eitaa logo
نشریه ۶۱
427 دنبال‌کننده
13 عکس
0 ویدیو
14 فایل
نشریه ۶۱ هیئت ثارالله رهروان امام و شهدا زنجان ارتباط با سردبیر نشریه : @alrahiile
مشاهده در ایتا
دانلود
.🪴داستانک؛ دردانه _ بخش دوم _ . .📌 . .ملیکا؛ "مامان جانم خوبم، قربون دلت برم ، که همیشه نگرانمی، حالا که علی رضا هم اومده از همیشه بهترم ، " ملیکا صدای گوشی را روی بلندگو گذاشت ، صدای مادر در اتاق می پیچد ؛ خدا رو شکر خوشحالم که خوبی حالا چرا تنهایی ؟" ملیکا گوشی را روی تخت گذاشت و بلند شد "مامان سمیه برا علیرضا نذر داشت همه با هم رفتند امام زاده ، علیرضا هم رفته چند امانتی از دوستاشو به خانواده هاشون برسونه دیگه تا ظهر میاد " مادر توصیه های مادرانه را کرد و ملیکا در حالی که چشم می گفت وقول می داد مراقب خودش و سلامتی اش باشد ، از پله ها پایین رفت . *** مادر خداحافظی کرد و گوشی را روی میز نهار خوری گذاشت به عکسهای چیده شده روی میز خاطره نگاه می کند ، عکس هشت ماهگی ملیکا با لباس سرخابی که روی شن های ساحل نشسته ، بینی اش را جمع کرده ،میخندد و دو دندان تازه بیرون زده اش دیده می شود ، را نگاه می کند .میگوید ؛ چقدر زود گذشت احمد نه ؟ پدر روی مبل نزدیک میز خاطره نشسته بود و چشم به خطوط کتاب دوخته بود تا اسم خودش را شنید از روی عینک مادر را نگاه کرد و گفت ؛ "بله ؟" مادر گفت ؛ "احمد باورت می شه همین دختر لوس و بابایی تو چند وقت دیگه مادر می شه ؟" احمد به عکس دخترش نگاهی کرد ، لبخندی زد و گفت : "انگار همین دیروز بود. یادته برای این که یه لحظه مرتب بشینه تا این عکسو ازش بندازیم چقدر ادا و اطوار در آورد؟" مادر بلند شد رفت و روی مبل کنار احمد نشست و گفت: "احمد! ملیکا حرف شما رو زمین نمی اندازه بیا راضیش کن بیاد طبقه بالا خواهش می کنم" احمد کتابی که در دست داشت را بست و روی میز گذاشت و گفت : "لیلا خانم چرا نگرانی عزیزم؟ دخترت بزرگ شده! چرا نمیخوای قبول کنی؟ ملیکا داره کاری رو می کنه که بهش اعتقاد داره، عزم و اراده دخترت قابل تحسینه" احمد دست لیلا را می گیرد، لیلا با چشمهای نگران به احمد نگاه می کند و با نگرانی می گوید: "چرا نگران نباشم؟ احمد! دختری که تو عمرش از گل نازک تر نشنیده و هرچی خواسته براش فراهم کردیم حالا داره مادر می شه اونم کجا؟ تو یه خونه با امکانات محدود. " احمد با لحنی مهربانانه تر گفت: نگرانی تو به خاطر مهر مادریته و این خیلی قابل احترامه! اما لیلا جان! اگر خودش راضیه چه جای نگرانی؟ من تو این دو سال ذره ای نا رضایتی تو حرفاش ، تو چهره و در رفتارش ندیدم. اتفاقا بیشتر از قبل ملیکا با نشاط تر و مصمم تر بوده " لیلا نگاهش را از نگاه احمد دزدید و دوباره به سمت میز خاطره و به عکس ملیکا با چادر سفید کنار سفره عقد چشم دوخت و گفت: " احساس می کنم بچه ای که خودم بزرگ کردم رو خوب نشناختم ، اصلا بعد از عقد این دختر کس دیگری شد . کسی که تا قبل از این هر جا میخواست بره می پرسید مامان به نظرت کدومو بپوشم یه شبه عوض شد و شب عقدش اومد کنارم و دستمو بوسید گفت: "مامان من برنامه هایی برای زندگیم دارم ازتون می خوام کمکم کنید" . گفتم: حتما هر چی میخوای بگو مامان برات تهیه می کنم گفت: فقط برام دعا کن می خوام برم سمت همه چیزایی که تا حالا نداشتم. احمد! دلم حُرّی ریخت گفتم: مگه ما چی براش کم گذاشتیم که ملیکا حسرت به دلش مونده؟ گفتم ملیکا چی نداشتی من و بابا که هر کاری از دستمون بر اومده کردیم تا تو در آسایش باشی؟ گفت: دنبال سختی هایی هستم که منو از خودم خالی کنه و به دیگران نزدیک کنه " احمد لبخند به لب دست لیلا را به صورتش نزدیک کرد و بوسید و گفت ؛ "بابت تربیت چنین دختری ازت ممنونم لیلا دخترت داره خودش رو تربیت می کنه برای کارهای بزرگ تر و سخت تر. این آرزوی هر پدر و مادریه که بچش بتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه مگه نه؟" لیلا دستش را میان دستهای احمد جمع کرد و گفت ؛ درسته اما .... احمد بلند شد دست لیلا را هم کشید تا از جا بلند شود و گفت: "دیگه اما نداره بلند شو به ملیکا زنگ بزن بگو عصری آماده باشن میرم دنبالشون حالا که علی رضا هم اومده دعوتشون کن شام» . . . .🆔 @nashr61
.🪴من، زندگی، آزادی ؟؟ . .📌 . .نگاهش را به زمین دوخت و بعد از کمی فکر پرسید: مگر نمی گویی همه ما محدود هستیم، چه کسی می داند رهایی من در چیست و به چه چیزی باید محدود شوم؟ من به چه کسی می توانم اعتماد کنم گفتم تا حالا به چه کسانی اعتماد می کردی؟مگر نه این که تا حالا به سازندگان مد اعتماد داشتی و هر چیزی که انها به بازار عرضه میکردند را می پوشیدی، یا به بلاگرهای اینستاگرام که سبک زندیگ خودشان را ذره ذره در ذهن تو تزریق کرده اند حالا من میپرسم آنها که این گونه برایت محدودیت تعیین کرده اند خودشان چه نفعی از آن میبرند؟پول، ثروت ،شهرت؟ آیا ممکن است به خاطر داشتن همه این ها محدودیت هایی برای تو تعیین کنند که تو را به اسارت در می آورد؟ یا اینکه سلیقه هایی برایت بسازند که خودت در ایجاد آن نقشی نداشتی ولی جیب آنها پر از پول شد و به شهرت و قدرتشان اضافه شد؟ مگر نه اینکه برای پوشاندن این اسارت ها نام آادی را برایش ساختند تا با توهم آن تو را به اسارت در بیاورند؟ فکر میکنی این ها گزینه خوبی برای تعیین محدودیت هاهستند؟کسانی که هم نفع و ضرر شخصی دارند و هم علمشان آن قدر نیست که بدانند آزادی چه کسی محدودیت دیگری است و محدودیت چه کسی دیگران را آزاد میکند؟ گفت:کمی گیج شدم، مگر کسی هم وجود دارد که نفع و زیان شخصی نداشته باشد یا اینکه از اسارت ها و آزادی های همه خبر داشته باشد؟خود شما یا همین آخوندها هم منفعت هایی دارید و علمتان هم آنقدر زیاد نیست. گفتم باریکلا، هیچ کس نیست گفت: پس همه سرکاریم گفتم: نه در میان انسان ها کسی نیست، چون انسان خودش محدود است،و فقط یک نامحدود می تواند محدوده تعیین کند گفت:نامحدود منظورت خداست؟ گفتم:جز خدا نامحدودی می شناسی؟ کمی به فکر فرو رفت، سرش را پایین انداخت، لبش را گزید و با من و من ادامه داد: به نظر حرفت منطقی میاد، ولی هر کس داره خدا رو یک جور تعریف میکنه گفتم:آفرین ولی جرا اول تعریف خدا رو از خودش نمی شنوی، تا حالا شده بشینی پای حرف هاش و از خودش بپرسی که چه تعریفیاز خودش داره؟یا ازش بپرسی آزادی واقعی و محدودیت درست چیه؟تا حالا از خودش پرسیدی چرا اون هایی که بیشتر دوست داره محدود تر کرده ؟ با لبخند شیطنت آمیزی ادامه داد، پس به هیچ کس غیر خدا اعتماد نکنم حتی شما گفتم: من اگر حرف خدا را زدم بهم اعتماد کن مثل حالا که می خواهم حرف خدا را بگویم... بسم الله الرحمن الرحیم . . ادامه دارد... . . . .🆔 @nashr61
.🪴زیریک سقف،خانواده خوب من . .📌 . .وَ مِن آیاتِه اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجا لِتَسکُنوا اِلیها....در ابتدای این آیه،خداوندمتعال،خیلی واضح،ازدواج را یکی از نشانه های خداوند میداند و در آخر آیه هم می فرماید:این نشانه برای اهل تفکراست.درواقع،خداوند حکیم،به این اشاره میکند که باید درمورد ازدواج،خیلی عمیق فکرکنید.چیزهای زیادی در ازدواج و تشکیل خانواده است؛آثار خیلی خوبی دارد که مهترین آن،طبق فرمایش صاحبمان،رسیدن به آرامش است.این موضوع خیلی اهمیت دارد که مهمتریت راههای رسیدن به آرامش را بدانیم.استادپناهیان در یکی از سخنرانیهایشان به این موضوع اشاره میکنند که: " اگر محدودیتهای دنیا را که نمیتوانیم تغییر دهیم،بپذیریم،کلی حالمان خوب میشود.این یک پیشنهاد عقلانی است که امام حسن(ع)یک نمونه ی برجسته را بیان میکنند و می فرمایند:نمیرسید به چیزهایی که دوست دارید مگراینکه صبر کنید درچیزهایی که از آنها بدتان می آید....حالا ممکن است این چیزها،تکلیف باشد،تقدیر باشد یا... .دنیا دارِ محدودیتها و مشکلات است،پذیرش محدودیتهای دنیا، یکی از بهترین راههای رسیدن به حال خوب و آرامش است." اگر قرار باشد ما برخورد مناسبی با این محدودیتها و سختی ها نداشته باشیم اول کسی که آسیب میبیند خودمان هستیم.این موضوع،یک موضوع بسیار کاربردی در زندگی مشترک است.ممکن است در زندگیمان،با خانواده هایی برخورد کرده باشیم که در آن،خانم و آقا دائما سعی براین دارند که عیبها و نقص های طرف مقابل را کشف و هرطور شده آن را اصلاح نمایند و همیشه درحال خودخوری و مقایسه هستند که چرا همسرشان فلان ویژگی منفی یا فلان اخلاق بد را دارد و چون نمیتوانند به هردلیلی،آن را اصلاح و همسرشان راتغییر دهند به فکر جدایی می افتند درحالی که اگر قبل از هرچیزی،به این نتیجه برسیم که به جای تغییر و اصلاح طرف مقابلمان،باید به فکر عیبهای خودمان باشیم و حواسمان به رفتارهای خودمان باشد دراین صورت به چنان آرامشی میرسیم که دیگر،عیبهای همسرمان برایمان اهمیتی نخواهد داشت و با تمام وجود،خودمان را در آغوش گرم خدا حس خواهیم کرد. . . . .🆔 @nashr61
