eitaa logo
الهادی
21.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
978 ویدیو
46 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موضوع: داستانی از مرحوم حاج عبدالزهراء گرعاوی پیرامون ضرورت عمل ⏱ زمان: ۲ دقیقه 📥 حجم: ۵ مگابایت 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
💠 دیدار حضرت علی در حرم 🔻 حاج‌آقا [آیت الله ناصری والد] مي‌فرمودند: من خدمت حاج عبدالزهرا رفته بودم. ايشان اين اواخر انگشتر مي‌فروخت. يک جعبه‌ي کوچکي در بازار نجف [داشت] که انگشترهاي دُرّ و عقيق در آن بود. 🔸 مي‌فرمودند يک مغازه‌ي 1×2 متري داشت و اين اواخر، غالباً ايشان يک عبايي دورش کشيده بود و کنج مغازه مي‌نشست و اين جعبه هم جلوي مغازه بود، اگر کسي خيلي نصيب داشت و مي‌خواست، ايشان هم نگاهي مي‌کرد، ولي دائم عبايش را دور خودش کشيده بود و غرق تفکر بود. 🔹 مي‌فرمودند: روزی به دیدن ایشان رفتم همزمان يک سيد بزرگواري از خاندان صدري‌ها از مغازه‌ي ايشان [بيرون] آمد و رفت، بعد من به داخل رفتم و نشستم، حاج عبدالزهرا گفتند: خداي متعال به اين آقا سيد، نوري داده است که [وقتي] به حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) مشرّف مي‌شود، حضرت را مي‌بيند. 🔸 تعبير حاج‌آقا از قول حاج عبدالزهرا نسبت به سيد پيرمردي بود که از خانواده‌ي صدري‌ها بودند و صدام آن بزرگوار را کشت. مي‌گفتند: من ايشان را مي‌شناختم ولی اين جمله مربوط به حاج عبدالزهرا بود. 🔹 بله بزرگان ما اين نصيب ها را داشته‌اند، اگر اين اتصال صورت بگيرد و اگر اين جلد ضخيم از روي انسان ساييده شود، آن عالَم در همين عالَم است.‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉🏻 @nasery_ir ‌ ‌
🔻 مرحوم حاج عبد الزهراء [گرعاوی] به مرحوم حاج ابوالقاسم شهرضائی اعتقاد داشته است. یادم است که حاج ابوالقاسم شهرضایی در جلسه ای که خدمتشان رسیده بودیم قضیه ای را تعریف می کردند که یک بار حاج عبد الزهراء ایران آمده بوده اند و خیلی عجله داشته اند که به عراق برگردند. 🔸 یک شب دور هم نشسته بوده اند که حاج عبدالزهرا از حاج ابوالقاسم یک سوالی می پرسند ایشان می گویند: آیا می خواهی جواب این سوالت را بدهم یا می خواهی یک کسی الان بلندت کند و یکدفعه در منزلت در عراق بگذاردت؟ گفته بودند: جواب سوال را می خواهم. 🔹 حاج ابوالقاسم خودش را می گفت. یعنی در خودش می دید که بتواند او را در یک لحظه به عراق ببرد.‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @Nasery_ir 🔸 واتساپ: www.al-hady.ir ‌ ‌
🔻 مرحوم حاج عبدالزهرا مرد بصیری بوده که در این اواخر در یک مغازه‌ی کوچک در پشت صحن امیرالمومنین در بازار می‌نشست و انگشتر می‌فروخت. 🔸 من به یاد دارم که با ابوی به مغازه‌ی ایشان در بغداد رفتیم. حاج عبدالزهرا، اول تاجر وارد کننده‌ی لوازم خانگی بود؛ منتها عشق حسینی به سر او زد و همه را دور ریخت و کار او فقط گریه و گریه شد. ایشان از شاگردهای مرحوم آقای حداد بود. 🔹 مرحوم جعفرآقا مجتهدی ـ رحمت الله علیه ـ با لهجه‌ی ترکی می‌گفت: «آقا جان! همه خوب بودند، اما عبدالزهرا یک چیز دیگری بود.» مجلسی که علما و بزرگان در آن نشسته بودند را با روضه‌ی خود آتش می‌زد. 🔸 علامه‌ی آسید محمدحسین طهرانی، در کتاب معادشناسی، در مورد ایشان نقل می‌کند که من با یکی از بچه‌های خود، در کربلا یا نجف به خدمت ایشان می‌رفتیم. خیار یا یک میوه‌ دیگری تازه آمده بود و بچه در راه بهانه گرفت که این میوه را می‌خواهد. من هم روی دست او زدم و او را آرام کردم. 🔹 وقتی خدمت حاج عبدالزهرا رسیدیم، با ما طوری صحبت کرد که متوجه شدم لحظه به لحظه ما را زیر نظر داشته است و از تأدیب من نسبت به بچه، اطلاع دارد و کانّه در راه با ما بوده است. <کد 8379> ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻مرحوم حاج عبد الزهراء یک ماشین آریا قدیمی داشت که می‌گفتند که با آن ماشین و آن جاده خراب، در مسیر نجف تا کربلا یکی از مناجات خمسة عشر را می خواند، پای خود را روی گاز می‌گذاشت و می‌رفت. چند بار هم ماشین او تصادف کرده است. 