eitaa logo
ناشناس ها
203 دنبال‌کننده
594 عکس
9 ویدیو
6 فایل
کلمه ی کلیدی رو اینجا سرچ بزنید شاید قبلا کسی پرسیده 📎 کانال اصلی: @tarkekhoderzaee
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام از مدل نوشتنتون مشخصه که مغزتون داره از یه سری افکار منفجر میشه! من پیشنهاد می کنم همینطور بنویسید برای خودتون و ادامه بدین... اینکه نوشتین خیلی کمک کنندس یه مدت فقط خودتون رو با نوشتن تخلیه کنید البته نه فقط شرح حال راه حلشم بنویس.. چجوری؟ قلبت بهت میگه و اینکه دوست خوبم؛ مسیر پاکی، نور، خودسازی و هرچیزی که مدنظر شماست سختی داره... حاضری کدوم سختیرو تحمل کنی؟ سختی نرسیدن یا سختی مسیر نور رو؟؟؟ کدومش؟ تو باید بتونی به خودت مسلط باشی تا بتونی سمت پاکی بیای، باید خودت رو درک کنی و آروم آروم قلب درد کشیدت رو ترمیمش کنی... تو وقتی اینجایی یعنی می تونی به امیدخدا ترک کنی یادت باشه اون کسی که خواسته تو ترک کنی خداست! نه خودت حتما در وجود تو تواناییش بوده که دعوت شدی..
سلام عامل چی؟ مسلط باشید به خودتون... امتحانات همیشه هستن خودتون رو الکی درگیر نکنید... بهترین راهی که می تونم بهتون پیشنهاد بدم اینه که اون جایی که درس می خونید رو یه محیط خداییش کنید چجوری؟ اولا از اینکه برید کتابخونه خیلی بهتره اگر نمی تونید حتما عکس حرم، عکس کسی که دوسش دارید، می تونه شهدا باشن، می تونه مادرتون باشه و کلا عکس هرکسی که با نگاه کردن بهش شرم کنید از گناه مثلا یه آقایی بود که خارج از شهر بود کارش، همراهش عکس دخترش رو می برد هروقت فکر گناه میومد سرش به اون نگاه می کرد و آروم می شد..
سلام دوست خوبم انشاالله موفق باشید و بدونید بهترین راهو انتخاب کردید🌱
سلام و ادب دوست خوبم یه موضوع کلی که پرسیدین انتظار نداشته باشید با جزئیات بتونم بگم هیچ راه جدید و قدیمی نیست همه چیز در ی کلمه خلاصه میشه: روانشناسا بهش میگن اراده مذهبیا میگن مبارزه با نفس حالا چی میشه اراده ی شما بالا میره؟؟؟ اینکه یه سری چیزارو قربانی کنید ما وقتی خودارضایی رو می خوایم ترک کنیم، خیلی چیزا هم باید کنارش تغییر کنه ... برای خودتون، باید اول خودتون رو قربانی کنید و البته شاید اینکه می گید خسته شدید به خاطر این هست که به خدا توکل نکردید... همه چی رو از خودش بخواید و متوسل بشید به اهل بیت انشاالله حل میشه ما تنهایی و با قدرت خودمون نمی تونیم پیش بریم... چون ما اصلا قدرتی نداریم... بیش تر و بیشتر توکل کنید و تلاشتون رو صدبرابر کنید صدت رو آیا گذاشتی؟
سلام و ادب اگر دختر هستید، نگید... به دلایل خیلی زیاد اگر پسر هستید هم وایسید به اون بلوغ عاطفی و عقلی برسید بعد تازه بررسی کنید که چی به چیه؛ احساساتِ این سن اغلب از روی هیجانِ بعد از اون بلوغ، باید بررسی کنید که اصلا بدردتون می خوره؟ هدفتون از اینکه می خواید بگید دوسش دارید چیه؟
اسمم نه سلام بهتره که معلم ها و مدیرای مدرسه وارد بشن
سلام درکتون می کنم ... این مسائل عمیق رو بهتره با روان درمان ها در جریان بذارید پاسختون رو گذاشتم🌱
برای کسی که می گفت خ. ا از بچگیش ریشه داشت👆
دوستای خوبم اکثر سوال هایی که می پرسید این هست که چجور من خ. ا رو ترک کنم؟؟ بنظر شما میشه بدون اینکه بدونم ریشه ی اصلی گرفتاریتون چیه چند سالتونه پسرین، دخترین عامل تحریکتون چیه و خصوصیات اخلاقی و روحیات شما دلیل ترک شما! وووو ندونسته از من انتظار دارین که نسخه بپیچم.. این کار واقعا نشدنیه؛ من دوست دارم کمک کنما ولی واقعا نمیشه😔 ولی سوال پرسیدن فقط کافی نیست... کانال پر هست از راهکار ترک جزوه پین کانال هست می تونید بخونید اگر نیاز به علم دارید ولی همیشه که به علم و دانش نیست... منتظر معجزه هم نباشید... چحوری وقتی حق الناس داریم باید از مردم حلالیت می گیریم؟ اون فرد هم باید از خودش از صمیم قلب حلالیت بگیره... این شدتِ خشم فقط وقتی می خوابه که شما به صلح درونی برسید و به حرفایی که می دونید و فقطططط می دونید نه چیز اضافه عمل کنید
می دونم خیلی هاتون دل شکسته هستید... دلتون داره می ترکه.. بگو آ خدا می بینی؟ من باز برگشتما... رو سیاه تر از همیشه.. خودم خودمو بخشید، ولی دیگه نایی ندارم... جوونی ندارم نمی تونم اون وجهِ وحشیمو تحمل کنم.. این وجود سرکش رو خودت تحویل بگیر... سپردم دست خودت .. هرجا خواست خطاا بره، تسلیم بشه خودت دستشو بگیر... بزن رو صورتم ولی نذار ازت دور شم اگر خواستم ازت دور شم، اگر خودم هم خواستم باز تو منو تحویل بگیریا حواست بهم باشه ها!؟ من داغونم اصن بدونِ تو... تو کسی بودی که وقتی تو سیاهی داشتم له می شدم نور رو نشونم دادی... خودت گفتی بیام سمتت خودت بغلم کردی و اشکامو پاک کردی.. حالا می خوای قبولم نکنی؟ می خوای منو از یادم ببری؟ می دونم تو که اهل این حرفا نیستی.. ولی آخ خدا💔 چون نیستی می خوام برم زیرِ زمین... چون مثل من بی معرفت نیستی می خوام آب بشم ... چرا انقد مهربونی و همیشه منتظرمی؟
در آن « شب سياه » كه قلبم، در راه گلويم، ايستاده بود به آن، جلوه ي روشنايي، رسيدم. او در گوش صبح دم، چنين گفت تو هيچ گاه به خودت نمي انديشي. امّا به يك ليوان، بسيار! او در جلوه ي طلوع چنين گفت تو « خويشتن » را گم كرده اي. گم شده ي تو، در « تو »، خلاصه مي شود! او در اوج نيم روز هنگامي كه از من جدا مي شد زمزمه كرد تو خيال مي كني سراب ها تو را سرشار مي كنند؟ ببين، قلب تو در راه گلويت ايستاده بوي مرگ مي دهد!