#اعتقاد دشمنان امام حسین علیه السلام
🔻 یک وقتی پیرمردهای کوفه بعد از جریان کربلا دور هم نشسته بودند که اسامی آنها را در کتب تاریخی نوشتهاند، یکی از آنها گفت که من روز عاشورا به اسب حُر تیر زدم و اسب او لرزید و افتاد ولی وقتی حر از اسب پایین آمد مثل شیر پیاده بر همه حمله میکرد.
🔸 یک نفر به آن پیرمرد گفت که تو حر را نکشتی؟! گفت: نه، چون مردم میگفتند او از صالحین است و من از کشتن او ترس داشتم و خود را کنار کشیدم؛ البته حُر در بین دشمن به انسان صالح مشهور بود و با اینکه از سپاه دشمن رفته بود اما از صالحین بود.
🔹 پیرمرد گفت من از کشتن او دست کشیدم و گفتم اگر بنا است من آلوده به گناه بشوم همین پِی کردن اسب حُر بس است.
🔸 بعد طرف به او گفت که تو با این همین راندن اسب حُر در کشتن تمام شهدای کربلا شریک هستی، پیرمرد گفت « تو میخواهی من را از رحمت خدا مأیوس کنی؟!»
🔹 این ادبیات و اعتقادی بوده که در دو دسته موافق و مخالف بوده است.
بعد از تفرقه و جدا شدن از جماعت و پشت کردن به ولایت و آن ولایت ساختگی که درست کردند و حکومتی که راه انداختند، دیگر از اینجا بود که کار خراب شد، یعنی یک جریانی مثل حادثۀ عاشورا به طور طبیعی از بین این اختلافات و جداییهای بر سر خلافت و حکومت، زایش میکرد.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir