eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایران_و_العراق_لایمکن_الفراق ⏯ #نماهنگ به هم رسانده خدا عراق و ایران را 🎙مداحی بسیار زیبای حاج میثم #مطیعی برای همدلی #ایران و #عراق #اربعین #الحسین_یجمعنا #حب_الحسین_یجمعنا 🔸🔹🍃🌸🍃🌺🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹🍃🌸🍃🌺🍃🔸🔹 باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇🏻 @NASEMEBEHESHT 💞 http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌷
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سی_چهارم 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و م
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» 💠 تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. 💠 ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» 💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» 💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» 💠 از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. 💠 مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. 🌹🍃پایان🌹🍃 ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💔 نگارا از مهمان نميخواهی؟؟ دلے آشفته و حیران نمیخواهی؟؟ خدا را شڪر نوڪر کم نداری لیڪ غلام و نوڪر از نمیخواهی؟ اللهم ارزقنا زیارٺ 💚
🔴 🔴 🔴 عزادار شد‼️ ⬛️⬛️ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ⬛️⬛️ ⬛️آیت الله گلپایگانی درگذشت😔 ✅شرح کامل خبر در لینک زیر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2652438539C8299cc95e2 https://eitaa.com/joinchat/2652438539C8299cc95e2
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
جدید در صنعت😍 برای اولین بار در 🇮🇷🇮🇷()🕌 کیفیت را با ما احساس کنید🎁با کلی هدیه تبرکی 🎁 ـ 🌺 ـ 💠 🌺 💠 ـ🌺 🌺 🌺 🌺🌺 ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 ـ🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺 ـ 🌺 ـ 🌺 ـ 🌺 📣بزن روی شکل "نانو"☝️ ببین دانشمندان ایران چی درست کردند🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
♨️♨️ طوفان در منوتو 😲 📛🇮🇶عراقیه خونش به جوش میاد و منوتو رو بهم میریزه چنان از دفاع می‌کنه که مجری و بقیه شون... اینجا ببینید این شیر پاک خورده رو 😍👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3253993472C88d01d5de6
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️͜͡🇮🇷 از فتنه‌های آخرالزمان نترسید از خدا بخواهید که در امان بمانید... 🇮🇷 🧕 ✌️
5.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🇮🇷• سردار دلها: کل جمهوری اسلامی حرم است! وجوبش کمتر از حرم امام حسین (ع) نیست... 🇮🇷 🧕 ♥️
1.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🌱• گࢪچھ‌این‌شهر‌شلوغ‌است؛‌ولۍباور‌ڪن آنچنان‌جاےتُـو‌خالیست؛صدا‌مۍ‌پیچد..،!' 🇮🇷 🧕 ♥️
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ماجرای جالب دیر رسیدن خانم دکتر طوبی کرمانی در سر کلاس درس در آمریکا 🔹 وقتی دیر رسیدم؛ در زدم و اجازه خواستم و نشستم. استاد برگه را به من داد .... 👈 رفتار خانم کرمانی و واکنش استاد، بسیار شنیدنی و درس آموز است. ماجرا را حتما خودتان بشنوید ... 🎦 با بیان شیوای مرحومه دکتر طوبی کرمانی ✅ برخی سوابق ایشان عبارت است از: 🔹 استاد فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران 🔹 فارغ التحصیل فوق دکترای فلسفه و کلام تطبیقی از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا 🔹مؤلف بیش از ۷۰ کتاب و مقاله علمی 🔹 اولین بانویی که مسؤولیت رایزنی فرهنگی ایران در یونان را به عهده داشتند. .
هدایت شده از سفارشات گسترده نور ✨
. 🔵 🔻 😍ناباروری درمان شد😍 🔻 🔵 . ⭕️آیا چندین بار راه های بارداری منسوخ شده رو امتحان کردی و جواب نگرفتی؟ . ⭕👇🏻 چاره‌اینجاست👇🏻⭕ https://eitaa.com/joinchat/2570191388C34f7e9ef30 🍏🥼🥼♂️♀️🥼🥼🍏 🇮🇷☆برای اولین بار در☆🇮🇷 《با بروز ترین روش های سبک زندگی در یه دری برات باز کرده که این پست رو داری نگاه میکنی!!🙏درمان ناباروری آقایان و بانوانزیرنظر سازمان غذا و دارو دارای 🍏 سلامت و تأیید وزارت بهداشت✅ فرم سازمان غذا و دارو برای ثبت نام مشاوره‌رایگان 👇🏻****🔵🔵****👇🏻 https://digiform.ir/cc986e3ca7
سلام ای شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک رسیده این رو‌ سیاهت تو را جان رو‌ بر نگردان (س)🥀 🕯 🥀 ♨️