✳️ #پیام_همراهان_گرامی
اظهار لطف یکی از دوستان همراه نسبت به مباحث کانال
بالاترین سلام و تحیت بر بهترین استاد
حضرت آیة الله نصیری بزرگوار
وجودتان سلامت و تندرست باشد
«حضرت استاد »
ندیدم استادی این چنین ،با ظرافت اندیشه و لطافت روح و حسن بیان ومَنشی بلند با پشتکار خستگی ناپذیر در راه شناخت حقیقت دین برای جویندگان حقیقت این چنین جهادی تعلیم دهد ،دست مریزاد استاد نصیری فرزانه و محترم ،خداوند متعال برایتان بهترین پاداش را در دنیا و آخرت مقدر فرماید .
برایم دعا بفرمایید بتوانم حق شاگردی را ادا کنم .
شاگرد کوچکتان: ....
✳️ #پاسخ_به_پرسش_ها
پرسشی در باره رابطه #علم_الهی با #اختیار_انسان
سلام علیکم استاد بزرگوار.
از محضر شما سوالی داشتم که اگر جواب بدهید بسیار ممنون می شوم.
سوال این است که چگونه علم خداوند به غایت اشیاء مستلزم جبر نمی شود؟
✅ پاسخ:
علیکم السلام
نخست باید دانست که تحلیل چگونگی رابطه میان صفت علم الهی و اختیار انسان از قرن ها پیش مورد بحث و گفتگو میان اندیشمندان و فلاسفه بوده است و شماری از آنان به خاطر عدم توان در حل نهایی آن دچار جبرگرایی شدند.
زیرا اگر به اقتضای علم ازلی و حضوری خداوند همه رخدادها و جزئیات حوادث از جمله جزئیات رفتار آدمیان از آغاز تا پایان عالم برای خداوند معلوم بوده است، چگونه می توان آدمیان را مختار دانست.
رباعی معروف و منسوب به عمر خیام ناظر به همین شبهه است:
من مى خورم و هرکه چو من اهل بود
مى خوردن من به نزد او سهل بود
مى خوردن من حق ز ازل مى دانست
گَر مى نخورم علم خداجهل بود
برای حل این شبهه از دو روش بیان فلسفی و بیان تحلیلی کمک می گیریم:
1. بیان فلسفی؛
فلاسفه در تحلیل رابطه علم با اختیار انسان می گویند: علم تابع معلوم است نه این که معلوم تابع علم باشد؛ یعنی علم به معلوم خود نگاه می کند که هر جا می رود و هر چه انجام می دهد، همان را بازتاب می دهد.
2. بیان تحلیلی؛
نخست توجه داشته باشد که میان علم با اراده خلط نکنید؛ چگونگی رابطه اراده الهی با اختیار انسان پاسخ دیگری دارد.
برای حل شبهه رابطه علم خداوند با اختیار انسان این جمله را در ذهن باورمند کنید: «علم هیچ گناهی ندارد و گناه علم تنها دانستن و پرده برداری است».
برای روشن شدن دقیق ترپاسخ، سه حالت علم؛ یعنی علم به حال، علم به گذشته و علم به آینده را در قالب مثال مورد بررسی قرار می دهیم:
یک: علم به حال
جلوی خود یک آیینه شفاف بگذارید و در برابر آن به جست و خیز بپردازید یا چاقویی را در دست بگیرید و سیبی را دو نیمه کنید یا پوست آن را بکنید. در آیینه چه اتفاق می افتد؟
آیا جز آن است که آیینه تمام حرکات و سکنات شما را بدون هیچ کم و کاست بازتاب می دهد؟!
آیا تا حال کسی با خود گفته است که چون آیینه جست و خیز مرا بازتاب داده من چنین کردم یا چون آیینه سیب را دو نیمه و پوست کنده نشان داد، من چنین کردم؟!
پاسخ منفی است؛ زیرا به نیکی و به یقین می دانیم که آیینه هیچ گناهی ندارد و تنها گناه آن بازتاب واقعیت و پرده برداری از حقیقت است.
جمله پیش را تکرار کنید: «علم هیچ گناهی ندارد و گناه علم تنها دانستن و پرده برداری است».
دو: علم به گذشته
مصاحب موسی؛ یعنی خضر (ع) به هنگام عبور از شهری که مردم آن دیار از دادن غذا به آنان دریغ کرده بودند، به ترمیم بخشی از دیوار شهر پرداخت و در پاسخ اعتراض موسی (ع) فرمود که در زیر آن گنجی برای دو یتیم پنهان شده که خداوند از این طریق خواست تا اثر آن گنج محو نشود:
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا (کهف، 82 )
در حقیقت خضر با علم لدنی و باطنی پرده از گذشته برداشت و از وجود دو یتیم در شهر و برخورداری آنان از پدری صالح سخن به میان آورد.
آیا در ذهن هیچ یک از ما خطور می کند که چون امروز خضر از این رخداد مطلع شده، آن دو فرزند یتیم شدند؟!
جمله پیش را تکرار کنید: ««علم هیچ گناهی ندارد و گناه علم تنها دانستن و پرده برداری است».
سه: علم به آینده
یوسف (ع) به خاطر صفای باطن خود در خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره در برابر او به سجده افتادند. این خواب که تعبیر آن از آغاز برای او و پدرش آشکار بود، چهل سال بعد به تحقق پیوست:
« إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ (یوسف، 4)
آیا تا کنون در ذهن کسی خطور کرده است که چون یوسف چنین خوابی دید، برادران به او حسادت کردند و آن همه رخدادهای تلخ و شیرین پیش آمد؟!
جمله پیش را تکرار کنید: ««علم هیچ گناهی ندارد و گناه علم تنها دانستن و پرده برداری است».
حال اگر هر سه زمان را در یک لحظه جمع کنیم و همه را در یک آیینه جمع کنیم و به عبارت روشن تر آیینه را چنان وسیع و فراتر از زمان بگیریم که همه رخدادهای گذشته، حال و آینده در یک لحظه و یک جا در آن بازتاب یابد، هم چنان داوری گذشته را خواهیم داشت و خواهیم گفت که آیینه هیچ گناهی ندارد و رخدادها با تمام حقیقت و هویت خود در آن بازتاب یافته اند.
👇👇👇
در باره علم الهی درست چنین تحلیلی تحقق دارد؛ یعنی علم الهی بسان آیینه ای فرازمان در برابر همه رخدادهای عالم قرار دارد و بر اساس «هو الاول و الاخر» همه عالم با همه رخدادها و همه جزئیات بی آن که در باره آنها مفهوم گذشته، حال یا آینده صادق باشد، در آن در یک لحظه و یک آن بازتاب یافته و می یابد.
درست نظیر بازتاب آنیِ جست و خیز ما و دو نیمه کردن و پوست کندن سیب در آیینه.
در چنین حالتی آیینه هیچ نقشی جز بازتاب هر آن چه در آن می تابد، ندارد.
آن جمله مکرر پیشین را مجددا تکرار کنید: «علم هیچ گناهی ندارد و گناه علم تنها دانستن و پرده برداری است».
با این تحلیل مصرع نخست خیام: «مى خوردن من حق ز ازل مى دانست» درست است، اما مصرع دوم مبتنی بر تحلیل ناصواب است: «گَر مى نخورم علم خدا جهل بود».
زیرا او چون می می خورد، خداوند از ازل از آن آگاه است و می خوردن او گویا رفتاری است که اینک از او سرزده و در برابر آیینه علم الهی بازتاب یافته است.
باری، چون آیینه صاف و زلال الهی بسان هر آیینه شفافی، هر گونه رخداد در برابر آن را به درستی بازتاب می دهد، می خوردن خیام در آن آیینه بازتاب می یابد و جهل در باره آن بی معناست.
اما عدم امکان راهیافت جهل در علم الهی نه از آن جهت است که آیینه می خوردن او را بازتاب داده، بلکه از آن جهت است که آیینه با کمال صداقت می خوردن اختیاری او را بازتاب داده است.
آیا آیینه علم الهی که وظیفه او بازنمایی و پرده برداری از حقایق است، در بازتاب می خواری مختارانه خیام دچار گناه شده است؟!
خواجه نصیر چه زیبا پاسخ شبهه خیام را داده است:
آن کس که گنه به نزد او سهل بود
این نکته یقین بداند از اهل بود
علم ازلى علّت عصیان بودن
پیش عقلا ز غایت جهل بود.
موفق باشید.
eitaa.com/alinasirigilani
t.me/alinasirigilani
https://chat.whatsapp.com/HBCIiMqqvOtIl4afxpDcHN
www.maref.ir
جلسه 14.mp3
10.94M
✳️#خارج_اصول جلسه (14)
مباحث این جلسه:
نقد دیدگاه اخباریان در انکار اجتهاد
@alinasirigilani
AUD-20201028-WA0024.mp3
13.72M
✳️#خارج_فقه (جلسه 1014)
مباحث این جلسه:
ادامه بررسی صفات قاضی
@alinasirigilani
قال الباقر عليه السلام :
إذا وقع أمرنا و جاء مهديّنا عليه السلام كان الرجل من شيعتنا أجرى من ليث و أمضى من سنانٍ ، يطأ عدوّنا برجليه و يضربه بكفّيْه ، و ذلك عند نزول رحمة الله و فرجه على العباد.
☆☆☆☆☆☆
هرگاه امرما به وقوع پیوندد [دوران ظهور وحكومت قائم ما فرا رسد] و مهدىِ ما -که درود خدابراوباد- بيايد، شيعه ما از شير دليرتر و از سرنيزه برنده تر خواهد بود؛ دشمنِ ما را پايمال و با قدرت اوراسرکوب می کند و این هنگامی است كه رحمت و گشايش خدا بر بندگانش فرود می آید.
بحار الأنوار : 2 / 190 / 22 .
AUD-20201028-WA0025.mp3
12.05M
✳️#خارج_فقه (جلسه 1015)
مباحث این جلسه:
حکم قضاوت در دوران حاکمیت ظلمه و در حالت تقیه
@alinasirigilani
AUD-20201028-WA0028.mp3
14.48M
✳️#خارج_فقه (جلسه 1016)
مباحث این جلسه:
ادامه بررسی صفات قاضی
@alinasirigilani
جلسه 15.mp3
14.59M
✳️#خارج_اصول (جلسه ۱۵)
مباحث این جلسه:
نقد دیدگاه اخباریان در انکار اجتهاد
@alinasirigilani
جلسه 16.mp3
15.27M
✳️#خارج_اصول (جلسه ۱۶)
مباحث این جلسه:
ادامه نقد دیدگاه اخباریان در انکار اجتهاد
@alinasirigilani
قال الصادق عليه السّلام :
صلاة اللَيل تحسن الوجه و تحسن الخلْق و تطيب الريح و تدر الرزق و تقضى الدَين و تذهب بالهم و تجلو البصر.
☆☆☆☆☆☆
نماز شب، انسان را خوش سيما، خوش اخلاق و خوشبو می کند ؛ روزى را زياد و قرض را ادا می نماید؛ غم و اندوه را از بين می برد و چشم را روشنی می بخشد.
ثواب الأعمال، ص 42
AUD-20201028-WA0023.mp3
13.78M
✳️#خارج_فقه (جلسه ۱۰۱۷)
مباحث این جلسه:
1. تحلیل نهایی و نکات اصلی برگرفته از ده روایت باب شرایط قاضی
2. شرط ذکورت در قاضی (زن نمی تواند قاضی شود)
@alinasirigilani
جلسه 17.mp3
14.23M
✳️#خارج_اصول (جلسه ۱۷)
مباحث این جلسه:
فلسفه علم اصول
@alinasirigilani
قال رسول الله صلّي الله عليه و آله :
... المؤمن اذ قرء القرآن فتح الله عليه ابواب الرحمة و خلق الله بکل حرف يخرج من فَمه ملکاً يسبح له الي يوم القيامه.
