eitaa logo
انتشارات شهید کاظمی
13هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
84 فایل
«شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب» آدرس:👇 قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف واحد36 02533551818 خرید سریع و آسان کتاب ها👇 Manvaketab.com مشاوره،پشتیبانی و نظرات👇 @manvaketab_admin سامانه پیامکی ۴۰۰۰۱۴۱۴۴۱
مشاهده در ایتا
دانلود
انتشارات شهید کاظمی
🔹️نام کتاب: #اشک_دشمن (( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۳ )) ((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_رژی
🔹️نام کتاب: (( ۳ )) (( )) 🔹️نویسنده: 🔹️بازنویسی: 🔹️ناشر: . ✂️برشی از کتاب: چهار روز مرخصی رو به پایان بود. ماشین او را به و می‌برد و از آن‌جا به می‌رساند. او در میان ، سربلند و با احترام به گردش می‌پردازد. هرچه را که می‌خواهد در اختیارش می‌گذارند. دیگر کاملا آرام شده و نگرانی‌اش از بین رفته است. این دستگاه هم غنیمتی بود که او به تقديم می‌کرد تا پیروز شود و سربلند بماند. در مسیر و خیابان دیزنجوف و در روز چهام، ذهنش مانند یک ماشین بدون توقف، فعال شده بود. نمی‌دانست چرا خاطرات پنج سال گذشته به شدت به او هجوم می‌آورند. چه‌قدر رنج برد، چه‌قدر خسته شد و چه‌قدر احساس ترس کرد و دچار نگرانی شد. چه‌قدر در جابه‌جا شد و چه‌قدر حال و روزش دگرگون شد. رئیس زکریا، بسیاری از ، ، ، و همان طناب کشیده شده بر آتش... پس کی زمان آن می‌رسد که او دست بردارد، بایستد و در میان مردم فریاد بزند که او روزی بوده است و برایشان بگوید که بودن چگونه است. 02537840844 www.manvaketab.ir @nashreshahidkazemi
انتشارات شهید کاظمی
🔹️نام کتاب: #سکوی_پنهان (( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۲ )) ((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_ر
🔹️نام کتاب: (( ۲ )) (( )) 🔹️نویسنده: 🔹️بازنویسی: 🔹️ناشر: . ✂️برشی از کتاب: . شکی نبود اوضاع به سرعت به نزدیک می‌شد و ضرب آهنگ حادثه‌ها هر لحظه تندتر. هر اقدامی - هر چند هم کوچک - اثر و معنای خاص خود را خواهد گذاشت. "نديم هاشم" هم به خوبی می‌دانست اکنون در چه شرایطی به سر می‌برد. در آن لحظه‌های بسیار شگفت، آن وقتی که کلمات معانی خود را از دست می‌دهند و و و و ، حالتی می‌شود که انسان در آن از خودش جدا می‌شود تا با واقعیت جدیدی پیوند بخورد که بر او تحمیل کرده است، در آن لحظه‌ها یک راه بیشتر فرا روی انسان نمی‌ماند و آن اینکه با ثبات و استوار با حادثه روبه رو شود. سخنان افسر امنیت در فرودگاه اورلی بسیار محترمانه بود، اما همانند گلوله سرکش از میان لبانش خارج شد. وقتی او از ندیم خواست چمدان‌ها را باز کند، مطمئن شد که ایجاد شده برای او در فرودگاه دچار اشتباه شده و او اکنون شناسایی شده است. 02537840844 www.manvaketab.ir @nashreshahidkazemi
انتشارات شهید کاظمی
🔹️نام کتاب: #نفوذ_در_موساد (( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۱ )) ((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_د
