eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
334 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌹۵ صفر شهادت حضرت رقيه (س) 🏴 در روز پنجم ماه صفر سال 61 ه‍ حضرت رقيه مظلومانه به شهادت رسيد. نام شريفش "رقيه"، "فاطمه" و "زينب" است. پدرشان مولانا الشهيد اباعبدالله الحسين (ع) و مادرشان امّ اسحاق است. ♦️ ولادت آن حضرت در مدينه بود و در سن سه سالگى يا بيشتر در محرم 61 هجرى با پدر بزرگوارش به كربلا آمد. در روز عاشورا بارها مورد تفقد و دلجويى اباعبدالله (ع) قرار گرفت تا آنجا كه به خواهرش ‍ حضرت زينب (س) در مورد او سفارش فرمود. بعد از شهادت امام حسين (ع) و اهل بيت و اصحاب، همراه با اسرا به كوفه و شام برده شد و در مسير چهل منزل راه شام رنج هاى فراوانى ديد. ♦️ در شام بعد از ديدن سر نورانى پدر با پيشانى شكسته در خرابه، آنقدر ناله زد و گريست تا به ملكوت اعلا پيوست، و بدن شريف آن حضرت را شبانه دفن كردند. ♦️ از كهن ترين منابعى كه نام آن حضرت بالفظ رقيه ياد شده قصيده سيف بن عميره نخعى كوفى از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسى كاظم (ع) است: 🔸 و عبدكم سيف فتى ابن عميره عبد لعبد عبيد حيدر قنبر 🔹 و سكينه عنها السكينه فارقت لما ابتديت بفرقه و تغير 🔸 و رقيه رق الحسود لضعفها و غدا ليعذرها الذى لم يعذر 🔹 و لام كلثوم يجد جديدها لثم عقيب دموعها لم يكرر 🔸 لم اءنسها و سكينه و رقيه يبكينه بتحسر و تزفر 📚 منتخب التواریخ، ص ۳۸۸ ♦️اسنادو مدارك درباره وجود شريف آن حضرت، و بودن قبر آن حضرت در مكان فعلى حرم مطهر، همراه با معجزات و كراماتى از آن مخدره مظلومه بسيار است كه در پاورقى به قسمتى از آنها اشاره مى شود. 📚 نفس المهموم، ص ۴۱۴ معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۷۰ احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۳۳ 📚 الوقایع و الحوادث، ج ۵، ص ۷۰، ۷۴، ۷۵، ۸۱ 🍃🌺
@babolharam.ir- Banifateme Shab 2 Fatemie Aval 96-01.mp3
4.39M
⚜🕊روضه جانسوز شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید #بنی_فاطمه ⚜
4_6028264282456589962.mp3
14.84M
◾️شور شهدا "با یه سلام به حضرت خورشید" 🎤سیدرضا نریمانی ✍️حمید رمی
⚜🕊روضه جانسوز شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال 96 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه⚜ دو چشمش بسته اما درد دارد دو چشمش بسته اما درد دارد یقینا بیش از اینها درد دارد بریز آب روان بر سنگ غُسلش ولی آرام اسماء درد دارد نسیم آرامتر خوابیده بانو مزن پروانه پر خوابیده بانو دگر رخصت نیازی نیست جبریل مزن دیگر به در خوابیده بانو دو چشمت را به دست بسته بستم تو را با هق هقی پیوسته بستم مبادا پهلویت خونین شود باز خودم بند کفن آهسته بستم ندارد چاره با آهم بسازم فقط با درد جان اهم بسازم ز چوبی که نشد گهواره باشد دوتا تابوت میخواهم بسازم * خیلی سخته آدم بخواد عزیزش رو خودش غسل بده...از غروب هی میگفت بچه ها آروم گریه کنند...علی امشب خیلی تنهاست...با اسماء دوتایی کارها رو آماده کردن...کفن و آب و بچه ها دارن نگاه میکنن...همه آستینها به دهانشون...علی میخواد غسل بده...میخوام خودت روضه بخونی...* بریز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته نگه کن زردی رویش ببین بشکسته بازویش لگد خورده به پهلویش *اسماء میگه من آب میریختم...ولی یه وقت دیدم علی ‌دست‌ از غسل زهرا کشید...‌‌‌‌‌‌هی نگاه میکنه هی صورت به دیوار میذاره بلند بلند گریه میکنه...آقا جان شما به بچه ها گفتی آروم گریه کنن...چی شده داد میزنی...