eitaa logo
الهادی
22هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
995 ویدیو
48 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الهادی
🔻شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام را به فرزند گرامیشان امام زمان عج الله تعالی فرجه و همه شیعیان حضرت تسلیت عرض می نماییم... 🔺 @nasery_ir
* 🔻آقا امام عسکری خیلی مظلوم بودند هم در زمان حیاتشان مظلوم بودند و هم شهادت حضرت به گونه ‌ای شده که خیلی بیش از این نیاز است که به آقا امام عسگری عليه السلام و فضایلشان و صحبت در باب ایشان و عنایتشان، پرداخته بشود. امام زمان علیه السلام از اینکه نام پدر بزرگوارشان برده شود خیلی خوشحال می شوند. 🔸از جمله کراماتی که برای حضرت نقل شده یک روایتی دارد که راوی نامه ‌ای می ‌دهد خدمت امام عسگری عليه السلام و مسائلی را می ‌پرسد. بعد حضرت جواب می ‌دهد. در پایان نامه حضرت می ‌نویسند که تو اراده داشتی در نامه ‌ات بنویسی راجع به بیماری تب رِبع بپرسی ولی فراموشت شد، اما درمانش اين است. و حضرت درمانش را می نویسند. 🔹یکی دیگر از کرامات امام عسکری علیه السلام این است که راوی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسید، حضرت با یک قلم زیبایی داشتند می ‌نوشتن؛ حضرت نامه‌ نوشتنشان که تمام شد، سر آن قلم را پاک کردند و به راوی اشاره کردند که بگیر. طرف تعارف کرد. حضرت فرمودند مگر الان در دلت نگذشت که ای کاش ایشان قلمشان را به من می ‌دادند؟! خب این قلم بیا بگیر و به او دادند. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
* 🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام: بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند (از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن. 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه دارد... ‌ ‌
ادامه مطلب قبلی... 🔻مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ 🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
⭕️ ادمین: باعرض پوزش، به اطلاع عزیزان همراه می رساند جلسه سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری فردا برگزار نمی گردد.
هدایت شده از الهادی
🔻نهم ربیع، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، بر همه شیعیان و منتظران حضرتش فرخنده و مبارک باد. 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
💠 استنطاق از قرآن 🔻 سابق مي‏ گفتند کوچک‌ترين اجزاء عالم، براي خوشان يک حرکت دوراني دارند. در قرآن يک چنين جرياني است، موضوعات حقايق همه در قرآن موجود است «و لا رطب و لا يابس الّا في کتاب مبين. سوره انعام/59» ولی به قول اميرالمؤمنين عليه‏ السلام قرآن ناطق است؛ ولي استنطاقش کار هر کسي نيست. 🔸 يکي از رفقاي حاج آقاي ما [آیت الله ناصری] مي‏ خواست عمل قلب کند. به حاج آقا گفته بود استخاره کنند. حاج آقا گفته بودند: «من حالا حال ندارم يکي از آقايان مي‏ خواهد به اصفهان بیاید به ايشان مي‌گويم استخاره کنند». 🔹 مرحوم آیت الله کشميري به اصفهان آمده بودند. حاج آقا خواستند تا استخاره کنند. آیت الله کشمیری دستش را با يکي دو سانت فاصله روي قرآن نگه ‏داشت و در همان حال به حاج آقا گفتند: «اين از شاگردهاي شما است؟» حاج آقا گفتند: «بله» گفتند: «سيد هم هست؟» گفتند: «بله» گفتند: «مي‏خواهد عمل قلب بکند؟» گفتند: «بله» گفتند: «نه، نکند» و آيه‏ اي را خواندند. بعد گفتند: «حالا مي‏ خواهيد، يک استخاره هم بکنيم» قرآن را برداشتند دست بردند، آيه‏ اي که قبلا خوانده بودند، آمد. از آن به بعد، حاج آقا خيلي عجيب به استخاره‏ ایشان اعتقاد داشتند. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
