✳️ #دیدگاه_های_فرهنگی_اجتماعی
سخنی از سر سوز و گداز در باره آقای #امجد
در این چند روز در باره سخنان آقای امجد به اندازه کفایت گفتگو شد و نقدهای فراوان از سوی افراد حقیقی و حقوقی مسموع شد؛ به ویژه بیانیه جامعه محترم مدرسین.
این ناچیز در دو متن و فایل صوتی از #اعدام_روح_الله_زم که به خاطر #خیانت به ملک و ملت #سزاوار_مرگ بود، یاد کرده و آن را در شمار رخدادی درس آموز در محیط خانه و جامعه برشمرد.
چند سال قبل در برنامه زنده که در شبکه خبر حضور داشتم، در بررسی #جایگاه_ولایت_و_رهبری جامعه بر این نکته تاکید کردم که تضعیف این جایگاه آن هم در شرایطی که دامنه هجوم بی امان از هر سو از سوی دشمنان مشهود است، به هیچ روی با منطق دین و اخلاق سازگاری ندارد.
در همان برنامه که فایل آن موجود است، از ماجرای #تحریم_تنباکو مثال آوردم و گفتم عالمان و روحانیان معاصر این فتوا در برابر آن سه موضع گرفتند:
یک؛ شماری در قلب و زبان با آن موافقت کرده و از هر جهت از آن حمایت کردند.
دو؛ شماری قلبا به هر دلیل فقهی یا سیاسی با آن مخالف بودند، اما از باب حفظ حرمت مرجعیت با این فتوا همصدا شدند.
سه؛ برخی چنان صلاح و سداد را کنار گذاشتند که قلیان را بالای منبر برده و همان جا کشیدند و دود هوا کردند و در برابر چشم مردم فتوای #میرزای_شیرازی (اعلی الله مقامه) را به سخریه گرفتند!
آیا هیچ عالم دلسوز اسلام از رفتار و رویه دسته سوم طرفداری می کند؟!
حال و وضع کنونی کشور بی شباهت به این ماجرا نیست.
آیا #کوشش_مستمر_مقام_معظم_رهبری برای سیادت و سربلندی کشور، پاکدستی و زندگی ساده ایشان، خیرخواهی برای ملت و ایستادن در برابر همه دشمنی ها برای کسی قابل انکار است؟!
باری، چه بسا ممکن است عالمان و فقیهانی در گوشه و کنار کشور حضور داشته باشند و احیاناً نسبت به برخی از تصمیم گیری های نظام اسلامی در باره جهت گیری سیاست های داخلی و خارجی نقدها و نگرانی هایی داشته باشند؛ اما همان گونه که از #رویه_خیرخواهانه_و_مصلحت_اندیشانه آنان هویدا است، از طرق مختلف نقدها و نگرانی های خود را به رهبری مکرم و سایر مدیران کلان کشور ابلاغ می کنند.
اما هیچ گاه به خود اجازه نمی دهند که کشور اسلامی را ترک و در کشوری که #لانه_کفر_و_نفاق است، توطن کرده و خدای ناکرده علیه ارزش های نظام اسلامی لب به سخن بگشایند.
این ناچیز قریب به بیست سال پیش، به صورت اتفاقی شبی در مسجد کوی دانشگاه تهران پای صحبت و سخنرانی آقای #امجد حضور داشتم. صحبت ها بسیار ساده و تا حدودی عامیانه بود، اما اقبال پر شور دانشجویان در هنگام سخنرانی مایه شگفتی این ناچیز شد.
پس از سخنرانی از باب کنجکاوی زمانی قابل ملاحظه در بیرون مسجد همراه ایشان ایستاده درنگ کردم؛ در حالی که دانشجویان مثل حلقه انگشتری که نگین را احاطه می کند، دور ایشان حلقه زده بودند.
وقتی دور ایشان خلوت شد با ایشان به گفتگو پرداختم و با صراحت گفتم که صحبت شما ساده بود، اما چرا دانشجویان جوان تا این اندازه به شما علاقه نشان می دهند؛ به گونه ای که برایم شگفت آور است؟!
بخشی از پاسخ ایشان آن بود که گفت ارادت آنان به من چنان است که گاه در برخی از مجالس تا به سحر با من به گفت و شنود می پردازند و گاه از شدت علاقه و اردات به نیت تبرک دست به عبایم می کشند!
جمله اخیر که بسیار تاثر برانگیز است، عین عبارت ایشان است. (دقت و تامل بفرمایید)
در همین هفته گذشته که در فضای مجازی با دانشجویان درس و بحث داشتم، دانشجویی همه حریم و حرمت ها را شکست و گفت کاری کرده اید که دیگر نه به خدا اعتقاد دارم و نه به دین و نه به انقلاب!! (صوت ایشان موجود است) و در درسی دیگر با این پرسش مکرر کنایه آمیز دانشجویان مواجه شدم که ماجرای آقای امجد چیست؟!
می دانید امثال این اتفاق ها چرا به صورت مکرر در محیط های دانشگاه و در کوچه و خیابان در حال تکرار است؟!
یکی از دلایل آن از دست دادن سرمایه های اخلاقی و سنگربانان دینی همچون آقای امجد است!
بنابر این در ناصواب بودن کار ایشان تردید نکنید، اما بد نیست به این نکته هم بیاندیشیم که چه سرمایه و سرمایه هایی از این نمونه را از کف داده ایم!
کاش ایشان با خود و هزاران ارادتمند معنوی خود چنین نمی کرد و بسان چهره های تابناکِ اخلاقی معاصر هم چنان در سپهر دین و اخلاق چون ستاره پر فروغ می درخشید!
حال که همه گله ها، شکایت ها و تعابیر تلخ و بس گزنده متوجه امثال زم و امجد شده است، بگذارید چنان که مقتضای انصاف است، به این دو ماجرا از زاویه ای دیگر هم نگاه داشته باشیم.
👇👇👇