فرمود: همچین که غسل می دادم... دستم رسید به بازوی ورم کرده ی فاطمه... امشب تا میتونی داد بزنی بگو وای مادر... وای مادر وای مادر... شروع کرد زهرا را کفن کردند... یه وقت علی نگاه کرد دید بچه‌ها مات مبهوت... تا معجر زهرا را باز کرد دادش بلند شد... میگفت: یه خانوم هجده ساله موهاش سفید شده... زهرا روش و از علی میگرفت...تا کبودی صورتش رو علی نبینه... انشالله خدا مادراتون رو براتون نگه داره... یه نگاه کرد دید بچه ها نگاه می کنند گفت بیاید... بچه‌های فاطمه برای آخرین بار مادرتون و ببینید... بچه ها آمدند جلو حسنین و زینبین خودشون رو روی بدن مادر انداختند... شیخ عباس قمی میگه: همچین که انداختن خودشونو یه وقت دستای زهرا بیرون اومد بچه ها رو بغل گرفت... منادی بین زمین و آسمان صدا زد: علی... بچه ها رو از مادرشون جدا کن...چرا؟میدونی چرا... چون این بچه ها طاقت ندارن و ملائکه طاقت ندارن گریه بچه های فاطمه رو ببینن... علی با احترام بچه ها رو بغل گرفت... ناز و نوازش میکرد... حسن جان خدا صبرت بده... حسین جان خدا صبرت بده...زینب جان منم بی مادر شدم...به همه عالم خواست یاد بده یادتون باشه هر وقت دیدی بچه خودش رو روی بدن عزیزش انداخت باید با احترام بلندش کنی... یه گودال بود...تو اون گودال یه بابای بی سر بود...یه دختری اومد خودش رو روی بدن انداخت...هی صدا زد بابا بلند شو ببین گوشواره هامو بردن... بابا بلند شو ببین خیمه ها رو آتیش زدن... دیدن دسته حسین بالا آمد این دختر رو بغل گرفت...مگه علی یاد نداده بود چه جور جدا کنند...ریختن تو گودال...آنقدر تازیانه زدن...هر چه بادا باد امشب میگم... یه وقت این دختر بلند شد گفت: بابا دارن منو میزنن.. بابا بلند شو رو دارن عمه رو... حسین* شکسته بال و پری ز آشیانه می بردن تنی ضعیف غریبان به شانه می بردن جنازه ای که همه انبیا به قربانش چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردن مدینه فاطمه را روز روشن آزرده چه شد جنازه ی او را شبانه میبردن به جای گل که گذارند به روی قبر رسول برای او اثر از تازیانه می بردن * سلمان میگه وسطای نماز بودم...دیدم یکی داره محکم درو میکوبه... ترسیدم چه خبر شده...زودی نماز رو سلام دادم...در رو باز کردم دیدم حسن ابن علی...سلمان کجایی بیا... گفتم آقا زاده چه خبر شده... گفت سلمان بابام خیلی تنهاست...مادرم و غسل داده...بیا بریم تشییع جنازه... هفت نفر بیشتر نبودند...علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچه‌های فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....* @emame3vom .
◾شهادت حضرت رقیه(س) ناگهان بر من این خبر آمد عمه جان بابم از سفر آمد کنج ویرانه تا به سر آمد به شب تار من سحر آمد یاریم کن ز جای برخیزم هستیم پای این طبق ریزم لب گشود وسخن نمود آغاز همچو غنچه لبان او شد باز از برای پدر نمود چون ناز کنج ویران به سوز وآه‌وگداز سرفتاد از دو دست او به زمین از خودش گفته با سر خونین نامرتب اگر که مویم شد همچوپاییز اگرکه رویم شد باتوکم گر که گفتگویم شد بین ره زجر روبه رویم شد من نگویم چه شد ولی بابا شده‌ام مثل مادرت زهرا ای‌پناه همه تو چون کوهی حس‌من‌رفته‌یاتومجروحی کشتی آورده‌ای مگر نوحی به تن‌خسته‌ام چنان روحی آمدی تا تو، درد یادم رفت رنگ رخسار زرد یادم رفت خسته‌ام من، ببر مرا باخود برسان دخترخودت تا خود تو بمان پیش عمه‌ام یاخود برسان دست بر سرم...ما خود میرسانیم سر به پای طبق... کاش بودیم ما به جای طبق ای پدر جان شهید کرببلا نفسم بند آمده اینجا جای تو بود زینب کبری کمکم کرده هر نفس ما را قسمت میدهم گل زهرا که ببر همرهت مرا بابا .
. ای روح من و ریحان من ، ای آیه آیه قرآن من @emame3vom با یاد تو نفس میکشم ، ذکر حسین حسین جان من عشق تو در رگ و خون من ، لیلای دل مجنون من من آرزومندم ، یار دلبندم ، حال دل محزون من چون دل شکستم و هستم به راه تو دلتنگ کربلا اون بارگاه تو ... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ... ... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ... من قطره ام و دریا تویی ، من بنده ام و آقا تویی جانم فدای تو یا حسین ، ارباب من و مولا تویی ای قبله گاه دل کربلا ، ای راه وصل من تا خدا رخصت بده حرم شاه باکرم من اسیر و دل مبتلا گریون روضتم اشکم وضوی من عبدم پُر از گناه ای آبروی من ... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ... ... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ... ای جنت خدا کربلا ، ای آرزوی ما کربلا این یا حسین حسین گفتنا باید برسه تا کربلا کرب و بلا نَه به همته ، نَه دست ثروت و قسمته این یک روایته ، چون اجابته ، کربلا فقط دعوته کاشکی یه اربعین راهی بشم حرم من کربلا میخوام ارباب با کرم ... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ... ... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ... @emame3vom
ضربان دلم با هر تپشش داره اسمت رو آقا جار میزنه آره کرب و بلارو ارباب میده ولی امضاشو علمدار میزنه شیر یزدانه ، مثل طوفانه یه تنه به مُلک عالم سلطانه خونش کربلاست اما انصافاً شلوغیِ بازارش تو ایرانه جان جانانه ، روح ایمانه ضربه هاش ضرب المثل شیرانه زدم پیمانه پشت پیمانه وقتی عباسه ساقیِ میخانه آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت ... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ... دم باز دم نفسام بند نگات لب تر کنی سرم میدم برات جای دنج من خاک کف پاهات بین الحرمینه کرب و بلات جنة الاَعلاء ، آخر دنیا شیش گوش و ضریح و گنبد یارم ساقی خمارم ، باز بیقرارم سرمو روی علامت میذارم اَباالأدبی ، ذکر هر لبی علمدار نازنین زینبی خیلی محشری ، از همه سری ذکر طوفانی روی منبری آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت ... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ... از دور علم شبیه کِشتیه هر کس باهات باشه بهشتیه براتِ کربلایی که دارم از همونا که خودت نوشتیه قربون دستت ، باز شدم مستت ممنوننتم منو دعوتم کردی در به در بودم بی تو و عشقت میوندار توی هیئتم کردی کربلا فکرم ، کربلا ذکرم کربلا به همین زودی ها میام کربلا خوابم ، دُر نایابم کربلا اربعین ان شاءالله میام آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت ... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ... @emame3vom .
زمزمه ی اسم تو به درد من تسکینه سینه که میزنم برات امام حسن میبینه فکر و ذکرمو بردی تو پِی خودت هر روزه چی میشه برا یکبارم ببینمت تو روضه بازم به امید دیدن تو میام و یه گوشه توی روضه میشینم اِنی سلمٌ لمن سالمکم توی روضه بازم رفقامو میبینم امشب شب مستیِ دلمه دلمه حرمت حوالیه گنبد این غلام سیات شیش دُنگ دلش رو آورد تو روضه به نام شما زد ... مدد ابی عبدالله ، مدد ابی عبدالله ... بدم خودم میدونم ولی عشقم پابرجاست موج اگه طوفانی شِه بازم کنار دریاست خیمه سیاهی پرچم ، علم کتبیه زیباست محترمه هر چی که منسوبه به این آقاست یه تیکه آهن وقتی برا من عزیزه که بشه علم ابوفاضل زیر علم من میدم سرمو برا تو آقاجون اگه باشم قابل ساقی ساقی ساقی مِی بده باز که چشات منو باز برده تو خماری میخوام بیام کربلات که تورو ببینم چرا پس دست رو دست میذاری ... مدد یا ابوفاضل ، مدد یا ابوفاضل ... نوکرتم هستم من نمیدونم چِم شده که امشبو بد مستم من پیاله از کی بوده که مِی تو پیمونم کرد سرِ خود نرسیدم من زینبت مهمونم کرد اولیاء مخدره دلمو به ضریح شما پینه زده ارباب عاقبت به خیری واسه اونه که یه عمر برا تو سینه زده ارباب به خدا دیوونه ی خودت و خونوادتونم اگه رخصت باشه اسمت ملکه ی ذهن منه که گدات میگه اسم تو وقتی که پاشه ... مدد ابی عبدالله ، مدد ابی عبدالله ... 🆔 @emame3vom
Moghadam-13950812[04].mp3
5.55M
▪️ای روح من و ریحان من ، ای آیه آیه قرآن من▪️ 🎤 سبـک : واحــد 🗓مراسم : جلسه هفتگی 🆔 @emame3vom
روضه حضرت رقیه 10مهر98.mp3
7.38M
استاد حاج اسماعیلی ـ روضه حضرت رقیه س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Moghadam-13950812[06].mp3
8.92M
▪️زمزمه ی اسم تو به درد من تسکینه▪️ 🎤 سبـک : شــور 🗓مراسم : جلسه هفتگی 🆔 @emame3vom
Moghadam-13950812[02].mp3
7.13M
▪️ضربان دلم با هر تپشش داره اسمت رو آقا جار میزنه▪️ 🎤 سبـک : شــور 🗓مراسم : جلسه هفتگی @emame3vom
◾نوحه‌ی سینه‌زنی ◾حضرت رقیه(س) ◾(سبک همه جا کربلا) ◾بنداول ای پدر جان بیا حال زارم ببین بسترم گشته بر روی خاک زمین صورتم نیلی و شده‌ام قد کمان کعب نی خورده‌ام من ز زجر و سنان ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲) ◾بنددوم کنج ویرانه من آه و زاری کنم بهر تو ای پدر بیقراری کنم کی رسی از سفر ای پدر در برم درد هجران تو بر جگر میخرم ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲) ◾بندسوم عمه میگفت که تو رفته‌ای در سفر گرچه رفتی سفر از چه رو بیخبر یاد شبها که من در برت بوده‌ام گفته بودی که چون مادرت بوده‌ام ای پدرجان بیا ای‌پدرجان بیا(۲) @emame3vom
دلم برات تنگ شده.mp3
2.69M
⚫️گنبد طلای ارباب یادته تا به عشقمون رسیدیم یادته دلم برات تنگ شده 🎤 سید رضا نریمانی #اربعین_پای_‌پیاده #حرم_ثارالله 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴 @emame3vom 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
. :قرآن ...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ القرآن ...ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ.... 📚سوره مبارکه آیه٢٠ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ! 📚سوره مبارکه آیه٣٠ پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم اِن اَرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و َالهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ كَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَيطانِ و رُجحانٌ فِى الميزانِ اگر زندگى سعادتمندان،مرگ شهيدان،نجات روز حسرت(قيامت)،سايه روزِ سوزان و هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد،قرآن را ياد بگيريد كه آن سخن خداى مهربان است و سپرى است در مقابل شيطان و سنگينى در ترازوى اعمال. 📚الحیاه(ترجمه ی احمد آرام)جلد2 صفحه 234 امام عليه‏ السلام اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ كِتابا هاديا بَيَّنَ فيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا خداى تعالى فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت،پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد. 📚نهج البلاغه خطبه 167 @emame3vom کربلایی کاظم ساروقی یک روز عصر بعد از کار،روانه روستا شد و به باغ امامزاده مشهور به «هفتاد و دو تن» (محل دفن چندین امامزاده از جمله دو امامزاده به نام شاهزاده جعفر و امامزاده عبیدالله صالح) رسید و برای استراحت روی سکویی در کنار در امامزاده نشست،ناگهان دید دو جوان بسیار زیبا و جذاب نزدش می‌آیند و به او می‌گویند:نمی‌آیی برویم دراین امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم؟محمدکاظم پذیرفت و با آنها داخل شد،آنها اول به امامزاده جلوتر وارد شدند و فاتحه‌ای خواندند و سپس به امامزاده بعدی رفتند و مشغول خواندن چیزهایی شدند که محمدکاظم نمی‌فهمید،در اینجا وی متوجه شد که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو نفر به او می‌گوید:چرا چیزی نمی‌خوانی؟محمدکاظم گفت:من ملا نرفته‌ام و سواد ندارم،او می‌گوید:باید بخوانی،آنگاه دست به سینه او گذاشت و کمی فشار داد،محمدکاظم گفت:چه بخوانم؟