eitaa logo
کانال رسمی آیت الله ناصری
9.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
316 ویدیو
3 فایل
تنها کانال رسمی انتشار بیانات حضرت آیت الله ناصری اصفهانی (قدس سره) در ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الهادی
🔻ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بر امام زمان عجل‌الله‌فرجه و همه محبین ایشان مبارک باد. 🔺 @nasery_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🔻حضرت زهرا علیها السلام ام‌‌العلوم هستند و دوش به دوش پدرشان و امیرالمؤمنین علیه السلام قدم می‌گذارند. بزرگان -مخصوصاً مرحوم مجلسی در بحارالانوار- روایاتی نقل کرده‌اند که نخستین نوری که در عالم وجود تابید، نور حضرت زهرا علیها السلام بود و به همین سبب به ایشان زهرا علیها السلام می‌گویند(بحارالأنوار، ج 25، ص 17.) و تابش حضرت همیشه باقی بود. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «چرا به مادرتان زهرا می‌گویند؟» فرمودند: لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأهْلِ الْأرْضِ؛(بحارالأنوار، ، ج 43، ص 12.) به این سبب که هر گاه در محراب عبادتش می‌ایستاد، نور او برای اهل آسمان می‌تابید؛ همان‌طور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌تابد. در روایات دارد که نور آسمان و زمین از نور حضرت زهرا علیها السلام می باشد.(بحارالأنوار، ، ج 25، ص 16.) ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔻 کانال رسمی آیت الله ناصری @naseri_ir
🔹چه طور شد که این لقب قسیم الجنه و النار از طرف خدا برای حضرت امیر نازل شد؟ موقعی که جعفر بن ابی طالب به حبشه رفت، مسلمانها به نجاشی، سلطان حبشه پناهنده شدند. داستان آن مفصل است که در مکه مسلمان‌ها را اذیت می‌کردند لذا عده‌ای از مسلمان‌ها به همراه جعفر بن ابی طالب به حبشه رفتند. جعفر با صحبت‌هایی که با سلطان حبشه کرد او مسلمان شد و مسلمان‌ها یکی یکی طرف حبشه رفتند. بعد بزرگان مکه جمع شدند و چند نفر را سراغ نجاشی فرستادند و در خواست کردند که مسلمانان را از حبشه بیرون کند، که موفق نشدند. موقعی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کردند و اسلام یک مقداری رونق گرفت. جعفر با مسلمان‌هایی که در حبشه بودند به مدینه آمدند. موقعی که می‌خواستند بیایند، سلطان حبشه یک هدایای مفصلی به ایشان داد. یک دُرّ خیلی قیمتی برای پیغمبر 9داد و یک سری هدایا هم برای مسلمان‌ها داد. یک کنیز بسیار فوق العاده¬ای هم بود که به جعفر داد. 🔸حضرت جعفر با خودش گفت با این سفر طولانی که کردیم باید یک سوغاتی هم برای برادرم علی ببرم! این کنیز را که از هر جهتی خیلی فوق العاده است، را به برادرم علی علیه السلام می‌دهم. این سوغات ایشان باشد آقا. وقتی به مدینه رسید کنیز را به ایشان داد. و آن درّ را هم به پیغمبر صلی الله علیه و آله داد که حالا خود آن هم قصه‌ای دارد که بماند برای بعد. این کنیز در منزل حضرت امیر بود و خدمت می‌کرد، بعد از مدت کوتاهی حضرت امیر علیه السلام آن کنیز را آزاد کردند. بعد از این قضیه پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت دادند که یا علی! حقت سلامت می‌رساند و می‌فرماید: ما به خاطر گذشتی که نمودی منصب را به تو عنایت کردیم. این شان نزول رسیدن این منصب به امیرالمؤمنین است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉 @naseri_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از الهادی
🎊 میلاد حضرت مسیح (علی نبينا و آله و علیه السلام) را به همه موحدان عالم تبریک می‌گوییم و با تقدیم صلواتی به روح مهربانش لطف و محبتش را امید می‌بندیم. ...اللهم صل علی محمد و آل محمد... 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
📚منتخب مقالات همایش آیت‌الله ناصری(ره) منتشر شد. با انتشار شمارۀ ششم دوفصلنامۀ هاد، دورۀ سه جلدی منتخب مقالات همایش آیت‌الله ناصری اصفهانی تکمیل شد. در این مجموعه، هجده مقالۀ پژوهشی با محوریت شخصیت آیت‌الله ناصری(ره) منتشر شده است. ☎️برای تهیۀ این مجموعه با شمارۀ 09123513872 تماس بگیرید. 🌐 www.hadqom.ir ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉 @naseri_ir
🔶 علم حضرت علی علیه السلام ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉@naseri_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان طلبه در حال احتضار 🔹در نجف طلبه¬ای بود خدا رحتمش کند. این مریض شد. سابقاً طلبه های نجف خیلی با هم برادر وار بودند. چون همه غریب بودند. طلاب اینجا به شهر و وطنشان می‌روند و می‌آیند، منبر و تبلیغ می‌روند اما آنجا اصلاً منبر ممنوع بود. طلبه های ایرانی که همزبان آنها نبودند لذا طلبه ها با هم دوست صمیمی‌می‌شدند. دو نفر از طلبه ها که با هم خیلی رفیق و دوست بودند، یکی از آنها مریض و بد حال می‌شود. او را رو به قبله می‌کند. کسی هم نبود، پرستاری کند، فقط همین دوستش بود که مرتب کارهایش را انجام می‌داد. چند روزی هم رو به قبله بود. اما توسلات پیدا کرده بودند و کم کم حالش بهتر شد و خداوند عافیت داد و بلند شد و موقعی که حالش خوب شد. آن یکی که پرستاری ‌می‌کرد کم کم قطع رفاقت کرد. قبلا با هم غذا می‌پختند و می‌خوردند و با هم بیرون می‌رفتند. اما دیگر نیامد و برود. آنکه مریض شده بود گفت: برادر! چرا پس سراغ ما نمی‌آیی؟ گفت: من حالم خوب نیست و عذر آورد. یک روز آمد و گفت: که علت واقعی را باید بگویی؟ بابا تو برای مریضی من خیلی زحمت کشیدی، من هم که همیشه که مریض نمی‌شوم. حالا یک دفعه مریض شدم تو هم زحمت کشیدی، خدا جزای خیرت بدهد. خیلی ممنون هستم. اما بعد از مریضی من، تو خودت را کلاً کنار کشیدی. دیگر حاضر نیستی با من سلام و علیکی بکنی. چرا؟ گفت: با من کاری نداشته باش. اصرار کرد. 🔸گفت: واقع مطلب این است که موقعی که تو را رو به قبله کردم! من دیدم در حال احتضار هستی. آمدم و بالای سرت نشستم و یک سوره قرآن خواندم و گفتم شهادتین را بگو، اما صورتت را برگرداندی. من ناراحت شدم و بلند شدم این طرف تو نشستم گفتم: فلانی شهادتین را بگو، صورتت را آن طرف کردی. چهار مرتبه من این عمل را انجام دادم اما تو صورتت را بر می‌گرداندی! فهمیدم که تو وضعت خوب نیست و به درد رفاقت با من نمی‌خوری! 🔹 آن بنده خدا گفت: پس بنشین تا اصل ماجرا را برایت بگویم. قبلا دیده بودی که من یک قالی داشتم. گفت: بله. گفت: من خیلی این قالی را دوست داشتم. موقعی که تو می‌گفتی شهادتین را بگو. یک نفر این قالی را گرفته بود و مقداری آتش هم آنجا بود. می¬گفت: اگر بگویی قالی ات را داخل آتش می‌اندازم. من برای اینکه چشمم نبیند صورتم را این طرف می‌کردم، تو می‌آمدی این طرف من می‌نشستی، به من می‌گفتی که شهادتین را بگو! من می‌آمدم بگویم دو مرتبه همان صحنه تکرار می‌شد، و لذا تا آخر هم نتوانستم بگویم. حالا که بهتر شدم رفتم قالی را فروختم. البته بنده عرض می‌کنم این طلبه کار اشتباهی کرده، برای چه قالی را فروخته؟ حالا بگذار در خانه باشد و با آن زندگی بکن. اما آنرا از دلت بیرون بیاور، علاقه به آن نداشته باش. نه اینکه دنیا نداشته باش. مکرر عرض کردم، آقا میلیاردر باش اما علاقه و محبت به دنیا انسان را بیچاره می‌کند. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉 @naseri_ir
🔹یک مقداری انسان فکر بکند. بنشینیم کلاه خودمان را قاضی کنیم؛ حالا که یک عمری گذشته است، ببینیم چه کار کنیم که خدا از ما راضی باشد؟. حالا ناصری، هفتاد و یک سال از عمرش گذشته است و اشتباهات هم زیاد داشته. حالا چه کار بکند؟ یک شب در خانه خدا بیاید و واقعا و صادقانه بگوید: خدایا من نفهمیدم. اشتباه کردم. غلط کردم. به جان امام زمان قسم، همه پرونده‌های ما بایگانی می‌شود. این است عزیز من! با خدا انسان رفیق بشود. خوب خدایی داریم. خوب ائمه اطهاری داریم. برو در خانه شان در خانه خدا واسطه شان کن خدا به تو عنایت می‌کند. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉 @naseri_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا