eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
شباهت دل ❤️ با آب 💧 در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند. اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد. دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است، و در تنهایی مرده و گرفته است... "باهم" بودن هایمان را قدر بدانیم...🙏 @nasemebehesht 🌸
⛔️ غـیـبـت کـردن ممنـوع ⛔️ 🍁 غـیـبـت نکنید، بعضی از شما بعضی دیگر را ! ( سوره حجرات_ آیه ۱۲ ) 🔴 = بردن آبروے مؤمن 🔴 = شـیـطـان 🔴 = نفس اماره 🔴 = هواے نفس 🔴 = وقت بیکاری 🔴 = هر جا خـــدافراموش شود 🔴 = گوشت مردار برادران دینی 💖 امـامـ سـجـاد ( علیه السلام ): 〖در شگفتم از کسے که از خوردن غذایی که برایش ضرر دارد پرهیز مےکند ... اما از گناه که به او زیان مےرساند پرهیز نمےکند 〗 📚 میزان الحکمه،ج۴ 🌤أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج⛅️ ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ فوروارد یادتون نره
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
نقطه سر خط_26.mp3
5.42M
6 👌آدمیـــت یعنی؛ به کمک کسی بری، آبروی کسیُ بخری‌؛ که وقتِ نیازت به کمکت نیــومد! ✨ بَدی دیگران به ما، فرصتیِ برامون تا شبیه " الـلّـه " بشیم. ❣این فرصتُ از دست ندیم @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💠 مسلمان بی نماز دلش تاریک و ظلمانیه حتی اگه فرد به ظاهر خوبی باشه ... ✨✨✨✨ 💢 براى هر چيز، چراغى است و چراغ دل مؤمن، نمازهاى پنجگانه است. 💖پیامبر اکرم(ص)💖 @nasemebehesht 🌸
❌ هموطن عزیز، نمیشه بخاطر: 🔺ربنای شجریان و.. 🔺رفع حصر و.. 🔺ورود زنان به ورزشگاه و.. 🔺دیوار نکشیدن تو خیابونا و.. 🔺فیلتر نشدن تلگرام و این چیزا رای بدی... بعد هم انتظار گرون نشدن و ایجاد و توسعه و ساخت و ... داشته باشی! ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
.📚 یکی از شیرین‌ترین خاطرات امام خامنه ای 🔸محافظ حضرت آقا (در دوره ریاست جمهوری) تعریف می کرد در یکی از سفرهای به جنوب و بازدید از مناطق جنگی، بعد از ورود ماشین به جاده‌ای خاکی حضرت آقا به راننده فرمودند: که من به رانندگی علاقه دارم و دوست دارم رانندگی کنم، اجازه بدهید من پشت رول بشینم و آقا مشغول رانندگی شدند... بعداز چند دقیقه ای به یک ایست بازرسی رسیدند و آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند، 🔹سربازی که آنجا بود و ظاهرا تازه کار هم بود، آمد جلو و عرض ادب و احترامی خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به فرماندهی دژبانی گفت: قربان یه شخصیت اومده اینجا... از فرماندهی پرسیدن کدوم شخصیت؟! گفت نمی دونم کیه اما خیلی آدم مهمیه، خیلی مهم گفتن: چه شخصیت مهمیه که نمیدونی کیه؟ سرباز گفت: نمی دونم؛ ولی اونقدر آدم مهمیه که آقای خامنه ای رانندشه! ✅این لطیفه در جمعی بیان شد و حضرت آقا فرمودند: ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین بشه. 📚خاطرات امام خامنه ای ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ هرچقدر به اقا ارادت داری پخش کن 😊
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#رمان_منو_بہ_یادت_بیار #قسمت_۹ لمس دستی روی دستانم مرا از خواب بیدار کرد... نمیدانم این سرم چه ب
۱۰ همان لحظه یکی از دکتر ها از صدایش بلند شد. -چخبره خانم؟ اشک هایم را پاک کردم و گفتم: -میخوام همسرمو ببینم ولی کسی نمیگه کجاست... -اسمشون چیه؟ -محمدرضا اصغر زاده. دکتر نگاهی به چهره ی نگران مادرم انداخت و بعد آرام گفت: -بالاخره باید بفهمن دیگه. بعدهم به من اشاره کرد که دنبالش بروم. قدم هایم را یکی پس از دیگری پشت سر دکتر برداشتم. ناگهان جا خوردم. -اینجاکه...آی سی یوعه! -خانم هیچ وقت توکلتون به خدارو از دست ندید بدونید هر اتفاقی بیفته خیری توش هست. حرفی نزدم دکتر نفسی گرفت و ادامه داد... -همسر شما بر اثر ضربه ی شدیدی که به سرشون خورده. الان تو حالت کماست... نفسم بند آمد... حاله ای از اشک درون چشمم شروع به لرزیدن کرد... دکتر ادامه داد: -فقط معجزه میتونه اونو به دنیا برگردونه ولی... اگرم بمونه دیگه شمارو به خاطر نمیاره... دستو پام سست شد...دکتر دیگه حرفی نمیزد...فقط با دستش اشاره به سمت اتاقی کرد...صورتم را برگرداندم...نگاهم به دستگاه های پیچیده شده دور محمدرضا بود مدام حرفایم در ذهنم مرور می شد... +امشب بهترین شب زندگیمه... +خداروشکر که به هم رسیدم... +دوستت دارم... +بالاخره برای هم شدیم... +بهم قول بده هیچوقت فراموشم نکنی... +هیچوقت تنهام نزار... +ترمز بریدم... +هیچ اتفاقی نمیافته... روی زمین افتادم: -آخه شب عروسیمون بود. دکتر با صدای بلند پرستار ها را صدا میزد... نفهمیدم چطور از روی زمین بلند شدم و چطور به صندلی بیرون از آی سی یو رسیدم! ... ...