.🪴مصاف عشق و عقل . .📌 . . کعبه قبله‌ی احرار است. کسی که نفس‌اش را قبله‌گاه خود کرده، کِی می‌داند حرمت حرم و حریم حسین(ع) را...؟ بانگ الرّحیل برخاست و حج را رها کرد برای پرهیز از فاجعه! راحلان لبیک گفتند و راهی دیاری شدند که مردمانش دیری‌است صدای گام‌های شبانه علی(ع) را از ذهن بی‌مقدار خود تارانده‌اند... و لمّا أراد الحسین(علیه السلام) التوجه إلى العراق... گاهی باید پشت به قبله کنی و هم پا و هم افق امامت شوی تا یاری‌اش کنی در مصاف با _جُهّال و فُسّاق و قدّاره بندها_ البته اگر نمی‌خواهی از خیل پشیمانان باشی... و چه حقیر است عقل؛ اگر بخواهد با دو دوتا چهارتای دنیایی حکم کند به ماندن! جایی که عشق هست و دست رد می‌زند بر سینه‌ی امان نامه‌ها و امر می‌کند إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ... حجت را تمام کرد..‌. پس ای یاران شتاب کنید؛ بگذارید حج را و بگذرید که زمین نه محل سکون و سکونت که گاهِ گذر است... مردی چون او اگر عزم بر کاری کند دیگر نه نسیم ناخوشایندی که گاه و بی‌گاه رنج‌های علی(ع) از کوفیان را بازگو می‌کند، جلو دارش است؛ نه فرزدق شاعر که در همان منزل اول گفت:«دل‌ها با توست و شمشیرها با بنی امیه...!» کاروان عشق روزهاست راهی شده و اکنون پس از طی بطن نخله، ابطح، وادی عتیق و... به منزل دهم یعنی حاجر رسیده... جایی که آخرین نامه‌ی پسر عمو، مسلم بن عقیل به دست حسین(ع) رسید... نامه‌ای در تضاد با نامه‌های پیشین...! نامه‌ای که مسلم در آن پرده برداشته بود از چهره‌ی به ظاهر مشتاق اهل کوفه و فاش کرده بود لامروتی‌شان را... و حسینی که هنوز نمی‌داند چه کردند کوفه و کوفیان با پسر عمویش... دو منزل بعد وقت آن است که غربال شود قافله‌ی امام... چرا که خبر شهادت مسلم رسیده و بر همه آشکار شد که از کوفه نسیم خون‌آلود مرگ می‌وزد... هنوز راه بازگشت مسدود نیست و این یعنی دومین دو راهی عشق و عقل... برای آنانکه هنوز دل در گرو تعلقات دنیا دارند، این مصافی است بس طاقت فرسا... رفتنی‌ها رفتند و قافله با هست‌ها به سرمنزل عشق نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود؛ اما هنوز گاه آن نرسیده که سِرّ لب‌های تشنه‌شان را فاش کنم... تا پنجشنبه دوم محرم که کاروان به آن زمین بلاخیز می‌رسد... . . . .🆔 @nashr61
.🪴وصال با رئیسی .با شهادت شهید رییسی صورت تازه از جمهوری اسلامی در چله اشک ظهور کرد و افسار کرسی قدرت رام شد و بر کرسی خدمت مبدل شد، مردم با شهادت رییسی با او فراق نکردند بلکه با او وصال کردند. چهل روز از شهادت شهدای خدمت گذشت و ملت امام حسین ایران حماسه بزرگی را در تشییع این شهدا رقم زدند، در هزار روز خدمت جمهور شهید می توان جای خالی خدمت را حس کرد و فردا نوبت حضور تکمیل حماسه جمهوریت است که با انتخاب فرد اصلح مثل رئیسی عزیز را در پای صندوق انتخاب کنیم. در روز اربعین شهادت شهدای اردیبهشت خانم دکتر علم الهدی همسر شهید رییسی بیان کرد: مسئولیت اقامه عدل هم بر عهده شهروندان هست و هم بر عهده مسئولان، فریبکاری هم از جانب مسئولان بد است و هم از جانب مردم کسی که باید اقامه عدل بکند مسئولان هستند و آنها باید اقامه عزل بکنند اینجاست که عارف بزرگ ایران زمین مولوی بر آبادی تاکید می‌کند و می‌گوید نی خواهم که خواهد شه شناس شاه را بشناسد اندر هر لباس، تشخیص ولی و تبعیت از ولی بسیار اهمیت دارد. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در مورد شهید رئیسی بیان کرد:" امروز فقط سرنوشت جمهوری اسلامی مطرح نیست بلکه با تمام صداقت و صراحت می‌گویم سرنوشت تمام ملت ها و مقاومت در منطقه به سرنوشت جمهوری اسلامی ایران بسته شده است." . . . .🆔 @nashr61
.🪴تردید؛ راهزن طریق حق ! . .📌 . .همیشه دعوا بر سر انتخاب است و انتخاب هایی که می تواند مسیر نور یا نار را برایمان رقم بزند، کم کم زمان به وقت انتخاب نزدیک می‌شود عده ای که بسیار قرص و محکم نامزد خود را انتخاب و گاها برایش نیز رای جمع کرده اند و هوادار آن نامزد خویشند و عده ای دیگر فعلا در حال تماشای میدان و هیچ تصمیمی برای انتخاب خود نگرفته اند و گویا تردید دارند که انتخاب کنند یا نه ! شهید سید مرتضی آوینی می فرماید:" خوف فرزند شرک است و شک زاییده شرک. و این سه خوف و شک و شرک راهزنان طریق حقند." طبق آمارهای بیان شده تا کنون حدود ۶ الی ۷ میلیون نفر ایرانی جزو افراد مردد هستند و تصمیم نگرفته اند که به چه کسی رای بدهند، متاسفانه نه کمپین های کاغذی و نه تصویری توانست و نه مناظرات که دل این افراد را قرص کند که وسط بازی نکنند و در سمت انتخاب بایستند. در صحنه دیگری نیز افرادی که خود را مثل رئیسی بیان می کنند بر رای جبهه ای متمرکز شدند تا رای یک فرد اصلح ! و این بر تردیدها افزود. اگر شما خواننده عزیز هم فعلا تصمیمی بر انتخاب از بین افراد حاضر بر کرسی ریاست را ندارید کمی فکر کنیم باهمه دلخوری تان ! کمی فکر کنید با همه ناراحتی تان ! کمی فکر کنید با همان بغضی که در روزهای شهادت حاج قاسم داشتیم! کمی فکر کنید با همان دل نگرانی هایی که در هنگام سقوط بالگرد جمهور شهید داشتیم! کمی فکر کنید با همان باوری که برایت ایجاد شده که رفتن من یک نفر چه فایده ای دارد که به این فرد انقلابی رای بدهم! کمی فکر کنید با همان شنیده هایی که خوانش آن دلم را برای حضور سرد کرده است و مجدد بخوان که آیا خدا حاضر نیست که بتواندمثل حضرت موسی نبی از بحر طویل امتش را عبور دهد؟ آیا خدا نمی تواند مثل حضرت ابراهیم نبی آتش را سرد نماید؟ آیا خدا نمی تواند مثل حضرت یونس نبی در دل نهنگ در آن دریای خوفناک و تاریک دست گیر باشد؟ و هزاران مورد دیگر که خدا نقش خودش را بیان می کند، حالا مجدد بخوان که در دایره امر الهی در کدام نقطه ایستاده ام؟ و نقشم در این مسیر زندگی چیست؟ جا زدن ؟ خالی کردن؟ بی تفاوت بودن ؟ سرد شدن ؟ خسته شدن ؟ به اصلح نرسیدن؟ هرچه شد بادا بر باد ! تصمیم با توست که با حضورمان میدان را شلوغ و پررنگ کنیم تا حماسه دیگری بزنیم و مثل سید محرومان منتخب خدایی داشته باشیم یا مثل آن یکی که همه گره ها را در بیرون از کشور جست و جو می کرد رنگ ریشش را از خارج سفارش می داد ! در وقت لازم اقدام لازم است و اگر گذاشتیم وقت گذشت دیگرحلاج ها بر دار و نیز سر حسین بن علی ها بر سر نی خواهد بود که عاشورا هنوز به شب نرسیده است. . . . .🆔 @nashr61
