eitaa logo
نسیم آرامش
348 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
606 ویدیو
22 فایل
رنجت را تحمل نکن، رنجت را درک کن ! و این فرصتیست برای بیداری ارتباط با ادمین👇 @Admin_nasimearamesh 🌺۰۹۰۳۴۲۱۰۹۶۸🌺 🌺۰۹۱۹۵۴۲۶۴۲۵🌺 🌺۳۷۸۳۹۸۳۹_ ۰۲۵🌺 لینک مشاهده رزومه خانم برزگر و رزرو وقت مشاوره👇 https://pezeshkekhoob.com/doctor/14179-fatemeh-barzegar
مشاهده در ایتا
دانلود
حکیمی از شخصی پرسید: روزگار چگونه است؟ شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم. امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه سفالی را که یادگار ۳۰۰ساله اجدادی‌ام بود، بفروشم و نانی تهیه کنم. حکیم گفت: خداوند روزی‌ات را ۳۰۰ سال پیش کنار گذاشته و تو این‌گونه ناسپاسی میکنی؟ 🌸🍃 کانال نسیم آرامش @nasimearamesh
🔅 ✍️ راز همت مور 🔹الاغی مورچه‌ای دید که همیشه بار می‌برد و خسته نمی‌شد. 🔸با مورچه نشست و گفت: به من نیز راز این همت عالیه‌ات را بیاموز. من همیشه تو را زیر بار می‌بینم که حتی چندین برابر وزن خود بار برمی‌داری و خسته نمی‌شوی، اما من زیر اندکی بار طاقت ندارم و اگر بارم را زیاد کنند، کمرم خم می‌شود. 🔹مور به الاغ گفت: تو زمانی می‌توانی مانند من همیشه بار ببری و خسته نشوی و چندین برابر وزن خود بار برداری که بار را برای خود ببری. 🔸راز همت عالی من این است که من بار را برای خود می‌برم، و تو باری که بر دوش می‌گیری به‌خاطر دیگران است. 💢 گاهی ما مطلبی یاد نمی‌گیریم که خودمان به آن نیازمندیم، بلکه یاد می‌گیریم به‌خاطر دیگران، که جایی آن مطلب را بگوییم تا به ما باسواد و عالم بگویند! پس درنتیجه چیزی از علم، یادمان نمی‌ماند و قدرت تحلیل مطلب رانداریم. 🔺یا برای مردگان خود پس از مرگشان به‌خاطر ثواب‌رساندن به آن‌ها احسان و اطعام به فقرا نمی‌کنیم، بلکه به‌خاطر خودمان به فامیل و دوستان و آشنایان اطعام می‌کنیم که نگویند ما انسان خسیسی بودیم. 🔺یا نماز و ذکر نمی‌گوییم به‌خاطر خودمان که خداوند خلقمان کرده و مدیون نعمت‌های او هستیم، نماز و ذکر می‌گوییم به‌خاطر برآورده‌شدن و رفع حاجت‌هایمان و... 🔺تمام این مثال‌ها فرق همت مور و الاغ است. @nasimearamesh1
📣 تقسیم خوشبختی 🔹هزاران شمع می‌توانند با یک شمع روشن شوند، در حالی که عمر آن شمع حتی یک ثانیه هم کوتاه نمی‌شود. 🔹خوشبختی هیچ‌گاه با تقسیم‌ کردن کم نخواهد شد. @nasimearamesh1
✍پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز انگشت خود را قطع کرد. وقتی که با ناله از طبیبان در خواست کمک کرد . گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» . 🔸پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.  🔹روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. 🔸آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. 🔸 وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» 🔹 وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده  بودم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┅═✿๑🍀🌺🌼🌸๑✿═┅ @nasimearamesh1