eitaa logo
الهادی
21.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
916 ویدیو
43 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 شرحی بر حدیث «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری 🗓 تاریخ: ۱۴۰۲/۵/۶ 🔸 مصادف با شام غریبان حضرت سید الشهداء علیه‌السلام ⏱ زمان: ۱۹ دقیقه 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
🔻 وقتی امام زین العابدین (علیه السلام) بعد از واقعه جانسوز عاشورا و بعد آن همه ظلم، در کاخ عبید الله و در اوج خفقان جواب شبهه پراکنی او را دادند؛ عبید الله گفت: خدا را شکر که پدر شما را کشت که حضرت جوابشان را دادند. 🔸 بعد عبید الله گفت تو هنوز جرأت داری که جواب من را بدهی؟! بعد دستور داد گردن علی بن حسین را بزنید. 🔹 اینجا بود که حضرت زینب (سلام الله علیها) جلو آمدند و فرمودند اول باید من را بکشید بعد سراغ او بروید! 🔸 عبیدالله در فکر رفت و گفت عجیب است، واقعاً می‌خواهد خود را فدای پسر برادر خود بکند بعد گفت او را رها کنید. 🔹 خیلی در جریان عاشورا ادبیات جبری مسلک‌ها به چشم می‌خورد؛ چطور دین وارونه شده بود که فقط اگر کسی خالص ایمان و زلال ایمان را داشته است آن‌جا به حضرت ملحق شده است، اگر کسی یک مقدار ناخالصی داشته بود، نتوانسته بود در آن شرایط با امام بماند. کد ۸۹۵ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 اصحاب روز عاشورا باید محضر حضرت می‌آمدند و اذن ورود به میدان را می‌گرفتند. 🔸 یک نفر همراه عابس بن ابی شبیب بود، عابس به او گفت که اگر نزدیکتر از تو کسی همراه من بود، من به خاطر به دست آوردن اجر و ثواب و صبر بر این مصیبت او را به جنگ می‌فرستادم اما فعلاً کسی غیر از تو که نسبتی با من داشته باشد با من نیست، تو زودتر برو تا من در تحمل مصیبت تو اجر ببرم، امروز روز اجر است. 🔹 در مقاتل دارد که عابس به او گفت: «حتی إحتسبک کما احتسب غیرک» خدمت امام برو تا حضرت تو را به حساب بیاورد و به تو اذن بدهد. کسی حق نداشت همین‌طور از ناحیۀ خود برود بجنگد، باید می‌آمد و از حضرت اذن می‌گرفت. 🔸 هر کدام از اصحاب می‌خواستند به میدان بروند خدمت امام برای اذن می‌آمدند. در تاریخ هست که حضرت در برخی موارد اذن نمی‌دادند و می‌فرمود نه، شما الآن نروید. 🔹 همان ابتدای جنگ دو نفر از بزرگان لشکر ابن سعد آمدند و گفتند که حبیب و مسلم بیرون بیایند، این‌ها بلند شدند، حضرت فرمود: نه، بنشینید. ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 یکی از اصحاب حضرت که از طائفۀ بنی کلاب بود با همسر خود به کربلا آمده بود و به لشکر آقا سیدالشهداء ملحق شده بود. مرد قوی‌بنیه‌ای بود. 🔸 جریان آمدنش هم به کربلا اینچنین است که گفت من داشتم از کوفه بیرون می‌آمدم دیدم لشکریان کوفه دارند آماده می شوند. گفتم چه خبر است؟ گفتند برای جنگ با حسین بن علی داریم آماده می‌شویم. به همسر خود گفتم من خیلی راغب بودم به جهاد با مشرکین بروم ولی امروز می‌بینم که جهاد با این‌ها هم ثواب بیشتری دارد و هم آسان‌تر است، همسرم هم پذیرفت و گفت من هم می‌آیم. با هم آمدند و ملحق به سپاه امام حسین (علیه السلام) شدند. 🔹 گویا نام او عبدالله بن عمیر الکلبی بود که در وصفش می‌گویند شانه‌های او خیلی پهن بود و قد او خیلی بلند بود. وقتی دشمن حبیب و مسلم را درخواست کرد و حضرت نپذیرفت عبدالله بن عمیر عرض کرد که آقا اجازه می‌دهید من بروم؟! حضرت به او اذن دادند و به بقیه رو کردند و فرمودند که حریف، قتّال است. می‌بینم که بتواند این‌ها را از پای دربیاورد. 