eitaa logo
دبیرستان نوایی
382 دنبال‌کننده
495 عکس
199 ویدیو
651 فایل
📭 @davari55 🌐 navaeeschool.ir 🌍 @navaeeschool ☎️ 03145823540
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حدیث روز تَواضَعُوا لِمَن طَلَبتُم مِنهُ العِلمَ. / امام صادق (ع) 👈 در پيشگاه كسى كه از او دانش مى‌آموزيد، فروتن باشيد. 📚 الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۶ ------------------------- @navaeeschool -------------------------
🖌 آیا می‌دانستید که: شاید نام چنگیزخان با وحشت همراه باشد اما او فروش زنان، دزدیدن اموال دیگران، تعیین آزادی مذهبی، شکار غیرقانونی در فصل تولید مثل حيوانات را ممنوع و فقرا را از پرداخت مالیات معاف کرده بود. ------------------------- @navaeeschool -------------------------
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ به من ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ " ﺁ " ﺭﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺴﯽ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ "ﺑﺎ" ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﺯﻧﮓ ﻧﻘﺎﺷﯽ، ﻣﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺗﺎ مراعات کنم ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻫﺪ ﺟﻤﻠﻪ‌ﯼ ﺧﻮﺑﯽ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺎﯾﻪ‌ﯼ ﺟﻬﻞ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ، ﭘﻨﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺯﺍﻍ ﺭﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﺣﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ گفت "ﺁ" ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻼﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻼﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ که، ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ؟ ﺩﺭﺱ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮد ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮐﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍ را ﺑﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﺒﺮﯼ ﺭﺍ کاش ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻗﺎﯾﻢ باﺷﮏ ایست می‌داد بد و زشت همه دنیا را ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ "ﺍﻟﻒ" ﺗﺎ "ﯾﺎ" ﺭﺍ .:حبیب فرقانی:. ------------------------- @navaeeschool -------------------------
🔴 من برانگیخته شدم سر تا پایم را خلاصه کنند می‌شوم مشتی خاک که ممکن بود، خشتی باشد در دیوار یک خانه یا سنگی در دامان یک کوه یا قدری سنگریزه در انتهای یک اقیانوس، شاید خاکی از گلدان یا حتی غباری بر پنجره. اما مرا از میان برگزیدند برای نهایت، برای شرافت، برای انسانیت و پروردگارم بزرگوارانه اجازه‌ام داد برای نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، فهمیدن و ارزنده‌ام کرد بابت نفسی که در من دمید. من منتخب گشته‌ام برای قرب، برای رجعت، برای سعادت. من مشتی از خاکم که خدایم اجازه داده به انتخاب، به تغییر، به شوریدن، به محبت. وای بر من اگر قدر ندانم ... ------------------------- @navaeeschool -------------------------
English 8 Khordad 98 - Resalat.pdf
501.2K
📋 امتحان زبان انگلیسی هشتم - خرداد ۹۸ - دبیرستان رسالت ------------------------- @navaeeschool -------------------------
Mortezaye Motahar.mp3
1.24M
🎼 آهنگ: مرتضای مطهر خواننده: محمد عبدالحسینی آهنگساز: فرهاد برنجان شاعر: محمد عبدالحسینی ------------------------- @navaeeschool -------------------------
📺 تدریس ادبیات فارسی نهم - مرور درس‌های ۴ ، ۶ و ۷ مدرس: آقای علی سلطانی‌زاده مشاهده کلیپ در گپ: https://gap.im/navaeeschool/3249 مشاهده کلیپ در آپارات: https://www.aparat.com/v/uGZ3W ------------------------- @navaeeschool -------------------------
📺 تدریس مطالعات اجتماعی پایه هشتم - درس ۲۲ مدرس: آقای شهرام امامی مشاهده کلیپ در گپ: https://gap.im/navaeeschool/3250 مشاهده کلیپ در آپارات: https://www.aparat.com/v/vJeku ------------------------- @navaeeschool -------------------------
📺 تدریس زبان انگلیسی هفتم - درس هشتم (۳) مدرسین: آقای اکبر غفوری ، آقای مهدی غفوری مشاهده کلیپ در گپ: https://gap.im/navaeeschool/3251 مشاهده کلیپ در آپارات: https://www.aparat.com/v/MGb8m ------------------------- @navaeeschool -------------------------
📺 تدریس علوم تجربی هفتم - گردش مواد مدرس: خانم مریم یاری مشاهده کلیپ در گپ: https://gap.im/navaeeschool/3252 مشاهده کلیپ در آپارات: https://www.aparat.com/v/XyraB ------------------------- @navaeeschool -------------------------
🔴 تیدی استوارد روزی معلم کلاس پنجم به دانش‌آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او این احساس را درباره "تیدی" نداشت. لباس‌های این دانش‌آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و او دانش‌آموزی گوشه‌گیر بود. این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود. زیرا او با بقیه بچه‌ها بازی نمی‌کرد و لباس‌هایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی‌کرد. تیدی بقدری افسرده و درس‌نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی‌اش و گذاشتن علامت در برگه‌اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت "نیاز به تلاش بیش‌تر دارد" احساس لذت می‌کرد. روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره او نوشته بود "تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظم انجام می‌دهد". معلم کلاس دوم نوشته بود "تیدی دانش‌آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی‌های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است". اما معلم کلاس سوم نوشته بود "مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی می‌گذارد". در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود "تیدی دانش‌آموزی گوشه‌گیر است که علاقه‌ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می‌خوابد". این جا بود که تامسون، معلم وی، به مشکل دانش‌آموز پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد. این احساس شرمندگی موقعی بیش‌تر شد که دانش‌آموزان برای جشن تولد معلمشان هر کدام هدیه‌ای با ارزش در بسته‌بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشان کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود. خانم تامسون هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده‌ی تمسخرآمیز شاگردان، کلاس را فرا گرفت. هدیه‌ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم می‌خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود. اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده‌ی دانش‌آموزان قطع شد. در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: "امروز شما بوی مادرم را می‌دهی". در این هنگام اشک‌های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می‌کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می‌کرد. از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه‌ای به تیدی می‌کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته‌ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود "شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته‌ام". خانم معلم در جواب او نوشت که "تو خوب بودن را به من آموختی." بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه‌ای از دانشکده‌ی پزشکی که از او برای حضور در جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان رشته‌ی پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان "پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت‌زده شد. او در آن جشن در حالی که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می‌رسید، حاضر شد. ✅ آیا می‌دانید تیدی که بود؟ تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است. ------------------------- @navaeeschool -------------------------