۱۱ شبیه آدم هایی که از فاجعه ای وحشتناک شوکه شدند به گوشه ای خیره شده بودم نه اشکی میریختم و نه حرفی میزدم... به خدا توکل کردم...ان شاءالله که محمد رضا برمیگرده...آره برمیگرده و ما دوباره عروسی میگیرم... مادرم کنارم نشسته بودومرتب حالم را میپرسید بی قرارو نگران بود پدرم هم از این غم گوشه ای نشسته بودو پنهانی گریه میکرد... همه سرگردان بودیم... -مامان... -جان دلم دخترم؟ -محمدرضا برمیگرده مگه نه؟ -آره عزیزم توکل به خدا کن... -ولی دکتر یه چیز دیگه گفت... -چی؟؟؟ -اون دیگه منو یادش نمیاد... به من خیره شد اشک در چشمانش جمع شد...ولی چیزی نگفت... ❤️ دو سه روزی به همین روال گذشت من هر روز پشت اتاقی که محمد رضا در حالت کما بود می ایستادم و اشک می ریختم... تمام شبو رو بیدار بودم... هر لحظه امکان داشت برای همیشه از دستش بدم... توی این دو سه رو به اندازه ی سه سال پیر شدم... روز چهارم صدای دکتر ها و پرستار ها بلند شد...محمدرضا به هوش اومده بود... سراسیمه به چپ و راست میپریدم... هر لحظه خدارو شکر میکردم خنده و گریه ام قاطی شده بود... وقتی محمدرضا را منتقل کردند... با هزار خواهش از دکتر تمنا کردم که دلم میخواهد ببینمش. دکتر مانعم میشد ومیگفت باید استراحت کند...ولی در آخر حریفم نشد سمت اتاقی که محمدرضا بستری بود میدویدم... در را باز کردم و با دیدنش به سمتش پریدم لبخند عمیقی زدم و گفتم: -محمدرضا... -چیزی نگفت. دستش را گرفتم دستم را پس زد... لبخندم محو شد... -خوبی؟؟؟خداروشکر که سالمی...دلم برات لک زده بود نمیدونی چقدر نگرانت بودم. جوابی نداد... -ببین ببین... ا..اا...اصلا مهم نیستا غصه نخور...دوباره عروسی میگیرم...ماهنوزم باهمیم...مابه هم قول دادیم... در چشم هایم زل زد ناگهان لب باز کردو گفت: -توکی هستی؟؟؟ ... ... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ کپی بدون لینک کانال مجاز نیست🚫
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
ڱـــفتم : دڱر قـــــلبم❤️ شوق شهادت ندارد !😔 ✔ڱـــفت : ☝️مراقب نگاهت باش ... " اَلعَینِ بَریدُ القَلبــــ " ↯چشـــــم پیام رسان دل است . شهادت‌اتفاقےنیست @nasemebehesht 🌸
: وقتی گیلاس🍒 با بند باریکش به درخت متصل است🌳 همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. ▫️باد باعث طراوتش میشود🌫 ▫️آب باعث رشدش میشود💦 ▫️و آفتاب پختگی و کمال میبخشد☀️ 👌اما … به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، ▫️آب باعث گندیدگی💧 ▫️باد باعث پلاسیدگی ▫️و آفتاب باعث پوسیدگی ▫️و ازبین رفتن طراوتش میشود..😕 👈بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.😞 پول ، قدرت، شهرت، زیبایی….💸 تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است ✅ اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.🔫 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ 🌹✨
💎 بی ارزشترین نوع افتخار؛ افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد مثل چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگي و خیلی چیزهای دیگر.... از چیزایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید.. مثل: انسانیت، شعور، مهربانی، گذشت، صداقت و ..... آدمی را آدميت لازم است عود را گر بو نباشد هيزم است... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
🔴چرا تارك نماز كافر است؟ ✳️يكي از شيعيان به حضور امام صادق علیه السلام آمد و پرسيد: چرا شما زناكار را به عنوان كافر معرفي نمي كنيد، ولي ترك كننده نماز را كافر مي ناميد؟ و دليل اين تفاوت چيست؟ 🌷امام صادق (علیه السلام) فرمود: ⚡️زيرا زناكار و امثال او اين كار را به خاطر چيره شدن شهوت بر او، انجام مي دهند، ❌ولي ترك كننده نماز، آن را ترك نمي كند مگر به خاطر سبك شمردن نماز. 🔥مرد زناكار به سمت زنا نمي رود مگر به جهت اميال و لذتي كه مي برد، 🔥ولي كسي كه نماز را ترك مي كند، در ترك نماز هيچ گونه لذتي نيست، وقتي لذت نبود، معلوم مي شود كه سبك شمردن نماز، (بی ارزش دانستن)باعث ترك آن شده است. ⚡️وقتي كه سبك شمردن نماز حاصل شود، به دنبال آن، نوعي از كفر (كه غالبا از انكار و بي اعتنائي سرچشمه مي گيرد) حاصل مي گردد... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ 💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠 📚اصول کافی، حديث 8، ص 386- ج 2 باارسال مطالب کانال درثواب ان سهیم باشید.