🔸 عبدالله بن عمیر به طرف دشمن رفت. سپاهیان دشمن گفتند چه کسی هستی؟ گفت که فلانی هستم، گفتند: نه، فقط حبیب و مسلم بیرون بیایند. 🔹 گفت هر کسی مقابل شما بیاید بهتر از شما است و با هم درگیر شدند. با همان ضربۀ اول یکی از آن‌ها را کشت، آن یکی به دفاع آمد و شمشیری به سمت او زد. عبدالله دست خود را سپر کرد که شمشیر به او اصابت نکند، چهارتا از انگشتان او افتاد ولی شمشیر را به آن دست خود داد و دومی را هم کشت و به خیمه برگشت. کد ۸۹۵ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
* ‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: 👉🏻 Instagram.com/nasery_ir ‌ ‌
* 🔻همین اذکار و اربعین‌هایی که گرفته می‏شود، هیچ مشکلی نیست که برای حل‌شدن، راه درمان از اربعین و ریاضت در تکرار اسماء نداشته باشد. 🔸 حتّی از خیلی آیات قرآنی می‌توان به دست آورد که من این مشکل را دارم و نمونه‌‌ی این مشکل من در قرآن کجاست، چه کسی آن مشکل را داشته، خداوند با چه زبانی بیان کرده و راه درمانش را خداوند چه فرموده است؟ 🔹 هیچ مشکلی نیست که راه درمان نداشته باشد؛ منتها یک وقت است من هنوز مستعدّ این معنا نیستم یا رزق من نیست. ادامه دارد... ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... * 🔻مثلا یکی از اذکاری که برای حلّ مشکلات مادی و معنوی بسیار مفید است و انسان مورد عنایت خدا قرار می‌گیرد، ذکر «یا غفورُ یا رحیم» است؛ 🔸 ولی گاهی هست که این ذکر با یک ذکر دیگر ارتباط دارد که باید در قرآن آن را پیدا کرد؛ مثلاً خداوند می‏فرماید: اِنَّ رَبَّک مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ؛ 🔹 درباره ذکر «غفور و رحیم» و اذکار مربوط به این دو اسم، می‏توان تمام مواردی که این دو اسم در قرآن آمده را پیدا کرد، بعد ببینیم چه اسمایی در کنار آن ذکر آمده است. 🔸 چه بسا اسم «ربّ» با این دو اسم مربوط باشد با توجّه به آیه ی «إِنَّ رَبَّک مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ» یا بعضی از اسماء دیگر که این‌ ذکر به آن‌ها مربوط می‏شود و خداوند آن‌ها را آورده است. 🔹 بنابراین اسم «ربّ» را باید قبل از «غفور و رحیم» گفت یا بعد از «غفور و رحیم»؟ این‌گونه کارکردن در أسماءاللّه، شاید جدید باشد. من ندیدم در کتب این‌گونه کار کرده باشند. 🔸 این، فتح بابی برای درمان می‏شود؛ اگر هر اسمی از اسماء را این‌گونه نگاه ‏کنیم، قضیّه فرق می‌کند. شاید نگاه ما خیلی سطحی و بی‏فایده باشد. ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 اینکه جریان کربلا از کجا نشأت گرفت، همۀ آن برمی‌گردد به انحرافی که در خلافت رسول الله به وجود آوردند، اصلاً سبک حکومت را عوض کردند و همۀ این‌ها نتیجه آن زمان هستند. 🔸 فضای عجیبی در زمان عاشوراء حاکم بوده است، رویارویی بنی هاشم و بنی امیه از همان اول شروع شد، اختلاف امیه و هاشم از ابتدا بوده و تا آخر هم همین‌طور ماندگار است. 🔹 این قضیه تقابل سید حسنی با سفیانی در قبل از ظهور هم ادامه همین اختلاف است در پایان این درگیری‌ها حضرت صاحب الزمان علیه السلام سفره بنی امیه را برمی‌چیند و الا حتی تا آخرالزمان سفیانی و بعضی از نوادگان بنی امیه می‌ماند. 🔸 اگر انسان این قسمت را در شناخت دشمنان و قاتلین اباعبدالله خوب کار کند، آن وقت پِی می‌برد به حکمت لعن و به حکمت زیارت عاشورا و تمرکزی که در این زیارت در لعن و سلام درست کرده است و بعد حق و باطل را روبه‌روی هم قرار داده است و این‌ها را ام الفساد معرفی کرده است. 