eitaa logo
انتشارات شهید کاظمی
11.7هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
84 فایل
«شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب» ناشر برگزیده کشور در سال‌های ۱۳۹۵، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ ما اینجاییم:👇 قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف واحد 36 02533551818 گوشمون با شماست:😊👇 @Shahidkazemi313 سفارش در فروشگاه آنلاین:👇 @manvaketab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 هجرت 😔فکرش راهم نمی‌کردیم! اصلا قرار نبود اتفاق بیفتد... همه چیز یک دفعه مثل یک دومینو به‌هم ریخت. 📚 نمایشگاه که تمام شد چند چکِ رقم‌درشت سَدِراهمان شد. روی طلب‌هایمان از این و آن! هم حساب باز کرده بودیم؛ همه‌شان به امروز و فردا موکول می‌کردند و چقدر این امروز و فرداها ما را شرمنده دیگران کرد... 🥺 قرار سه‌شنبه‌هایی که برای دیدار شما لحظه شماری می‌کردیم لغو شد! چرخه تولید کتاب‌های‌مان متوقف شد و برگشت چک‌ها و مسدودی حساب‌ها بود که تکرار می‌شد 😞 و البته اتمام قرار داد اجاره مغازه هم چیز تازه‌ای نبود و فقط شده بود نمک این آش! 🥀خیلی برای‌مان سخت بود؛ اما تصمیم بر آن شد که فروشگاه‌ را تخلیه کنیم و همه با هم برویم انبار؛ لابه‌لای انبوهی از کتاب‌ها. کتاب‌هایی که هر کدام‌شان عطر و بوی یک شهید را می‌داد. 💯در کنار همه این گره‌ها و مشکلات انگار دلمان قرص بود که درست می‌شود... .. 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🛑 🤲 زمان جنگ هر موقع کار گیر می‌کرد و به بُن بست می‌خورد، تنها راهی که خط رو می‌شکست؛ فقط توسل به اهل‌بیت بود و بس. 🥀ما هم بچه‌های همون فرمانده گمنامی هستیم که به نام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌شناختندش. 🙏توی این مدت اخیر، جلسه روضه و توسلمون همچون سال‌های قبل برپا بود و انشالله که همیشه برپا بمونه و رزق نوکریش رو ازمون نگیرن. 😔دو سه ماهی هست که عرصه کمی تنگ‌تر شده... شکی در این نیست که هرچه جلوتر می‌ریم و به قله نزدیک‌تر می‌شیم، هوا کمتر می‌شه و نفس کشیدن سخت‌تر و صد البته که ما با همین باوریم که در این مسیر ایستاده‌ایم؛ 📢 اما حالا بعد از این همه پیچُ وا پیچ رسیدیم به نقطه‌ای که باید محل روضه‌ها و توسلاتمان را هم جمع کنیم؛ همان دفتری که بچه‌ها اسمش رو گذاشته بودن شهیدکاظمی. هر کسی می آمد به دفتر حاجی دلش نمی‌خواست بیرون برود؛ انگار عطر نگاه خاصی در این محیط پیچیده بود... اما قسمت چیز دیگریست... 💯در کنار همه این گره‌ها و مشکلات انگار دلمان قرص بود که درست می‌شود... ... 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
💠 عنایتِ دردانه بارها و بارها در تنگنا و سختی‌ها، هر موقع کارد به استخوان خورده، هر موقع همه درها قفل شده و هر بار به مو رسیده، عنایت خودشان بوده که نور رحمت معبر را باز کند... یقینا این روزها دعای خیر شما و نگاه شهدا و روضه‌های با اخلاصِ بچه‌ها گِره‌گُشا بوده؛ مگر می‌شود فرمانده در عملیات بچه‌هایش را رها کند، آن هم ؛ کسی که همیشه خط‌شکن و در عملیات‌های سخت جلوتر از نیروهایش بوده... کار که تمام شد حاجی تماس گرفت آقای نصراللهی راضی شده...! هنوز حرفش تمام نشده بود که همه‌چیز به‌آنی از جلو چشمم گذشت... درجریان قضیه به صورت کامل نبودم؛ امّا وقتی توضیح داد متوجه شدم همان فروشگاه طبقه همکف را می‌گوید. مالکش دوسالی است که خالی است. مالک مرد خوبیست. از آن تعزیه‌خوان‌های قدیمی، پیرغلامی که عمرش را پای خادمی حضرت ارباب گذاشته. و رزمنده و جانباز است و خودش ناشر و با مشکلات این سالهای ناشران آشناست،این فروشگاه را به نیت فروشگاه کودک و نوشت‌افزار گرفته بود؛ اما شرایطش جور نشده که آن را راه بیاندازد. حالا بعد از دو سال تصمیم گرفته بود اجاره دهد، آن هم در این زمان! آن هم در این ایام! بدون قرارداد! و همه‌چیز با یک تلفن حل شد... این بار انگار سیدالشهدا به دردانه‌اش گفته: باباجان گره به کار بچه‌های افتاده، دستان کوچکت را بالابیاور و برایشان دعا کن.. اصلا مگر غیر اینم هست... این همه، باور ماست اگر راه درست باشد؛ اگر نیت درست باشد، مگر نمی‌شود... حتما می‌شود... ... 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
📚 (س) 📢 انگار یکی‌یکی داره باز میشه. قطعا به همون‌ خانم‌جان سه‌ساله است که کارها داره درست میشه. شکر خدا چرخه کتاب هم دوباره شروع و راه داره هموارتر میشه. یاد این می‌افتم: "ان مع العسر یسرا"؛ احساس می‌کنم داریم به قله نزدیک‌تر می‌شیم و حالا رسیدیم به یک استراحت‌گاه. قطعا اتفاق بزرگ تری در راه است و ما مسیر سخت‌تری پیش رو داریم! 🔖 شما که غریبه نیستید وقتی کلید فروشگاه به دستمون رسید، برامون قابل باور نبود! انقدر ذوق زده بودیم که نفهمیدیم چه‌جوری گردگیری کردیم و رو در قفسه‌ها چیدیم. 👌بچه‌ها همه کارهاشون رو تعطیل کردن و اومدن پای کار. همه چیز در کمتر از یک نصف روز جمع شد و فروشگاه خیلی زود شروع به‌کار کرد. البته هنوز خیلی از کارها هم مونده که می‌خواهیم با کمک شما مخاطبین عزیز انجام بدیم.(گوش به زنگ باشین😊) بین خودمون اسم فروشگاه رو گذاشتیم: فروشگاه حضرت رقیه(س) و به یاد و نام این بانوی عزیز روزمون رو با روضه‌اش شروع کردیم. 📗 نذری پختیم و با اولین کتاب نوجوون انتشارات‌مون( ) که اون هم به بی‌بی جان منتشر شد، به‌صورت نذری دادیم به عزیزانی که به فروشگاه اومدن. 🤲 انگار گاهی گره‌های بزرگ رو گذاشتن تا کوچیک بازشون کنه. دستای بابرکت رقیه‌خاتون و بزرگ‌مردِ کوچکِ روز عاشورا، آقا علی‌اصغرجان. ... 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
📢 👌 مردی شجاع ، جسور و مدیر، به طوری که در 18 سالگی به عنوان مربی آموزش‌های نظامی در پادگان قدس سپاه همدان انتخاب شد. 💎 فرازی از وصیت نامه شهید علی چیت سازیان واقعاً که جبهه دانشگاه الهی است. دانشگاهی که دروس تقوا، گذشت، فداکاری، استقامت ، جانبازی، صبر و غیره را یاد می دهند. انسان هایی که در جبهه قدم می گذارند باید بر سرور شهیدان آقا اباعبدالله از ته قلب، لبیک گویند و حسین گونه تا آخرین لحظه عمر خود باشند . 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc
🔔 می‌دونستید که شهید زکریا شیری، همرزم شهید مدافع حرم؛ حمید سیاهکالی مرادی بوده، همون که حتما روایت زندگی عاشقانه‌اش را از زبان همسرش، در کتاب ، خواندید 💠 آنچه می‌خواهیم امروز روایت کنیم، تنها یک پنجره از افق مبارک شهید زکریاست ♥️ روایت مادرانه‌ای که به همه ما فرصتی می‌دهد برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت 🆔 @nashreshahidkazemi
📘 ... روایت زندگی یک است یک همسر همه چیز تمام یک خواهر دلسوز یک مادر آسمانی... 📄 برگ‌هایی از تاریخ زندگی کسی غرق در عبادت خدا و توسل به اهل بیت(ع) بوده 📍 روایت‌هایی که به زودی در یک کتاب کنار‌هم می‌نشیند و متولد می‌شود.. 📌 🆔 @nashreshahidkazemi
👌در کل راست گفتن که المسافر کالمجنون... 😔 من مسافر بودم و طبیعی بود که دیوونه‌ها به نظر برسم؛ ولی نه اون‌قدر که بشینم روز آخری سه تا نقشه گنج بکشم. از این‌ها که دو قدم بروید به راست و دو دور بزنید و حالا ده قدم به چپ بروید و داخل کابینت را حفاری کنید و این حرفها. 📄 اما بعد از اینکه نامه‌هایی که در اون دستورالعمل روزهای نبودنم رو موبه‌مو برای هرکدوم از بچه‌ها توضیح داده بودم رو در جاهای مختلف قایم کردم؛ به کشیدن نقشه گنج هم رسیدم.