♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقپنجاهوهفت📜
صدایم عصبی بلند شد :
-کار خودتو کردی پس ؟!
کارت عروسی رو واسش بردی ؟!
-آره خب ...دعوته ، دوستمه .
با پشت دست عرق روی پیشانی ام را پس زدم وگفتم :
-ببین یه بار دیگه طرف مارال بیای .....
نگفته تهدیدم را خواند .خندید :
-بیام چی می شه ؟ ...
بهش می گی من بهت گفتم با مارال ازدواج کنی ؟ ...
بهش می گی من بهت پول دادم تا سهام ماهان رو بخری ...
بگو بهش چی میگی ؟
کلافه نفسم را فوت کردم و گفتم :
-به تو ربطی نداره چی می گم ، الان مارال زنمه ...
قبلا هم بهت گفتم من دوستش دارم ...
صدای سرفه ی ریزی آمد که جای سئوال شد .
-با کی هستی ؟ با ماهانی ؟
-خیلی پررویی پسر ...
به تو چه که من با کی هستم .
-به اون ماهانم بگو ، دور و بر مارال پیداتون نشه ...فهمیدید یا نه ؟
-خیلی خب بابا ...زن ندیده !
و گوشی را قطع کرد. انگار کسی سیم شارژم را از پریز کشید .
خسته شدم .
نه از دویدن روی تردمیل ، از افکاری که در عرض چند دقیقه همه باهم ، به سرم هجوم آورد.
با آنکه آمده بودم تا چند ساعتی در باشگاه بمانم ولی بخاطر مارال به خانه برگشتم .
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