🔹 انسان متوجه می‌شود آنچه که در جریان کربلا گذشته است، بیش از یک حرکت عادی تاریخی است بلکه شیطان با تمام قدرت پشت آن جریان ایستاده بوده است. 🔸 قبل از ظهور هم همین اتفاق می‌افتد، یک روز می‌شود که شیطان به گونه‌ای در عالم، اعلام می‌کند و همه انسان‌ها هم متوجه می‌شوند که حق با آل ابی سفیان و بنی امیه است. شکایتی که احیاناً آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) از اصحاب خود داشتند هم این بود که فرمودند: شما در حق خود آن‌قدر قوّت و ثبات به خرج نمی‌دهید که اهل باطل در باطل خود قوت به خرج می‌دهند؛ چرا که در آن زمان باطل‌ها خیلی در باطل خود جِدّی بودند. کد ۸۹۵ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
دشمنان امام حسین علیه السلام 🔻 یک وقتی پیرمردهای کوفه بعد از جریان کربلا دور هم نشسته بودند که اسامی آن‌ها را در کتب تاریخی نوشته‌اند، یکی از آن‌ها گفت که من روز عاشورا به اسب حُر تیر زدم و اسب او لرزید و افتاد ولی وقتی حر از اسب پایین آمد مثل شیر پیاده بر همه حمله می‌کرد. 🔸 یک نفر به آن پیرمرد گفت که تو حر را نکشتی؟! گفت: نه، چون مردم می‌گفتند او از صالحین است و من از کشتن او ‌ترس داشتم و خود را کنار کشیدم؛ البته حُر در بین دشمن به انسان صالح مشهور بود و با اینکه از سپاه دشمن رفته بود اما از صالحین بود. 🔹 پیرمرد گفت من از کشتن او دست کشیدم و گفتم اگر بنا است من آلوده به گناه بشوم همین پِی کردن اسب حُر بس است. 🔸 بعد طرف به او گفت که تو با این همین راندن اسب حُر در کشتن تمام شهدای کربلا شریک هستی، پیرمرد گفت « تو می‌خواهی من را از رحمت خدا مأیوس ‌کنی؟!» 🔹 این ادبیات و اعتقادی بوده که در دو دسته موافق و مخالف بوده است. بعد از تفرقه و جدا شدن از جماعت و پشت کردن به ولایت و آن ولایت ساختگی که درست کردند و حکومتی که راه انداختند، دیگر از این‌جا بود که کار خراب شد، یعنی یک جریانی مثل حادثۀ عاشورا به طور طبیعی از بین این اختلافات و جدایی‌های بر سر خلافت و حکومت، زایش می‌کرد. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
عاشورا 🔻 فهم جریان کربلا شناخت بهتری نسبت به قواعد می‌خواهد؛ موقعیت، تاریخ و فرهنگ آن زمان در این فهم دخیل است. اگر یک وقتی این‌قدر رشد پیدا شود که ارتباط جریان عاشورا با خلافت و انحراف در خلافت و کلمه به کلمۀ جریان روز عاشورا بررسی بشود، روشن می‌شود که هر دو در یک مسیر است و می‌بینند که چقدر واقعه کربلا مرتبط با جریان غصب خلافت اهل‌بیت(علیهم السلام) است! کد ۸۹۵ ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
* ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
*‍ 🔻قرآن می فرماید: وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (زخرف : ۳۶) 🔸ترجمه: و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست! 🔹ما ها گرفتار عوارضى مى‏ شويم كه از ناحيه شياطين در زندگى ما مى‏ آيد و آرام ‏آرام اول در خودمان اثر مى‏ گذارد بعد در اطرافمان. از همين آيات مى‏ شود استفاده كرد كه شرائط ذكر به گونه ‏اى است كه اگر خللى در بينش ايجاد شد و رها شد انسان را دچار مشكل خواهد كرد. 🔸مشكل هم نهايتا از خود انسان شروع شده و بوسیله شياطين وارد مى‏ شود. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