☆☆☆☆☆☆
...زماني که مؤمن قرآن تلاوت می کند ، خداوند درهای رحمت را به روی او می گشاید و به ازای هر حرفی که از دهانش خارج شود، فرشته ای خلق می کندکه برای وی تا روز قيامت تسبیح کند.
بحار الأنوار، ج 92، ص 17
جلسه 6 حدیث خوانی.mp3
13.82M
✳️#خارج_حدیث (جلسه ۶، شرح روایات کافی شریف)
مباحث این جلسه:
بررسی خطبه حضرت امیر (ع) در مذمت دنیا پرستی و بدعت گذاری
@alinasirigilani
✳️ #پاسخ_به_پرسش_ها
پرسش در باره چرایی سکوت روایات در #تفسیر_آیه_حفظ
سلام عليكم جناب استاد؛
سوالی داشتم در رابطه با آيه شریفه: «إنا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون»
اینکه با تحقیق مختصری که من کردم هیچ روایتی از ائمه اطهار علیهم السلام پیدا نکردم که این آیه پیامش اینست که قرآن مورد تحریف قرار نمیگیرد.
در تفسیر فرات کوفی اشاره ای کرده، اما منظور حفظ توسط امام علیه السلام میباشد 👇
نشانی : تفسير فرات الکوفي ج ۱، ص ۳۹۸
[ فُرَاتٌ ] قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ بُزُرْجَ اَلْحَنَّاطُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : [فِي] قَوْلِهِ [تَعَالَى] « قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ » ثُمَّ إِنَّ جَبْرَئِيلَ [عَلَيْهِ السَّلاَمُ] أَتَاهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نَوْبَتَكَ [نُبُوَّتَكَ] وَ أَسْلَبَتْكَ أَيَّامُكَ فَاجْعَلِ اَلاِسْمَ اَلْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ اَلْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ اَلنُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيٍّ وَ إِنِّي لاَ أَتْرُكُ اَلْأَرْضَ إِلاَّ وَ فِيهَا عَالِمٌ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ يُعْرَفُ بِهِ وَلاَيَتِي وَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ وُلِدَ فِيمَا يَتَرَبَّصُ اَلنَّبِيَّ إِلَى خُرُوجِ اَلنَّبِيِّ اَلْآخَرِ فَأَوْصَى إِلَيْهِ بِالاِسْمِ [اَلْأَكْبَرِ] وَ [هُوَ] مِيرَاثُ اَلْعِلْمِ وَ آثَارُ عِلْمِ اَلنُّبُوَّةِ وَ أَوْصَى إِلَيْهِ بِأَلْفِ بَابٍ يُفْتَحُ لِكُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ وَ كُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفُ كَلِمَةٍ وَ مَرِضَ يَوْمَ اَلْإِثْنَيْنِ [وَ قَالَ يَا عَلِيُّ لاَ تَخْرُجْ] ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ حَتَّى تُؤَلِّفَ [يؤلف] كِتَابَ اَللَّهِ كَيْ لاَ يَزِيدَ فِيهِ اَلشَّيْطَانُ شَيْئاً وَ لاَ يَنْقُصَ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنَّكَ فِي ضِدِّ سُنَّةِ وَصِيِّ سُلَيْمَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمْ يَضَعْ عَلِيٌّ رِدَاءَهُ عَلَى ظَهْرِهِ حَتَّى [جَمَعَ اَلْقُرْآنَ ] فَلَمْ يَزِدْ فِيهِ اَلشَّيْطَانُ شَيْئاً وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ شَيْئاً .
علیکم السلام
به استناد شواهد تاریخی، مساله تحریف قرآن آن چنان که در سده های متاخر مطرح شد، در چند سده آغازین مورد اعتنا نبوده است. در میان عامه شعار «حسبنا کتاب الله» جایی برای چنین شبهه ای باقی نمی گذارد؛ زیرا وقتی قرار باشد که قرآن بی نیاز کننده از سنت تلقی گردد، چگونه احتمال تحریف در آن قابل تصور خواهد بود؟!
در میان شیعه تکیه اصلی در اثبات امامت و ولایت حضرت امیر (ع)، شواهد روایی و تاریخی همچون روایت غدیر بود و این دلایل آن چنان قوی می نمود که کسی نیاز نمی دید با ادعای راهیافت تحریف در قرآن، به دنبال وجود آیات ولایت در قرآن باشد.
از این جهت به رغم روشن بودن مدالیل آیه حفظ و صراحت آن در حفظ تکوینی قرآن توسط خداوند، بیانی از سوی اهل بیت (ع) در تفسیر آیه مزبور البته در میان میراث روایی بر جای مانده، مشاهده نمی شود؛ هر چند محتمل است که گفت و شنودی در عصر صدور روایات در باره این آیه اتفاق افتاده باشد که بدست ما نرسیده است.
موفق باشید.
eitaa.com/alinasirigilani
t.me/alinasirigilani
https://chat.whatsapp.com/HBCIiMqqvOtIl4afxpDcHN
www.maref.ir
نقد سها (جلسه ۱۱).m4a
11.92M
✳️ #نقد_شبهات_سها (جلسه ۱۱)
مباحث این جلسه:
۱. ادامه نقد شبهه محیط زدگی قرآن
۲. قرآن زنده است و رخدادهای مورد اشاره آن ناظر به همه ادوار است.
@alinasirigilani
✳️ #پاسخ_به_پرسش_ها
چگونه می توان اثبات کرد که #قرآن_سخن_خداوند_است؟
سلام علیکم
حال شما خوبه حاج آقا. عذر میخوام سوالی از محضرتان داشتم.
ممکنه لطفا مقاله یا کتبی را که برای اثبات اینکه قران از جانب خداوند است و کلام الهی است نه بشری ، نوشته شده اند به بنده معرفی فرمایید؟
در واقع آنچیزی که ذهن بنده را مشغول کرده این نکته است که قران با چه ادله و چه چیز میخواهد اثبات کند کلام الهی است؟
علیکم السلام
این ناچیز در کتاب #قرآن_گفتار_الهی_نقد_دکتر_سروش به تفصیل در این باره سخن گفته ام. در این کتاب پنج برهان ارایه شده که عبارتند از:
برهان اول: تصريح قرآن به کلام الاهي بودن
برهان دوم: تعامل پيامبر| با نزول قرآن
برهان سوم: عتابها و هشدارهاي نبوي در قرآنن
برهان چهارم: تاکيد قرآن بر رعايت حرمت و حريم پيامبر|
برهان پنجم: عدم امکان هرگونه تصرف در قرآن از سوي پيامبر|
برهان ششم: تفاوت گسترده سخن پيامبر| با قرآن
برهان اول: تصريح قرآن به کلام الاهي بودن
در نگريستن در آيات الاهي نشان ميدهد که بارها و به صورتهاي مختلف قرآن را سخن خداوند دانسته و حتي در يک مورد هر چند به صورت اشاره قرآن را سخن پيامبر ندانسته است.
آيا اگر قرآن سخن پيامبر ميبود، جا نداشت حداقل در يک مورد از آيات قرآن بر اين مدعا تاکيد ميشد؟!
اگر کسي ادعا کند که استناد قرآن به سخن خداوند از روي مجاز است نه حقيقت، اين مدعا از آن جهت مردود است که اولاً: حمل همه آياتي که در آنها قرآن سخن خداوند دانسته شده بر مجاز، نيازمند قرينه قطعي است و چنين قرينهاي وجود ندارد؛ ثانياً: در اين دست از آيات قرايني وجود دارد که حمل آنها بر مجاز را برنميتابد تا استناد قرآن به سخن پيامبر| قابل اثبات باشد.
اين برهان را ميتوان به صورت ذيل تقرير کرد:
«قرآن کتابي است که در آن حقيقتاً بر منشأ الاهي داشتن تاکيد شده است» (صغراي قياس)
«کتابي که در آن حقيقتاً بر منشأ الاهي داشتن تاکيد شده، نميتواند منشأ بشري داشته باشد» (کبراي قياس)
«قرآن کتابي است که نميتواند منشأ بشري داشته باشد» (نتيجه)
چنان که اشاره شد در بسياري از آيات به صورتهاي مختلف، قرآن به عنوان سخن الاهي معرفي شده است. اين آيات را ميتوان به سه دسته تقسيم کرد که عبارتند از: 1. اطلاق کلام الله بر قرآن؛ 2. تاکيد بر وحي قرآن از سوي خداوند؛ 3. نزول قرآن از ناحيه پروردگار. اينک به بررسي اين آيات ميپردازيم.
1. اطلاق کلام الله بر قرآن
در دو آيه از قرآن اين نکته مورد تاکيد قرار گرفته که اين کتاب «کلام الله» است:
1. «وَإِنْ أَحَدٌ مِنْ الْمُشْرِکينَ اسْتَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتَّي يسْمَعَ کلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يعْلَمُونَ. و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومی نادانند.»
2. «سَيقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَي مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکمْ يرِيدُونَ أَنْ يبَدِّلُوا کلَامَ اللَّهِ. چون به (قصد) گرفتن غنایم روانه شدید، به زودی برجای ماندگان خواهند گفت: «بگذارید ما (هم) به دنبال شما بیاییم.» می خواهند دستور خدا را دگرگون کنند.»
در آيه نخست در اين باره گفتگو شده که اگر کافران در لابلاي جنگ از شما فرصتي بطلند تا سخن خداوند را بشنوند، به آنان مجال دهيد. پيدا است که مقصود از «کلام الله» در اين آيه قرآن است.
در اين آيه با استفاده از ضمير، سه بار از پيامبر ياد شده است. نخست در فعل «اسْتَجَارَک»، دوم در فعل «فَأَجِرْهُ» و سوم در فعل «أَبْلِغْهُ». حال که تا اين حد روي سخن با پيامبر است، آيا معنا دارد که وقتي به فقره «حَتَّي يسْمَعَ کلَامَ اللَّهِ» ميرسد، ناگهان از کلام خداوند سخن بگويد؟
اگر به راستي قرآن سخن پيامبر است، چرا نفرمود: «حَتَّي يسْمَعَ کلَامک َ» يعني با افزودن يک «کاف» خطاب هم معنا کامل ميشد و هم ايجاز بيشتري در آيه رعايت ميشد؟!
در آيه دوم سخن از تبديل کلام الاهي توسط برخي از بيماردلان است که از همراهي با پيامبر و مسلمانان در صلح حديبيه کوتاهي کرده و پس از پيروزي آنان در جنگ خيبر، مدعي مشارکت با مسلمانان شده و خواستند تا گفتار الاهي که به اهل حديبيه وعده کسب غنائم داده شده بود، را تغيير دهند. آيا با چنين نشان روشني ميتوان هم چنان اصرار کرد که قرآن سخن پيامبر| است؟!
2. تاکيد بر وحي قرآن از سوي خداوند
در آيات بسياري از قرآن، بر اين نکته تاکيد شده که قرآن از سوي خداوند بر پيامبر وحي شده است. در شماري از آيات اين امر از سوي خداوند مورد تاکيد قرار گرفته و در شماري ديگر از زبان پيامبر مورد توجه قرار گرفته است. در اين جا به سه آيه اشاره ميکنيم:
👇👇👇
1. در سوره شوري اعلام شده است که خداوند جز از رهگذر وحي يا از پشت پرده يا فرستادن فرشته با هيچ بشري به گفتگو نميپردازد. آن گاه به پيامبر اعلام ميکند که خداوند با فرستادن فرشته با او به گفتگو پرداخته است و او پيش از اين خبري از قرآن و ايمان نداشت:
وَمَا کانَ لِبَشَرٍ أَنْ يکلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يرْسِلَ رَسُولًا فَيوحِي بِإِذْنِهِ مَا يشَاءُ إِنَّهُ عَلِي حَکيمٌ وَکذَلِک أَوْحَينَا إِلَيک رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کنْتَ تَدْرِي مَا الْکتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَکنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّک لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ. هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: «به جای خدا، بندگان من باشید.» بلکه [باید بگوید:] «به سبب آنکه کتاب [آسمانی] تعلیم می دادید و از آن رو که درس می خواندید، علمای دین باشید».
چنان که پيداست در آيه نخست، سخن از تکلم الاهي با بشر است. گويا آيه در مقام بيان يک کبراي قياس است و آن اين که خداوند جز از سه طريق پيشگفته با بشري سخن نميگويد. آن گاه در آيه دوم در مقام بيان صغراي قياس شيوه سخن گفتن خداوند با پيامبر را از نوع سوم دانسته است.
از اين که بلا فاصله پس از آن بر اين نکته تاکيد ميکند که تو اي پيامبر پيش از اين نمي دانستي که کتاب و ايمان چيست، بدست ميآيد که حاصل سخن گفتن خداوند با پيامبر و فرستادن روح، نزول قرآن بوده است.
وقتي قرآن سخن پيامبر است، چرا بر اين نکته تاکيد ميشود که او پيش از نزول وحي از سوي خداوند، از قرآن و ايمان اطلاعي نداشت؟!
2-2. تاکيد پيامبر| بر وحي قرآن از سوي خداوند
در شماري از آيات از زبان پيامبر| آمده که او تنها بشري است که به او وحي شده است. در اين جا به دو آيه اشاره ميکنيم:
1-2-2. در سوره احقاف چنين آمده است: قُلْ مَا کنْتُ بِدْعًا مِنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يفْعَلُ بِي وَلَا بِکمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَي إِلَي وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ. بگو: «من از (میان) پیامبران، نودرآمدی نبودم و نمی دانم با من و با شما چه معامله ای خواهد شد. جز آنچه را که به من وحی می شود، پیروی نمی کنم; و من جز هشداردهنده ای آشکار (بیش) نیستم.»
به عبارت روشنتر کاربست تعبير «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَي إِلَي» حکايت از آن دارد که چيزي از بيرون وجود پيامبر بر او وحي ميشود که ايشان از آن پيروي ميکند. در غير اين صورت بر تراوش آن چه در ضمير انسان است، وحي اطلاق نميگردد.
زيرا در وحي سه رکن اساسي وجود دارد که عبارتند از: 1. وحي، يعني آن پيامي که از وحی کننده به وحی شونده ميرسد؛ 2. موحي، يعني آنکه وحي ميکند؛ 2. موحي اليه، يعني آنکه بر او وحي ميشود.
اگر قرار باشد قرآن را سخن پيامبر بدانيم، مفهوم اين دست از آيات آن است که اين سه رکن در يک شخص يعني پيامبر جمع شده است. يعني پيامبر همان کسي است که خود وحي ميکند و خود وحي را دريافت ميکند و خود پيام توليد ميکند. اين امر مستلزم اتحاد علت و معلول و انقلاب ماهيت است.
زيرا نقش وحي رساني نقش فاعلي و عليتي و نقش دريافت کننده وحي نقش قابلي و معلولي است و تحقق اين دو نقش در يک شخص بدان معنا است که او همزمان هم فاعل و موثر و هم قابل و متاثر باشد!
از سوي ديگر توليد قرآن از ذهن و جان پيامبر| بدان معنا است که علوم ذکر شده در قرآن در وجود پيامبر حضور دارد. در اين صورت بايد پرسيد که چرا در اين آيه بر اين نکته تاکيد شده که بدون وحي قرآني، پيامبر از رخدادهاي مربوط به خود و ديگران اطلاع ندارد؟!
3. نزول قرآن از ناحيه پروردگار
خداوند در برخي از آيات همه مردم را مورد خطاب قرار داده و اعلام کرده که قرآن از سوي پروردگار آنان پديد آمده است.به عنوان نمونه در سوره نساء چنين آمده است:
«يا أَيهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکمْ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکمْ. ای مردم، آن پیامبر (موعود)، حقیقت را از سوی پروردگارتان برای شما آورده است.»
مراد از حق چنان که از سوي مفسران مورد تاکيد قرار گرفته، قرآن است.
در آيه ديگر اين سوره از قرآن با عنوان «برهان» ياد شده و نزول آن از سوي پروردگار مردم، مورد تاکيد قرار گرفته است:
«يا أَيهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيکمْ نُورًا مُبِينًا. ای مردم، در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان برهانی آمده است، و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم.»
eitaa.com/alinasirigilani
t.me/alinasirigilani
https://chat.whatsapp.com/HBCIiMqqvOtIl4afxpDcHN
www.maref.ir
✳️ #پاسخ_به_پرسش_ها
پرسش در باره چگونگی #ازدواج_فرزندان_آدم و حوا
سلام استاد؛
فرزندان حضرت آدم با هم ازدواج کردن یا نه؟
می دانم سه قول وجود دارد:
یکی با نسناس دوم با اجنه و فرشته سوم خواهر برادر باهم ازدواج کردن.
کدام قول ادله اش قوی تر است؟
علیکم السلام
ازدواج فرزندان آدم و حوا با یکدیگر به شدت در روایات انکار شده است؛ چنان که فطرت پاک انسانی اجازه سریان کشش جنسی به محارم؛ به ویژه محارم نزدیک همچون خواهر را نمی دهد. فقدان چنین روشی در ازدواج در طول تاریخ بشری و حتی در دوران ما به استثنایک مواردی بس محدود در میان مجوس، به رغم تنوع فراوان دینی، ملی و فرهنگی خود حکایت از وجود چنین فطرتی دارد.
البته نباید انکار کرد که در روایتی از امام سجاد (ع) ازدواج میان فرزندان آدم و حوا مورد تایید قرار گرفته و علامه طباطبایی نیز بر همین رأی است.
در باره دو نظریه دیگر، نظریه دوم؛ یعنی ازدواج قابیل با همسری از اجنه و ازدواج هابیل با همسری از حوریان بهشتی پذیرفته تر است. حداق یکی از دلایل قوت این نظریه، ابهام اساسی در وجود موجودات شبه انسان به نام نسناس در زمین است.
موفق باشید.
eitaa.com/alinasirigilani
t.me/alinasirigilani
https://chat.whatsapp.com/HBCIiMqqvOtIl4afxpDcHN
www.maref.ir
خارج فقه (جلسه 1018).m4a
27.16M
✳️#خارج_فقه (جلسه 1018)
مباحث این جلسه:
بررسی روایات و آرای فقهی در باره مشروعیت یا عدم مشروعیت قضاوت زنان
@alinasirigilani
جلسه 18.mp3
14.41M
✳️#خارج_اصول (جلسه 18)
مباحث این جلسه:
بررسی ادوار اجتهاد
@alinasirigilani
سالروز رحلت مفسر عالي مقام حضرت آية الحق علامه طباطبايي اعلي الله مقامه است. شادى روح اين بزرگمرد فاتحه و صلوات هديه كنيم.
🌹🌹🌹
دیدگاه های تفسیری خواجه فضل الله.m4a
49.77M
✳️#دیدگاه_های_تفسیری_خواجه_رشیدالدین_فضل_الله_همدانی
سخنرانی استاد علی نصیری به صورت ویبنار ارایه شدن به عنوان پیش نشست همایش بین المللی بزرگداشت خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی
@alinasirigilani
خارج فقه (جلسه 1019).m4a
25.68M
✳️#خارج_فقه (جلسه 1019)
مباحث این جلسه:
بررسی آرای فقهی در باره حکم قضاوت زنان
@alinasirigilani