💠 سبقت رحمت حق 🔻وقتي خواستند حضرت ابراهیم را در آتش بيندازند آخرين جمله‌ای که ايشان گفتند «حسبي الله ونعم الوكيل نعم المولي و نعم النصير» بود. 🔸 این که به انسان اجازه داده شده که با خدا ارتباط برقرار کند، اين لطف است و اين کم نيست. برگ سبزي براي عبور است. اين از آن طرف شروع شده است و الّا ما کجا و اين حرف‌ها، ما کجا و اين مقاصد بلند پيش رو؟! 🔹 فکر نکنيد ما آدم‌هاي خوبي هستيم که مي‌خواهيم اين راه را برويم. خدا، خداي خوبي است که راه را براي ما باز کرده است. هرچه هم نمي‌رويم، لطف و حمايتش، ما را به صراط مستقيم هدایت می کند والّا «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» انسان مي‌خواهد اين طرف و آن طرف برود ولي لطف الهي اين نامه را فرستاده است. 🔸 «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُولَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ؛ بی تردید کسانی که پیشتر از سوی ما وعده نیک به آنان داده اند از دوزخ دورشان نگه می دارند.انبیا/101» يعني حسن و لطف الهي سبقت گرفته است. ادامه دارد... ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 اين نامه از آن طرف آمده است. اين توفيق از آن طرف شروع شده است. خداي متعال به کرمش، در را باز گذاشته که ما به سمت خودش برويم. چقدر جوايز و چقدر چراغ‌هاي سبز و چراغ‌هاي روشنگر در این طريق براي ما قرار داده است. 🔸 همه اين‌ها روي حساب و کتاب است. اين‌ها دعوت‌نامه است. معناي اين‌ها لطف الهي است. «عادتك الإحسان إلى المسيئين» 🔹 براي اين مطلوبي که داريم بايد يک چشم‌انداز صحيحي داشته باشيم. کجا مي‌خواهيم برويم؟ جايي که مي‌خواهيم برويم، همه لطف و احسان است. همه خير و برکت است. همه «بفرماييد» و کرم است. اگر مشکلي باشد در عملکرد ماست. از آن طرف همه خير است. 🔸 اهل بيت (علیهم السلام) هم همين‌جور است. محضر امام (علیه السلام) را درست درک کنی. مي‌بيني معدن رحمت و رأفت، آنجا نشسته است. شما که فکری مي‌کني یا حس بدي داري، خودت داري نه او. او که همه‌اش مهرباني، لطف و احسان است، او که همه‌اش خيرخواهي است. ادامه دارد... ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 «سيد بن طاووس» مي‌گويد: من وارد سرداب سامرا شدم، (مشهور بوده است که صداي حضرت را سيد مي‌شناخت و توفيقاتي در این باره داشته است.) مي‌گويد: ديدم حضرت دارند مناجات مي‌کنند و حس و حال غريبي است. گفتم گوش بدهم ببينم حضرت چه دعایی می کنند؟ وچه می خواهند که من هم همان دعا را... 🔸 ديدم محضر خداوند عرض مي‌کنند: «اللهم إن شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا» خدایا شیعیان ما از زيادي گِل ما آفريده شده‌اند. «وعجنوا بماء محبتنا وولايتنا» خميره اين‌ها با آب محبت و ولايت ما درست شده است «فاغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالا علينا» خدايا اين‌ها يک اشتباهاتي مي‌کنند ولي در دلشان، باطنشان و جانشان اميدواريشان به ماست. اين اميدواري را نااميد نکن آنها را ببخش. 🔹 بله از آن طرف جز لطف و رحمت نيست. در باز است. خداوند چه‌جور در تابلوهاي قرآني بنويسد که نااميدي ممنوع. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
هدایت شده از الهادی
🔻دهم ربیع، سالروز ازدواج نبی اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه سلام الله علیها، فرخنده و مبارک‌باد. 🔺 @nasery_ir
‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: Instagram.com/nasery_ir ‌ ‌