*‍ 🔻چرا یک جوان، زن را كه مى ‏بيند يک دفعه ملتهب مى ‏شود؟ 🔸چون صفحه ‏اى از عكس زن نامحرم به چشم منعكس مى‏ شود؛ چشم اين عکس را به قوه واهمه مى ‏فرستد؛ قوه واهمه و مصوره اين را مى‏ گيرد و به قوه حافظه مى‏ فرستد و در آنجا ذخيره مى‏ كند؛ حافظه اين را نگه داشته است. 🔹از طرفی بوسیله رشته‏ هاى عصبى بين مراكز و قواى بدنى (از كبد و غير كبد) با حافظه ارتباط هست. يک دفعه با ورود این عکس به قوه واهمه و حافظه یا تذكر و یادآوری آن، به قوای انسان گزارش مى‏ دهد كه یک مورد هست و يک دفعه تحريكات بر اثر مقدماتى كه خودش داشته صورت مى ‏گيرد. 🔸حالا با اين صفحه ذهن چه كار بايد كرد؟ باید به جاى يک سرى مسائل نامناسب، پیوسته به آن «لا اله الا اللّه‏» تزريق كرد تا آرام آرام با ذكرُ اللّه‏، ‏ يک ياد دیگرى بر دلش مستولى ‏شود. 🔹با این کار يک لذت ديگرى پيدا می ‏كند و جنس روحش عوض مى ‏شود و از يک سرى امور بيرون مى ‏آيد و سلطانى (ذکر خدا) بر دلش حكومت مى‏ كند. 🔸ولى خيلى بايد كار کند تا این حال بماند و الّا با سستى و تنبلی این حالت که با دیدن یک نامحرم ملتهب می شود نمى‏ رود. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 مباهله با دشمن و استجابت دعا در روز عاشورا محسوس بود. بُریر بن فضیل از اصحاب امام حسین علیه السلام بود او قبلا در مسجد کوفه معلم قرآن بود. خیلی از لشکریان دشمن که جلوی او ایستاده بودند، از شاگردهای او بودند. 🔸 وقتی بریر به میدان آمد و لشگریان ابن سعد روبه‌روی او آمدند، بریر گفت: می‌خواهید مباهله کنیم؟ گفتند قبل از شروع مبارزه نفرین می‌کنیم که خدایا حق با هر کسی هست، باطل به دست آن فرد حق کشته بشود. 🔹 بعد با هم درگیر شدند. با اینکه بریر پیرمرد هم بود اما شروع به مبارزه کرد و با همان ضربۀ اول کلاه‌ طرف را شکافت و سرباز دشمن به درک واصل شد و معلوم شد حق با بریر است. 🔸 از این‌ اتفاقات در جنگ کم رخ می‌داد. بعضی افراد لشکر ابن سعد متحیر شدند ولی باز هم دل خود را به همین جمعیت زیاد و غیره مشغول و توجیه ‌کردند. مردم هم می‌شنیدند، جریان را هم دیدند ولی امید به کثرت سپاه خود داشتند. کد ۸۹۵ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 مرحوم حاج ملا آقاجان، خیلی امام حسینی بود، ایشان این حس و حال را داشته است که در عالم باطن صحبت کند و جواب بشنود. 🔸 یک روز دم ظهر رفته بود ماست بگیرد، یک دفعه در راه به نظر او می‌آید که از همین جا برود کربلا یعنی به او القا می‌شود که از خانه بیرون آمدی همین‌طور به سمت کربلا برو. 🔹 ایشان می‌گوید زن و بچه منتظر هستند که برای آن‌ها ماست ببرم! باز به او القا می‌شود که مگر تو زن و بچه‌ای هم داری؟ یعنی زن و بچه‌ای که مانع این قصد بشوند، می‌گوید: نه. 🔸 ظرف را به مغازه دار می‌دهد و می‌گوید این را ماست کن و به خانه ما بفرست و بگو فلانی به کربلا رفت و راه می‌افتد و می‌رود. 🔹 در راه به بیابانی می‌رسد مشخص نیست کجا بوده است، یک نفر جلوی او را می‌گیرد می‌گوید کجا می‌روی؟ می‌گوید می‌خواهم به کربلا بروم، می‌گوید خود را لوس کرده‌ای؟! همین‌طور به سمت کربلا راه افتاده‌ای؟! نمی‌گذارم بروی مگر اینکه از همین جا سلام بدهی و جواب هم طوری بیاید که من هم بشنوم. 🔸 ملا آقاجان سلام می‌دهد و صدای جواب سلام حضرت می‌آید و آن طرف هم غش می‌کند. 🔹 راه‌های وصل و اتصال منحصر به زیارت و دعا و این‌ها نبوده است؛ بلکه راه‌های مختلفی هست این هم لطف خدا است که راه‌های متعدد و متنوع برای اتصال با اهل بیت علیهم السلام را به سبب صدق افراد باز گذاشته است. کد ۸۹۲ ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* گریه بر (ع) ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 شبث بن رِبعی از پیرمردها بود، عبیدالله همۀ پیرمردها را در لشکر عمربن سعد جمع کرده بود؛ مردم هم اکثرا این‌طوری فریب بزرگان خود را خورده و جمع شده بودند. 🔸 شبث از کسانی بود که در جنگ آذربایجان برای فتح ایران با مسلم بن عوسجه و... رفته بودند، بعد عبیدالله دنبال او فرستاد. 🔹 شبث از اشراف کوفه بود، عبیدالله به منزل او پیکی فرستاد و گفت: نزد ما بیا، شبث گفت: مریض هستم. فرستاده عبیدالله آمد به عبیدالله گفت: که شبث خود را به مریضی زده است و می‌خواهد نیاید، 🔸 بلافاصله عبیدالله به شبث بن ربعی نامه نوشت که فرستاده من می‌گوید که تو خود را به بیماری زده‌ای، می‌ترسم از کسانی باشی که قرآن دربارۀ آن‌ها می‌فرماید: وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ‏.(بقره:۱۴) ترجمه: و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که (مؤمنان را) مسخره می‌کنیم. 🔹 بعد عبید الله گفت: اگر در فرمان ما هستی فوری بیا، شبث ترسید و بلند شد آمد. شبانه هم آمد که عبیدالله رنگ و روی بیماری در او نبیند، چون چراغ و روشنایی که نبود، ولی عبیدالله خیلی او را احترام کرد و گفت که می‌خواهم کمک ابن سعد بروی، او هم گفت می‌روم. ادامه دارد...‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 شبث همراه عمر سعد رفت و روز عاشورا هم کراهت خود را از جنگ با امام حسین به اشکال مختلف نشان می‌داد ولی تا آخر در خیمه‌ی سپاه دشمن بود و ابن سعد وقتی حرکت می‌کرد پیرمردهایی همراه او می‌رفتند که یکی از آن‌ها همین شبث بن ربعی بود. 🔸 بیشتر سختی او هم برای این بود که خود او هم برای حضرت اباعبدالله نامه نوشته بود که به کوفه دعوت کند. حضرت اباعبدالله هم روز عاشورا او را مورد خطاب قرار دادند، فرمودند: يا شَبَثَ بْنَ رَبَعي، وَ يا حَجّارَ بْنَ أَبْجَر، وَ يا قَيْسَ بْنَ الاْشْعَثِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ الْحارِثِ، أَلَمْ تَكْتُبُوا اِلَىَّ: «أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثـِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْد لَكَ مُجَنَّدٌ، فَاَقْبِلْ؟!؛ (اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! آيا شما براى من نامه ننوشتيد كه درختان ما ثمر داده است و باغ ها سرسبز شده و چاه ها پرآب گشته و تو در سرزمينى پا مى گذارى كه لشكرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بيا!) 🔹 آنان در پاسخ گفتند: ما چنين نامه اى ننوشتيم! امام فرمود: سُبْحانَ اللّهِ! بَلى وَاللّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ؛ (سبحان الله! آرى به خدا سوگند! شما اين نامه را نوشتيد). 🔸 این‌ها جبری مذهب بودند و عبیدالله با ادبیات خودشان با آنها صحبت کرد. تقریباً مذهب جبرگرایی از بنی امیه شکل گرفت ولی نگاه آن‌ها اینچنین بود که حالا که مجبور به قتال با حسین بن علی شده‌اند دیگر بریء الذمه‌اند. کد ۸۹۵ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* 🎥موضوع: استعانت از ذکر برای ذکر 🎙 حجت‌الاسلام و المسلمین ناصری ⏱ زمان: دو دقیقه 🔺 @Nasery_ir ‌ ‌
🔻 آقا سیدالشهداء علیه السلام در یکی از منازلی که در راه کوفه اتراق کرده بودند، دیدند خیمه‌ای برپا است و رفت و آمد است. فرمودند چه کسی این‌جا است؟ گفتند: عبیدالله بن حر است. 🔸 عبید الله شاید از اشراف کوفه و از موجهین کوفه بوده است. آقا همانجا خیمه زدند و یکی را فرستادند که برو و او را به یاری ما دعوت کن. پیک امام به خیمه عبیدالله رفت و عبیدالله به او گفت که چه کار دارید؟ فرستاده امام گفت که من خیر دنیا و آخرت را برای تو آورده‌ام. 🔹 عبیدالله گفت: چه خیری؟ فرستاده گفت که فرزند پیامبر به سمت کوفه آمده‌اند و از تو طلب کمک و یاری دارند. 🔸 عبیدالله گفت من از کوفه بیرون نیامده‌ام مگر برای اینکه با حضرت مواجه نشوم؛ چون مطمئن هستم که حضرت را شهید می‌کنند. الآن که از کوفه می‌آمدم جمعیت کثیری را دیدم که مشق جنگ می‌کردند و لشکری را به این کثرت ندیده بودم و از رویارو شدن با ایشان پرهیز دارم. برو عذر من را بخواه و بگو که من نمی‌توانم همراه شما باشم. 🔹 به نظر خودش و در محاسبات خود موفقیت ظاهری در این کار نمی‌دید. پیک امام رفت و جواب را به حضرت رساند. خود حضرت بلند شدند نعلین پوشیدند و عبا به دوش انداختند و آمدند و دیدند ایشان نشسته است و دُور او جمعیتی جمع است. عبیدالله خیلی حضرت را احترام کرد، 🔸 حضرت فرمودند: این اهل شهر شما یعنی کوفه من را دعوت کردند و الآن من را تنها گذاشته‌اند و من آمده‌ام که تو را دعوت کنم تا به جمع ما و به فرزندان رسول خدا ملحق بشوی. ادامه دارد..‌. ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 عبیدالله گفت که یابن رسول‌الله! من از رویارو شدن با شما إبا داشتم و خودم نمی‌توانم شما را همراهی کنم اما اسبی دارم که خیلی ممتاز است، با او دنبال کاری نرفته‌ام مگر اینکه من را به مقصد رسانده است یا از دست دشمن من را نجات داده است، شمشیر من هم هست، 🔸 حضرت فرمودند: نه، آن‌ها را نمی‌خواهم، فقط خودت اگر می‌آیی همراه ما بیا، عبیدالله گفت نه، نمی‌توانم. 🔹 حضرت فرمودند: عبیدالله تو خیلی گناه کرده‌ای، خداوند تو را برای آن‌ها مؤاخذه می‌کند، الآن وقت آن است که بیایی و راه سعادت را طی کنی. عبیدالله گفت: نه نمی‌توانم. 🔸 حضرت فرمودند: پس از این‌جا برو و از این منطقه دور شو، مبادا روز جنگ صدای استمداد و غربت و مظلومیت ما را بشنوی، و به او فرمودند حالا که با ما نیستی علیه ما هم نباش. 🔹 عبیدالله بن حر رفت و در تاریخ می‌گویند که بعد از جریان عاشورا مدام دست روی دست می‌زد و می‌گفت اگر حسرت بنا بود سینه‌ای را بشکافد سینۀ من از حسرت شکافته شده است و همیشه اظهار ندامت می‌کرد تا مُرد. 🔸 دائما می‌گفت حسرت بین سینه و حنجرۀ من در رفت و آمد است و من را رها نمی‌کند که من با خودم چه کردم، پسر رسول خدا آمد، من را دعوت کرد و من نپذیرفتم. 🔹 قرآن در سوره مبارکه آل عمران می فرماید: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(آل عمران، ۳۱) بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» 🔸 این شرایطی است که گاهی برای انسان پیش می‌آید، سر بزنگاه است، قبل از پیش آمدن چنین بزنگاه و امتحان‌هایی، افراد قواعدی برای خود داشته‌اند؛ «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» [یعنی مدعی محبت بودند] ولی لحظۀ حساس در «فَاتَّبِعُوني» [یعنی تبعیت کردن در عمل] می‌مانند و در نتیجه هم آن نکته ابتدایی آیه یعنی «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» [ادعای محبت] زیر سؤال می‌رود و هم «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» را نتیجه نمی‌دهد، [یعنی لطف و محبت الهی شامل حال او نمی شود] چون که در «فَاتَّبِعُوني» [تبعیت کردن] مشکل پیدا کرده‌اند. کد ۸۹۲ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