eitaa logo
دبیرستان نوایی
417 دنبال‌کننده
495 عکس
199 ویدیو
651 فایل
📭 @davari55 🌐 navaeeschool.ir 🌍 @navaeeschool ☎️ 03145823540
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آیا سگ عربی می‌فهمد شخصی از مرد دانایی پرسید که هرگاه گرفتار سگ شدیم چه بایستی بکنم تا از شرش نجات یابم. مرد دانا گفت «وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ» را تا آخرش بخوان نجات خواهی یافت چون هر وقت سگ این آیه را از تو بشنود از تو فرار می‌کند. یکی از حضار که این گفت‌و‌گو را می‌شنید خطاب به مرد کرد و گفت احتیاط عصا هم همراه داشته باشید چون بعضی از سگ‌ها زبان عربی را نمی‌فهمند. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 خاموشی را از الاغ بیاموز آورده‌اند که نادانی بر آن شد تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد، پیاپی با درازگوش بیچاره حرف می‌زد و ‌به گمان خود، الاغ در حال پیشرفت بود. خردمندی این را دید و بگفت: ای نادان! بیهوده تلاش مکن و خود را مضحکه دیگران قرار نده. الاغ از تو سخن گفتن نمی‌آموزد ولی تو می‌توانی خاموشی را از او بیاموزی. 📚 امثال و حکم دهخدا -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 «شور» یا «شعور» کسی که «دنیای دون» و «آسیای گردون» را «ترک» می‌کند، «مُردن» و «جان سپُردن» را «درک» نمی‌کند؛ ولی تحمُّلِ مرگِ او برای دیگران «جانگِزا» و «طاقت‌فَرسا» است. بی‌شعور نیز از «همۀ شعور» تنها «هیمنۀ شور» را می‌فهمد! از رفتارِ بی‌شعور همه در «بلای رنج»اند و او در «سرای سپنج». همه «امیرِ فهم»‌اند و او «اسیرِ وهم». تحمُّلِ «بی‌شعور» نیز برای «ذی‌شعور» «عذابِ الیم» است و «عِقابِ جحیم»! فرقِ «انسانِ بی‌شعور» با «احمقِ مغرور» این است که یک احمق «نمی‌تواند بفهمد»، ولی یک بی‌شعور «نمی‌خواهد بفهمد»! هر «چیز» با شُستن «تمیز» می‌شود، جز مغز! «جانِ مغز» با «سخنانِ نغز» جلا می‌گیرد، امّا خودکامگان مغزها را با «شُست‌وشو» و «جادو» می‌کنند. از آن‌ها «نور را می‌رُبایند» و «شعور را می‌زُدایند»! .:استاد شفیعی‌مطهر .: -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 نامه‌ی یک گوسفند به خانواده ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻢ، بععععععع! ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏ می‌سپارند. برای همین از ته قلبم ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ. ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. شب بدی بود. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ صبح بر من چه گذشت و شب را چطور ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ دم به دم ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ. ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ و به رسم قدیم ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ‌ﺑﻊ ﮐﺮﺩﻡ. ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ یک دفعه ﺭﺿﺎ، ﭘﺴﺮﺵ، ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ! خدا را چه دیدی، شاید ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺸﻮﺩ صد ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻗﻀﺎ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ! ﺣﺎلا ﻫﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﺁن‌را ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﻦ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻﻫﺎ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺍﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺏ؛ قصاب ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮبیست. خیلی ﻫﻮﺍﯼ مرا ﺩﺍﺭﺩ؛ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ. پریروز ﭼﻨﺪﺗﺎیی ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩ. ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻗﺼﺎﺏ این طور شنیدم که ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ، ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﺍﺭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ! خر عمو مراد یادت هست، که با تفاخر یونجه می‌خورد و خدا را بنده نبود؟ پریروز او را آورند تا برای یک کبابی آماده کنند! خلاصه از بابت من دل نگران نباشید. یادم رفت بگویم که مواظب خودتان باشید، یک وقت خودتان را مفت و ارزان نفروشید؛ امروزه روز ارزش ما از آدم ها بیشتر شده! بدانید که همه چیز ما ارزشمندتر از انسان‌هاست؛ کود ما، پشم ما، و ...! خلاصه دور، دور ماست! یک عمری زیر یوغ آدم‌ها بودیم. حالا به برکت مدیریت بعضی از همین آدم‌ها و ناسازگاری که با دنیا دارند، جایگاه ما خیلی خیلی رفیع شده. بعععععله. در نامه بعدی مطالب مهمتری برایتان می‌نویسم، ﺍﮔﺮ این طور پیش برود و اوضاع به نفع ما باشد، ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ بدهم! ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ هست ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ. گوسفند است اما ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻫﻮﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ. ﻣﺎﺩﺭ! ﺩﯾﮕﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻋﺮﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺳﻼﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺳﺎﻥ؛ ﺑﻪ ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ و بگو نوبت خر عمو مراد، گذشت. مواظب باش مردم به سراغ شما آمدند و در شهر از گوشت شما به خورد همدیگر می‌دهند. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 آیا تلگرام خوب است به نظر من تلگرام چیز خوبی است. در تلگرام همه آدم‌ها خوبند. همه، چیزهای خوب و با مزه می‌نویسند. من فامیل‌های تلگرامى خود را بیشتر از فامیل‌های واقعی‌ام دوست دارم. مثلا دایی عزت که به قول بابایم اخلاقش خیلی گند است و زورکی جواب سلام ما را می‌دهد کلی جوک‌های خنده‌دار در تلگرام می‌گذارد و ما را می‌خنداند یا عمه اقدس که چشم دیدن هیچ‌کدام ما را ندارد یک پا شاعر شده است و مرتب از مهربانی و گذشت حرف می‌زند. من نوشته‌های عمه اقدس را خیلی دوست دارم. زن عمو خدیجه همش از طبیعت و حفظ اون میگه اما مامانم میگه پس چرا پوست پفک رو تو خیابون می‌ندازه! دایی محسن هم حرفای قشنگ واسه حیوونا می‌زنه و میگه باید به اونها غذا بدیم و نازشون کنیم. اما خودم دیدم با لگد یه گربه رو زد. زهرا خانم همسایه بالاییمون، آیه و حدیث و دعاهای خوبی توی تلگرام می‌ذاره و همش از خدا تشکر می‌کنه اما پیش مامانم که میاد همش شوهرشو نفرین می‌کنه و غیبتشو می‌کنه. به نظر من بهشت جایی مثل تلگرام است همه با هم خوبند و حرف‌های خوب می‌زنند. وقتی بزرگ شدم می‌خواهم با یکی در تلگرام عروسی کنم و صبح تا شب با او در تلگرام زندگی کنم. ای کاش همه بتوانیم با هم در جایی مثل تلگرام زندگی کنیم. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 مجازات دزدی حاکم از دیوانه پرسید: مجازات دزدی چیست؟ دیوانه گفت: اگر دزد سرقت را شغل خود کرده باشد دست او قطع می‌شود؛ اما اگر بخاطر گرسنگی باشد باید دست حاکم قطع گردد. ------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 اسم زن شیطان واعظی بالای منبر موعظه می‌كرد. شخصی از وی پرسید مولانا اسم زن شیطان چیست؟ واعظ گفت اسم زن او را بلند نمی‌شود گفت برخیز نزد من آی تا آهسته بتو بگویم. آن شخص برخاست و نزد واعظ آمد. واعظ سر در گوش او گذاشت و هر چه می‌توانست به او فحش داد و گفت: كه من چه می‌دانم اسم زن شیطان چیست من كه در ایام عقد او حاضر نبودم. دیگر مطلبی نبود كه بپرسی؟ آن شخص برگشت و نشست از او پرسیدند كه چه گفت‌؟ گفت هر كه می‌خواهد بفهمد خودش برود در گوش او خواهد گفت چنانچه در گوش من گفت. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 نکات ایمنی جهت سوارشدن به هواپیما اوّلاً سعی کنید تا می‌توانید سوار هواپیما نشوید! این‌همه وسیله‌ی خوب هست؛ اتوبوس، قطار، وانت، اسب، اسکیت و از همه مهم‌تر، پای پیاده! همه‌ی این وسایل لااقل روی زمین راه می‌روند، نه توی هوا که به جایی بند نیست! ثانیاً اگر به هر دلیلی تصمیم گرفتید سوار هواپیما شوید، به نکات زیر توجه کنید: - یادتان باشد که شما سوار یک بمب ۵۰ تُنی شده‌اید که در فضای لایتناهی رها شده‌است! ممکن است شانس بیاورید و این بمب عمل نکند، ضمناً کنترل هواپیما فقط دست خلبان نیست، یک کمک‌خلبان مخفی هم در این کار دخیل است که به او می‌گویند ملک‌المُوت! - اگر نام هواپیمای شما به "ایف، آف، اوف" ختم می‌شود، از خیر سفر با هواپیما بگذرید - اگر در هواپیما تعداد زیادی خبرنگار، عکّاس و مجری تلویزیون دیدید، فوراً از در پشتی هواپیما به بهانه‌ی دست به آب پیاده شوید و فرار کنید! - قبل از پرواز، نام و نام خانوادگی، شماره‌ی شناسنامه، شماره‌ی همراه، آدرس وبلاگ و ایمیل خود را روی اعضای بدن خود که قابلیت جداشدن از بدن‌تان را دارند، بنویسید! - با بلیتی که به نام شما نیست سوار هواپیما نشوید؛ این کار ممکن است مشکلاتی در مراسم تشییع، تدفین و ترحیم شما ایجاد کند! - -زبانم لال- در هواپیما با دوست‌دختر یا دوست‌پسر خود کنار هم ننشینید؛ ممکن است به مقصد نرسید و شرف جفت‌تان برود! - اگر از شیشه‌ی هواپیما یک یا چند هواپیمای اف-۱۴ دیدید، نترسید؛ کسی با شما کار ندارد، دنبال عبدالمالک ریگی می‌گردند - اگر همه‌ی موارد بالا را مدّنظر قرار دادید و سوار هواپیما شدید، بهتر است مثل بچّه‌ی آدم بنشینید و پرواز را به خاطر بسپارید؛ پرنده مردنی‌ست...! .:سعید بیابانکی:. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
🔴 بهشت و فوتبال دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو دوستان بسیار قدیمى همدیگر بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می‌رفت. یک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سال‌هاى سال با هم فوتبال بازى می‌کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بده که آیا در آن جا هم می‌شود فوتبال بازى کرد یا نه.» بهمن گفت: «خسروجان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می‌دهم» چند روز بعد بهمن از دنیا رفت. یک شب، نیمه‌هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک‌زن را دید که نام او را صدا می‌زد: خسرو، خسرو. خسرو گفت: کیه؟ منم، بهمن. تو بهمن نیستى، بهمن مرده! باور کن من خود بهمنم. تو الان کجایی؟ بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو. بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمیهایمان که مرده‌اند، اینجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست. و از همه بهتر این که می‌توانیم هر چقدر دلمان می‌خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی‌شویم. در حین بازى هم هیچکس آسیب نمی‌بیند. خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی‌دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟ بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته. -------------------------- @navaeeschool --------------------------
ناصرالدین شاه به روسیه سفارش توپ داد. توپ را آوردند و در برابر چشمان همایونی شلیک کردند. از قضا لوله توپ روسی تحمل گلوله باروت را نداشت و منفجر شد و زمین زیر پایه توپ، تبدیل به چاله‌ای شد! اطرافیان شاه که اوضاع را خراب دیدند، برای چاره آن گفتند: قربان خاک خودی را که چنین می‌کند، ببینید خاک دشمن را چه خواهد کرد! -------------------------- @navaeeschool --------------------------