eitaa logo
نسیم ادب
292 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
254 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 أُريدك دائماً بِقُربي إن وقع حُزن الأرض على كَتفي أميلُ إليك... می‌خواهم همیشه کنارم باشی تا اگر اندوه زمین روی شانه‌هایم افتاد به سمت تو کج شوم... 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 شؤون صغيرة تمر بها أنت دون التفات تساوي لديّ حياتي جميع حياتي حوادث قد لا تثير اهتمامك أعمّر منها قصور... و أحيا عليها شهور... و أغزل منها حكايات كثيرة! وألف سماء وألف جزيرة! شؤون صغيرة... «چیزهایِ کوچکی که تو بدونِ توجه از کنارشان می‌گذری، برایِ من، مساوی با زندگی من است، تمام زندگی‌ام! من از اتفاقاتی که ممکن است توجه تو را جلب نکند، کاخ‌ها می‌سازم... و ماه‌ها آن‌ها را مرور می‌کنم... و از آن‌ها افسانه‌هایِ بسیاری می‌بافم... و هزاران آسمان و هزاران جزیره پدید می‌آورم...» 🔺 🔻مترجم: ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى عشق آن است كه هزار بار دوستت داشته باشم و هربار حس كنم اولين بارى است كه دوستت دارم... 💎 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 إشْتَقْتُ إلیکَ فعلِّمْنِی أنْ لاأشتاق علِّمْنِی کیفَ أقُصُّ جُذُورَ هَوَاکَ من الأعماقْ علِّمْنِی کیف تَمُوتُ الدَمْعَة ُفی الأحداقْ علِّمْنِی کیفَ یموتُ القلبُ و تنتحِرُ الأشواقْ... دلتنگ توأم مرا بیاموز چطور دلتنگت نباشم چطور باید ریشهٔ عشقِ تو را از اعماق جان‌ام برکنم؟ بیاموزم چگونه اشک در کاسهٔ چشم‌ می‌میرد بیاموزم قلب‌ها چطور می‌میرند و شور و‌ شوق وجودِ آدمی چگونه خودکشی می‌کند؟ 🔻 ‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 من أعطاك عذراً زائفاً للرحيل... أعطه ألف شكر لعدم البقاء... «هر کس برایِ رفتن بهانه‌ای واهی برایت تراشید تو برایِ نماندنش هزار بار از او تشکر کن.» 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 "وحزني كالطفل، يزداد في كل يوم جمالاً ويكبر" و اندوهم، مانند یک کودک، هر روز زیباتر و بزرگ تر می‌شود. 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔹@NasimeAdab 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 فإذا وقفت أمام حسنك صامتاً فالصمتُ في حَرَم الجمال جمالُ كَلِماتُنا في الحُبِّ تقتلُ حُبَّنَا إن الحروف تموت حين تقال.. و آن‌هنگام که در پیشگاه حُسن‌ت [قرار گرفتم] ساکت ایستادم که «سکوت» در حریم زیبایی، خود، زیبایی است! سخنانی که از عشق بر زبان راندیم، عشقِ ما را می‌کُشد که کلمات، آن زمان که بیان شوند، می‌میرند... 🔹 لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 كفاك تلعب دور العاشقين معي... وتنتقي كلمات لست تعنيها... كم اخترعت مكاتيبا... سنرسلها... وأسعدتني ورود...سوف تهديها! وكم ذهبت لوعد لا وجود له! ... وکم تمنیت لو للرقص تطلبني... وحيرتني ذراعي... أين ألقيها. ارجع إلي...فإن الأرض واقفة... كأنما الأرض فرت من ثوانيها... ارجع… فبعدك لا عقد أعلقه... ولا لمست عطوري في أوانيها... لمن جمالي؟ لمن شال الحرير؟ لمن. ضفائري منذ أعوام أربيها؟ ارجع كما أنت... صحوا كنت أم مطرا... فما حياتي أنا إن لم تكن فيها. «اینکه با من نقشِ عاشق‌ها را بازی کنی...کافی است و از بر زبان آوردنِ کلماتی که  معنیِ آنها را نمی دانی! چه نامه‌ها که نوشتم...به آن امید که روزی برایت بفرستم... و چه گُل‌هایی که امید این که به من تقدیم خواهی کرد شادم می‌کرد! و چقدر... سر ِوعده‌هایِ نبوده رفتم! ...و چقدر آرزو کردم روزی اگر دعوتم کردی که با تو برقصم و در آخر بازوانم حیران ماندند...تا کجا آنها را بگذارم؟! پیشم برگرد...چرا که ( در چشمم) زمین از حرکت باز مانده است! گویا او هم از ثانیه‌ها‌یِ خود گریزان است! برگرد...چون بعد از تو نه گردنبندی خواهم آویخت و نه دست به شیشه‌یِ عطرم خواهم زد... زیبایی‌ام برایِ که باشد؟ شال ابریشم‌ام را برایِ که به گردن بیآویزم؟ و برایِ که باشد گیسوانی که...این همه سال آنها را  پروردم؟! هرگونه که هستی برگرد...چه صاف و چه بارانی! که زندگی  اگر تو نباشی به چه کارم می‌آید؟!» 🔸 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔹@NasimeAdab🔹