eitaa logo
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
675 دنبال‌کننده
169 عکس
4 ویدیو
0 فایل
•جهت پاسخگویی صبور باشید •اگر مشکلی دارید، واژه‌ی کلیدی رو سرچ کنید؛ شاید پرسشی باشه مشابه با مسئله شما وپاسخ دادیم ــ 💛فعلا سوال جواب داده نمیشه https://gkite.ir/es/8396965 _ کانال اصلی : @elnevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام....همزبانی نمیدونم اینهم میشه یا ن....من اما تجربه شیرینی بود برام...روزهای سختی رو میگذروندم...حرف از ی عمر زندگی بود ....حرف از سرنوشتم بود....تو تنگنای شدیدی بودم و حال خرابی داشتم....نمیدونستم به کجا و کی پناه ببرم ....ناگاه ...کتابی رو برداشتم و با حال بدی از صاحبش پرسیدم من چ جوری ادامه بدم....کتاب رو باز کردم نوشته بود همانند آسیه ....اشک ریختم...کتاب رو بستم ....و گفتم اما من دلم همراه و یار همدل میخواد که کمکم کنه تو این راه....کتاب رو باز کردم و نوشته بود برای شما هیچ یار و یاوری نیست جز او....کتاب رو بستم...گفتم باشه چشمم رو میبندم روی اینجا و پنجاه شصت سال اینور....اما باید جبران کنی برام....باز کردم کتاب رو نوشته بود شما متاع اندک دنیا را میخواهید و او برایتان آخرت را ...براستی برای شما بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما داده خواهد شد ....و این شد پیمان نامه بین ما....اما بعد....مدتی میگذشت و من خودم رو گم کرده بودم و دوباره در غمی عمیق فرو رفته بودم یاد کتاب کزدم باز کردم ...براستی چه کسی بهتر از خداوند به وعده خود عمل میکند....یاداوری کرد برام عهدمان را....وعده مان را.....و من چه شبها که با صوت آن کتاب خوابیدم...و با معنایش انس گرفتم....چه شبها که از ترس و تنهایی او را به قلبم فشردم و خوابیدم......کتاب عزیزم(قرآن)
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
#همزمانی #سه سلام....همزبانی نمیدونم اینهم میشه یا ن....من اما تجربه شیرینی بود برام...روزهای سختی
👇🏻👇🏻👇🏻 ممنون که انقدر دقیق از احساساتتون نوشتید بله قرآن از بزرگترین معجزاتی هست که با وجود اینکه راجع به آینده و گذشته درونش صحبت شده اما وقتی بازش می‌کنی و می‌خونی اگر توجه کنی، دقیقا انگار داره از زمان حال میگه ...
سلام من درباره همزمانی می خواستم بگم چند وقتی بود که فکر می کردم که رابطه ما با خدا و عالم بالا یک طرفه هستش و خیلی اذیت بودم و از خدا کمک می خواستم بعد یه روز مطلب کانال شما رو دیدم درباره توجه و همزمانی انگار جواب شبهه ذهن من رو گذاشته بودید از وقتی که به همزمانی ها توجه می کنم جواب سوالاتم رو گاها همون روز یا طی چند روز می گیرم خدا رو شکر
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
#همزمانی #یک همزمانی ک من حس کردم مال این بود که یه شب خواب شهید محمد هادی ذوالفقاری رو دیدم و چند
یک نکته‌ای رو راجع به شما بگم .. مطمئنید که فقط، در عرض همون چند ماه بعد، ایشون در زندگیتون اثری از خودشون نشون دادند ؟ و تا قبلش شما شاید فقط توجه نداشتید و بعد از چند ماه ناگهانی توجه شدید ؟
@Ya_abaanaa اگر بزرگواری لینک ناشناس براش error میده جهت ارسال متن های طولانی، به ایشون پیام‌های مربوط به همزمانی رو، بفرسته ایشون ادمین خودگردی نیست هرپیام متفرقه‌ای رو پاسخگو نیستند✋🏻
عزیزی نوشته بودن داستان همزمانی چیه لطفا پینِ کانال اصلی رو مطالعه کنید
سلام بزرگوار خدا قوت. توجه ؛را شاید برای دقایقی تو روضه های اباعبدالله انجام دادم،برای دقایقی از گذشته و آینده فاصله گرفتمو توی زمان حال و در لحظه زندگی کردم و برای امام عشق اشک ریختم وقتی برای اولین بار این شعر را شنیدم: قسم به آیه
و می یمیت ویرنی
ایستاده بمیرم به احترام علی تو خیابان بودم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفته بودم که همون لحظه صدای اذان را از بلندگوی مسجد مرکز شهر شنیدم ؛اشهد ان علیا ولی الله برای لحظاتی زمین و زمان برایم متوقف شده بودند این موقع بود که اشکام بی اختیار میرخت روی زمین ومن فارغ از دنیا و آدماش داشتم با مولای خودم صحبت میکردم واشک میریختم
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
#همزمانی #پنج سلام بزرگوار خدا قوت. توجه ؛را شاید برای دقایقی تو روضه های اباعبدالله انجام دادم،بر
👇🏻👇🏻👇🏻 عالی توصیف کردید و اینکه پیوستگی رو هم لمس کردید عالی بوده چون هم‌صحبتی یا همان همزمانی، دائما در اجراست و پیوسته شما پیوسته بودنش رو هم لمس کردید و مطمئن باشید همین الان، پیوستی بود به اون موقع و دوباره تکرار هم‌صحبتی ... چقدر خدا دوستمون داره
