#سالگردشهادت_برونسی
⚘﷽⚘
💥شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید. در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، "یا زهرا(س)"، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند. در حال و هوای خودشان بودند وقتی توانستم بیدارشان کنم ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت من نیز پشت سرش رفتم دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه (س) را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد. آرامتر که شدبه من گفت: چرا بیدارم کردی داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه (س) میگرفتم.
راوی:همسر شهید
💥گفت: اسمش رو #فاطمه بگذارم👇
🍀 قنداقهاش را گرفت و بلندش کرد. یکهو زد زیر گریه!مثل باران ازابر بهاری اشک میریخت... گریهٔ او برایم غیر طبیعی بود. کمی آرامتر که شد، گفتم: خانمِ قابله میخواست که اسمش رو #فاطمه بگذاریم....😇
🍂با صدای غم آلودی گفت: منم همین کارو میخواستم بکنم، نیّت کرده بودم که اگه دختر باشه، اسمش رو #فاطمه بگذارم....
🍁گفتم: راستی #عبدالحسین، ما چای و میوه، هر چی که آوردیم، هیچی نخوردن... گفت: اونا چیزی نمیخواستن... بعد از آن شب هر وقت بچهها را بغل میکرد، دور از چشم ماها گریه میکرد... هر وقت ازش میپرسیدم جوابم رو نمیداد. یک روز که از جبهه برگشته بود، سرّش را فاش کرد البته نه کامل و آن طوری که من میخواستم....
🌹 گفت: اون روز غروب که من رفتم دنبال قابله، یادت که هست؟ گفتم: آره، که ما رفتیم خونه خودمون.... سرش را رو به پایین تکان داد. پی حرفش را گرفت. گفت: همین طور که داشتم میرفتم، یکی از دوست های طلبه رو دیدم. اون وقت، تو جریان پخش اعلامیه، یک کار ضروری پیش اومد که لازم بود من حتماً باشم؛ یعنی دیگه نمیشد کاریش کرد. توکل کردم به خدا و باهاش رفتم ...
🔥جریان اون شب مفصله. همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم... با خودم گفتم: ای داد بیداد! من قرار بود قابله ببرم! میدونستم که دیگه کار از کار گذشته و شما خودتون هر کار بوده کردین. زود خودم رو رسوندم خونه. وقتی مادر شما گفت قابله رو میفرستی و میری دنبال کارت؛ شستم خبردار شد که باید سرّی توی کار باشه، ولی به روی خودم نیاوردم...
#عبدالحسین ساکت شد. چشم هاش خیس😰 اشک بود. آهی کشید و ادامه داد: میدونی که اون شب هیچ کسی از جریان ما خبر نداشت، فقط من میدونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم. یعنی اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود خونهٔ ما...😰😇
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت, ناصر_کاوه
منبع: خاکهای نرم کوشک، با اقتباس
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌷 ۲۳ اسفند سالگرد
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🌷شهيد برونسى، سربازیش را باید داخل خانهی جناب سرهنگ میگذراند آن هم زمان شاه. وقتى وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمهای كه انتظارش را میكشید آماده كرد.
🌷جریمهاش تمیز كردن تمام دستشويى هاى پادگان بود، هیجده دستشویى كه در هر نوبت چهار نفر مأمور نظافتشان بودند هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت كه سرهنگ برای بازرسى آمد و گفت: بچه دهاتى سر عقل اومدی؟
🌷عبدالحسین كه نمی خواست دست از اعتقادش بكشد گفت: این هیجده توالت كه سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همهی این كثافت ها رو خالى كن توی بشكه بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم كارت همین باشه با كمال میل قبول میكنم ولى دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم. بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتى دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، كوتاه آمدند و فرستادنش گروهانِ خدمات.
🌟 سهم خانواده من!؟
📍همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
➖ كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔻 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
📚منبع: کتاب خاکهای نرم کوشک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید | #پادکست_تصویری
🎙عملیات لو رفته
🔻روایتی از توسل شهید عبدالحسین برونسی به حضرت زهرا (س) در عملیاتی که لو رفت...
▫️انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید #عبدالحسین_برونسی
شهید عبدالحسین برونسی.mp3
3.29M
📻 رادیوپلاک
شهید عبدالحسین برونسی
⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️
°•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور﴾•°
💌 بمناسبتِ:
شهادت شهید عبدالحسین برونسی
••🖋نگارنده: خانم قیومیان
••💻 تدوین: خادم الشهداء
••🎙گوینده: خانم خواجهنصیر
📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال
✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت:
[سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷]
🖇به رادیو پلاک بپیوندید.
#رهبر_معظم_انقلاب: شهید برونسی از عجایب و استثناهای انقلاب اسلامی است.
🔰#کلام_شهید | #راهیان_نور
🔻خدايا!
اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر دردامان حجاب بروند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
خاطراتی از شهید عبدالحسین برونسی
https://naserkaveh.ir/2023/03/02/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%B3%DB%8C/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هشتمین روز ماه مبارک رمضان را شروع می کنیم با نام و یاد و ذکر مولا و مقتدای خود حضرت عشق، امام رئوف، ثامن الحجج، مظلوم و ابن مظلوم، شمس الشموس، علی ابن موسی الرضا(ع)
#امام_رضا_علیه_السلام
🌷روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند
سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند
از همین اول صبح نیت مشهد کردم
نام سلطان دلـم را به زبان آوردم
شور عشقی به دلم ریخت، غمی پیرم کرد
یا رضا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد
هشتمین روز؛ قرار از دل ما میگیرد
سحر، عطر حرم و صحن و سرا میگیرد
هشتمین روز هوای دلمان بارانیست
مشهد و کرب و بلا هر دو حرم مهمانیست
سحر هشتم ماه رمضان، در سفرم
بین اربابم و سلطان خودم در به درم
هم سر سفره ی سلطان دو عالم هستیم
هم پریشان شب هشت محرم هستیم
هم علی اکبری ام هم رضوی، حیرانم
کفتر بام حسین و حـرم سلطانم
#نـوكـر_نـوشـت:
#یا_امـام_رضـا
چَشمِ من خیره به عکسِ حَرَمَت بَند شُده
با چه حالی بنویسم که #دلم_تنگ شده؟
حَـرَمَـت رام کـنـد قـلـب گـنـهـکـاران را
بِطلب شـاهِ خـراسان دلـم از سنگ شده
#صلی_الله_علیک_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_امام_و_شهدا
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
و_عجل_فرجهم
. دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سرداران لشگر ۲۷
شهیدان:
محمدابراهیم همت
عباس کریمی
رضا چراغی
دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌴 عملیات خیبر
☀️ ظهر روز جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲
حاشیۀ خاکریز الغدیر
🌷 شهید عباس کریمی (مسئول واحد اطلاعات-عملیات لشکر۲۷ ) در حال بیرون کشیدن نوک خاری از انگشت مبارک حاج همت 💕
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فیلم حضور شهید عباس کریمی در مراسم شهید همت؛
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
🌷شهید عباس كريمی قهرودی🌷
ولادت: ۱۳۳۶ هجری شمسی در «قهرود» کاشان
شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳
فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
در چهارمین روز عملیات بدر در منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برشی از مستند آسمانی «روایت فتح» و لحظه اعلام خبر شهادت حاج همت در حسینیه دوکوهه از سوی شهید حاج عباس کریمی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | کادر فرماندهان لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله (ص)
#شهید_دستواره
#شهیدمجیدرمضان
🌿 در زمان فرماندهی شهید حاج عباس کریمی - سال۱۳۶۳
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
۲۳ اسفند ۶۳ -- سالروز شهادت حاج عباس کریمی
#فرمانده #لشکر۲۷محمد_رسول_الله (ص)
26.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ - - #سالروز شهادت سردار رشید اسلام #شهید #حاج_عباس_کریمی فرمانده #لشکر۲۷محمد_رسول_الله (ص)
✅ شهادت حاج عباس کریمی فرمانده لشگر ۲۷
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی از تصاویر شهید عباس کریمی، فرمانده لشکر 27 محمدرسولالله(ص) و بخشی از سخنرانی او در جمع رزمندگان
⏳ تولد: ۱ اردیبهشت ١٣٣٦
🌷 شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ - عملیات بدر، در کنار دجله و بر اثر اصابت ترکش به سر
#شهید_عباس_کریمی
#لشکر۲۷محمد_رسول_الله
#جزیره_مجنون
#شرق_دجله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | به یاد شهید حاج عباس کریمی، فرمانده لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله (ص)
#سالروز_شهادت
#شهید_عباس_کریمی
#شهید #حاج_عباس_کریمی
#فرمانده #لشکر۲۷محمد_رسول_الله (ص)
#فرمانده_محبوب_عباس_کریمی
۲۳ اسفند ۶۳ 👈 سالروز شهادت حاج عباس کریمی
فرمانده لشکر۲۷محمد_رسول_الله (ص)
☀️عباس درسال۱۳۳۶ در قهرود کاشان بدنیا آمد. ابتدایی را در این روستا بپایان رسانید و وارد هنرستان شد. بعد از اخذ دیپلم به سربازی رفت. دوران خدمت او با مبارزات انقلابی مردم همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیههای امام را مخفیانه به پادگان عباس آباد تهران منتقل و آنها را پخش میکرد پس از فرمان امام، خدمت سربازی خود را رها نمود و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی امام نیز جزء نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود
☀️در بهار ٥٨ به عضویت سپاه کاشان درآمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان ٥٩ داوطلبانه برای مبارزه با ضدانقلاب عازم کردستان شد و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات عملیات همکاری کرد و سپس بواسطه بروز رشادت و دقت عمل، بعنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی شد. ازجمله فعالیتها او در کردستان، انجام شناسایی عملیات و آزادسازی منطقه دزلی و... بود که توسط نیروهای تحت امر و با هدایت او صورت گرفت.عباس بعدها همراه متوسلیان و شهیدرضاچراغی به جبهه های جنوب عزیمت کرده و بعنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ۲۷ به فعالیت خود ادامه داد. عباس کریمی در ٢٣ اسفند٦٣ درحالیکه آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر (منطقه شرق دجله و شمال القرنه) اجرا می کرد،بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر شهیدشد.
☀️اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهكها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها ميشد، غالبا هم تنها ميرفت و بدون اسلحه؛ مثلا يك گردن كلفتي به اسم علي مريوان دار و دسته مسلح سي، چهل نفري راه انداخته بود، عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند.
اراده كرد و رفت پيششان، اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نميتوانستيم بگيريم، تصميم كه ميگرفت ديگر تمام بود، هرچه ميگفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، ميروي، سرت را برايمان ميفرستند، عين خيالش نبود.
☀️مدتي با آنها رفت و آمد ميكرد، با آنها غذا ميخورد، حتي كنارشان ميخوابيد! اينها عباس را ميشناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نميگفتند، بالاخره «علي مريوان» و دار و دستهاش داوطلبانه تسليم شدند. دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچهها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانهاي است، عباس بدون اسلحه و آدم ميآيد، اين ها همه حسن نيت او را نشان ميدهد، كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم.
🌷شهید عباس کریمی🌷
🌷 شهادت براي من يك فيض بزرگي است من لياقت يك شهيد را ندارم؛ شهيد كسی است كه حقيقت و هدف الهی را درك كرد و برای حقيقت پايداری كرد و جان داد. شهادت در اسلام نه مرگی است كه دشمن به مجاهد تحميل می كند بلكه انتخابی است كه وی با تمام آگاهی و شعور و شناختش به آن دست می يابد.
🌷فرمانده مخلص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)، سردار شهید حاج عباس کریمی قهرودی
☀️با حفظ سمت مسئول واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷و فرمانده تیپ ۲ سلمان در نبردهای رمضان، مرحله دوم عملیات مسلم بن عقیل (ع)، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۳و والفجر ۴
☀️پیش از آغاز عملیات خیبر، از یازدهم بهمن ۱۳۶۲، به دستور شهید همت، مجدداً به فرماندهی واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ منصوب شد. در پی شهادت همت از اواخر اسفند ۱۳۶۲ مسئولیت فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) را بر عهده گرفت...
کتاب فاتحان قله های عاشقی
ناصرکاوه
#فرمانده_محبوب_عباس_کریمی
۲۳ اسفند ۶۳ 👈 سالروز شهادت حاج عباس کریمی
فرمانده لشکر۲۷محمد_رسول_الله (ص)
☀️عباس درسال۱۳۳۶ در قهرود کاشان بدنیا آمد. ابتدایی را در این روستا بپایان رسانید و وارد هنرستان شد. بعد از اخذ دیپلم به سربازی رفت. دوران خدمت او با مبارزات انقلابی مردم همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیههای امام را مخفیانه به پادگان عباس آباد تهران منتقل و آنها را پخش میکرد پس از فرمان امام، خدمت سربازی خود را رها نمود و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی امام نیز جزء نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود
☀️در بهار ٥٨ به عضویت سپاه کاشان درآمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان ٥٩ داوطلبانه برای مبارزه با ضدانقلاب عازم کردستان شد و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات عملیات همکاری کرد و سپس بواسطه بروز رشادت و دقت عمل، بعنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی شد. ازجمله فعالیتها او در کردستان، انجام شناسایی عملیات و آزادسازی منطقه دزلی و... بود که توسط نیروهای تحت امر و با هدایت او صورت گرفت.عباس بعدها همراه متوسلیان و شهیدرضاچراغی به جبهه های جنوب عزیمت کرده و بعنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ۲۷ به فعالیت خود ادامه داد. عباس کریمی در ٢٣ اسفند٦٣ درحالیکه آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر (منطقه شرق دجله و شمال القرنه) اجرا می کرد،بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر شهیدشد.
☀️اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهكها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها ميشد، غالبا هم تنها ميرفت و بدون اسلحه؛ مثلا يك گردن كلفتي به اسم علي مريوان دار و دسته مسلح سي، چهل نفري راه انداخته بود، عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند.
اراده كرد و رفت پيششان، اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نميتوانستيم بگيريم، تصميم كه ميگرفت ديگر تمام بود، هرچه ميگفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، ميروي، سرت را برايمان ميفرستند، عين خيالش نبود.
☀️مدتي با آنها رفت و آمد ميكرد، با آنها غذا ميخورد، حتي كنارشان ميخوابيد! اينها عباس را ميشناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نميگفتند، بالاخره «علي مريوان» و دار و دستهاش داوطلبانه تسليم شدند. دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچهها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانهاي است، عباس بدون اسلحه و آدم ميآيد، اين ها همه حسن نيت او را نشان ميدهد، كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم.
🌷شهید عباس کریمی🌷
🌷 شهادت براي من يك فيض بزرگي است من لياقت يك شهيد را ندارم؛ شهيد كسی است كه حقيقت و هدف الهی را درك كرد و برای حقيقت پايداری كرد و جان داد. شهادت در اسلام نه مرگی است كه دشمن به مجاهد تحميل می كند بلكه انتخابی است كه وی با تمام آگاهی و شعور و شناختش به آن دست می يابد.
🌷فرمانده مخلص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)، سردار شهید حاج عباس کریمی قهرودی
☀️با حفظ سمت مسئول واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷و فرمانده تیپ ۲ سلمان در نبردهای رمضان، مرحله دوم عملیات مسلم بن عقیل (ع)، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۳و والفجر ۴
☀️پیش از آغاز عملیات خیبر، از یازدهم بهمن ۱۳۶۲، به دستور شهید همت، مجدداً به فرماندهی واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ منصوب شد. در پی شهادت همت از اواخر اسفند ۱۳۶۲ مسئولیت فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) را بر عهده گرفت... ادامه👇
شهید عباس کریمی
پایگاه حفظ و نشر ناصر کاوه
https://naserkaveh.ir/2023/03/10/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C/
🌷 این جملات را داخل سررسید شخصی عباس و به خط خودش خواندم:«خصوصیات یک فرمانده به این شرح است: سلامتی جسم و فزونی علم، مشورت با نیروها، سعه صدر و نداشتن حس انتقام، برخورد با افراد تحت فرماندهی از راه ارشاد و موعظه، در کنار همه تاکتیکها، از همه مهمتر، فاصله نگرفتن از خداست. فرماندهای که ابتکار عمل نداشته باشد، تسلیم است. ابتکار عمل، سلاح برنده مومن است.»
ده: «عباس کریمی قهرودی» چهارمین فرمانده «لشکر پیاده – مکانیزه 27 محمد رسول الله»(که در سال 1387به دنبال تغییرات ایجاد شده «سپاه پاسداران» به «سپاه محمد رسول الله» تغییر ساختار پیدا کرد) به تاریخ 23/12/1363 در چهارمین روز عملیات «بدر» در منطقه عملیاتی شرق رودخانه «دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون حاج عباس زمانی به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) یعنی «حاج محمد ابراهیم همت» میگذشت.
🌷عباس را طبق وصیت خودش در بهشت زهرای تهران 👈 قطعه 24 در جواز مزار شهید مصطفی چمران دفن کردند.
کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه
برگرفته از نوشته «اصلاً تو می دانی حاج عباس کیست؟»