.🪴مرگ مردم سالاری در فضای فرمایشی . .📌 . .انتخابات مظهر بارز مردم سالاری دینی در مکتب امام روح اله ره است و جمهوریت به عنوان یکی ازمحکمات اندیشه ایشان، ضامن بقاء انقلاب نیز است. جدایی مردم از سیاست به عنوان تزی خطرناک، که در سالهای اخیر در برخی از نقاط کشور شاهد آن بودیم تابعی از این مصلحت سنجی ها و دعوای حزبی و جبهه ای است. چند روز است فضای انتخابات در جبهه غیراصلاح طلب، تمرکز روی انصراف کاندیداها رفته است و دعوای حیدری و نعمتی بین طرفداران ایجاد شده است. برخی هم در میان این گروه میانجیگری می کنند و ابهام نقطه تمایز این گروه سوم از طرفداران است. حقیقت این است مردم تصمیم خود را با توجه به این ملاحظات و مصلحت سنجی ها نمی گیرند بلکه از باب شهادتِ عدول یا یک ارتباط قلبی و فکری با کاندیدای مورد نظر به انتخاب دست می زنند. و اینجاست که بحث جهاد تبیین خیلی ارزش دارد. در نظرسنجی ها مختلف فارغ از صحت و سقمشان نیز رأی کسانی که هنوز تصمیم به انتخاب نگرفته اند از سه نفر شاخص بالاتر است و این یعنی عده ای به دلایل مختلف هنوز در تردید مشارکت هستند. هنوز طیفی وسیعی از جامعه احساس قرابت با سه نفراصلی نمی کنند و این قسمت مرموز داستان انتخابات است. لُبّ مردم سالاری اقتضاء می کند فارغ از فضای حیثیتی ودوقطبی اجازه بدهیم مردم به راهبری امام جامعه که شفاف معیارها را فرمودند به انتخاب اصلح نزد خود اقدام کنند این اقدام با محوریت اصلح بودن نزد رای دهنده قطعا در طولانی مدت به رشد مردم سالاری کمک خواهد کرد. در غیر این صورت در فضای دوقطبی و انصراف یک نفر باعث خروج عده ای و لو کم از دایره انتخابت خواهد شد. و این یعنی مرگ مردم سالاری. جریان ها و طیفهای مختلف که ذیل جمهوری اسلامی رقابت می کنند نیز باید افق طولانی جمهوریت را ببینند نه چهار سال پیش رو را. نسبت بین طرفداران قالیباف و جلیلی عموم و خصوص من وجه است. کنار کشیدن هریک از اینها ممکن است اجماع مرکبی را به نفع پزشکیان ایجاد کند و در دوره اول کار انتخابات به نفع ایشان تمام شود. آنچه از مکتب امام و خلف صالح ایشان اصطیاد می‌شود انتخاب اصلح است و این نیازمند اقناع ذهن و فکر و قلب مردم است نه صرفا نگاه حزبی و هم جبهگی. . . . .🆔 @nashr61
.🪴آزمون سرنوشت ساز . .📌 . .هر چه به لحظات پایانی انتخابات نزدیک میشویم، شور و هیجان با اضطراب و نگرانی همراه می‌شود. درست مثل آزمون کنکور که هم شعف انتخاب آینده را در خود دارد و هم اضطراب نتیجه را، لحظات آخر، لحظات مرور است، باید دوباره برگردیم و درس هایمان را بازخوانی کنیم تا به انتخاب درست برسیم، وقتی پای درس استاد و فرمانده نشستیم گفت این آزمون مهم ماست و باید تلاش کنیم بهترین نتیجه را بگیریم.گفتند:«انتخابات خیلی مهم است،سه روز دیگر ملت ایران در مقابل یک آزمون قرارمی‌گیرند. انتخابات همیشه آزمون است حالا به یک معنا بیشتر از همیشه». آقا فرمودند این آزمون مهم تر از قبلی هاست. و نتیجه این آزمون سرافرازی ملت ایران است ان شا الله اما سرافرازی به چیست؟ «سرافرازی به دو مطلب است، در درجه اول مشارکت حداکثری و در درجه ی بعد انتخاب اصلح هر دوی این ها مهم است» و گفتند مهم ترین اثر مشارکت بالا سرافرازی ایران است چون جمهوری اسلامی دشمن دارد و یکی از چیزهایی که ما را بر دشمنان پیروز میکند انتخابات است. آقا فرمودند: «جمهوری یعنی مردم دیگر، عموم مردم با شیوه ی اسلامی با روش اسلامی وارد میدان بشوند» آقا گفتند تنبلی نکنید بی اعتنایی نکنید و در همه گوشه و کنار شرکت کنید تا زبان دشمنان کوتاه شود. اما چه کسی باید انتخاب شود؟ چقدر کلمه اصلح را شنیده ایم و چند بار از سخنان فرمانده نشانه هایش را استخراج کردیم . درجه اول اصلح بودن، اعتقاد قلبی و واقعی به این انقلاب و نظام است، شاید در روزهای گذشته خیلی ها در زبان حرف از نظام و انقلاب میزنند اما عملکردشان و حرف هایشان بوی بی اعتقادی میدهد، گویا انقلاب را ویترین کارهایشان کرده اند، پس اعتقاد قلبی مهم است وگرنه اعتقاد زبانی را همه دارند، و نمونه این اعتقاد را هم معرفی کردند : «رئیس جمهور فقیدمان شهید خدمت رئیسی عزیز به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت خب من از سابق می‌شناختم ایشان را در این دوره سه ساله ریاست جمهوری اش هم مرتبا با ما دیدار و ملاقات داشت کاملا محسوس بود که با دل و جان با اعتقاد حرکت میکند». درجه دوم این است که رییس جمهور باید شب و روز نشناسد، هم خودش خوب باشد و هم یارانش، گفتند«توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب موجب صلاحیت است وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدم با این خصوصیات می تواند از همه ظرفیت های کشور استفاده کند» و باز هم آقا دولت ریئسی را نمونه ای برای استفاده از ظرفیت ها معرفی کردند. و اما این ظرفیت ها چه هستند؟ جمعیت جوان تحصیل کرده،معادن عظیم کشور،موقعیت جغرافیایی،مرز طولانی آبی با دریاهای آزاد، مواریث فرهنگی و تمدنی کشور، ایمان دینی قریب به کل مردم کشور، و آن کس که بتواند از این ظرفیت ها و فرصت ها استفاده کند اصلح او است» در روزهایی که بعضی نامزدها کشور را پر از آسیب و تهدید معرفی می‌کند فرمانده محکم ایستاده و از ظرفیت ها حرف می زند چون میداند بیان ضعف های ما شادی دشمنان است و آنها را امیدوار میکند و باید خوبی ها و فرصت ها را هم گفت تا بدخواهان خیال بد نکنند. و در آخر هم توصیه پدرانه شان را هم به ما گفتند و هم به نامزد ها «توصیه من به مردم عزیزمان این است که ما گفتیم ایران قوی و سرافراز، این شد شعار. ایران قوی خیلی طرفدار دارد» و‌ گفتند یکی از ابعاد این قوی بودن انتخابات است این هم نشانه قوت است و هر کس علاقمند به ایران قوی است باید در انتخابات شرکت کند. «و اما توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات، من به این حضرات محترم عرض میکنم با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفق شدید و توانستید مسئولیتی به دست بیاورید کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذره ای با انقلاب زاویه دارند» فرمانده گفتند زاویه دارها به درد شما نمیخورند، همان ها که همیشه آویزان قدرت‌ها هستند تا کار پیش برود، همان ها که به راهبرد دین و شریعت بی اعتنا هستند همکار خوبی نخواهند بود. و اگر این عهد را بستید«بدانید که همه کارهایی که برای انتخابات میکنید حسنه خواهد بود اگر چنین نیتی داشته باشید» حالا باید با چشمان باز وارد آزمون شویم.. با پیروی از فرمانده آماده و مصمم بسم‌الله . . . .🆔 @nashr61
.🪴رئیس جمهور اصلح کیست؟ . .📌 . .بحث امروز کشور یک بحث گرایشی و بینشی است، انتخاب بر مبنای گرایش یا بینش، مسئله ی اساسی است که نیازمند تامل و راستی اندیشی بر مبنای چندوجهی نگری حقایق اعتقادی و باوری سطوح مختلف کشور است در گام اول باید روشن شود، هرچقدر گرایش ما ریشه در تعقل، دوراندیشی و پایبندی به اصول دین باشد نگرش، رهنمون ساز چندبعدی نگری ما نسبت به موضوع اول کشور است رئیس جمهور اصلح باید بنا به سخنان رهبری اصلح کسی است که اعتقاد قلبی به مبانی انقلاب داشته باشد و کارآمد باشد، ملاک های انقلاب را بشناسد و در راستای ملاک های انقلاب کار کند.(دیدار مردمی عید غدیر(۱۴۰۳/۰۴/۰۵) مهم تر از کار اجرایی داشتن منظومه ی فکری،شناخت ملاک های انقلاب، شناخت مناسبات فرهنگی اجتماعی است در این راستا امام صادق علیه السلام می فرمایند:《کسی که بدون بصیرت عمل می کند، همچون دونده ای است که در بیراهه می رود؛ پس هرچه سریع تر رود، از مقصد دورتر می شود.》(تحف العقول، ص ۳۶۲) بنابراین بصیرت است که باعث می شود فرد اصلح برنامه ی واقعی داشته باشد و مسائل عمیق کشور را خوب فهمیده باشد، چرا که صاحب اندیشه و به واسطه ذهن منسجم، عاقلانه و براساس منافع ملی تصمیم می گیرد، همچنین، در عرصه سیاست واقعیت ها را می بیند و دوراندیش است، فرد اصلح فراجناحی است و میتواند تعاملات گسترده داشته باشد در این تعاملات راهبردی عمل کرده، نقطه زن و مصمم و قدرت راهگشایی دارد حضرت علی علی السلام در نامه خود به مالک اشتر چنین توصیه می کند 《بر سر هر یك از كارهایت رئیس و كاردانی را بگذار كه بزرگی كار او را خسته نكند و زیادی كار او را پریشان سازد》 باید توجه داشت كه عدم رعایت این ملاك، موجب هدر رفتن نیروها و ضایع شدن امكانات و یاس و نا امیدی متخصصان و دهها آفت و آسیب اجتماعی و روحی دیگر می شود. فرد اصلح باید با عقل و قلبش ولایتمدار باشد تا بتواند در مسائل خرد و کلان راسخ و با اقتدار عمل کند، چنین شخصیتی است که می تواند در میدان جهاد، در عرصه های مختلف، فساد ستیز باشد و صریح و صادق برخورد نماید. در یک کلام امروز کشور ما نیازمند فردی است که ارکان و سطوح مختلف کشور را در ریل عملگرایی به دور از معطلی سیاست زدگی های غرب به حرکت و پویایی درآورد. . . . .🆔 @nashr61
