روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمهای را دید، و گفت: اینجا را ترک نمیکنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم.
به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را میدوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد.
با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت.
مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت.
شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد.
سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!!
فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟!
ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم.
بیشتر مردم فکر میکنند کاری نکردهاند، در حالی که نمیدانند چند کلمهای که میگویند و مردم میشنوند، سخن چینی است؛ و گاهی حالتی را دگرگون میکند، مشکلات زیادی را ایجاد میکند، آتش اختلاف را بر میافروزد، خویشاوندی را برهم میزند، دوستی و صفا صمیمیت را از بین میبرد، کینه و دشمنی میآورد، طراوت و شادابی را تیره و تار میکند و دلها را میشکند.
بعد از این همه کسی که این کار را کرده فکر میکند کاری نکرده است فقط میخ را تکان داده است!
✅ قبل از اینکه حرفی را بزنی، مواظب سخنانت باش! مواظب باش میخی را تکان ندهی!
📚 حکایتهای معنوی
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#داستان
ناصرالدین شاه به روسیه سفارش توپ داد. توپ را آوردند و در برابر چشمان همایونی شلیک کردند.
از قضا لوله توپ روسی تحمل گلوله باروت را نداشت و منفجر شد و زمین زیر پایه توپ، تبدیل به چالهای شد!
اطرافیان شاه که اوضاع را خراب دیدند، برای چاره آن گفتند: قربان خاک خودی را که چنین میکند، ببینید خاک دشمن را چه خواهد کرد!
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#طنز
به آرامی شروع به مردن میکنی، اگر سفر نکنی، اگر کتاب نخوانی و اگر لباس رنگی نپوشی.
.:پابلو نرودا:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#سخن_بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آنتیبادی کرونا چند ماه در بدن میمونه؟
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#موشن_گرافیک
آموزش ریاضی بهصورت خصوصی و گروهی توسط خانم داوری
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
✅ حدیث روز
اِحْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ، فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَرْدُودٍ. / امام علی (ع)
👈 نعمتها با ناسپاسى از دست انسان مىروند و معلوم نيست دوباره برگردند.
📚 بحار الأنوار ، ج ۷۱ ، ص ۵۴
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
در جهان ٢٦ درخت وجود دارند كه قبل از ميلاد مسيح نيز وجود داشتند. يكى از اين ٢٦ درخت سرو ابرقو در يزد با عمر ٤ هزار سال است.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
که خواهد به گیتی شود سرفراز
سوی بَرشده چرخ نآرد نماز،
چو پیش آیدش کار، دلتنگ نیست
به پیش بلا کمتر از سنگ نیست
به چشم اندرون، مرگ خوار آیدش
به جان و به دل خواستار آیدش
اگر سنگ خارا ببندَدْشْ راه
که برتابدش رخ ز آیین و راه،
بِدَرَّد دلِ آهنین سنگ را
نسازد دگرگونه آهنگ را
جهان را به شادی نگوید سپاس
ز بخت بدش نیست در دل هراس
به پیش بلا، کس چون او سخت نه
ز خود یاوری خواهد، از بخت نه
بُود مردِ داننده، بختآفرین
نه با کس -جهان- مهر دارد، نه کین
به کوشش گرانمایه را برتریست
جهان را به نزدیک او چاکریست
چو لَختی بکوشید هنگام کار
بسا خوارمَردا که شد شهریار
همان کِش ز گیتی برآورده کرد
نیاز آورد پیش کوشندهمرد
چو کوشش کند مرد سنجیدهرای
به روزی دو بینیش گردونگرای
ز گیتی برآید به ساده سپهر
فروزان شود نامْشْ مانند مهر
به خورشید، نَشْگِفت اگر یافت دست
به کوشش توان یافتن هرچه هست
.:بدیعالزمان فروزانفر:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
از عزرائیل پرسیدند: تابحال گریه نکردی
زمانیکه جان بنیآدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم.
خندهام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم.
گریهام زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بیدرخت و آب یافتم که در حال زایمان بود. منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد، سپس جانش را گرفتم. دلم به حال آن نوزاد بیسرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم.
ترسم زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم. نوری از اتاقش میآمد. هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر میشد. زمانی که جانش را میگرفتم از درخشش چهرهاش وحشتزده شدم.
در این هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادیست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهدهدار بودم.
هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بیسرپناه خواهد بود.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حکایت
دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند.
سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند.
سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد.
من به همراه سایرین دیوانهوار به جستجو پرداختیم. همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود. مهلت ۵ دقیقهای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.
این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد. بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند.
سخنران ادامه داد این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد. دیوانهوار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است. با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.
آیا هدف از خلقت انسان چیزی جز این بوده است؟!
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#داستان
من نمیگویم که ١٠٠٠ شکست خوردهام من میگویم فهمیدهام ١٠٠٠ راه وجود دارد که میتواند باعث شکست شود.
.:توماس ادیسون:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#سخن_بزرگان
✅ حدیث روز
إنَّ أعجَلَ الطّاعَةِ ثَواباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ. / امام محمد باقر (ع)
👈 راستى كه زود پاداشترين طاعت، صله رحم است.
📚 گزیده تحف العقول ، ح ۱۵۱
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث