eitaa logo
「بہ‌‌سـٰــآزِ؏‌ـشّْـ♡ـق‌🎶🎼」
3.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
297 ویدیو
5 فایل
¦ـبسـم‌رب‌عـین‌شیـن‌قـاف🕊 ز سۅز ؏ـشـق لیݪۍ دࢪ جہان مجـنۅن شد افسانہ تۅ مجـنۅن سـاز از ؏ـشـقـت مࢪا افسـانہ‌اش با‌من 🎼 ح‌ـرف‌هاے‌در‌گوش‌ـی↓ @Fh1082 ‹ #شنوای‌‌ِنگفته‌هاتونم.! › https://harfeto.timefriend.net/16625436547089 تبلیغاتموטּ↓ @tabligh_haifa
مشاهده در ایتا
دانلود
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡ 🖋️ جدی جدی کنار خیابان ، منتظر باز شدن زبان شیرین و کودکانه باران بودیم ؟! که بگوید بابا یا مینو ؟! داشت از تکرار اسمم از زبان نیکان ، با مکث خنده دار ، دوباره خنده ام می گرفت که باران با همان لحن کودکانه و شیرین گفت : _نی نو ... و به جای من که هنوز در شوک بودم ، نیکان بلند و با شوقِ گفت : _دیدی ... بگو مینو ... نی نو . و باز باران تکرار کرد: _ نی نو ... و این بار یادم رفت . فراموشی گرفتم انگار ، همه خاطرات تلخ آن روزم پاک شد از سرم . با شوق فریاد زدم و باران را محکم به سینه ام فشردم و بی دلیل شاید می‌گریستم و زیر لب زمزمه : _ فدات بشم که اسم منو اونقدر شیرین به زبون میاری. و نیکان که انگار دیگر دنبال آموزش نامش به باران نبود ، بلند و پر انرژی گفت : _شام مهمون منی ... دخترم امروز زبون باز کرده ! _ با این قیافه ، شام کجا بریم ؟! چشمکی زد : _ اون با من . نیکان کلی غذا سفارش داد و بعد همراه هم به خانه برگشتیم . شیرین زبانی باران ، تمام مدت سر هر دوی ما را به خودش گرم کرد و غم هایم را برای لحظاتی از جان و تنم ربود . ••• ✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہ‌یگـانہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