eitaa logo
نسل مقدم
21.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
17 فایل
📣 رسانه مردمی،شفاف،صادق #آخرین_اخبار_فرهنگی_علمی_اجتماعی_هنری @behnamnasiry ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دهم ماه رمضان روز رحلت جانگداز (س) 💐 در روايتی نقل شده است كه حضرت خديجه (س) در کنار پنج تن آل عبا، در آخرت محبان وشيعيان را شفاعت می‌کند. ⚪️ بشر بن حبيب مى گويد ازامام صادق (ع) راجع به تفسير آيه, «بين آن دو پرده ‏ای است و در اعراف مردانی هستند»، سوال شد، امام فرمود ديواری بين بهشت وجهنم است، که پيامبر(ص)، على، حسن، حسين، فاطمه و خديجه (س) بر روى آن ايستاده‌اند فرياد مى ‌زنند كجايند محبين ما كجايند شيعيان ما؟... دوستان و شيعيان را به خدمت آن بزرگواران مى ‏آورند که آنها را به نام و نام پدرهاشان می ‌شناسند اين است تفسير آيه‏ "يعرفون كلا بسيماهم‏" دست آنها را می ‌گيرند و از پل صراط عبور می دهند و وارد بهشت می نمايند... : بحار الأنوار - ط مؤسسة الوفاء العلامة المجلسي ج: 24 ‍💥یکی از اساتید می فرمودن؛ هرکس حاجت مهمی داره، در شب و روز رحلت حضرت خدیجه (س) به ایشان متوسل بشه و به تعداد ابجد اسم ایشان، یعنی 622 بار صلوات برای ایشان بفرستد.ان شاءالله حاجت خود را می گیرد.حضرت خدیجه (س) ام المومنین است و بسیار بخشنده هرکس مال حلال، همسر خوب و فرزند خوب میخواهد ، و در واقع هر کس دنیای حلال می خواهد به ایشان متوسل شود. ‍ ‍ 🍁خدیجه ی انقلاب :مرحوم خانم محریزه بوسعدیا ( لعیب ) اهل تونس و از ساکنین شهر پاریس بانوی بزرگواری که ۳۵سال قبل به مذهب تشیع مشرف شد این مرحومه از ثروت زیادی برخوردار بود خودش می گفت که قبلا ها به مرکز ایرانی ها می آمده و مهر نماز ها را می ربایده چون گفته بودند اینها بت پرست هستند بعد که اگاهی پیدا کرد و شیعه شد دایم استغفار می کرد... وقتی شیعه شد تمام خدمه و دوستان او نیز شیعه شدند خانم لعیب به پیروی از سرور خود حضرت خدیجه کبری (س) تمامی ثروت خود را در راه اسلام خرج کرد. بنحوی که در اخر عمری اموراتش بسختی می گذشت تمامی افتخار ایشان این بود که امام خمینی ( ره ) شخصا با یک چایی با دست مبارکش از این ایشان در جمکران پذیرایی کرده است...📌خانم لعیب در پاریس در گذشت و در شهر قم بخاک سپرده شد... 💥یکی از معجزات الهی که منجر به پیروزی عملیات فتح‌المبین شد، آخرین شناسایی شب قبل از عملیات بود. من، حسین قجه‌ای و محسن وزوایی برای یافتن بهترین مسیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم. پس از اتمام کار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته، کمپوتی را باز کردیم و در حالی که آرام صحبت می‌کردیم مشغول خوردن شدیم و به یکدیگر تأکید می‌کردیم که قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم. 💥با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش کار، ناگهان به خاطر آوردیم که غفلت کرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم. دیگر کاری نمی‌توانستیم بکنیم و فقط به خدا توکل کردیم. اوایل شب بعد، چند ساعتی پس از حرکت گردان، محسن وزوایی با بی سیم اعلام کرد که راه را گم کرده است. همه نگران بودند حتی فرمانده‌مان حاج احمد متوسلیان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس می‌کرد. چند لحظه بعد خبر داده شد که گردان راهش را پیدا کرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جا مانده پیدا کرده است  عملیات فتح المبین بامداد دوم فروردین ماه سال ۶۱ در جغرافیایی به وسعت ۲۵۰۰ کیلومتر در جبهه جنوب ایران آغاز شد. این عملیات که تا روز دهم فروردین به طول انجامید؛ چهار مرحله داشت و چهار قرارگاه عملیاتی از چهار محور شوش، رودخانه کرخه، کوه میشداغ، در جاده اهواز-اندیمشک و غرب دزفول حمله را آغاز کردند. فرماندهان ارتش و سپاه در این عملیات؛ آزادسازی بخش هایی از خاک ایران، انهدام لشگرها و ادوات نظامی عراق و در نهایت دور کردن خط مقدم و آتش موثر عراق از مرزها را به عنوان اهداف اصلی طراحی کردند. منطقه عملیات به چهار محور تقسیم شد و چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح مسئولیت این چهار محور را برعهده گرفتند. مسئولیت «محور تی‌شکن» و «چاه نفت» برعهده قرارگاه قدس بود، غرب پل نادری را قرارگاه نصر اداره کرد، قرارگاه فجر مسئولیت غرب شوش را عهده دار شد و در نهایت  محور رقابیه و تصرف این تنگه هم با قرارگاه فتح بود و.... ⬅️ 81 زن در 28 هفته کشته شدند! ثمره زن زندگی آزادی در غرب به کانال نسل مقدم بپیوندید 👇 🇮🇷 @nasle_mughadam 🇮🇷
🌟سیزده بدر و روز طبیعت امسال مصادف شده با روز ۲۱ ماه مبارک رمضان و شهادت امام علی، امیرالمومنین (ع) که مردم مومن و ولایت مدار ایران اسلامی حتما در این روز، حرمت ماه رمضان و امام شهید این ماه امیرالمومنین(ع) را حتما نگه میدارند و در این روز در مساجد و هیات مذهبی، به عزاداری و سوگواری برای مولای متقیان، خواهند پرداخت ❤️🍃خانمی داستانی برایم گفت که نه حزب اللهی بود و نه چادری 🌴گفت روز ۱۳فروردین امسال طبق روال سالهای گذشته وسایل لازمه گردش را در ماشین جا بجا میکردم... پیر زن خوش رویی مقابل خانه اش در یک صندلی کوچک نشسته بود و ذکر میگفت با تسبیح ما همگی حرکت کردیم و رفتیم به طرف طبیعت که روز سیزده را بدر کنیم. برای اینکه به ترافیک طاقت فرسای عصر نخوریم یک ساعت به غروب مانده از پارک جنگلی به طرف خانه حرکت کردیم 🌸🍃وقتی که رسیدم به محله خودمان با کمال تعجب دیدم که همان پیر زن همسایه نشسته بر در خانه اش و مشغول پاک کردن برنج است برایم عجیب بود، چون تنها روزی که هیچ کس در شهر نمی ماند، این پیرزن تنها نشسته بود و مشغول کارش بود کنجکاو شدم و رفتم جلو و سلام کردم.. خیلی گرم سلامم را جواب داد و احوالم را پرسید بدون مقدمه رفتم سر اصل مطلب و کنجکاوی ام را در حد یک سوال از پیر زن همسایه پرسیدم که: مادر جان چرا تنها نشستی؟ خب پاشو برو گردشی، تفریحی چیزی من از صبح که رفتم شما اینجا بودی تا حالا 💐پیر زن گفت دخترم بشین کنارش نشستم از کیف پول کوچکش که در بغلش گذاشته بود عکسی در آورد که دنیا بر سرم خراب شد عکس چهار فرزند شهیدش را به دستم داد و یکی یکی اسم شان را با تاریخ شهادت و محل شهادت گفت برایم ماتم برده بود دست روی عکس آخری گذاشت و گفت این عکس رضاست که میگن تو اروند غواص بود ولی هنوز از اون خبری نیست 🍀گفت منتظرم شاید کسی بیاد و خبری بده بنده خدا پدرش سه سال پیش به رحمت خدا رفت حالا منم و خودم تو این تنهایی،  که منتظرم شاید از رضام خبری بیارن... محسن و احمد و صادق بهشت زهران ولی دلم پیش رضاست تا نیاد نمیتونم کاری کنم به خودم آمدم دیدم که صورتم خیس اشک هست و اصلا حواسم نبود که مادر هم مثل من غرق در اشک بود... رویش را بوسیدم و برگشتم خانه 👈و الان فهمیدم که من امنیت و عزت و تفریحم را مدیون مادرانی هستم که دست گل به آب دادند. 🌺 سیزده ساله بود که رفت جبهه. توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد. هفده سال روی تخت بود، اما همواره می خندید. بالای سرش این بیت شعر چشم نواری می کرد:چرا پای کوبم؟...چرا دست یازم؟... مرا خواجه بی دست و پا می پسندد... همسرش می گفت:👈 نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: نگران نباش! جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند...خاطره ای از زندگی جانباز شهید حاج حسین دخانچی منبع: کتاب روایت مقدس، ص67 🌷اسـتـاد شـهـیــد مــطـهرۍ: ✍️سیزه‌بدر واقعے ما این است که از خانه هاۍ تنگ و تاریک افکار خرافے خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم.»📚 یادداشتها ج۶ ،ص۱۳۱ 🚩یا صاحب الزمان(عج) بشکست اگر دل من به فداي چشم مستت سرخمّ مي سلامت، شکند اگر سبويي همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشين کنار جويي 🔥 از پوریم و هولوکاست ایرانی چه می دانید؟ 🔥 جشن پوریم ، که مصادف هست با ۱۳ فروردین (سیزده بدر خودمون) یکی از جشن های یهودی هاست که ؛ پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل رنگ و بوی متفاوتی به خودش گرفته که ؛ دلیلش هم ریخته شدن و کشتن خون ده ها هزار ایرانی توسط یهودی ها در زمان خشایارشاه هست. 🔥 بعضی نادان ها و احمق هایی که فقط به خاطر مخالفتشون با جمهوری اسلامی ، سنگ اسرائیل رو به سینه می زنن ، بدونن که ؛ جشن پوریم پایکوبی برای ایرانی کشی در زمان هخامنشیان است وربطی به جمهوری اسلامی نداره! 🔥 واضح تر این که ؛ صهیونیست ها دشمن ملیت ایرانی هستن ، نه‌ فقط دشمن حکومت اسلامی ایران 🔥دقیق تر این که ؛ درست زمانی که نتانیاهو داره نوروز رو به ما ایرانی ها تبریک می گه ، از اون طرف داره مقدمات جشن کشتار اجداد ما ایرانی ها رو تدارک می بینه❗️ ‼️نفهمیدن این موضوع ، سخت تر از فهمیدنش هست‼️ 🗨️به کانال نسل مقدم بپیوندید 👇 🇮🇷 @nasle_mughadam 🇮🇷
⭐به چهره‌اش توی آينه‌ي موتور نگاه ‌كردم. منتظر عكس‌ العملش بودم. جواب داد: بچه‌ها خبر آوردن كه محمد هم زخمي شده. با خودم گفتم زخمی عیبی نداره. حداقل دوباره می تونم ببینمش. گفتم: كدوم بيمارستان بستريه؟ چشمانم همچنان به‌ آينه‌ي موتور دوخته شده بود كه چه جوابي مي‌دهد، اما جوابي نداد. دوباره تكرار كردم كدوم بيمارستان؟ ناگهان از آينه ديدم چشماش پر از اشك شده و فکش می لرزه...😇 ⭐ گفتم: 👈 💞محمدشهيد شده؟😰 سکوت کرد و جوابي نداد. من جواب خودم رو گرفتم. به يكباره به ياد وصيت محمد افتادم : دوست دارم اگر خبر شهادتم روشنيدي بگي"انا للّه و انا اليه راجعون." 👈صداش توی گوشم می پيچيد. انگار تمام آب بدنم خشك شده بود... 😭به زور خودم رو به ميله‌هاي موتور چسباندم و آروم گفتم: "انالله و انااليه راجعون. "داداش گفت: مواظب باش.بابا و مامان چیزی نمي‌دونن تا چند لحظه‌ي ديگه بچه‌هاي سپاه میان و به اونا خبر ميدن. من از ديروز خبر دار شدم، ولي نتونستم بهشون بگم...😣 ⭐به منزل پدرشان رسيديم. هر دو در كوچه باز بود. بابا و مامان محمد روي لبه‌ي چاه آب توی حیاط نشسته بودند و چشم به راه بودند. سلام كردم...👈 اتفاقاً شب گذشته عمه‌ي مادرم هم فوت كرده بود. مامان حالتم را ديد و گفت: سيّد، عيبي نداره پير بود. مرده كه مرده. پيرا بايد بميرن و جونا بمونن. شاد باش. ان‌شاءالله امروز دیگه محمد سرو کله ش پیدا میشه. یادت میاد پارسال هم بعد از سیزده اومده بود...؟ ⭐سعي كردم برگردم تا پشتم به آنها باشد. مبادا تغييرات توی چهره‌ام رو ببينند. تعارفم کردن برم بالا. از چهار پله‌ي منزل شان نمي‌توانستم بالا بروم. ديوار خانه را با دست گرفتم و بالا رفتم. به هر سختي بود وارد اتاق شدم. ميوه، آجيل و شيريني وسط اتاق بود. گوشه‌اي نشستم و به ديوار تكيه دادم. طبق معمول بچه‌ها در حياط شروع به بازي كردند. پدرش پرتقال و پسته مي‌خورد و پوستش را به طرف من پرت مي‌كرد و مي‌خواست با شوخي های همیشگی اش خوشحالم كنه. ⭐زير لب از خدا طلب صبر مي‌كردم كه مادر با پدر به تندي برخورد كرد كه چه كارش داري، ولش كن، سر به سرش نگذار ابراهیم، حوصله نداره. 13 روزه كه چشم به راه پسرته، حق داره، به حال خودش بذارش. آقاجون هم ول‌كن نبود كه نبود. من حال شوخي نداشتم...😢 👈 چندين بارخواستم داد بزنم. ولي به نفسم مسلط شدم وسكوت كردم. با خودم مي‌گفتم: "خدايا دارم منفجر ميشم.😳 چراب چه‌هاي سپاه نمي‌آیند؟😇 ⭐در همين گيرودار بودم كه صداي چند ماشين و هياهو از بيرون خانه به گوش رسيد. گفتم: آقاجون پاشو كه دوست‌هاي محمد اومدن دیدنت."👈 سرتان را درد نیاورم اینطوری بود که من در سیزده عید سبزه زندگیم برای همیشه گره زدم😰 راوی سیده نساء هاشمیان همسر سردار شهید اصغریخواه به👈 گزارش جهان به نقل از مشرق فرارسیدن شب شهادت موالموحدین امیر المومنین حضرت علی علیه السلام به شیعیان و عزاداران آن حضرت تسلیت باد. به کانال نسل مقدم بپیوندید 👇🏻 🇮🇷 @nasle_mughadam 🇮🇷