🔴 زاغ سیاه کسی را چوب زدن
زاج مادهای معدنی است که انواع سیاه و سفید و غیره دارد که در صنعت نساجی و فرشبافی از آن برای خوشرنگتر و برآقتر شدن فرش و پارچه و چرم استفاده میشده است.
در گذشته به زاج، زاغ هم میگفتند. البته امروزه هم در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشود.
زمانی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از آب در میآمد، رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردانند که از ترکیبات دیگر محلول یا نسبت آب با زاج اطلاعی کسب کنند!
از این به بعد این ضربالمثل جا افتاد که فلانی داره زاغ سیاه فلانی رو چوب میزنه! که سر از کارش در بیاره!
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#ضرب_المثل
Motaleat 8 Day 97 Salaleh.pdf
132.9K
📋 مطالعات هشتم دیماه ۹۷ - دبیرستان سلاله
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#مطالعات_هشتم_نوبت_اول
#مطالعات_هشتم
#هشتم
Motaleat 9 Day 97 Adib.pdf
221.8K
📋 مطالعات نهم دیماه ۹۷ - دبیرستان ادیب
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#مطالعات_نهم_نوبت_اول
#مطالعات_نهم
#نهم
✅ حدیث روز
كُن بِعَدُوِّكَ العاقِلِ أوثَقَ مِنكَ بِصَديقِكَ الجاهِلِ. / امام علی (ع)
👈 به دشمنِ خردمند، بيش از دوست نادان، اعتماد كن.
غررالحكم ، ح ۷۱۷۸
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
ما فقط حدود ۵ درصد از اقیانوسهای جهان را کاوش کردهایم و چیزهای خیلی بیشتری برای کشف وجود دارند. در واقع اطلاعات ما از فضا خیلی بیشتر از اقیانوسها است.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
جانی دوباره داد به نبضِ ترانهام
بر تار و پودِ هر غزل عاشقانهام
بال و پرم گشود و به وقتِ سپیده بُرد
بر پشتبام خانهی عشق، آشیانهام
باید سراغِ قلب من از آسمان گرفت
در کوچههای شعر بجویی نشانهام
با خندهای به روحِ دلم بال و پر بده
با چشم مهربانِ خودت آب و دانهام
با تو همیشه خرّم و سبز است حالِ دل
با من بمان که بیتو هزاران بهانهام
در سایهسارِ سبزِ سرِ سربهراهِ دوست
هر روزِ من بهار شد و جاودانهام
.:محسن زعفرانیه:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
🔴 معجون آرامش
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانهای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند. چون روزی چند بر این حال بود، کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان. بدو گفتند: در این تنگی و سختی تو را آسوده دل میبینم.
گفت: معجونی ساختهام از شش جزء و به کار میبرم و چنین که میبینید مرا نیکو میدارد.
گفتند: آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید.
گفت: آری جزء نخست اعتماد بر خدای است، عزوجل. دوم آنچه مقدر است بودنی است، سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست. چهارم اگر صبر نکنم چه کنم، پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم، پنجم آنکه شاید حالی سختتر از این رخ دهد. ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد.
چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حکایت
Arabi 7 Day 98 Navaee (2).pdf
2.4M
📋 عربی هفتم دیماه ۹۸ - دبیرستان نوایی (۲)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#عربی_هفتم_نوبت_اول
#عربی_هفتم
#هفتم
برنامه امتحانات نوبت اول - دیماه ۹۹
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#اطلاعیه
✅ حدیث روز
اَلْمِراءُ يُفْسِدُ الصَّداقَةَ الْقَديمةَ وَ يُحِلُّ الْعُقْدَةَ الْوَ ثيقَةَ وَ اَقَلُّ مافيهِ اَنْتَـكونَ فيهِ الْمُغالَبَةُ وَ الْمُغالَبَةُ أمتَنُ اَسْبابِ الْقَطيعَةِ. / امام هادی (ع)
👈 بگو مگو، دوستى طولانى را از بين مىبرد و رابطه محكم را به جدايى مىكشاند و كمترين اثر بگو مگو اين است كه هر كدام از دو طرف، مىخواهد بر ديگرى پيروز شود و همين در پى پيروزى بودن، مهمترين عامل قطع رابطه است.
📚 نزهة الناظر ، ص ۱۳۹ ، ح ۱۱
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
هنگامی که خورشید به سطح ماه میتابد دما تا ۱۲۷ درجه سانتیگراد بالا میرود اما وقتی خورشید نمیتابد دما میتواند تا حدود منفی ۱۵۳ درجه سانتیگراد کاهش یابد.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
شنیدم پشّهای بر پشتِ پیلی
نشست و خواست برخیزد دگربار
بگفت ای پیل! چون خیزم من از جای
ملرز و خویش را محکم نگهدار
بگفت از آمدن دادی چه رنجم
که تا از رفتنت باشم در آزار؟
نفهمیدم چو گشتی بارِ دوشم
ز بس ناچیز و خُردیّ و سبکبار
ز جا جَست و به مغزِ وی درون شد
برآوردش دمار از جانِ افگار
ز پا افکند وی را و چنین گفت
بزرگا! دشمنت را خُرد مشْمار
مبین بر خصمِ خود از چشمِ تحقیر
که گاهی مور بینیّ و بُود مار
.:صغیر اصفهانی:.
جانی دوباره داد به نبضِ ترانهام
بر تار و پودِ هر غزل عاشقانهام
بال و پرم گشود و به وقتِ سپیده بُرد
بر پشتبام خانهی عشق، آشیانهام
باید سراغِ قلب من از آسمان گرفت
در کوچههای شعر بجویی نشانهام
با خندهای به روحِ دلم بال و پر بده
با چشم مهربانِ خودت آب و دانهام
با تو همیشه خرّم و سبز است حالِ دل
با من بمان که بیتو هزاران بهانهام
در سایهسارِ سبزِ سرِ سربهراهِ دوست
هر روزِ من بهار شد و جاودانهام
.:محسن زعفرانیه:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر