eitaa logo
「بہ‌‌سـٰــآزِ؏‌ـشّْـ♡ـق‌🎶🎼」
2.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
295 ویدیو
5 فایل
¦ـبسـم‌رب‌عـین‌شیـن‌قـاف🕊 ز سۅز ؏ـشـق لیݪۍ دࢪ جہان مجـنۅن شد افسانہ تۅ مجـنۅن سـاز از ؏ـشـقـت مࢪا افسـانہ‌اش با‌من 🎼 ح‌ـرف‌هاے‌در‌گوش‌ـی↓ @Fh1082 ‹ #شنوای‌‌ِنگفته‌هاتونم.! › https://harfeto.timefriend.net/16625436547089 تبلیغاتموטּ↓ @tabligh_haifa
مشاهده در ایتا
دانلود
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡ 🖋️📜 خواستم فوری معذرت خواهی کنم که جوابم را با تندی داد: _چه انتظاری داری! تو تموم ذوق و شوقم رو کور کردی ... وقتی شب دامادیم روی مبل خوابیدم و صبح روز دامادیم یه صبحونه‌ی سرد و یخ‌زده خوردم ، قراره از عشقت آتشفشان بشم ؟ آهی کشیدم و آهسته گفتم تا نشنود: _پس عشق تو هم عشق نیست فقط همون محبته . از پشت میز برخاستم که او هم با یک حرکت برخاست... چنان صندلی‌اش را عقب داد که از ترس، پشتم را به لبه‌ی 10 سانتی کابینت کوبیدم تا از او فاصله بگیرم . مقابلم ایستاده بود و من برای دیدن عکس‌العمل او مجبور بودم سرم تا حد امکان بالا بیاورم . دستانش را دور کمرم حلقه کرد تا نفسم بند بیاید . می‌توانست ... حق داشت ... صاحب اختیار من بود و اسمش با خودنویسی مشکی تو شناسنامه‌ام حک شده . باید قبول می‌کردم که وقتی بله را گفته بودم، حالا نمی‌توانستم به او بگویم حق ندارد . حالا همه‌ی حق‌ها با او بود . وقتی دو کف دستش تمام عرض کمرم را گرفت ، سرم را کشید سمت سینه‌ی پهنش و عطر مردانه‌ای که از دیروز توی ماشین و تالار زیر مشامم بود را باز به خوردم داد. ••• ✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہ‌یگـانہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