این داستان برمیگرده به دوسال قبل یعنی حدودا دی ماه سال ۱۳۹۹ اون زمان من حس و حال متفاوتی رو تجربه میکردم. هنوز نمیدونستم و نمیخواستم بدونم برای چی باید زندگی کنم و با چه هدفی قراره به آخر عمرم برسم . اما خب بدون هدف نمیشه زندگی کرد ، برای همین اومدم و تمام هدف زندگی ایم رو تو رسیدن به یک علاقه اشتباه و اینکه هرکاری که دلم میخواد انجام بدم خلاصه کردم... کم کم شرایط زندگی خانوادگی ایم رشد زیادی کرد . این باعث شد که من به خیلی از موقعیت ها که فکر میکردم ته زندگیه و ارزشمنده برسم . اما خب هر چقدر که بیشتر جلو میرفتم بیشتر به هدف هایی که داشتم می رسیدم واحساس پوچی میکردم. همین من رو به شدت نگران و عصبی کرد... اون روز ها برای فرار از این حس پوچی خودم رو بیشتر درگیر فکر و خیال درباره اون علاقه اشتباه میکردم . از نقاشی و خطاطی گرفته تا آهنگ گوش دادن و مدام بیرون خونه گشتن... اون علاقه ی اشتباه تنها هدف من شده بود اون موقع . یه مدتی رو اینجوری گذروندم، اما کم کم حس کردم این علاقه هم هدف درستی برای زندگی نیست ...خسته شده بودم از فرار . اما چون میترسیدم از رسیدن به هیچ و پوچ نمیخواستم بهش فکر کنم . تا اینکه یک شب تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه ببینم هدفم ارزش زندگی دارم یا نه. یادمه اون شب خیلی با خودم کلنجار رفتم و آهنگ گوش دادم و گریه کردم ... ترس داشتم اما چون فهمیدم اون علاقه هم هدف درستی برای زندگی نیست ازش دل کندم و البته که خیلی سخت بود. بعد از اون شب حس سردرگمی ایم و اضطرابم بیشتر شد . اینکه هدفی برای زندگی ایم نداشتم منو بهم می ریخت و همین باعث شد دنبال هدف بگردم . تمام توجه ام روی همین مسئله بود . مدام تو اینترنت درباره ی هدف ، عمر ، خدا و... سرچ میکردم تا ببینم واقعا خدایی هست یا نه ... یه روز که داشتم دنبال جواب سوال هام میگشتم با دوره ی بی نهایت آشنا شدم . ثبت نام کردم . باز هم گشتم و وارد یه سری کانال شدم که حس کردم میتونه کمکم کنه... صوت سخنرانی هایی که تو کانال میزاشتن رو ذخیره میکردم. کم کم داشتم هدفم رو پیدا میکردم. اون روز ها خیلی دنبال تغییر بودم و هر وقت ناامید میشدم صوت های سخنرانی کوتاهی‌ که ذخیره کرده بودم رو گوش میدادم. جالب این جا بود که صوت ها طوری من رو به جواب می رسوند که انگار دقیقا سخنران مشکل من رو می دونسته 😅 اون رور ها اتفاقات یه جوری تنظیم شده بود که حس می کردم میخواد من رو به جواب تموم سوال هام برسونه و این باعث آرامش و شادی زیادی برای من شده بود . حال خوبی که حتی تو اوج رفاه مالی تجربه اش نکرده بودم.... و الان تمام جواب هام رسیدم تو این دو سال و حالا فهمیدم باید چیکار کنم و چرا زندگی کنم و چطور زندگی کنم از تون میخوام برام دعا کنید بتونم تو مسیر درست ، درست گام بردارم یاعلی✋🏼
گمنام‌های یکم شناخته‌شده:)
#همزمانی #شش این داستان برمیگرده به دوسال قبل یعنی حدودا دی ماه سال ۱۳۹۹ اون زمان من حس و حال متف
👇🏻👇🏻👇🏻 سلام بزرگوار به نظرم این مابین، کل جهان در تلاش بوده توجه شمارو به خودش جلب کنه اما نشده و شما بالاخره توسط دوره بی‌نهایت، توجه خودتون رو متمرکز کردید ..
سلام. راجب مسئله همزمانی. اتفاقات زیادی رو شاهد بودم اما اون چیزی که بهتر از همه یادمه همین چند روز پیش توی کربلا بود. من اولین بارم بود مشرف میشدم حرم امام حسین(ع) خیلی براش ذوق داشتم خیلی برنامه ریزی کرده بودم، خیلی درد دل داشتم اما تا وارد حرم امام شدم انگار زبانم بند اومده بود، هیچی نمیتونستم بگم حتی برای بقیه دعا کنم، هی خودم رو سرزنش میکردم باز چیکار کردی که الان تو این حالتی... خیلی ناراحت بودم رفتم حرم حضرت عباس(ع) گریه میکردم و از ایشون میخواستم کمکم کنند تا بتونم کمی با امام حسین(ع) حرف بزنم. همش توی ذهنم تکرار میشد چرا نمیشه، چرا هیچی توی ذهنم نمیاد با همین فکر ها وداع خوندم و سمت سامرا با کاروان حرکت کردم. توی مسیر بغل دستیم بدون هیچ سوالی از طرف من یا مقدمه ای شروع کرد داستان مدینه رفتن استادش رو برام تعریف کردن. می‌گفت استادش وقتی به مدینه رسیده پشت پنجره های بقیع وایستاده بوده و هیچی نمیتونسته بگه بعد از استادشون میپرسن که چرا اینطوریه استادشون جواب میدن که روح عظمت و بزرگی امام رو درک میکنه برای همین وقتی در برابر امام قرار میگیره اون عظمت امام روش تاثیر می‌گذاره و سکوت میکنه.... اون دوست عزیزم با تعریف کردن این داستان میخواست جایگاه امام رو توضیح بده نمی‌دونست جواب سوالی که این همه دنبالشم رو داره میده...