eitaa logo
خانواده برای نسل قیام
962 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
15 فایل
ارتباط با مدیر https://eitaa.com/s_Majzoobi
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلیا بچه دار نمیشن بخاطر ترس از رزق و روزی و مسائل اقتصادی... خیلیا هم در مسئله ازدواج اینطورین و صبر میکنن تا همه شرایط فراهم شه بعد ازدواج کنن. همه کارارو خودشون می‌خوان بکنن، نمیخوان خدا به زحمت بیفته. خداوند در آیات مختلف به رزّاق بودن خودش تاکید میکنه. در مساله ازدواج و فرزندان هم بطور سفارشی تاکید میکنه. در آیه 32 سوره نور در بحث ازدواج میفرماید: (إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم) اگر دختروپسر فقیر باشن خدا از فضلش اونها رو بی نیاز میکنه. و خداوند هم رحمتش وسیع است و هم به حال بندگانش آگاه... هممون یا تجربه‌اش رو داریم یا تو اطرافیانمون دیدیم که طرف اول زندگی هیچی نداشته، بعد از چندسال هم خونه خریده هم ماشین. در حالیکه اول زندگی اگه حقوق ماهیانه اش رو جمع میزد صدسال بعد هم نمیتونست خونه بخره. ولی شرایطی پیش اومد که خرید. بعدش ماشین خرید بعدش یه چیز دیگه. انقدر وضعش خوب شد که ولش کنی میره یه زن دیگه میگیره. انقدر برکت داره ازدواج... در آیات متعدد دیگه هم تاکید میکنه که آقا: من رزق و روزی شما و فرزندانتان رو میدم_انعام آیه 151 (نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ) یابرعکس من رزق و روزی فرزندانتون و شمارو میدم_آیه 31 اسرا (نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم) بازهم ههممون یا تجربه‌اش رو داریم، یا در زندگی دیگران دیدیم که با اومدن بچه وضع زندگی‌ها بهتر شده، با اومدن بچه دوم هم وضعیت بهترتر شده. من به شخصه این دو مرحله رو تجربه کردم، بعد بچه سوم رو بعدا به اطلاعتون خواهم رسوند. بهرحال هم ازدواج هم بچه‌دار شدن به دنبال خودش برکت میاره. ازدواج همون یه بارش هم برکت رو میاره، فرزند ولی محدودیت نداره. گفتم که یه وقت آقایون بخاطر برکتش نرن سراغ کسی دیگه که چه بسا جواب عکس بده و برکت رو از بین ببره😁 خدا به خودش رو گذاشت که ماها راحت‌تر زندگی کنیم و یکم بیخیال بشیم ولی ما ول‌کنِ ماجرا نیستیم. می‌خوایم وظایف خداروهم انجام بدیم. هرکی اهل توکل بود هم خیالش راحتتره هم آخرش نتیجه خوبی میگیره. ما باید کمی هم خدارو تو کارامون دخالت بدیم بخاطر خودمون. مث بچه‌ها که نگران خیلی چیزاشون نیستن چون مامان بابایی دارن که اونارو همه کاره خودشون میدونن.. ✍ حسین دارابی «ماکوثریم و کم نمیشویم» 🔹 خانواده برای نسل قیام https://eitaa.com/Nasleghiyam
⁉️اگه جمعیت افزایش پیدا کنه، رزق و روزی مردم کم نمی‌شه؟🤔 ♨️دیدگاهای غربی، مبتنی بر نوع نگاهیه که اونا به عالم و خدا دارن. غربِ مادّی‌گرا معتقده که خدا عالم رو خلق کرده و کنار کشیده، الآنم ادارۀ عالم به دست خودِ آدماست. در حالی که ما معتقدیم خدا عالم رو آفریده و لحظه به لحظه، اون رو اداره می‌کنه.☝️ ✅✅ عالم، لحظه‌ای از سیطرۀ ربوبیت خدا، خارج نیست. ما خدا رو تنها خالق عالم نمی‌دونیم. خدا، ربّه، ربّ السماوات و الأرض. بارها و بارها تو قرآن این واقعیت گفته شده. ربّ هر چیز، کسیه که مالک و مدبّر اون چیزه.💪 ❌❌ این که اگه جمعیت زیاد بشه، زمین و آسمون از عهدۀ رزق مردم بر نمیان، نگاه مشرکانه‌ست. این نگاه، ریشه تو عقاید یهود داره که معتقد بودن: «یَدُاللهِ مَغلُولَةٌ؛ دست خدا، بسته است».📛 ✅✅ مسئلۀ جلوگیری از فرزندآوری که مسئلۀ جدیدی نیست. توی همون زمان ائمّه علیه السلام هم به صورت طبیعی انجام می‌گرفت. اگر بنا بود خدا از عهدۀ رزق اهالی زمین بر نیاد، باید تو دستورای خودش به ما توصیه می‌کرد که حواسمون به فرزندآوری باشه.👌 📚 ایران جوان بمان 🔹 خانواده برای نسل قیام https://eitaa.com/Nasleghiyam
✅ هرکس روزی اش تنگ شد، از همان چیزی که دارد، باید کند. کلید رزق است. 📚 مصباح الهدی، ص ۳۹ 🔹سخنان نور https://eitaa.com/norrr313
۵۶۰ بنده متولد ۱۳۷۲ هستم تو خانواده نسبتا پرجمعیت بدنیا اومدم. مادرم وقتی رفته بود زایشگاه که مارو بدنیا بیاره یعنی منو خواهرم 😍 ماما، ازش می‌پرسه تو خونه بچه چی داری؟؟ مادرم گفته بود، تو خونه سه تا دختر دارم، ماما گفته بوده الان دلت چی میخواد؟ مادرم گفته هرچی خدا بخواد همون خوبه و راضیم به رضاش... ماما هم گفته پس مبارکه، شدن ۵تا 😂😍دوقلو دختر بدنیا اومدن 😍😍... بابام وقتی بش خبر میدن خیلی خوشحال میشه با اینکه خانواده ی بابام پسر دوست داشتن، وقتیم میره خونه همه ازش می‌پرسن که خانمت چی زایید؟؟ اونم فقط میخندیده نمیتونست بگه دوقلو ...از بس که خندش گرفته بود😂😂😂 با دست بشون اشاره میکنه ✌️✌️✌️✌️ خلاصه ما دوقلوها رو با مامانم مرخص میکنن و میبرن خونه، خواهرم مریض میشه، میبرن بستریس میکنن. مامانم هم همراش بوده، در حالی که تازه زایمان کرده از اینور خسته و ... بالا سر خواهرم، منم تو خونه فقط گریه 😢😆 مامانمم از خستگی سرش گیج میره و میفته سرش میخوره به لبه تخت خداروشکر فقط یه خورده زخم شده بود😢 بابام میاد میبینه سر مامانمو پانسمان کردن، میگه چی شده براش تعریف میکنن که .... بابام هم میگه من رضایت میدم، میبرمش خونه، که الحمدلله حال خواهرم هم بهتره میشه. ما دوقلو ها اصلا شبیه هم نیستیم اون لاغر، من چاق، او زرنگ و درس خون، من درسم ضعیف بود🤪 تو فامیل همش بهم میگن تو زیادی حق خواهرتو خوردی و اینجوری تپلی😏 بعد ما دوقلوها، عمه هام و کل فامیل به مامانم اصرار می‌کنن که یه پسر بیار، اونم وقتی ما ۷. سالمون شد، بازم باردار شد، و بابام گفت این آخرین بچه ای که میزایی، هلاک شدی چه پسر چه دختر... سال ۷۸ دادشم به دنیا اومد😍 اینقد عزیز دل همه شد و ته تغاری الان به مامانم میگه چرا من عمو نمیشم 😂😂😂 اومدم تجربه ی خودمو بگم تجربه ی مامانمو گفتم ای داد بیداد😁😂😂🙈 ۲ تا خواهر بزرگام ازدواج کردن، سومیه خواستگار نیومده بود براش که منو همسرم اوایل سال ۸۶ همدیگه رو پسندیدیم و همدیگه رو خواستیم، فامیل دور بود و ۷ سال ازم بزرگتر بود و سربازیشو تموم کرده بود... 👈 🌷❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ رسانه ما باشید https://eitaa.com/Nasleghiyam
۵۶۰ تو کل فامیل پیچید که ما دوتا عاشق همیم و... و مامان بابام خیلی آبرو داشتن و به این مسائل حساس بود🙊 و دوست نداشتن پشت سر دختراشون کسی چیزی بگه و .‌‌.. با کلی رفت و آمد، روز خواستگاری رسید و ما آخر سال ۸۶ عقد کردیم، شوهرم میگه اینکه تو رو به من دادن معجزه بود😂😍 چون خیلیاا موافق ازدواجمون نبودن و من دختر ۱۵ ساله بودم. پسرعموم، منو می‌خواست، خالمم می‌گفت نه ندینش من برا پسرم می‌خوام و کلی حرف و حدیث دیگه ... فروردین ۸۷ عروسی گرفتیم و از شهر پدر و مادرم رفتیم یه شهر دیگه، بخاطر کار همسرم که خونه نداشتیم و با خونه برادر شوهرم زندگی کردیم، من خیلی ممنونشونم خیلی به ما لطف کردن ... از همون اول ازدواجمون منتظر نی نی بودیم و ۲ سال بعد عروسیمون، سال ۸۹، دی ماه پسرم آقا مجتبی بدنیا اومد، من اون موقع ۱۷ساله بودم😍 بعد از ۹ ماهگی مجتبی، تصمیم گرفتم بازم بچه بیارم، مجتبی هنوز ۲سالش تموم نشده بود که مصطفی آذر ۹۱ بدنیا اومد، وقتی مصطفی رو باردار بودم، خونه خریدیم ولی قدیمی و از نو ساختمیش، اولش یه اتاق ساختیم و توش نشستیم، اینم رزق آقا مجتبی و مصطفی با اینکه از محالات میدیم که من خونه بخرم ولی خدا بیشتر از اینا کریمه و به بنده هاش لطف میکنه و هواشنو داره😍 دوتا پسر شیر به شیر سختیای خودشو داشت خیلی سخت بود، کم تجربه بودم ولی شکر خدا با کمک اهل بیت و مشاوره و کتاب و اینترنت بهتر شدم. با وجود سختی ها، بازم به فکر بچه بودم و می‌ترسیدم اقدام کنم، سال ۹۵ اقدام کردم ولی به همسرم چیزی نگفتم، وقتیم تستم مثبت شد بهش گفتم مبارکه دوباره بابا شدی... اونم چشماش😳😱😳 گفت واقعا دروغ میگی؟ منم می‌خندیدم ... گفت یعنی خااااک تو اون سرت 😭😂 بهمن ۹۶ دخترم فاطمه به دنیا اومد، قبلش خونه مونم کامل شده بود، همسرمم هر وقت میومد فاطمه رو بوس کنه، بهش میگفتم بوسش نکن یا بهش دست نزن، حرفتو یادم هست که بهم گفتی خااااک ....😉 بنده خدا گفت: خوب چه میدونم، بچها فضول بودن، خونه هم کامل نشده بود و من از سر نادونی و ندونستن این حرفو زدم، ببخش 😂😁 بعد از سه سالگی فاطمه، باز اقدام کردم. وقتیم همه فهمیدن من برای بار چهارم باردارم چه طعنه و چه کنایه که نزدن بهم 😔 خواهر جاریم رو در رو بهم گفت مجبوری؟ بچه نداری؟ میخوای به کجا برسی با این سنت و.‌‌.. با اینکه خودش دوتا پسر و یک دختر داره و میگه من نمی تونم دخترمو بدون خواهر بذارم 😳 بگذریم مرداد ۱۴۰۰ معصومه بدنیا اومد، ۶ روز قبل از بدنیا اومدن معصومه، رفته بودم پارک برای پیاده روی برای زایمان که مصطفی پسرم میره سمت جاده ماشین بهش میزنه و من نشسته بودم رو صندلی... اومدن بهم گفتن پسرت زیر ماشین رفت، منم از جام پردیدم و دودیم سمت جاده... 🌷❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ رسانه ما باشید https://eitaa.com/Nasleghiyam
۵۶۰ یه ماشین اومد، گفت شما مادر اون پسره هستی؟ گفتم بله، حتی نپرسیدم که شما کی هستین؟ سوار شدم رفتم درمانگاه، پیداش نکردیم. همه فامیل جمع شدن بودن و از این بیمارستان به این بیمارستان، از این درمانگاه به اون درمانگاه... پیداش نمیکردم. منم دیگه فقط اشک می‌ریختم و خودمو می‌زدم😭 بعد یک ساعت از تصادف زنگ زدن پیداش کردیم، رفتیم منتقلش کردیم بیمارستان... راننده بعد از تصادف، پسرم رو گذاشته بوده تو ماشین، بهش گفته خونه تون کجاست؟ پسرمم اسم محله رو گفته بوده، اونم نزدیکیای محله گذاشته و فرار کرده بود. مردم می بینن و زنگ می‌زنن آمبولانس میاد. دو روز و دوشب بستری میمونه و والحمدلله شکستگی نداشت سه روز چشماش به نور حساس بود و می‌گفت من نمیتونم جایی رو ببینم 😭 ولی شکر خدا خوب خوب شد. زایمانم با معصومه بچه چهارمم خیلی سخت بود و خیلی درد کشیدم، الحمدلله زایمان کردم و الان دوتا پسر و دوتا دخترام باهم بازی می‌کنن، باهم لج می‌کنن، باهم دعوا میکنن، اما شیرینیشون بیشتر از سختیشونه.... الانم به سرم زده باز بچه بیارم تا بعدنا پشیمون نشم 😂👍☺️😜 تو بیمارستان ماما بالا سرم بود گفت تو دیگه بچهات ست شدن دوتا دختر دوتا پسر دیگه بچه نیار و ... آرزو داشتم یکی از این بارداریام دوقلو باشه 😩😩😩 شوهرم دخترا رو میاره میذاره پیشش، اینقد نگاهشون میکنه و قربون صدقه شون میره میگه کاش ۱۰ فاطمه داشتم و ۱۰ تا معصومه 😍😂😍😂 ولی هنوزم ناامید نشدم و ان شاءالله دوقلو دختر میارم ان شاءالله جالب اینکه خواهرم که باهام دوقلو هست، مخالف فرزندآوریه😢 دوتا پسر داره یکی ۹ و یکی۷ ساله خیلی باش حرف میزنیم میگه سخته 😢 خواهر بزرگم متولد ۶۴ هستن، یه دختر ۱۹ و یه پسر ۱۶ و یه دختر ۵ ساله دارن و الانم الحمدلله باردار هستن 😍 خواهر دومیه متولد ۶۵ یه پسر ۱۸ ساله، یه دختر ۹ ساله دارن و باردار هستن 😂😍 خواهر سومیه یه پسر ۵ ساله و یه دختر ۱۹ ماهه داره و تصمیم داره بعد از ۲سالگیه دخترش باز اقدام کنه ... منم که ۴تا از همه جلو زدم 😂🙈 داداشمم که ۲۳سالشه و راضی به ازدواج نیست 😢 هفته دیگه تولد داداشم و ما هرسال برای خوشحالیه پدر و مادرم و داداشم جمع میشم دیگه حساب کنید با ۱۳ نوه خونه آقام چه شود 😂😂😂 مامانم هی اسفند دود میکنه، میگه میترسم چشمتون بزنن😂😍 الان دوتا از خواهرام باهم باردارن.😍 سال ۹۶ من و دوتا از خواهرام باردار بودیم 😂😂🙈 خلاصه عاشق دوران بارداری هستم... هرجا میرم از کانال "دوتا کافی نیست" تعریف میکنم و خواهر جاریم بهم میگه تو رو خدا نخون و برامون تعریف نکن🤫🤭 با این تعریفات حتما باز بچه میاری، به شوخی بهش میگم میخوام ۸ تاشون کنم ولی اون ته دلم شوخی نیست واقعا به فکرشم که حداقل ۶تا باشن بچهام😍 همدیگه رو دعا کنیم اللهم اجعل عواقبا امورنا خیرا ... برام دعا کنید مادر خوبی باشم برای داداششمم دعا کنید که ازدواج موفقی داشته باشه از همه عذرخواهی میکنم خیلی حرف زدم 😎😐 در آخر عاشق کانال دوتا کافی نیست هستم و باید اسمشو بزارید ۱۰ تا کافی نیست 😂😍😂😍😂 🌷❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ رسانه ما باشید https://eitaa.com/Nasleghiyam