🔹️نام کتاب: (( ۱ )) (( )) 🔹️نویسنده: 🔹️بازنویسی: 🔹️ناشر: . ✂️برشی از کتاب: . به درجه ای از می رسید که زبانش باز می شد و در همین زمان، جوان به نهایت خود می‌رسید؛ زیرا این ، سرّی‌ترین را برملا می‌کرد. رأفت در یکی از نامه‌های سرّی خود نوشت: «... بعد از چند جام که بالا کشید، نمی‌توانستم تشخیص بدهم که این مرد تنومند، زنده است یا مرده. تنها نشانه زنده بودن او، نفس کشیدن‌اش بود... نمی‌توانستم بدانم که او خواب است یا بیدار، از روی اراده سخن می‌گوید یا این‌که کلمات، بی‌اراده از دهان او خارج می شوند... کافی‌ست یک سؤال از او بپرسم تا او به طور کامل صحبت کند؛ گویی ضبط صوتی است که دکمه آن را فشار داده باشی...». 02537840844 www.manvaketab.ir @nashreshahidkazemi
در آستانه بررسی FATF در مجلس شورای اسلامی، کتاب «خود تحریمی؛ واکاوی ابعاد پیدا و پنهان FATF و پیامدهای خسارت بار آن» از سوی دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامی با همکاری انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
در آستانه بررسی FATF در مجلس شورای اسلامی، کتاب «خود تحریمی؛ واکاوی ابعاد پیدا و پنهان FATF و پیامدهای خسارت بار آن» از سوی دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامی با همکاری موسسه شهید کاظمی منتشر شد. این کتاب که در 200 صفحه سامان یافته است مشتمل بر 20 مقاله در تبیین ابعاد FATF، اهداف امریکا از هدایت ایران به سوی آن، نقد اظهارات مسئولین دولت در حمایت از FATF، تبعات حقوقی و امنیتی پذیرش این قرارداد برای کشور است. برای تهیه این کتاب با تخفیف ویژه می توانید به سایت من و کتاب www.manvaketab.ir مراجعه کنید.
انتشارات شهید کاظمی
#فرشته_ها_هم_عاشق_می_شوند 02537840844 manvaketab.ir https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
يا ضامن آهو... مامان اين رو با فرياد گفت و گوشي از دستش افتاد. خانم جون و فرزانه به سمت مامان رفتند و گفتند: - چي شده؟ مامان جوابي نداد. فرزانه بچه را داد بغل خانم جون و گوشي را برداشت و گفت: - الو الو ... سلام... شما؟...چي؟... مطمئنيد؟... مي شه با خودش صحبت كنم؟... شما از طرف كي زنگ ميزنيد؟... الو... الو... فرزانه رو به ما كرد و با ناراحتي گفت: - قطع شد. بلند گفتم: - يكي به من بگه چي شده؟ مامان داشت آرام با خانم جون حرف ميزد. گوشهايم را تيز كردم. درست نمي‌فهميدم چه مي‌گويد. فقط جمله‌ي "انفجار ماشين" و "خيابان انقلاب" را شنيدم و همين كافي بود كه فرياد بلندي بزنم و بنشينم هاي هاي گريه كنم. خانم جون و مامان كه انگار تا آن موقع از حال من غافل بودند، آمدند پيشم. خانم جون دست‌هايم را گرفت توي دستش فشارداد. مامان فقط نگاهم مي‌كرد و اشك مي‌ريخت. من گريه مي‌كردم. انگار در خلاء بودم ديگر هيچ صدايي را نميشنيدم. زير لب گفتم: اي خدا چرا با من اين كارو كردي؟ من كه نمي‌خواستم عاشق بشم. نمي‌خواستم تا آخر عمر، دستم تو دستِ هیچ مردي باشه. تو خودت منو عاشق كردي. خدايا تو چه صبورانه مهرش را به دلم انداختي... امير هديه‌ي خدا بود. يعني خدا هديه‌اش را پس گرفته بود؟! 02537840844 manvaketab.ir
مسابقۀ بزرگ کتاب‌خوانی #زندگی_بهشتی از دو کتاب ارزشمند #عبای_سوخته #او_یک_ملت_بود با موضوع خاطراتی از زندگی شهید آیت الله #دکتر_بهشتی 20 خرداد الی 20 مرداد 97 همراه با جوایز نفیس و ارزشمند مرکز پخش: 02537840844 خرید اینترنتی: manvaketab.ir