.🪴مردی از مردم برای مردم . .📌 . .انتخابات، عرصه‌ای برای حضور و ظهور قدرت مردم شریف و نجیب ایران زمین است‌. تا به دست خود سرنوشت چهار ساله خود را رقم زنند. و نگذارند، کسان دیگر که آرمان‌های انقلاب را زیر پا نهاده‌اند، برای آنان انتخاب کنند، و کشور را درباره به ورطه، نابودی ببرند‌. این ملت انقلابی و بصیر همیشه قهرمان ایران است، که همیشه ثابت کرده‌اند، در لحظات حساس تاریخی، این نظام مقدس پا پس نکشیده‌اند. و همیشه جانانه پشت سر رهبر حکیم انقلاب بوده‌‌اند. و ندای او را، لبیک گفته‌اند. که نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران، همین مردم سالاری بی نظیر دینی است. چراکه حضور پرشور ملت ایران در پای صندوق‌های رأی باعث تحکیم پایه‌های مردم سالاری دینی می‌شود‌، و به عکس، کم بودن مشارکت باعث، شادی دشمنان این مرز و بوم است. این انتخابات یک پدیده پر دستاورد است. و این دستاورد را از خون آورد شهدای عزیزمان داریم. و هر ایرانی به نیابت از شهیدی پای صندوق‌های رأی می‌آید. اما آنهایی که نمی‌خواهند ببینند سربلندی حرم مقدس جمهوری اسلامی ایران را، بدانند، جمعه ۸ تیر ماه، بار دیگر حماسه‌ای بی‌نظیر از ملت امام حسین، در پیش چشمان دشمنان کوردل این حرم مقدس، به نمایش گذاشته می‌شود. تا بدانند این ملت، هوشیارانه و با بصیرت، آماده به فرمان ولایت پای صندوق‌های رأی می‌آیند، تا به قوت جمهوری اسلامی ایران بیفزایند. و دشمنان کوردلمان، بدانند که مردم ایران قوی، پای کار انقلاب و نظام مقدس خود ایستاده‌اند. تا با امتداد خط عزیز جمهور شهید خود، شهید رئیسی عزیز راه پیشرفت کشور را هموار سازند، و به قوت ایران قوی، بیفزایند. . . . .🆔 @nashr61
.🪴بخاطر جمهوریت... . .📌 . .چنانچه قابل پیش بینی بود تعیّن بخشی به "رأی مرددین" در روز آخر مشکل ساز می شود! بالای ۲۰٪ مردد بطور طبیعی در طول ایام تبلیغات، "حالت انتظاری" دارند؛ "تحرک تبلیغی" مناسبی ندارند؛ پس برای هیچیک از دو نامزد مورد تردید "جهش رأی" ساخته نمی شود! طبق "رویه غیر مردمسالار" گذشته منتظر می مانند تا کدامیک کنار می کشند و اجماع به کجا می کشد؟! دعوای نظر سنجی ها و "مداخله بزرگترها" و... -که بعضاً هم اثر نمی کند- چاره [البته غیر مردم سالار] تلقی می شد! حالا روز آخر جذب درصدی رأی مردد و تعیین کننده، تخریب و تبلیغات کاذب را مشروع می کند؛ فشار روحی-روانی ای را هم بر ستادها و رأی دهندگان وارد می کند! بنده در کمپین های حمایتی نامزدها همراهی نکردم و بین ۴ کارویژه (معرفی اصلح، نظر کارشناسی درباره حرف و برنامه، کمپین هواداری و قیّم شدن) تفصیل قائل شدم. نوشتم "کمپین تبلیغاتی شدن" غیر از "معرفی اصلح" است، گاهی خروج از مبنای مردم سالاری دینی است و اثرش جنگ گلادیاتورها و به رخ هم کشیدن هاست که بعضاً به قیّم مآبی می کشد!۱ امروز قابل پیش بینی بود که دست آخر کمپین سازی از علماء و اساتید برای اثر گذاری در اجماع درون جبهه ای مصرف می شود! و قابل پیش بینی بود با "تکافؤ لیست ها" و امضاء ها، همان اثر را هم نمی کند و مشکلی از مرددین هم حل نمی کند! همانجا نوشتم از مردم سالاری دینی می گوییم اما در امتداد و لوازمش به روش های دیگر روی می آوریم و حتی گاهی به ضدش تبدیل می کنیم! ضد مردم سالاری دینی، "قیّم مآبی" است که حالا بهتر قابل معنا شدن است؛ با توجه به لیست حامیان یا نظر بزرگترها یا... یکی از نامزدها وادار به کنار کشیدن بشود! ❓ راه مردم سالار و دینی اش چه بود؟! راهش -چنانچه اشاره شده بود- مواجهه "اخلاقی" و "مستقیم" دادن نامزدهای مورد تردید در طول ایام تبلیغات، برای رسیدن به "تشخیص فردی" در رأی دهندگان بود. هم قالیباف و هم جلیلی هرکدام برای جمع رأی دهنده مردد، یک "حاشیه ابهامی" داشتند و دارند. پاسخ های ستادی و تبلیغاتی را شنیدند اما در جمع بندی نهایی هنوز تردید برایشان باقی است. میزگردها و بخصوص مناظرات، فرصتی بود که دقیقا نقاط مورد تردید درباره هر نامزد (که الان جای طرحش نیست) روشن شود؛ لکن یکباره عنوانی بنام "جبهه انقلاب" بر ۴کاندید اصولگرا نشست و بازی از اول ۴به۲ شروع شد! این، مناظرات را -بعنوان عمده ترین برنامه تخاطب با رأی دهندگان- دچار دو تنزل کرد: ۱. یکی از طرف شورای نظارت بر تبلیغات و صداوسیما که در یادداشت "تنزل از سیاست ورزی به کارشناسی"۲ بدان پرداختم! ۲. یکی هم از طرف نامزدهای به اصطلاح جبهه انقلاب که نه در برنامه و نه کارنامه و نه...، "ناظر" و "ناقد" هم نشدند؛ بلکه جبهه شدند و همه فقط مقابل رقیب ایستادند! برآیند این روش این می شود: • اولاً رأی به "اصلح" جای خود را به رأی به "جبهه" می دهد! حالا چقدر این روش -با تمایزات جدی نامزدهای جبهه- مطابق با استانداردهای مردمسالاری دینی است بماند برای بعد! • دوماً رأی به جبهه هم معمولا تا وقتی است که نظر نهایی جبهه، نامزد مورد نظر ما باشد! طبعاً شب آخر سر تعیین نامزد نهایی جبهه دعوا می شود که الان شاهدش هستیم! ▫️ مردمسالاری دینی از مسیر دیگری می گذارد: - بر "انتخاب آگاهانه و مسئولانه آحاد" متکی است. - معرفی اصلح در حد "شهادت بیّنه" است نه بیشتر. - جهات ابهام در نامزد باید روشن شود؛ پاسخ ستادی یا "لاپوشانی" یا "تأویل به جبهه بردن" ، "حباب ابهام" را به آخر فرآیند منتقل می کند! - "مردمسالاریِ متعهد"ی است لذا از نامزدها عهد می گیرد که "زاویه دار با انقلاب" به کار نگیرند و از آن پس همه نامزدها جبهه انقلاب اند با مراتب شدت و ضعف. - از هرگونه "قیّم مآبی" حذر می کند؛ نه پدرخواندگی نه فرزند خواندگی و نه "هژمونی های جبهه ای" و... - و... از اول راه خودمان را برویم بهتر به نتیجه می رسیم! حالا در نیمه راه دیگری نظر کارگشایی ندارم! . . . .🆔 @nashr61
صورت تازه از جمهوری اسلامی در چله اشک ظهور کرد با شهادت شهید رییسی صورت تازه از جمهوری اسلامی در چله اشک ظهور کرد و افسار کرسی قدرت رام شد و بر کرسی خدمت مبدل شد، چهل روز از شهادت شهدای خدمت گذشت و ملت امام حسین ایران حماسه بزرگی را در تشییع این شهدا رقم زدند، در هزار روز خدمت جمهور شهید می توان جای خالی خدمت را حس کرد و فردا نوبت حضور تکمیل حماسه جمهوریت است که با انتخاب فرد اصلح مثل رئیسی عزیز را در پای صندوق انتخاب کنیم. در روز اربعین شهادت شهدای اردیبهشت خانم دکتر علم الهدی همسر شهید رییسی بیان کرد: مسئولیت اقامه عدل هم بر عهده شهروندان هست و هم بر عهده مسئولان، فریبکاری هم از جانب مسئولان بد است و هم از جانب مردم کسی که باید اقامه عدل بکند مسئولان هستند و آنها باید اقامه عزل بکنند اینجاست که عارف بزرگ ایران زمین مولوی بر آبادی تاکید می‌کند و می‌گوید نی خواهم که خواهد شه شناس شاه را بشناسد اندر هر لباس، تشخیص ولی و تبعیت از ولی بسیار اهمیت دارد. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در مورد شهید رئیسی بیان کرد:" امروز فقط سرنوشت جمهوری اسلامی مطرح نیست بلکه با تمام صداقت و صراحت می‌گویم سرنوشت تمام ملت ها و مقاومت در منطقه به سرنوشت جمهوری اسلامی ایران بسته شده است." . . . .🆔 @nashr61
.🪴مع امام منصور . .📌 . .📝 مع امام منصور امام در قلب ما از آفتاب نیم روز روشن‌تر است، آن قدر روشن که با آمدن ماه عزا میل انسان به سوی حب امام بیشتر می‌شود تا جایی که با تامل در سرنوشت مردم کوفه و کربلا نقش خودش را بازیایی می نماید و خودش را در انقلاب اسلامی، انقلابی که ادامه فتح خون های سال ۶۱ هجری قمری است، پیدا می کند. هنوز قلب عاشورا در تپش است تا به مع امام منصور برسد. در زیارت عاشورا می خوانیم : "فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ وَ اَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ " این مقام منصور که زیارت عاشورا نیز از آن سخن می گوید بیان کننده یک حقیقت واحدی است که «منصور» را چنین تعریف می کند؛ یعنی یاری شده از سوی خدا و معنی دیگر آن کنایه از حضرت امام عصر (عج)، که نوک پیکان این معنی به این است که عزاداری ها از «محبتی بودن» باید به «مودتی» بودن برسد، یعنی علاوه بر حب اهل بیت و دوست داشتن آنها، اطاعت و پیروی نیز می طلبد. عاشورا هنوز به شب نرسیده است یعنی برای "ای کاش ها" و برای " اگرها" جایی نمی گذارد که به همراه امام، به خون خواهی امام خواهیم رفت طوری که اهل بیت شیعیان را بین یک «حسرت» و یک «آرزو» قرار داده اند، حسرت نبودن با امام حسین در کربلا با «یا لَیتَنی کنتُ مَعَکم» و آرزوی رکاب امام عصر با « أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ». اینجاست که بن بست برای شیعه معنی ندارد یا زنده می ماند و در رکاب حضرت حجت شمشیر می زند و یا مرگ زود هنگام می رسد و با بازگشت در دوره رجعت مجدد در رکاب امام حاضر می شود. همین شهید حججی عزیز با زیرکی تمام دو شهادت از خدا خواست یکی قبل از ظهور و زمینه ساز ظهور شدن و دیگری پس از ظهور با رجعت که این تیپ را می گویند :" نسل مستشهدین". یعنی مع امام منصور همان مستشهدین هستند که آنها طالب جنگ و نیز اهل سازش نیستند، اهل مقاومت و دفاع از مظلوم اند. روزی که روی دیوار حرم حضرت زینب نوشتند:" تو هم با اسد سقوط خواهی کرد" مقاومت شهدای مدافعان حرم نشان داد که امروز سقوط برای چه کسانی است. یا برخی به مدافعان حرم کنایه زدند که : "مدافعان اسد" و تصویر زیبای عصر عاشورای محسن حججی دفاع از حرم را بی نیاز از استدلال کرد و با آن لب های ترکیده و خشک شده تشنه بر امام خویش اقتدا کرد تا جزو مع امام منصور باشد. روایت بیان می کند مستشهدین همان :" بهم یدفع الضیم" اند یعنی با این ها خفت و حقارت از امت دور می شود و حالا محرم امسال را از نو شروع کنیم و از خدا بخواهیم که مع امام منصور و جزو مستشهدین او باشیم و الا باید حسرت زده از این دنیا رجعت کنیم پس تا وقت باقی است فرصت جبران با امام شدن نیز هست. فتامل. . . . .🆔 @nashr61
.🪴مردم منتظر امام ! . . . .📝 کسانی که از سالها پیش در غدیر خم، من کنت مولا فهذا علی مولا را شنیده و با رسول خدا عهد بسته بودند، ناگهان پس از مرگ معاویه، در شهر کوفه و در بیت سلیمان صرد خزایی گرد هم آمدند. سلیمان بن صرد خزایی، در جنگ صفین جانباز شد و فرماندهان بزرگ معاویه را به درک واصل نمود، او در این برهه از زمان عنوان شیخ اعظم کوفه را داشت یعنی حرفش بر کرسی می نشست و نقش پررنگی در حرکت عمومی اجتماع کوفه ایفاد می کرد. وقتی این خبر به اهل کوفه رسید که حسین بن علی با یزید بيعت نکرد و از مدينه به مکه رفته ودر آن شهر اقامت کرده است، سلیمان در منزلش قیام کرد و خطاب به بزرگان اهل کوفه گفت:«می دانید معاویه مرد و به زودی به جزای عملش خواهد رسید.اینک پسـرش يزيـد بـه جای او نشستــه اســــت. حسین بن علی با او مخالفت نموده و از بیم طاغوت خاندان بنی امیه به مکه هجرت کرده است. هم اکنون اگر شما پیرو او و پدرش هستید و می خواهید با دشمن او بجنگید با وی مکاتبه کنید، و چنانچه آمادگی نبرد ندارید، اعلام کنید». حضار گفتند:«ما او را یاری می کنیم و با دشمنانش پیکار خواهیم کرد و در راهش چنان جان فشانی می کنیم که بتواند حکومت را قبضه کند». آنجا قصد بر اقامه حق نمودند و پیروی از امام را بر خودشان مشق کردند و عهد کردند که ناصر امام شوند و اولین نامه را مهر و موم کردند و در مکه بر محضر امام فرستادند . امام در اینجا سکوت نمود تا اینکه حدود صد و پنجاه نفر دیگر از بزرگان در مکه بر امام وارد شدند و ایشان را بر کوفه دعوت کردند، سپس تاریخ لب به سخن می نماید و با لکنت زبان و دل غــم بـار عیــان می کند که هـــانی بـن هـانـی و سعید بن عبدالله حنفی آمدند و نامه ای به این مضمون بر امام آوردند: «بسم الله الرحمن الرحیم به حسین بن علی امیرالمومنین از پیروان مومن و مسلمان او از اهل کوفه . اما بعد، مردم منتظر تو هستند و غیر از تو کسی را بر پیشوایی خود قبول ندارند. پس ای پسر دختر پیغمبر، بشتاب،بشتاب. بشتاب که باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده و زمین پر از علف شده و درختان برگ آورده است. اگر می خواهی، به سوی ما بشتاب که لشکری مجهز، آماده پذیرش قدمت هستند. تاریخ نویسان معتقدند امضا کنندگان این نامه ها شیعه نبودند و بلکه از جریان عثمانی مسلکان کوفه (مخالفان اهل بیت) بودند وقتی موج گسترده دعوت از امام را دیدند یقین کردند و خود را در قیام امام تعریف کردند. نشانه دیگر آن وقتی عبیدالله بن زیــاد زودتر از امــام حسیـــن کوفــه اســـت و در اجــــابـــت پــیــام امــتـش به کوفه رسید نخستین کسانی به کوفه رسید، نخستین کسانی شدند که بيعت را شکسته و با او بيعت کردند، دلیل دیگر عدم تشییع اینان، بکار بردن لقب "امیرالمومنین" برای امام در نامه است، زیرا شیعه از دیرباز ابن لقب خاص را مولای متقیان می دانست و هیچ از امامان را با این لقب یاد نمی کرده است. امام در نزد بیت الله طواف را رها و به سمت کوفه می آید، آفتاب، محجوب ابرهای سیاه است و آن فاصله عظیمی که بین آفتاب و زمین را پوشانده، غبار بزرگی است که دیده ها را تاریک می کند، باطن قلب دین یعنی امام را رها کرده و بر دور صنم بزرگی طواف می کنند آنها نمی دانند که گاهی باید پشت به قبله و رو به امام بود و قبله را در باطن آن یعنی امام جست و اگر امت قبلگاه خود را با امام تنظیم نکنندحسین بن علی ها در تکرار حادثه ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و حالا امام در طریق کوفه است و در اجابت پیام امتش. . . . .🆔 @nashr61
.🪴نهایت عشق . .📌 . .📝 حول، یک ضرورت همیشگی برای جامعه است که در مقابل محافظه کاری قرار دارد. تحول خواهی الزامات و باید های خاص خود را دارد و برای یک جامعه انقلابی ضروریست که در مواقع نیاز ،برای تغییر ساختار های داخلی هم مدیرانی تحول خواه داشته باشد هم مردمی تحول خواه. هر انسانی ذاتا دوست داردوقتی چیزی را بدست می آورد حفظ کند و کمتر پیش می آید از چیزی که دارد انفاق کند،اما خداوند در قرآن همواره انسان را به سمت انفاق از آنچه که دارد تشویق میکند. گرچه انسان گرایش به حفظ وضع موجود دارد اما خداوند حیات بشری انسان را به گونه ای طراحی کرده که همیشه انسان نیازمند تغییر است. چندسال پیش مقام معظم رهبری در سخنرانی فرمودند: محافظه کاری قتلگاه انقلاب است و جامعه رو به سمت تحول خواهی تشویق کردند. این دو مفهوم بیان شده رویکردی عملی در جامعه دارد و اهمیت این دو به این منظور است که هیچ وقت جامعه ای به جایی نمی‌رسد که نیازی به تحول نداشته باشد و راه تحولات در طول تاریخ متفاوت است اما هیچگاه توقف و پایان ندارد. تحول خواه کسی است که در پی رفع مشکلات است چه بعد زندگی فردی خود و چه در سطح زندگی اجتماعی،البته زندگی هیچ وقت بدون مشکل نیست اما سطح مشکلات در مواقع مختلف متفاوت است ،گاهی ابتدایی و گاهی هم در سطح بالاتری قرار دارد و تحول خواه کسی است که در پی رفع مشکلات ابتدایی است،برای رسیدن به وضع مطلوب. بهتر است برای کامل کردن این بحث به این نکته هم توجه کنیم که در قرآن هم بیشترین موضوعی که بیان شده به عنوان دلیل رفتار کافران در مقابل پیامبران محافظه کاری است، چراکه خیلی از مردم به این دلیل که پدران آنها طبق آیینی دیگر بودند حاضر به پذیرش تغییر و تحول نبودند و محافظه کاری در مقابل انبیا الهی از برجسته ترین مطالب بیان شده در قرآن است. ادامه دارد... . . . .🆔 @nashr61
.📌 . .📝گامت را بلندتر کن! اصلا دوان دوان بیا! اهل و عیالت را هم بیاور. شیرخوار هم اگر داری بیاور! چیزی دیگر نمانده تا حسین‌بن‌علی به نینوا برسد. خودت را زودتر از امام خویش به آنجا برسان. تا سه ساله‌اش لشکرکشی یارانِ سلمانیِ ایرانی پدرش را ببیند، و لبخند به لبانش بنشیند. و قلب کوچکش آرام گیرد، که پدرش تنها و بی‌یار و یاور نیست. تا زینب، صف عباس‌های خود را از دور ببیند، و لبخندی از سر رضایت بزند، و برای تو و اهل و عیالت دعا کند. که بمانید برای حسینش. که تو خود خوب میدانی، دعای زینب در حقمان مستجاب است. حسینیان پایتان را محکم به زمین بکوبید، تا صدای هلهله‌ یزیدیان به گوش اهل بیت رسول خدا نرسد. تا قلب ربابش آرام گیرد. و آسوده خاطر، برای شیرخوارش لالایی بخواند، و او را بخواباند. حال امام، به سرمنزل خود رسیده است. کاروانیان، کاروان کرب‌و‌بلایند که یکی، یکی قدم‌های مبارک‌شان را بر زمین گرم نینوا میگذارند. و خاک کربلا مشتاقانه بوسه از قدم‌های فرزندان علـی مـی چینـد اهل بیت حسین‌بن‌علی پشت سر امام خویش، خیمه زده‌اند. علمدار قافله، جلوتر از همه خیمه میزند، تا نگهبان خیام مولای خود باشد. تا دل دختران فاطمه در آرامش باشد‌. پسر حیدر، حیدرانه به دور خیمه‌ها قدم میزند، تا نگاه حرامی از آنان به دور باشد. حال بهشتیان به سرمنزل خود رسیده‌اند. سرمنزلی که مقصد همه‌ی آزادگان جهان خواهد شد. خیمه‌ای، که هزار و چهارصد سال، پس از برپایی آن آزادگان عالم به دور آن جمع می‌شوند. و از فتح خون آنان به فتح الفتوح نهایی میرسند. یاران او در سال ۶۱ هجری آمدند تا با حضور خود، ظهور مردانگی را در دنیای نامردی روزگارشان مهر زنند، مهری از جنس خون خود، در پای عهد با محبوب خویش. گوارای وجودتان باد، آغوش گرم حسین! و چه مبارک عهدی‌ست برای مجنون، فدایی لیلا شدن. . . . .🆔 @nashr61
.🪴کربلا اشک می دهد . .📌 . .📝همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می‌ریزد، عشق حضور دارد، اشک بر امام حسین علیه السلام، مرثیه گوی کرب و بلا، صلابت سخن ما رایت الا جمیلا حضرت زینب سلام الله علیها و فضیلت بخش حب حسین است، اشک بر حسین بوی تربت می دهد شفا بخش دلهای مرده و متزلزل کننده ی پایه های ظلم و خوف دشمن است. اشکِ بر حسین، زنده کننده عزت و آزادگی و جوش و خروش حریت و بندگی است توامان، حماسه آفرین وحدت مسلمانان است. امام حسین علیه السلام می فرمایند: اَنَا قَتیلُ العَبَرَه لا یَذکُرُنی مومِنُ اِلّا اِستَعبَرَ؛ _من کشته اشکم؛ هر مومنی مرا یاد کند، اشکش روان شود_. آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله علیه مقید بودند دستمال سیاهی را مخصوص گریه بر اهل بیت علیهم السلام در روضه ها با خود حمل و اشک خود را با آن پاک کنند و همیشه می فرمودند: من این دستمال را برای قبرم می خواهم و وصیت کرده ام که دستمال را در قبر من جای دهند تا امانی باشد برای قبر و قیامت. اگرچه در نگاه سطحی و در تلقی اغلب مردم گریه امری منفی به نظر می رسد و به خودی خود هیچ وجه مثبتی ندارد و لبخند را مرهم قلب و آرامش دل نیز می دانند اما پس چرا گریه بر اهل بیت علیهم السلام این چنین کرامت و ارزش دارد و به قلب آرامش و خضوع می بخشد، گویی سبک بال و طهارت نفس یافته ایم به راستی در میان مسلمانان اشک جایگاه ویژه ای دارد و گریه کن اهل بیت علیهم السلام دارای ارزش و کرامت است، گریستن بر اهل بیت بر انسان جهت می دهد، اما هنوز علت و مقام آن ناشناخته می باشد. گریه دارای صورت ظاهری و معانی باطنی بسیاری است که خداوند آن را با گریه بر سیدالشهدا معنای خاصی بخشیده است. حالا شاید این سوال پیش آید، آیا اشک خود نیز مقصد رسیدن به قرب الهی است یا وسیله ای‌ برای قرب است؟ عده ای بر این باورند که اشک نیز وسیله است. در مکتب ماکیاول و امثال او که می گویند هدف، وسیله را مباح می کند؛هدفت خوب باشد وسیله هرچه میخواهد باشد، بعضی هم گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. در وهله ی اول اشک برای اهل بیت و قرب یافتن آن، نیازمند معرفت و تکیه بر اندیشه ی درست مکتب حسینی است. بدین واسطه اولین گام از منطق اشک این است که از هر وسیله ای برای گریستن و گریاندن استفاده نکنیم چرا که هدف و وسیله اگر در رکاب کور کورانه و تندروی ها قرار بگیرد غیر قابل تشخیص و گم می گردد. . . . .🆔 @nashr61
.🪴انتخابات مانع دیکتاتوری! . .📌 . .📝 سنت الهی در عالم، "مشیت الهی با همت مردم" است: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنان خود را تغییر دهند.(۱۱/رعد) اما صناعت تغلیب و نشستن یکی (یا یک محفل) جای همه، حالت ثانویه ای برای جامعه می سازد که تغییر، از تغییر سلطان و آن یک نفر می گذرد: الإمامُ عليٌّ عليه السلام: إذا تَغَيَّرَ السُّلطانُ تَغَيَّرَ الزمانُ: هر گاه سلطان تغيير كند، زمانه نيز ديگرگون شود. (نامه۳۱ نهج البلاغه) وقتی چهره های معترض و مخالف و حتی تحریمی های پس از ۸۸ می آیند و در دعوت به رای می کنند، رای مردم را موثر می دانند و تغییر را ممکن؛ یعنی اراده سلطانی در کار نیست؛ اراده مردم است بعلاوه تقدیر الهی. این دقیقا بنیادی ترین مبنای الهیاتیِ است؛ و رساترین اعتراف عملی به بودنش در ایران. همان است که رهبر انقلاب در سخنرانی مهم ۲ دی۱۴۰۲ درون نظام اسلامی ایران تبیین کرد که: « آن چیزی که جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور می گیرد، انتخابات است.» و رقابتی بودن و مشارکتی بودن و... را برای آن انتخابات شرط کردند. یکبار دیگر جمهوری اسلامی و رهبرش هم بُرد؛ مخصوصا که مشارکت را هم ۱۰درصدی ترمیم کرد. . . . .🆔 @nashr61
.🪴ناآرام مباش . . . .📝 حضرت علی(ع) در نامه‌ای خطاب به معاویه (الغارات، ج‏۱، ص۱۱۵) ریشۀ مظلومیت خودشان و سابقۀ تاریخی این ریشه را بیان می‌کنند. در این نامه امیرالمؤمنین علی(ع) تصریح می‌کنند که آن چیزی که موجب ظلم معاویه به ایشان شده، حسادت است. در این نامه می‌بینیم که حسادت، مسئله‌ای در طول تاریخ و عامل مظلومیت حضرت(ع) بوده است. هر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شود، به همان نسبت مورد حسادت واقع خواهد شد. دوستان امیرالمؤمنین(ع) باید این موضوع را بدانند که به آنها حسادت خواهد شد و بستگی به این دارد که چقدر قلب شما به حضرت نزدیک شده باشد. ما باید آماده باشیم که اگر روزی امام زمان(عج) یکی از ما را انتخاب کرد و او را بر دیگران برتری داد، او را بپذیریم. متأسفانه ما بچه‌هایمان را با اصول عقاید آشنا می‌کنیم ولی آنها را با مبنای مخالفین این عقاید بر حق آشنا نمی‌کنیم. عدم پذیرش این عقاید، بر اساس دلایل عقلانی نیست. بلکه مسئلۀ روحی است. مسئلۀ فکری و عقلی نیست که شما استدلال بیاوری. این روح ما است که عقل و فکر ما را هدایت می‌کند. قرآن ریشه مخالفت با حق را کاملاً روحی دانسته و می‌فرماید « فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا»(سوره بقره، آیه ۱۰). یکی از عواملی که پدیده‌ای مثل حسادت در مسائل اجتماعی و سیاسی را به وجود می‌آورد، حسادت نخبگان و خواص است. به عنوان مثال یکی از کسانی که نسبت به جایگاه پیامبر حسادت ورزید، ابوسفیان بود. ابوسفیان فردی بود که شأن و منزلت اجتماعی بالایی در بین قریش داشت و از تجار و افراد تأثیرگذار قریش بود ولی با پیامبری رسول خدا(ص) این جایگاه کم رنگ شد و ابوسفیان مقابل پیامبر اکرم(ص) ایستاد. رسول خدا(ص) به ایشان فرمودند مگر تو قبول نداری که من پیغمبر هستم؟ گفت چرا قبول دارم. رسول خدا(ص) فرمودند پس چرا با من می‌جنگی؟ گفت تو از جایگاه من در میان قریش خبر داری و دیگر با وجود پیامبری تو، شرفی برای من باقی نمانده است(أنساب الأشراف، بلاذری، ج۵، ص ۱۶). این یک مثال از خواص و نخبگانی است که از روی حسد مقابل رسول خدا ایستادند. حسادتی که در زمان پیامبر نسبت به رسول خدا(ص) وجود داشت، آشکار بود و گاهی هم صادقانه بیان می‌شد. دشمنان پیامبر(ص)، اکثراً افرادی بودند که از قبل جایگاهشان محکم و قوی بود و با پیامبری حضرت محمد(ص) دچار حسادت شدند. اما حسادتی که در زمان امیرالمؤمنین(ع) اتفاق افتاد خیلی پیچیده‌تر بود. چون حضرت علی(ع) با افرادی روبرو بودند که به واسطۀ اسلام، عزّت و جایگاهی پیدا کرده بودند، بنابراین حسادت و ظلمشان خیلی بیشتر و پیچیده‌تر از حسادت مشرکین قریش نسبت به پیامبر(ص) بود. سعد بن ابی وقاص اولین کسی بود که در راه اسلام تیر انداخت(الجعفريات (الأشعثيات)، ص: ۲۴۰)، ولی به خاطر حسادت، حاضر نشد بعد از خلیفۀ دوم در شورایی که تشکیل شد به حضرت علی(ع) رأی دهد با اینکه می دانست حق با علی(ع) است. در زمان حکومت حضرت علی (ع) نیز حاضر نشد با ایشان بیعت کند. او شخصیتی داشت که اگرچه در موقعیت های مختلف در ظاهر از حضرت علی (ع) دفاع می کرد، امام نسبت به حضرت حسادت داشت. حسادت سعد نسبت به حضرت علی(ع) طوری بود که باعث شک و تردید او شده بود. حسادت، شک و تردید می آورد به طوری که فرد بین حق و باطل قرار می‌گیرد و مسیر وسط و اعتدال را در پیش می‌گیرد. این روحیه خواصی است که حسادت دارند. حسادت این کار را با آدم می‌کند. بعد یک قیافۀ حق به جانب هم می‌گیرند که «من هنوز حق را تشخیص نداده‌ام و باید بررسی کرد». معمولاً حسودها وسط را می‌گیرند و قیافۀ حق به جانب و متعادلی به خودشان می‌گیرند؛ نه حق، نه باطل. یک قیافۀ اعتدالی به خودشان می‌گیرند، مخصوصاً اگر جبهۀ حق دچار مشکلاتی شده باشد؛ اینها دیگر نان‌شان توی روغن است. این‌ها از وسط راه می‌روند و بین حق و باطل قرار می‌گیرند. اینها روحیۀ خواصی است که تأثیر اجتماعی-سیاسی دارند ولی آغشته به حسادت هستند. حسادت یکی از رذیله‌های پایه، برای گناه سیاسی- اجتماعی است. . . . .🆔 @nashr61
.🪴پرچمدار کوچک من . .📌فاطمه_تیموری . .📝 برخی از والدین تصور میکنند که کودکان نمیتوانند مسائل دینی و اعتقادی را درک کنند؛لذا برای آشنایی آنها با این مفاهیم هم تلاشی نمیکنند و اینگونه در نظر دارند که زمان توجه به مسائل دینی،همان سن تکلیف است.درحالیکه کودکان از نخستین ماههای تولد از محیط اطرافشان تاثیر میپذیرند و فراگیری دارند.این یعنی فرآیند تربیت از همان کودکی آغاز میشود و تعیین کننده سرنوشت انشان است.امام خامنه ای می فرمایند:"باور کنیم که کودکان ما بسیاری از مسائل معنوی را درک میکنند،آموزش آنان در این سنین با روشهای مناسب،نه تنها مقدور،بلکه واجب و اساسی است".محرم و صفر یکی از بزرگترین و بهترین فرصتهای تربیتی کودکان و نوجوانان است که اگر والدین آن را دریابند تاثیرش را میتوانند در فاصله زمانی کوتاهی ببینند.یکی از بهترین راهها برای والدین بخصوص مادرها برای کمک از این ماه عزیز در تربیت فرزندان این است که خودمان درسهای عاشورا را بفهمیم و درحدتوانمان به کار ببریم تا این مفاهیم به فرزندانمان هم منتقل شود. برای خودمان یک لیستی تهیه کنیم؛از اینکه من از عاشورا چه درسهایی میگیرم؛اگر مینویسم صبر،یک صبح تا شب بررسی کنم ببینم چقدر در برابر شیطنت بچه ها صبوری به خرج دادم؛اگر نوشتم از خودگذشتگی،فداکاری،بخشش،کسب رضای خدا و... چقدر برای اینها تمرین کردم و چقدر و کجاها توانستم روی هوای نفسم پا بگذارم و به نوعی در این چند روز،با درسهای عاشورا،خودم را بسنجم و محک بزنم و از این فرصت ناب برای اصلاح و رشد خود استفاده کنم. یک تجربه از یک مادرخلاق: همیشه نزدیک محرم،با کمک بچه ها کتیبه و پرچم ها را در خانه و سردرخانه نصب میکنیم و حتما هرروز روضه خانگی سه چهارنفره با بچه ها داریم که پذیرایی آخرروضه به عهده خودبچه هاست و آخر مراسم،بچه ها با دستشان میکروفن درست میکنند و مداحی میکنند.پخش دستمال کاغذی در هیات را خیلی دوست داند و وقتی باهم به هیاتهای مادروکودک میرویم چندبسته دستمال کاغذی می خرم تا بین مردم پخش کنند.اینطوری هم سرگرم میشوند و هم احساس غرور و شخصیت پیدا میکنند. . . . .🆔 @nashr61
.مجموعه داستان همه نمی رسند . . .📝 مـاجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه مـا روز دوم | عبدالله بن مطیع پرده اول : وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: «قصد کجا را دارید»؟ امام فرمود: «در حال حاضر به مکه می‌روم». عبدالله گفت: «خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم». امام فرمود: «نظر تو چیست»؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنتزا است. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شویـد خـــانــدان شمـا نیـز هـلاک مـــی‌شـــوند پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: «‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی»؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: «به سوی عراق»، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: «ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل» و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : «باشد که پــروردگــارم مرا به راه راست راهنمـایی کنـــد پ.ن: عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را! همان «فمعکم معکم، لا مع غیرکم» را! همان « فقط تو و دیگر هیچ » را! قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر «عبدالله بن مطیع» هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش! . . . .🆔 @nashr61
.🪴از موزه تا آموزه ! . .📌 . تعلقات کار دست انسان می دهد، یعنی انسان سر وقت تصمیمی که باید بگیرد و بر سر باورش بایستید، سست می شود و دلش به سمت ناباوری ها سر می‌خورد، همین مردم کوفه که امروز عبرت خانه تاریخ برای ما شده است، شهری که موزه نه بلکه آموزه عصرحاضر است. موزه از این باب که این شهر جنگی تنها برای تاریخ خوانی صرف نیست یلکه آموزه است از این منظر که همه ما در برابر این ابتلائات و امتحان ها هستیم . کوفه آموزه است یعنی رابطه مردم با ولی را چگونه بازتعریف می کند، ناصر ولی خداست یا منصور تعلقات خویش است! حضرت سیّد الشّهداء در کربلا فرمود: «می‌دانید چرا من می‌گویم و شما نمی‌فهمید؟ چون «انخزلت عطيّاتكم من الحرام‏» چون عطای حرام خوردید». تعلقات عطای حرام را در آمال های انسان باید جست و جو نمود که کم کم زیاده خواهی را در وجودش پرورش می دهد طوری که امام در گودی قتلگاه است که شهید امت می شود و در سوی دیگر عده ای در طی طواف بیت الله ! عده ای نیز در باز به دنبال کسب حلال ! حسین بن علی به عمر سعد وعده‌ی عجیبی می‌دهد، می‌گوید من شفاعت جدّ خود را تضمین می‌کنم، برگرد، برو، نمی‌ارزد. عمر سعد خطاب به امام می‌گوید: «أَخَافُ أَنْ تُهْدَمَ دَارِي»، اگر من به شما ملحق شوم یا رها کنم بروم خانه‌ من را خراب می‌کنند. چه چیزی سبب خانه خرابی می شود؟ آیا می توان نام آن خانه خراب را تعلقات گذاشت ؟ شخصی محضر امام رسید و گفت:« آقا، من دختر دارم و نمی توانم». و نیامد، هم چنین پسرعمه حضرت که او هم نیامد. مردم کوفه را نمی توان فقط با کلمه خیانت وصف و عبور کرد، تعلقات مردم کوفه خیلی پیچیدگی ها دارد! بطوری که شاگرد حضرت رضا (ع) بیان می نماید که : «در مسجد حدود 900 نفر از شیوخ و عالمان در حال مباحثه و جهاد در راه خدا بودند» و در سوی دیگر امام حسین (ع) در راه قتلگاه کربلاست.. تعلقات انسان در شهوت و غصب دو جیفه بی مقدار است که مردم را بندگان شهوت ساخت و بر طریق به غربت رفتن امام را کم کم بر جامعه تزریق کرد و مردم بدون امام نیز به غربت رفت و حالا این شد که : او شد شهید امت و ما امت شهید. . . . .🆔 @nashr61
.🪴دردانه – قسمت سوم . .📌 . .📝 زن با علیرضا خداحافظی کرد، در را بست از کنار شیر آب گوشه حیاط گذشت، چادرش را از سرش برداشت و از کنار بساط خاله بازی دخترهایش رد شد. بغض گلویش را نگه داشت. دمپایی هایش را کنار پادری در آورد و رفت داخل اتاق پذیرایی در را پشت سرش بست دختر ها داخل حیاط بودند زن بغضش اشک شد و آرام روی گونه اش جاری شد. بسته را باز کرد یک روسری قرمز با دو روسری توری دور پولکی کردی برای دخترها، روسری قرمزش را که باز کرد یک برگه تاشده از داخلش روی زمین افتاد. روسری را کنار گذاشت کاغذ را برداشت و باز کرد اول خط نوشته بود: به نام خالق عشق، سلام الهه عزیز تر از جانم، حالت خوبه ؟فدای دلتنگیهات خیلی دلم براتون تنگ شده، برای لبخندهای پر از محبتت، برای نگاههای زلال و عمیقت، الهه جانم من رو ببخش که نتونستم به قولم عمل کنم، می دونم طبق قولی که داده بودم باید امروز خونه بودم تا وقت به دنیا آمدن زینب خانممون، پیشت باشم. اما ده روز دیگه باید بمونم امید وارم دخترم تا من نیومدم به دنیا نیاد تا منم شرمنده مامان گلش نباشم. چند تا هدیه براتون گرفته بودم که بیارم اما دیدم طول می کشه بیام از طریق آقا علیرضا فرستادم کمی از دلتنگی دخترا کم بشه انشاالله، ممنونم اگر دلتنگی و گریه نکنی! لطفا! اینجا چند روزی اینترنت قطع میشه وصل که شد دوباره بیشتر برات می نویسم. خیلی دوستت دارم، یه فدایی داری به اسم حیدر مراقب خودت باش، به امید دیدار خداحافظ. الهه نامه را روی قلبش گذاشت و چند بار بوسید از برگه کاغذ بوی عطر حیدر می امد با لبخند واشک کاغذ را بویید و نفس عمیقی کشید . اشکهایش را پاک کرد و روسری را برداشت و به سمت اتاق خواب رفت روسری را داخل کشوی کمد گذاشت و روسریهای توری را برد کنار دختر ها تا به حیاط برسد خود را در آینه کمد جا کفشی نگاه کرد و لبخند پر رنگ تری روی صورتش نقش بست در را باز کرد و به سمت دختر ها رفت که در حیاط فرش کوچکی انداخته بودند، سماور و اجاق گاز پلاستیکی را کنار هم گذاشته بودند و ظرفهای پلاستیکی شان را مثل یک کدبانوی باسلیقه کنار هم چیده بودند. فاطمه داشت به عروسکش غذا می داد و زهرا موهای عروسکش را می بست. مادر صدا زد: فاطمه، زهرا ببینید بابا براتون چی خریده.