eitaa logo
نشر شهید هادی
18.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀حکایتی عجیب و زیبا ✍ شهید حاج قاسم سلیمانی نقل می کند: «یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها به دنبالش بودیم که هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را شهید کرده بود را با روش‌های پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره به منطقه خاصی دعوت کردیم و پس از ورود آن‌ها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. ✅رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! ‼️ من بدون چون و چرا زنگ زدم و دستور رهبری را عملی کردم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» ✳️رهبری گفتند: «مگر نمی‌گویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله! من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما بعدا دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. اما مرام شیعه این است که کسی را که دعوت می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی... 📙برگرفته از کتاب مالک زمان. تطبیق خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی و مالک اشتر. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐ ☘سعی کن هدف از کارهایی که انجام می دی جلب رضای خدا باشه! ☘همیشه کاری کن که اگر خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! ☘همیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت باشه. ❁═══┅┄ 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم حس می‌کنم انگار که نزدیک ظهوریم ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت مردان جهادند همه منتظرانت... ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🥀 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند 🔹️ ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. ◇ این برادران دوقلوی پرورشگاهی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده‌. ◇ غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به دلایلی، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید گم شد و این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید ثبت نشده است! ◇ سال ۶۲ این دو برادر به عنوان امدادگر به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند. ◇ وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمده‌اید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم. ◇ این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند. سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنج‌های بسیار به شهادت رسید. ◇ جالب بود که این دو، بعد از جنگ در پرورشگاه هم حضور داشتند و به بچه‌های بی سرپرست خدمت می‌کردند. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم. زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 👤راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی ❤ 📙برگرفته از کتاب مالک زمان اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
يكي از تجربه گران نزديك به مرگ مي گفت: پدرم را در آنسوي عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتي در سختي بود! از پدر سوال كردم كه اين گرفتاري چيست؟ در جواب گفت: من براي دنياي بچه هايم خيلي زحمت كشيدم. اما براي آخرت و تربيت ديني آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم... اين سختي به همين دليل است. هر وقت آنها بي حيايي و گناه و... مي كنند، من گرفتار مي شوم. 📙برگرفته از کتاب نسیمی از ملکوت. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یکی از اساتيد و علماي تهران ماجراي جالبي را تعريف مي كردند و مي گفتند: زماني كه پدرم از دنيا رفت، او را پس از مراسمي در بهشت زهرا به خاك سپرديم. همان روزها در كنار مزار پدرم، پيرمرد مؤمني را به خاك سپردند. خانواده اين پيرمرد هر شب جمعه در كنار مزار او جمع مي شدند. در واقع همسر اين پيرمرد كه زني مؤمن بود، هر شب جمعه با يك قابلمه بزرگ آش به بهشت زهرا مي آمد و تمام فرزندان و نوه ها را دور خود جمع مي كرد. ما هم از آش هاي خوشمزه اين مادر بي نصيب نبوديم. نكته اي كه در فرزندان و نوه هاي اين مرحوم به چشم مي خورد، عدم توجه به حجاب بود. آنها با وضعيت آنچناني در بالاي قبر اين پيرمرد جمع مي شدند و با نامحرم ها بگو بخند داشتند و... اما به احترام مادر بزرگ، هر هفته بر سر مزار، دور هم جمع مي شدند. شايد حدود يك سال اين وضعيت ادامه داشت. اما چند هفته اي گذشت و ديگر خبري از جمع شدن آنها در شب هاي جمعه نبود. چند شب جمعه رفتم ولي از آش خبري نبود! تا اينكه يك بار حاج خانم، همسر همان پيرمرد را ديدم كه تنها بر سر مزار همسرش نشسته بود. بعد از سلام و قرائت فاتحه پرسيدم: حاج خانم بچه ها نيامدند؟ بي مقدمه گفت: حاجي از من خواست كه ديگه بچه ها رو اينجا جمع نكن! تعجب من بيشتر شد. ايشان ادامه داد: توي خواب سرم داد زد وگفت: هر وقت بچه ها و نوه ها را جمع مي كني، با اين وضع حجاب و حياي اينها، عذاب من رو زياد مي كنند... 📄مصاحبه با حجت الاسلام کدخدا رستم. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📙مالک زمان بیش از پنجاه داستان از سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعیست. 💠نقطه قوت این اثر که از بقیه کتاب ها متمایز می شود مقایسه و تطبیق رفتاری این دو شخصیت بزرگوار و تطبیق نامه امیر المومنین با زندگانی شهید می باشد. 🔶قیمت پشت جلد ۲۵۰۰۰ تومان (تخفیف ویژه برای سفارشات عمده ) 💠برای سفارش عمده و تخفیف ویژه به آیدی زیر پیام دهید @nashre_hadi برای سفارش جزئی از لینک زیر اقدام کنید http://nashrhadi.com/product/40/
و سلام بر او که می گفت: «اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و مقام معظم رهبری یک طرف، مطمئناً من طرفِ آیت اللّٰه خامنه ای می‌روم» شهید سپهبد قاسم سلیمانی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
قابل توجه عزیزان همراه. به جهت سوالاتی که پیش آمده به موارد زیر توجه کنید: ✅استفاده از مطالب این کانال، حتی با تغییر لینک و ارسال برای دیگر گروه ها و کانال ها بلامانع بوده و باعث خوشحالی است. ✅مسابقه کتابخوانی سلام بر ابراهیم و سه دقیقه در قیامت، براساس سوالاتی که در صفحه آخر کتاب( چاپ های سال جدید) می باشد در روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار خواهد شد و به ۱۲ نفر جوایزی تقدیم خواهد شد. ✅استفاده از نسخه الکترونیک و مجازی کتابهای سه دقیقه در قیامت و سلام بر ابراهیم جلد اول و ارسال برای دیگران و دیگر کانال ها اشکالی ندارد. این دو کتاب توسط گروه شهید هادی به صورت رایگان در فضای مجازی پخش شده. نسخه الکترونیک بقیه کتابها را از سایت طاقچه تهیه نمایید. ✅ضمن احترام به تمام کسانی که در این دوران کارهای جهادی انجام می دهند، به جهت مشکلاتی که پیش آمده بار دیگر اعلام می داریم که در سطح کشور ۲۰۰ گروه جهادی به نام شهید هادی فعالیت دارد که هیچ کدام به گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی و خانواده محترم شهید وابستگی ندارد. ✅ضمن تشکر از تمام کانال ها و گروه هایی که به نام شهید ابراهیم هادی فعالیت دارند، بار دیگر اعلام می داریم که تنها کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی همین کانال نشر شهید هادی بوده و اخبار و مطالب و دیگر فعالیت ها از همین طریق به دوستان منتقل خواهد شد. یاعلی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 بعد از اینکه انسان از گناهی می کند و دیگر سمتش نمی رود، گناهانی که قبلا مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می شود... آنجا خدا را به خوبی حس کردم. ✍ قسمتی از تجربه نزديک به مرگ، کتاب سه دقیقه در قیامت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔹در آن سوی هستی، بستگان خود را دیدم! من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم. یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم. ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه می‌خواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست. من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آن‌ها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است. آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 📙 سه دقیقه در قيامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
يكي از تجربه گران نزديك به مرگ مي گفت: پدرم را در آنسوي عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به برخی از کودکان نگاه کردند وفرمودند: وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سؤال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند: خیر، از دست پدران مؤمن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند. جامع الأخبار(للشعیری)،ص106 شبیه این مطلب را تجربه گر بالا دیده بود https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در جایی زندگی می کردیم که اکثرشان قاچاقچی بودند. آن ها از پوشاک تا لوازم منزل را وارد کشور می کردند. بعد از پایان جنگ، متاسفانه پدر من هم وارد این کار شده بود و از این راه سود زیادی کسب می کرد. روزی در خانه بودیم، شخصی پشت سر هم درب را می کوبید! درب را باز کردم دوست پدرم را دیدم، چهره اش خیلی عجیب بود. انگار از جنگ برگشته، بدنش خاکی و گلی بود! گفتم: چه شده؟! گفت: پدرت کشته شد! بعد از فوت پدرم وضعیت اقتصادی ما وخیم شد. به کمیته امداد مراجعه کردیم، گفتند بروید خدمت سردار سلیمانی. با مادرم رفتیم پیش سردار. با خودم گفتم: اگر بگویم پدرم قاچاقچی بوده مرا تنبیه نمی کند؟! ولی مادرم سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کرد. سردار برگه ای برداشت و از کمیته درخواست کرد به وضعیت ما رسیدگی شود. عجیب بود، با نامه سردار مشکل ما حل شد. با این که پدر من به دست سربازان همین سردار کشته شده بود، اما من همیشه ایشان را دوست داشتم. 📙مالک زمان. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
از عالمی پرسیدند آدرس امام زمان کجاست؟ کجا میشود حضرت را پیدا کرد؟ عالم گفت: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که میفرماید: هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان آنجا تشریف دارد. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نشر شهید هادی
آن جا هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود نداشت. در دنیا باید صبر کنیم تا فردا شود و اتفاقات فردا را مشاهده کنیم. اما آن جا تمام اتفاقات آینده را به راحتی می توان مشاهده کرد. من در آن جا به زندگی همه ی اشخاصی که می شناختم مسلط بودم. دیدم شخصی بر مصیبت ها صبر می کرد و این در عاقبت به خیری اش چه مقدار تاثیر گذار بود. 📙با بابا. تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از نشر شهید هادی
💠 💠 🌸تکه نان خشکی را روي زمين ديد. خم شد و آن را برداشت. در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود... (بارها از بزرگان شنیده ایم که اسراف، بخصوص در نان که غذای اصلی مردم است سبب سلب رحمت و گرفتاری دنیا و آخرت خواهد شد. بکوشیم تا اسراف نکنیم) 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📙هر چه فرماندهان به مالک اشتر گفتند داخل شهر نرو، آن ها از طرفداران معاویه هستند. اما مالک تصمیمش را گرفته بود، وارد شهر شد و همه را جمع کرد. به آن ها گفت: ای مردم نادان شهر رقه، اگر راه را برای مولایم علی باز نکنید با سپاهم به شما حمله می کنم و همه را از لب تیغ می گذرانم. مردم رقه مات و مبهوت از عظمت مالک به هم نگاه می کردند. ابهت مالک همه آن ها را گرفته بود. در آخر تصمیم گرفتند راه را برای علی علیه السلام باز کنند. در شجاعت مالک می فرماید: مالک اشتر کسی است که سستی در عزمش راه ندارد و بیم لغزش در او نمی رود. در جایی که سرعت لازم است کندی نمی کند و در جایی که ملایمت لازم است تندی نمی کند. 📗 داعش هر لحظه حلقه محاصره شهر را تنگ تر می کرد، نمی دانستم چه بلایی تا روز های آینده بر ما نازل می شود. آن شب روی تپه های شهر مشغول نگهبانی بودم و ماه را تماشا می کردم. ناگهان صدای ملخ های بالگرد حواسم را جمع خود کرد. با خود گفتم چه کسی جرات کرده محاصره را بشکند و وارد شهر بشود! پیامی فوری از بیسیم به گوشم رسید. هیچ کس حق شلیک به بالگرد را ندارد ... 📕برشی از کتاب مالک زمان https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه ۵۳ نهج البلاغه توصیه های مهمی به فرمانده سپاه خود جناب نمود. این توصیه ها محدود به زمان و مکان خاصی نیست. در زمان ما مالک اشتر دیگری پا به عرصه نهاد و توصیه های مولای متقیان را عملی کرد. 📗کتاب "مالک زمان" بیش از پنجاه داستان زیبا از زندگی و مجاهدت های سردار رشید اسلام مالک اشتر و را در خود جای داده و زندگی این دو بزرگوار را با هم مطابقت داده است. 🔸نقطه قوت این اثر٬ مقایسه دو شخصیت برجسته جهان اسلام و تطبیق رفتار ها و اخلاقیات آن ها با دستور العمل حضرت علی (علیه السلام) است که در انتهای هر داستان بخشی از نامه ۵۳ حضرت را بیان میکند. ⬜️برای تهیه کتاب زیر پنج جلد از طریق لینک زیر اقدام کنید http://nashrhadi.com/product/40/ 🔸برای سفارش عمده بالای ده جلد (با تخفیف بیشتر) با آیدی زیر تماس برقرار کنید: @nashr_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 🔹کسانی را می‌دیدم که شدیداً گرفتار هستند! ✍ وقتی در سپاه مشغول به کار شدم، سعی می کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم، به کار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان میزان و کمی بیشتر، اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم که مشکلی ایجاد نشود. با خودم می گفتم: حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است. از طرفی در محل کار نیز تلاش می کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم. این موارد را در نامه عملم می‌دیدم. جوان پشت میز (مأمور الهی) به من گفت: خدا را شکر کن که بیت المال برگردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می کردی! اتفاقا در همان جا کسانی را می دیدم که شدیدا گرفتار هستند. گرفتار رضایت تمام مردم، گرفتار بیت المال. 📙 سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
حواس آقا ابراهیم به تمام دوستانش هست...
دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما، یعنی شهرک ارتش تهران شرکت می کرد. یک روز یک گل سینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود. چندبار خواست برای من از این شهید بگوید که اجازه ندادم. يعني خيلي مشغول بودم. شب بود که گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و... حسابی خون آمد. خيلي سر فرزندم داد زدم. بعد از پانسمان، گل سینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله. آخر شب طبق روال هرشب، سریال ترکیه ای را دیدم و خوابیدم. سريال هايي كه تأثير عجيبي در زندگي و حجاب ما داشت. سبك زندگي و حجاب خيلي ها با ديدن اين سريال ها تغيير كرد اما من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم، ولي نمازم را سر وقت می خوانم. صبح زود بعد از اذان، نمازم را با دقت خواندم. هنوز كف پايم درد داشت. بعد از نمازصبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!! نفهمیدم خوابم یا بیدار، اما آن جوان که صورتش پیدا نبود، دو زانو روبرويم نشسته بود. من حيرت زده به او خيره بودم. به من گفت: اين سریال هایی که می بینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما واقعيت هستيم. ما با شما هستیم. باتعجب گفتم: شما کی هستی؟ گفت: تصویر من روی گل سینه بود که انداختی توی سطل. يكباره احساس كردم تك و تنها سر جانماز نشسته ام! داد زدم و شوهرم را صدا كردم. اما دقيق يادم بود كه آن جوان چه گفت. دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم. تصویر یک شهید روي گل سينه قرار داشت که زیر آن نوشته بود: شهید ابراهیم هادی خیلی برایم عجیب بود. به طور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه. من همين چند روز اخير، نام و تصوير او را ديده بودم. لابه لاي كتابها، کتابی را ديدم به نام سلام بر ابراهیم. کتابی در مورد همین شهید. شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟ گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند. مشغول مطالعه شدم. طي چند روز، هر دو جلد کتاب را خواندم. خیلی عالی بود. چند روز بعد به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم. حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانه های ماهواره نمی روم. بعد از خواندن كتابش، حجاب و نمازم نیز کاملا تغییر کرده. سلام خدا بر ابراهیم. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63