eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
392 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab09Moharram1393[01].mp3
11.64M
◼️روضه‌‌‌‌‌ علمدار‌ کربلا
Zohr9Moharram1391[01].mp3
4.09M
عباس‌من‌ زیبا‌و‌باصفا‌شده‌ای‌،، احتیاط‌کن‌.. یک ان‌یکاد‌ نذر‌خودت‌کن برادرم خیلی گران‌بها‌ شده‌ای ..😭
. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا ای غریبانِ جهان منتظرت همه دل سوختگان منتظرت مرتضی ندبه برایت خواند فاطمه سینه زنان منتظرت کی بقیعِ حسن آباد شود جگرش ناله کنان منتظرت بی کفن از تو کفن میخواهد سر او رویِ سنان منتظرت زینب خسنه زمین افتاده در حرم قد کمان منتظرت یک سه ساله که زِ غم پیر شده در خرابه نگران منتظرت علم اُفتاده و ساقی بی دست مشکِ سقایِ جوان منتظرت ↫👇
98061703.mp3
1.1M
|⇦•ای غریبانِ جهان منتظرت .. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری
مي زنم دم ز علمدار رشيد حرم عشق شه با كرم عشق ‌مه محترم عشق صفاي قدم عشق چكد از لب او بر لب پيمانه نم عشق همان شاه كه باشد سر دوشش علم عشق نگار دل زارم صفا بخش مزارم ‌بجز عشق جمالش به دل خويش ندارم ‌قرارم، ‌بهارم،‌ شعارم همه دار و ندارم كه باشد شب اول قبرم به كنارم دلم عاشق رويش شدم بنده كويش دلم بسته به مويش ، ‌قدح نوش سبويش شتابان دل زارم همه شب جانب كويش ‌چنان برگ خزاني است روان در دل جويش ‌ندارم به خدا جز هوس ديدن رويش ‌مرا كشته به والله علي واري خويش ‌اباالفضل اميرم، امير بي نظيرم كه جز عشق رخش در دل خسته نپذيرم چه خوش باشد اگر باز زنده با دو سه تيرم كه صيدش شوم و و زير قدمهايش بميرم ز غيرش همه سيرم ‌دل از مهر خدايي اباالفضل نگيرم ‌علمدار اباالفضل، سپه دار (اباالفضل) ‌جهانگير و جهاندار ‌بود دلبر و دلدار مرا يار و مددكار ‌طپش هاي دل حيدر كرار ‌شده در حرم فاطمه پرگار زنم جار،‌بود عشق شرر بار ‌بگويد سر ديوانه سردار سرم پر ز هوايش ‌دلم جاي ولايش غلامم به سرايش همه هستي و دينم به فدايش ربوده ز سر ‌روح الامين عقل صدايش ‌بود محور عرش ازلي دست جدايش ‌حسين بن علي سوره توحيد بخواند ز برايش كسي نيست به پايش به قربان نوايش به قربان دعايش دلم گشته خريدار بلايش ‌به قربان گره بند قبايش لقب باب الحوائج نسب باب الحوائج ‌خداوند نجابت و ادب باب الحوائج ‌دلم غرق كمالش، پريشان وصالش دو ابروي هلالش ، جمالش و كمالش بود زينب كبري همه جا محو جمالش دلم بنده نامش ، گرفتار مرامش كه افتاده به دامش ‌نه حاتم نه سليمان و نه لقمان كه موسي است غلامش ‌حسين است كلامش ‌ببين حسن ختامش به زهراست سلامش قيامت متجلي شود از وقت قيامش ‌تمامي بهشت است بنامش ‌زور بازوي علي باب الحوائج ‌ناصر دين نبي باب الحوائج ‌بچه شير مرتضي باب الحوائ اي شهيد علقمه باب الحوائج ‌اي عزيز فاطمه باب الحوائج
. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یاعباس .. رباب تویِ خیمه میخونه لالایی هنوز داره اون داره میگه با آب میایی دو تا دستات اینجاست خودت پس کجایی؟.. یاعباس .. هنوز باورم نیست کنارت رسیدم از اون قامتِ پهلوانِ رشیدم روی خاکا چیزِ زیادی ندیدم کنار تو آخر قدم خم شدعباس چجوری زدن که تنت کم شد عباس میدونی که راهی به جز این ندارم سرت رو نگه دار تیر و در بیارم اباالفضل .. اباالفضل .. یاعباس .. پاشو تا ببینن هنوز لشکری هست پاشو تا تویِ خیمه ها دختری هست پاشو تا که روی سرها معجری هست یاعباس .. پاشو تا رقیه نرفته خرابه از الان رو با زوی زینب طنابه ته این اسرات به بزم شرابه پاشو تا نبینی رو نیزه سرم رو زیرِ سم اسبا تنِ دخترم رو پاشو تا کسی چشم به خیمه ندوزه پاشو تا تو آتیش رقیه نسوزه 👇
98061706.mp3
1.7M
|⇦•رباب تویِ خیمه میخونه.. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری
. جانسوز😭😭😭😭😭 زبان حال حضرت رقیه علیهاالسلام باعموجانش حضرت عباس علیه السلام بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو از دوریت رقیه شده خون جگر عمو تا روی خارها نرود پای زخمی ام تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو قدّم نمی رسد که شوم آب آورت انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو کمتر شده ست از همه گر زخم های من شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو در وقت بازگشت پدر از کنار تو دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو ✍عبدالمحسن .
. یا کاشف الکرب عن وجه الحسین یاعباس علیه السلام دیرآمدم دو دست تو از تن جدا شده هر واژگان پیکر تو صد هجا شده خوردی زمین به صورت خود بین علقمه با یک عمود، فرق سر تو دوتا شده این دیده ای که کاشف ِ کَربَم همیشه بود بسته ز تیر حرمله ی بی حیا شده یک سو دو دست و سوی دیگر مشک پاره ات گویی که مقتلت همه ی کربلا شده از بس که خورده پیکر تو زخم روی زخم گویا ز خون، تمام تن تو حنا شده بودی عصای پیری من بعد اکبرم بنگر برادر تو دگر بی عصا شده حقّم بده که پیش تو قامت خمیده ام وقتی جواب ناله ی من خنده ها شده ✍عبدالمحسن .
. آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است شانه‌های مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟ عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر، کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟ چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است دست‌بردامان شاه تشنه‌کامان یافتند دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته‌ست شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است... کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین‌چنین لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لاله‌هاست خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است 📝 .
. |⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ به اون ساعتی که تا به دنیا اومد ، انقدر مادرش با ادبه وقتی بدنیا اومد قنداقه شُ خودش روش نشد بیاره محضرِ مولا حدود بیست و یک سال تفاوت سنی خانوم حضرت زینب با حضرت اباالفضل سلام الله علیه هست .. میگن بی بی جانمون این قنداقه رو آورد محضر باباشون امیرالمومنین .. مولا تا یک نگاه کرد دیدن اول از همه دستاشُ از قنداق در آورد .. هی دستاشو میبوسید .. اسمشُ گذاشت ، لقبشو گذاشت ، تا لقبشُ خواهرش شنید گذاشته سقا ، گفت بابا مگه شغل داداشم آب آوردنه؟.. مگه اینه شغلش؟ .. مولا یه نگاهی کرد ، یه سری تکون داد گفت دخترم یه روزی میاد مجبور میشه بره آب بیاره .. یا رب نکن امید کسی را تو نا امید به ناامیدی عباس دو دستت رو بیار بالا .. من دیگه امشب روم نمیشه بگم به بی دست کربلا .. اگه کار داری باهاش شروع مجلس هر شب ما همین بوده به بی دست کربلا الهی العفو .. بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خار بمیرم بگذار دمی پایِ نگاهت بشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم بی مایه ترینم به خریداری یوسف دیدن پیرزنه ی کلاف دست گرفته بعضیا بهش خندیدن گفتن تو چی میخوای تو این صف؟ نمیبینی کیا اومدن یوسف بخرن؟ بار طلا رو نمیبینی؟ کسی با این کلاف به تو یوسف میده؟؟ ی نگاه کرد گفت میدونم کسی با این کلاف یوسف به من نمیده اما دلم خوشه اسمم تو لیست خریدارای یوسفه ... اقاجان شب تاسوعاست یابن الحسن بی مایه ترینم به خریداری یوسف بگذار در این گوشۀ بازار بمیرم مگذار اجل جای دگر دیدنم آید بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب یا در دل سینه زنی یار بمیرم من هم به اباالفضل قسم هست امیدم در راه وصالت چو علمدار بمیرم حالا صداش بزن .. یابن الحسن .. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ .. ای کاش الان جلو حرمش بودیم .. خوش بحال اونایی که الان دستاشونُ تو پنجره هایِ کفُ العباس گرفتن ..* 👇
*زبان حال مادر حضرت قاسم ابن الحسن ع تازه داماد حسین ای گل باغ حسنم مادرا گریه کنم یا ز غمت سینه زنم   اندر این دشت شده خاک سیه بر سر من چاره ای نیست بجز چاک زنم پیرهنم   بود امید من ای قاسم غم پرور من بار دیگر برسانی تو مرا در وطنم   در اسیریِ ره شام زمینگیر شدم به که گویم که چه شد قاسم گل پیرهنم   من چه سازم ز فراق تو اَیا سرو روان نبود طاقت و تابم برود جان ز تنم   جملۀ عیش تو دیدم به دل خود گفتم شکر لِله که تو دامادی و من چهچه زنم   حیف و صد حیف که در کرببلا ای مادر تو شدی کشته و من زنده روم در وطنم   گشته "رونیزی" مضطر ز غم تو دلخون دمبدم بهر تو ای نوگل سیمین بدنم (نام مادر حضرت قاسم رَمله معروف به ام ابی بکر)  التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....  کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @rozevanoheayammoharramsoghandi
شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش کار دنیا را ببین....کارش به مشک افتاده است 😭 او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند حرمله نگذاشت‌‌‌.‌‌.. با تیری که زد بر ساغرش 😭 زینب کبری ، همان کوه حیا، مجبور بود بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش غیرت الله است ، یعنی میرود بر نیزه ها تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
دسـتـی افـــتاد ز تـن، دســـت دگــر یــاری کن گرچه بی تــــاب شــدی خـوب علــمــداری کن مشک! نــومید مــشو،😭 تا به حرم راهی نیسـت تــو در ایـــن مــعرکه ی درد مــــرا یـــاری کــــن تــیـر! در چـشـم برو، لیک ســوی مشـک میا بـــه هــوای ســـر زلفـش تــــو هــــواداری کــــــن😔 بـی_پــنــاه_شـــدیــم😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🥀روضه حضرت قاسم(علیه السلام)🥀 لاله ها صحرا به صحرا داغدار قاسمند حجله ها منزل به منزل شرمسار قاسمند غیرت و ایثار عشق ناب اگر پیدا شوند نیستند از این زمانه یادگار قاسمند من قاسمم که رتبه اعلا گرفته ام در مکتب الحسین ره معنا گرفته ام نور دو چشم فاطمه ام جان مصطفی در قلب پاک مرتضوی جا گرفته ام دلدار اهل بیتمو آهوی دشت عشق درس ادب زمحضر سقا گرفته ام دلبند مجتبی یمو اما حسینیم این عشق را ز مکتب بابا گرفته ام اکبر که رفته عمر نخواهم به روزگار با نو جوانیم ره عقبا گرفته ام گلون اشکیله یازاخ یوزده رموز محنی باشلیاخ قاسمین آدیله بوگون سر سخنی مجلسه دعوت ایدک شخصا امام حسنی ساخلاسون مد نظرده هر اورک داغلیانی واردی گورسون نقدر قاسمینین آغلیانی گرم ایدوب قاسیمون عشقی بیزی باشدان ایاقا الیمیز یتمیری افسوس اوحنالی اتاقا بویری خیمه شاه شهدا فرض ایدرم قاره کوینکله مبارکدی طویون عرض ایدرم (اله گوردولر اویتیم بالا یوزون دولاندردی خیمه لره طرف) دوشموشم دام بلایه داده گل عموجان قان آپاردی قاسمی امداده گل عموجان عمو جسمیمی آماج پیکان ایتدیلر هر طرفدن سنگ باران ایتدیلر باشیم اوسته کشمکشدی آی عمو سبقت ایلور بیر بیره قوم عدو گل منیم سیل گوزده کی گوز یاشیمی گلمسن ایندی کسلر باشیمی (اوندا گوردولر آقا گلور قاسمین باشی اوسته بولمورم نجه گلدی او یتیم بالانین کنارینه اله یانایانا باخدی اوغول) دورای امام حسنین قلبینین صفاسی بالا جهاندا هم ئوزی مظلوم هم آتاسی بالا ورق ورق ایلیوب تیغ تیزلر بدنین چتین گله سانا بو پیکرین یاراسی بالا وراندا ال بدنین بندی بندیدن اوزولور یتوب نقدر سنه اشقیا جفاسی بالا سنه نه ظلم اولوب ایندی دلیم دوتمور اولیدی کاش بیر آز آتلارین حیاسی بالا سنیدی دیرناقی هرآت ایاقلیوبدی سنی بزندی جسمیویلن کربلا فضاسی بالا (اله باخدی باخدی دیدی بالا منی بودردین یاندرار الرین وردی او سنان قابرقالارینا دیدی ننم زهرانینده قابرقالارین سیندیردلار بالا اوغول دو گیداخ خیمه لره ) دویولی ات کیمی اولموشدی جگر بند حسن سورونوردی ایاقی یرده اوزانمشدی بدن قدم آتدوخجا حسین دیلدن ایدوردی شیون تازه دامادینون اوخشوردی ئوزی یولدا بویون نه گوزل پیرهنین واردی مبارکدی طویون 🥀🥀🥀🌾🥀🥀🥀🌾🥀🥀🥀🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ انا فتحنای خدا یعنی اباالفضل بی دست ما فوق دستها یعنی اباالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرضِ ما یعنی اباالفضل *هرکی گرفتاری داره ، ذکر اباالفضل میگیره نداره هیچ راه چاره ، ذکر اباالفضل میگیره* یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمز قبولی دعا یعنی اباالفضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی اباالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیدن باهر غریبه آشنا یعنی اباالفضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از سخا یعنی اباالفضل بر شان او کل شهیدان غبطه دارند بالانشین اولیا یعنی اباالفضل اصلا علی را در وجودش جمع کردن آیینۀ حیدر نما یعنی اباالفضل یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم سقای دشت کربلا اباالفضل حاجات این جمع کن روا اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا که با لبای تشنه سقا بمیره در کنار دریا یار و علمدار من منو نزاری تنها ای کاش به فکر غصه هایِ من باش یه کاری کن غریبم داداش پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره میشه رباب دیگه بیچاره تلظی میکنه شیرخواره داداش ببین این لشکر چه نقشه های شومی دارن همه میان به سمتِ خیمه به شوقِ غارت گوشوارم بعد تو عباسِ من ، تنم میمونه زیر مرکب دیگه میره اسیری زینب نداره محرمی از امشب از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب *گفت داداش دیگه طاقت ندارم همه رفتن عباس مونده .. عاشورا اون موقعی که حضرت ابوالفضل میخواست بره یه ابی عبدالله بود یه حضرت ابوالفضل یه عبدالله ابن حسن امام سجادم که تو خیمه افتاده تو تب داره میسوزه .. وقتی گفت من برم ، گفت داداش تو بری همه لشکرم از هم میپاشه .. گفت دیگه سینه م طاقت نداره حسین .. قربون این آقا برم ارباب یه نگاه بهش کرد گفت عباسم میشه بری آب بیاری برا بچه ها .. تا عباس این امر رو قبول کرد اول از همه خانوم سکینه تو خیمه ی بچه ها گفت عمو عباسم قراره آب بیاره .. یه نفر دوید تو خیمه ی رباب گفت رباب غصه نخور عباس داره میره آب بیاره.. زدبه دلِ شریعه وقتی صدای تکبیر آخر عباس بلند شد یعنی من رسیدم به شریعه ابی عبدالله وسط لشکر ایستاده بود یه وقت یه نامردی داد زد به خیمه های حسین حمله کنن .. ارباب ما سراسیمه برگشت از صبح عاشورا وقتی ابی عبدالله میرفته به سمت میدان و بر میگشت هشت بار ابی عبدالله وداع کرده هرباری که بر میگشت صدای حسین بلند میشد به تکبیر .. زینب کبرا میگفت الحمدالله حسین برگشت حواست هست چی گفتم؟ الحمدالله داداشم اومد .. اینجا ارباب اومد دید نههیچکسی به خیمه ها حمله نکرده اینا دروغ گفتن .. عباس سراسیمه مشکُ بر از آب کرد از جا که بلند شد گفت مسیرمو عوض میکنم زودتر آبُ به لبای اصغر برسونم از وسط نخلستونا اومد یه نامردی رفت پشت یک نخلی اول از همه دست راستشو زدن .. (روضه شروع شده ها ) عباس داره میاد دست چپشو زدن مشکو به دندان گرفت شروع کردن به تیر زدن یه تیر به مشک آب زدن دیگه نرفت سمت خیمه ها اینجا دیگه نوشتن ایستاد مسیرشُ عوض کرد .. (الهی بفهمیم چی دارم..) میگم رفت تو دل دشمن همه فرار کردن شمر یه وقت گفت کجا میرید؟ کجا فرار میکنید؟ گفتن مگه نمیبینی عباس داره میادگفت برگرد اون که دست نداره گفتن یه طوری نگاه میکنه همه از ترس دارن فرار میکنن .. ای وای .. ــــــــــــــــــ 👇
شالبافان شب تاسوعا.mp3
9.2M
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان
. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب .. یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب .. ــــــــــــــــــ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⭐يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود .
|⇦•کجایی که شبِ غم آخر اومد.. و توسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ *شب عاشورا ابی عبدالله که بی هیچکسی حتی برا آب رو نزد ، امشب فرمود عباسم برو از اینا وقت بگیر ما میخوایم امشب مناجات کنیم ، قرآن بخونیم ، استغفار کنیم.. شایدم یه دلیلش این بود که امشبُ صبر کنیم اونایی که نرسیدن برسن به ما تا فردا .. تاریخ میگه ۳۰ نفر روز عاشورا به ابی عبدالله ملحق شدند.. به اون ساعتی که خواهرش اومد تو گودال دستهاشُ برد زیر اون بدنِ پاره پاره .. این بدن رو آرام بلند کرد .. خدا به اون زیارتِ زینب محضر ابی عبدالله الهی العفو ..* کجایی که شبِ غم آخر اومد ببین آهِ دو بیتی هم در اومد دل تو انقدر خونِ که امشب به دادِ حالُ روزت مادر اومد الهی دردِ آقا رو نبینیم بمیریم و مداوا رو نبینیم دعایی کن که عاشورا نیادش دعایی کن که فردا رو نبینیم اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد اگه تو خیمه‌ها دختر زمین خورد همه تقصیرِ اون نامرده آقا که آتیش زد در و مادر زمین خورد وای مادرم .. وای مادرم .. گردیده بود قنفذ همدست با مغیره *امام صادق فرمود خدا رحمت کنه اون شیعه ای رو که روضه ی مادرِ ما رو میشنوه بلند بلند گریه میکنه.. گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر او تازیانه میزد حالا بگو : وای مادرم .. حالا صداش بزن : یابن الزهرا ...* امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق ، یک دسته باطل برگزیدند در انتظار صبحِ فردا می خروشند یک دسته جان یک دسته جانان میفروشند یک دسته راهِ نار را در پیش دارند یک دسته عشقِ یار را با خویش دارند امشب حسینیون نمی گنجند در پوست فردا بوَد معراجشان از دوست تا دوست امشب بلاجویانِ عاشق در نمازند فردا به نوکِ نیزه ، سرها سرفرازند امشب شودوقف ولایت هستِ عباس فردا جدا گردد زِ پیکر دستِ عباس امشب به جایِ آب سقا اشک دارد فردا نه دستُ نه عَلَم نه مشک دارد امشب شب استُ نغمه‌ی قرآن اکبر فردا عطش بازی کند با جان اکبر امشب علی دور پدر گردد هماره فردا بود زخمش به پیکر بی شماره امشب فلک بازی کند با جان لیلا فردا شود نقش زمین قرآن لیلا امشب علی اصغر کند شب زنده داری فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری امشب سکینه چون کبوتر می زند بال فردا زیارت نامه می خواند به گودال امشب شب است و زینبُ اشکِ شبانه فردا بگیرد اجر خود از تازیانه .. *امشب که همه حرفارو ابی‌عبدالله زد اومد یه نگاه به زینبش کرد ، گفت داداش دل تو دلم نیست.. امشب ابی‌عبدالله خیلی باخواهرش حرف زد .. ابی‌عبدالله چند تا وداع داره فردا یه وداع با امام سجاد علیه السلامِ تاریخ میگه امام سجاد با اون حالش توی اون ضعف حضرت هر طوری بود خودشو رسوند دم خیمه ، یه وقت امام دیدش سراسیمه اومد به سمتِ امام سجاد .. یه وقت شمر چشماش دید ، فریاد زد یه نفرِ دیگه از اینا هنوز زنده ست .. حضرت اومد محضر امام سجاد با هم دوتایی تو خیمه ردای امامتُ حرفای آخر ، یه وقت امام سجاد یه نگاه کرد به آقا دید ای وای از روزنه هایِ جوشن حضرت داره خون میچکه.. یه نگاه تو صورت بابا کرد، گفت بابا یعنی دیگه همه رفتن؟!.. یعنی عمو عباسمم نیومد ؟.. یعنی فقط من و تو دیگه محرم زینب باقی موندیم؟.. لذا ابی‌عبدالله اومد بیرون از خیمۀ امام سجاد به خانم سفارش کرد مبادا علی بن حسین بیرون بیاد این ذخیرۀ امامتُ ولایتِ .. تازه اول غصۀ زینب شد .. 👇👇👇
|⇦•کجایی که شبِ غم آخر اومد.. و توسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ همه رو صدا زد ، با همه محارمش وداع کرد.. اما یه نفر روش نشد بیاد جلو .. میدونید اون یه نفر کی بود؟! تو مجلس نامحرما دیدن یکی دوید سر ابی‌عبدالله رو برداشت .. (فهمیدی بگم یا نه؟!..) بی بی زینب اومد نگاه کرد دید ای وای .. عروسِ مادرش ربابه .. گفت رباب جان چرا این کارُ کردی؟.. گفت خانم عاشورا یادته شما خواهرا و دختراش دورشُ گرفتید من روم نشد بیام جلو ببوسمش .. از کربلا دلم برا آقام تنگ شده بود .. دیگه طاقت نیاوردم .. اربابِ ما یه وقت دید ذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرد گفت بابا بیا پایین کارت دارم .. دید دخترش دستایِ اسبُ بغل کرده (دختر داری یا نه؟!) ابی ‌عبدالله پیاده شد این دخترُ بغلش کرد .. گفت بابا داری میری بابا یادته تو راه داشتیم میومدیم خبر شهادت مسلمُ دادن دختر مسلمُ بغل کردی یه دست رو سرش کشیدی .. بابا الان داری میری من چیکار کنم.. اینقدر ابی عبدالله گریه کرد .. هر طوری بود دخترشُ گذاشت آروم بغل زینب دوباره سوار شد بر ذوالجناح .. نوشتن از مُخیم تا گودیِ قتلگاهُ میدان ، صد و پنجاه مترِ .. آروم آروم داره میره.. یه وقت دید یکی میگه مهلاً مهلاً یابن الزهرا .. تا دید داره با نام مادر صدا میزنه برگشت دید زینبه گفت داداش .. چیه خواهرم؟.. گفت داداش وصیتِ مادرم .. داداش پیاده شو .. دیدن زینب زیر گلوشُ داره میبوسه.. (چه بوسه ای زد حالا میگم برات..) نانجیب هر چی خنجرشو کشید نبرید ... اینجا میگن ابی‌عبدالله پیراهنُ طلب کرد ، پیراهنُ آورد یه نگاه به پیراهن کرد دیدن حسین پیراهنُ بغل گرفت هی داره میبویه و میبوسه .. (یه سوال بپرسم؟..) مادرش کی پیراهنُ دوخت؟.. اون روزا که دیگه دستش بالا نمیومد.. نوشتن ابی عبدالله این پیراهنم لحظۀ آخر گذاشت رویِ زمین ، دیدن با خنجر داره پیراهنُ پاره پاره میکنه .. گفت داداش چرا پیراهنُ پاره میکنی؟.. گفت خواهرم اینا رحم و مروت ندارن .. میخوام بلکه ببینن این پیراهن پاره ست منو برهنه نکنن .. اما براش بمیرم ، کاش میبردن ، غارت کردن پیراهنُ .. بسم الله الرحمن الرحیم .. یا صاحب الزمان آقاجان منو ببخشید ، بذارید من روضۀ شبِ عاشورا رو شروع کنم .. ارباب ما رفت یه وقت دیدن حسین ذوالجناحُ نگه داشت .. داره نفس نفس میزنه پیرمرد کربلا .. یه نانجیبی چنان یه سنگ به پیشانیش زد .. ارباب ما پیراهن عربی شُ بالا زد .. صدرُ الحسین نمایان شد .. (عاشورایی باید گریه کنی..) عاشورا با یه تیر شروع شد با یه تیرم تمام شد .. اولین تیرُ فردا صبح عمر سعد انداخت آخرین تیر میدونی چی بود؟ دیدن حرمله نشست چنان به قلب حسین .. ↫