‌ روسری ها را به دخترها نشان داد. دخترها به سمت مادر دویدند و روسریها را گرفتند و با شادی داد می زدند و بالا پایین می پریدند. فاطمه گفت: حالا بیا عروس بازی کنیم. زهرا گفت: من عروس میشم. فاطمه گفت: نه دیگه من بزرگترم. زهرا زد زیر گریه و گفت: نمیخوام من بزرگم من عروس میشم. فاطمه که می دانست هر بار زهرا گریه کند دیگر کسی حریفش نیست برای اینکه او را راضی کند و خودش هم به خواسته اش برسد گفت: پس نوبتی عروس بشیم باشه اول تو بعد من. زهرا قبول کرد. فاطمه روسری توری زهرا را روی سرش انداخت و روسری توری خودش را به کمر زهرا بست . تا جای دامن عروس باشد. به سمت کمد جا کفشی دوید وکفشهای پاشنه بلندشان را آورد و پای زهرا کرد بعد به دنبال زهرا راه می رفت و دست میزد و کل می کشید. الهه روی چهارپایه کنار دیوار نشست و همراه فاطمه دست می زد که صدای زنگ در به صدا در امد فاطمه به دو به سمت در رفت و در را باز کرد صدای جواد از پشت پرده سورمه ای بلند شد که: چه خبره. فاطمه گفت: داداش عروس بازیه دیگه. جواد پرده را کنار زد و گفت: عروس کیه؟ فاطمه دوباره کل کشید و گفت: زهرا خانم عروسه. جواد نان را با مادر داد و گفت: عه چه عروس کوچولویی‌. الهه به بچه ها نگاه می کرد و انگار غم دوری از حیدر، با شادی بچه ها از دلش پرکشیده باشد به رقص مردانه پسرها و ادا و اطوارشان می خندید. زهرا هم ژست عروس بودنش را رها کرده بود و به برادرهایش می خندید و ریسه می رفت یکا برنج را دم گذاشته بود. سفره و بساطش را هم روی میز چیده بود. دیگر چیزی به اذان ظهر نمانده بود که صدای موتور علیرضا در کوچه پیجید. ملیکا به ایوان آمد و چشم به در دوخت، در چهار طاق باز شد و علیرضا با موتورش وارد حیاط شد موتور را کنار دیوار خاموش کرد و روی جک گذاشت. به سمت پله ها که آمد متوجه شد ملیکا گوشه ایوان ایستاده و منتظر اوست. سلام بلند و کشیده ای کرد و گفت: به به خدا قوت بانو چه عطر وبویی راه انداختی بوی خورش کرفس کوچه رو برداشته. ملیکا سلام کرد و ‌گفت: سلام دلاور خدا قوت به شما علیرضا کفشها و جورابهایش را در آورد دمپایی های پلاستیکی کنار پادری را پوشید و به حیاط رفت. شیر آب را باز کرد همانطور که پاهایش را می شست سرگرداند و به ملیکا نگاهی کرد و گفت: بگو کجا بودم و کیا رو دیدم؟ ملیکا که همانجا کنار ستون ایوان ایستاده بود، گفت: «کیا رو دیدی ؟» علیرضا گفت: دخترای حیدر رو، ملیکا نمی دونی چقدر شیرینن دختر کوچیکش فندقیه ماشاالله. ادامه دارد... . . . .🆔 @nashr61
.🪴غم مادری . .📌 . مادرها روضه را بیشتر دوست دارند، آنها بیشتر یکدیگر را درک می‌کنند، غم‌هارا، داغ بر دل مانده‌ را، پسر از دست داده را، مادرهای داغ پسر دیده انگار یک مهر تا ابد غمگین روی پیشانی‌شان دارند، دل می‌دهند به دل مادر عالم، داغ بر دل مانده‌شان تازه می‌شود و با چای روضه مرهمش‌ می‌گذارند. در سپاه حسین (ع) مادران صحنه گردانند: آن صحنه معروف مختارنامه را خاطرتان هست؟ آنجا که سر بریده وهب را برای مادر می فرستند.. همان‌جا که ام‌وهب سربریده فرزندش را به سمت سپاه عمر بن سعد پرتاب می‌کند و فریاد می‌زند آنچه در راه خدا داده‌ایم را پس نمی‌گیریم. آنجا که عقیله بنی هاشم عون و محمد را آماده نبرد می کند، به جوانان رشیدش یادآوری می کند اگر دایی تان اجازه نبرد نداد او را به مادرمان فاطمه(س) قسم دهید. از قدیم میگویند حلال‌زاده به دایی اش می‌رود ابنا الزینب به کدام دایی شان بروند که زندگیشان ختم به شهادت نشود؟ حسن؟ عباس؟ حسین؟ داستان ام عمرو‌ را شنیده‌اید؟ سر از تن جدا شده جگرگوشه‌اش را برای او فرستادند، سر را به سمت سپاه دشمن پرتاب کرد و با سرعت به سمت خیمه دوید تاریخ می نویسد ستون خیمه را از جا کند به سمت سپاه عمر گرفت فریاد زد برای دفاع از پسر فاطمه به شما حمله می کنم. و اما رباب؛ و ما ادراک داغ بر دل مانده‌ی رباب؛ فرزند شش ماه‌اش را تقدیم امام خود کرد،مادرِ شهیدِ شش‌ماهه‌اش شد، بیمار شد، به اسارت رفت. تاریخ می‌گوید دیگر هیچ‌گاه نخندید، هیچ گاه درسایه ننشست، هیچ‌گاه آبی ننوشید جز به یاد اصغرش. تاریخ می‌گوید یکسال بعد از واقعه جان سپرد. سلام بر او و غم عزیز او سلام بر او که زنان سپاهش آئین جوانمردی می‌دانند. . . . .🆔 @nashr61
.🪴ازهور تا طور . .📌 . .📝غرق در نقشه، به هورالعظیم فکر می کردم و بدری که در راه بود؛ هور عروس خوزستان کرشمه های خودش را دارد، می گفت و ادامه می‌داد و من با هر کلمه به ابعاد جدیدی از منطقه پی می بردم، صدای قدم های پاییز هرلحظه محو تر می‌شد، چفیه را دور گردنم مرتب می کردم که احمد با لبخند مرموزی وارد شد: +حاج علی آقای رستمی! مهمون دارید اونم چه مهمونی! بفرمایید که ابویتون تشریف آوردن برای ملاقات! -شوخی نکن احمد! وسط توجیه نیروها اصلا جای مناسبی نیست ها! شوخی کجا بود دورت بگردم! میخوای راهنماییشون کنم بیان همین جا، اتاق فرماندهی، تا ببینن پسر شاخ شمشادشون به جای اینکه یه نیروی ساده باشه، فرمانده‌ست؟آخه چرا به پدرت نگفتی فرمانده تیپی!؟ -چیزی که نگفتی؟! برادرا من چند دقیقه دیگه برمی گردم، حاج حسین شما بی زحمت آرایش گردان‌ها رو.. نقشه هورالعظیم را آرایش کرده بود مرا پرت کرد والفجر چهار،تپه درختی. قرار بود تپه درختی را تصرف کنیم، گردان امام رضا وارد عملیات شد، از تپه روی ما اشراف داشتن، به هر ترفندی عراقی ها از مواضع عقب نشینی نمی کردند، چند شهید دادیم و گروهی هم مجروح. قرار شد که برگردیم عقب و آمدیم. از لشکر دستور آمد که دوباره بروید و آنجا را تصرف کنید، قبل از آنکه اسلحه برداریم صدای حاج علی از پشت بیسیم آمد، القصه رفته و با عقب نشینی عراقی ها از تپه درختی مواجه شده بود. تنهایی مقاومت میکرد تا قصد بازپس‌گیری آن تپه به آرزو برایشان تبدیل شود! بیسیم زده بود و کمک میخواست، می گفت بنجبید که دارن بالا میان! به ساعت نگاه می اندازم، حسین گرم در تشریح ظرفیت گردان هاست و احمد هنوز هم ریز می خندد، امیدوارم این اخلاص میرزای ما او را واجب التنبیه از دست پدر نکرده باشد! کلاََ مرد عجیبی‌ است. فرمانده‌ست ولی خودش بعد از گفتن دستور های لازم، جلوتر از بقیه تک تیراندازی می کند. شنیده ام دوران سربازی و در شرایط سخت تمارین، بدون سحری روزه میگرفته و البته که از حق نگذریم پدرش هم همین را می خواست، می خواست علی‌اش خیبر شکن باشد، نمیدانستم علی اش عباس وار شهید می‌شود؛ نمی دانستم توجیه های آخر است، دین و دنیا را برایمان توجیه می کند، نقشه های گذر از سیم خاردار نفس را عملیاتی میکند و هور؛ آه هور. همان واژه‌ی نامانوسی که قرار نیست با هم خودمانی شویم و چقدر زود معنایش در کنار مهدی باکری و میرزا علی رستم خانی، برایم ترسیم شود. هور قسم به خدایت که خواهی دید مردی از تبار زنجان، ایستاده‌ست در باران گلوله تا مطمئن شود عزمش پابرجاست و تو چه میدانی عزم چیست؟ من هم نمیدانم ، میرزای ما این بدر از تو به بینهایت میرود، از او عزم را جویا شو.. علی جان؛ ای کاش بودی و از محاصره ی سنگین دنیا نجاتمان میدادی درحالی که نمیذاشتی دلهره در چنگ دشمن بودن حتی به مخیله‌مان خطور کند و بعد با همان لبخند حک شده بر چهره میگفتی: خانه آبادها! درمحاصره دشمن بودیم.. زمستان بار و بنه اش را میبندد،بدرِ تمام و عروس خورستان همچنان کرشمه های خودش را دارد. . . . .🆔 @nashr61