!! -نه استاد... حرفمو قطع کرد و گفت: -به پای هم پیر شین... -ممنونم! نگاهی به هانیه کردم که با تنفر به من خیره شده بود... نفس عمیقی کشیدم و نشستم سر جای خودم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کلاس تموم شده بود و با نیلوفر مشغول جمع کردن وسایل هامون شدیم که راه بفتیم سمت خونه! کلاس تقریبا خالی شده بود هانیه از ته کلاس اومد سمت ما با یه نیش خند و خیلی متکبرانه گفت: -مبارکه باشه زهرا جون!به پای هم پیر شین... نگاهی کردم و جوابی ندادم همینجور که داشتم نگاهش می کردم یواش دم گوشم گفت: -البته اگر به پای هم بمونین... بعد هم خندیدو رفت... نگاهی به نیلوفر کردم اونم با اخم و نگران نگاهم کرد... نفس عمیقی کشیدم چشمامو بستم... ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 @nasemebehesht 🌸 🍁 🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 💠 ۵۳ کیفمو گذاشتم و سریع دوویدم دنبال هانیه... نیلوفر صدام زد: -زهرا!!!!! بدون جواب به نیلوفر رفتم دنبالش... من_هانیه؟هانیه...هانیه یه لحظه وایستا کارت دارم... فایده نداشت رسیدم بهش دستمو گذاشتم روی شونش و کشیدمش سمت خودم... برگشت طرفم ابروهاشو انداخت بالا یه نگاه از سر تا پا بهم انداخت پوز خندی زد و گفت: -میشنوم؟؟؟ نفس عمیقی کشیدم بغضمو قورت دادم و گفتم: -معلوم هست داری چی کار میکنی؟؟؟ -باید بگم؟؟؟ -هانیه ما باهم دوستیم... -دوست بودیم... -هانیه این کارا چیه آخه چرا اینجوری میکنی...منظورت از حرفات چیه هانیه...نگرانم میکنی... لبشو گزید بغضی کرد و گفت: -نگران نباش...زهرا ما میتونستیم خیلی دوستای خوبی بمونیم ولی عشق آدمو کور میکنه...جوری که دیگه نمیفهمه طرف مقابلش کیه و چه بلایی میخواد سرش بیاره... اشک توی چشمام حلقه زد ترسیدم از حرفش... من_یعنی چی...؟؟؟بلا؟؟؟چه بلایی...چی میگی... -زندگی بین منو تو باید یکی رو انتخاب کنه... -هانیه تو دیوونه ای! -بهت پیشنهاد میکنم دورو ور یه دیوونه نباشی!!! بعد هم محکم نگاهشو ازم گرفت و رفت... خشک شده بودم سر جام و به رفتنش نگاه میکردم نیلوفر اومد سمتم دستشو گذاشت روی شونم و تکونم داد... نیلو_زهرا!!!!چی گفت؟؟؟چت شد یهو... زدم زیر گریه...نیلوفر بغلم کرد... بعد از چند دقیقه دید آروم نمیشم با گوشیم زنگ زد علی و اونم تا نیم ساعت بعد اومد دنبالم و منو برد خونه... ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 @nasemebehesht 🌸 🍁 🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