🔸 یک بار ماشین او چپ می‌کند و گردن او می‌شکند. او را به بیمارستان می‌برند. موقع عمل جراحی گفته بود: من یکی از مناجات‌های خمسة‌ عشر را می‌خوانم، شما جا بیندازید. بعد عمل هم گفته بود: من اصلاً لذت می‌بردم. 🔹 در شرح‌حال مرحوم آیت الله انصاری همدانی می‌گویند: سالی که ایشان به عراق می‌روند، قسمتی از خانه‌ی ایشان خراب می‌شود. حاج عبدالزهرا که آن وقت جوان و تعمیر کار بوده است را برای تعمیر می‌آورند و ایشان شروع به کار کرده بود. مرحوم آقای انصاری که از پشت شیشه‌ها او را نگاه می‌کردند، به یکی از رفقا می‌گویند: این جوان هم از ما است. 🔸 آن شخص می‌گوید که آقا اجازه بدهید به او بگویم. آقای انصاری می‌گویند: حالا نه، چهارده سال دیگر طول می‌کشد تا ایشان ملحق به این جمع بشود. <کد 8379> ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻حضرت ابوی ما [آیت الله ناصری] و آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی بیشتر مرید ایشان (حاج عبدالزهرا گرعاوی) بودند. 🔸 مدتی قبل هم که ابوی در مشهد خدمت آیت الله خامنه‌ای رفتند، ایشان از حاج آقای ما در مورد حاج عبدالزهرا پرسید. ایشان [آیت الله خامنه‌ای] خیلی مطلع بود و کاملاً می‌شناخت. از ریز قضایای آن زمان اطلاع داشت و پیگیری کرده بود و اصلاً سِیر و حرکت و نحوه‌ی سلوک ایشان و ارتباط او با آقای حداد را می‌دانست. 🔹 مرحوم حاج عبد الزهراء در نجف با آیت الله کشمیری همسایه بودند. یک سفر هم حاج عبدالزهرا به آیت الله کشمیری می‌گوید که بیا می‌خواهیم به مشهد برویم. با همان ماشین آریا، خانوادگی به مشهد می‌روند. آیت الله کشمیری هم با ایشان آشنا بود. 🔸 حاج عبدالزهرا، مخصوصاً اواخر عمر خود را به سکوت و جذبه گذرانده است. ایشان، حسینی بوده است. به او گفته بودند که چه شد یک دفعه این آتش در درون تو افتاد؟ گفته بود که شب عاشورا یا تاسوعا به کربلا آمدیم. رفقا گفتند یک حاجتی خدمت امام حسین علیه السلام عرضه کن. روی پشت بام رفتم و با حال بسیار منقلب گفتم: «یا ابا عبدالله! من امشب شما را وکیل کردم که برای من یک دعا بکنید؛ هر چه خود شما می‌خواهید. از آن وقت تغییر را حس کردم.» <کد8379> ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 نقل می‌کنند گاهی که ده بیست نفر از خواص و آقایان، خدمت آقای حداد جمع بودند. آقای حاج عبد‌الزهرا، یک دفعه با صحبتی و اشاره ای جمع را منقلب و مشغول می‌کرد و به یک معنایی منتقل می‌نمود؛ 🔸 مثلا در جلسه ای کنار آقای حداد نشسته بود و از فرد کناریِ آقای حداد پرسید که سیّد! این چیست؟ گفته بود: شکر است. (عرب‌ها چای‌ خود را با شکر می‌خورند و در نجف شکر را در قندان می‌ریزند و یک قاشق هم می‌گذارند.) 🔹 از تک تک افراد پرسید که این چیزی که این وسط است چیست؟ همه گفتند شکر است. نوبت به خود او که رسید همه نگاه کردند و گفتند حالا تو بگو این چیست؟ ظرف شکر را برداشت داخل دهان خود ریخت و گفت: [چرا] مدام شکر شکر می‌کنید. یعنی بردار و مصرف کن تا کی به الفاظ می‌پردازید؟! 🔸 یک نفر بتواند در این جمع که علامه طهرانی یکی از آن‌ها بود، کاری بدیع انجام دهد و یا حرفی بزند، عجیب است. <کد8379> ادامه دارد... ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 نسبت انسان‌ها با ارواح متفاوت است؛ بعضی‌ها وقتی وارد حرم می‌شوند، حدّ آن‌ها این است که ضریح را ببینند، چون بصیرت در آن‌ها، درک مسئله‌ی دیگری نمی‌کند. 🔸 اگر بصیرت پیدا شد، آن بصیرت به قدری گسترده است که در بعضی‌ها به صاحب قبر و بخش ارواح طیبه تعلق می‌گیرد. تازه خود همین از اول تا آخر، راه زیادی است. 🔹 بعضی‌ها فقط یک لحظه می‌بینند. بعضی‌ها بیشتر می‌بینند و سؤال می‌کنند. بعضی‌ها می‌بینند، سؤال می‌کنند و جواب می‌شنوند. 🔸 مرحوم حاج عبدالزهرا در این بخش پیش بوده است و سؤال می‌پرسیده و جواب می‌گرفته است. اصلاً هروقت کار داشته است، به حرم می‌رفته و درک محضر می‌کرده است. چون وقتی چشم‌های این‌ها باز می‌شود، دیگر عرض حاجت به صورت دیگری خواهد بود. کد8379‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