آن شخص آیه‌ای را خواند و گفت:اینطور بخوان محمدکاظم آیه را خواند و برگشت که به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد ولی دید هیچکس همراهش نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده و ناگهان دچار حالت مخصوصی می‌شود و بیهوش روی زمین می‌افتد،هنگامی که به هوش می‌آید احساس خستگی شدید می‌کند و ضمناً به این فکر فرو می‌رود که اینجا کجاست و او در اینجا چه می‌کند؟و سپس از امامزاده بیرون می‌آید و بار علوفه و گندم را برمی‌دارد و روانه دهکده می‌شود،ولی در میان راه متوجه می‌شود که دارد چیزهایی می‌خواند و آنگاه داستان آن دو جوان را به یاد می‌آورد و خود را حافظ همه قرآن می‌یابد،وقتی به مردم برخورد می‌کند از او می‌پرسند کجا بودی؟او چیزی نمی‌گوید و بی‌درنگ نزد پیشنماز روستا به نام حاج‌آقاصابر اراکی می‌رود و داستان خودش را هم می‌گوید،پیشنماز بدو می‌گوید:شاید خواب دیده‌ای شاید خیال می‌کنی؟محمدکاظم می‌گوید: خیر،بیدار بودم و با پای خودم به امامزاده رفتم و همراه آن دو نفر چنین و چنان شد،و حالا هم همه قرآن را حفظ دارم،پس از آن پیشنماز می‌آورد و آیات مختلف و چند سوره بزرگ را از او می‌پرسد و او همه را ازبرمی‌خواند،مردم دهکده دور او جمع شدند تا ببینند حاج‌آقاصابر در این باره چه می‌گوید،حاج‌آقاصابر پس از امتحانات فراوان،به زبان محلی جمله‌ای می‌گوید که معنیش این است:کارش درست شده،و یک مسأله مهمی برایش پیش آمده،و نظر کرده شده است. 📚ویکی شیعه،کربلایی کاظم ساروقی @emame3vom
mahdiranaei-@yaa_hossein.mp3
4.8M
شهادت #حضرت_رقیه آرزومه تا آخر دنیا یا رقیه بگم مهدی رعنایی #شور
💭 پاسخ معاون تبلیغ حوزه به یک شبهه اربعینی 🔹حجت‌الاسلام‌والمسلمین نبوی در پاسخ به شبهه برخی از افراد درباره من‌درآوردی‌بودن پیاده‌روی گفت: سختی کشیدن در مسیر زیارت حسین بن علی (ع) خودش موضوعیت دارد و طبق سیره برخی از معصومین (ع) مانند امام صادق(ع) از سنت‌هاست و برخی روایات از اجر ویژه راهپیمایی اربعین و به سوی حسین (ع) حکایت دارد. 🔸زیارت امام حسین (ع) تا آن جا اهمیت دارد که امام صادق (ع) در روایتی، تعبیر «واجب» را برای این زیارت و برای افرادی که توانایی زیارت دارند به کار می برند و از شیعیان میخواهند تا با ترک نکردن زیارت آن حضرت، عمر زیاد، رزق زیاد و همچنین سعادتمندی را برای خود بخرند. 🔸همجواری با پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) و همچنین مورد دعای ملائکه الهی قرار گرفتن بخشی از ثوابهای این زیارت معنوی ذکر شده است. 🔸 زائران اربعین نباید از ادای حق زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) غفلت کنند برخی از روایات هم تصریح دارند که ثواب زیارت امیرالمؤمنین (ع) نسبت به زیارت امام حسین (ع) مانند فضیلت و برترین خود وجود مبارک امام علی (ع) نسبت به حسین بن علی (ع) است و از این رو، شایسته است تا زائران اربعین به این مهم توجه داشته باشند. خبرگزاری‌حوزه
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
17.85M
شهادت #حضرت_رقیه خدا مرگم بده... محمود کریمی #زمینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام السلام علیک یا رقیه علیهاالسلام بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام این گونه گر که آمده ام من کنار تو از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب به منزل خرابه ی دختر رسیده ام روشن شده خرابه و چشمان خیس تو با رأس پر ستاره و انور رسیده ام گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم حالا که من بدون برادر رسیده ام خاکستری ست موی سپیدم چرا که از کنج تنور خولی کافر رسیده ام پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران با ناله های دائم خواهر رسیده ام من انتظار پاشدنت را نداشتم آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام یک جای دست مانده به پهنای صورتت گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام وقت وصال تو شده ای دخترم ببین از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
4_5810151373420889645.mp3
13.55M
📚 دروس دوشنبه ها 🗓 ت: 98/7/8 🎙 #دکتر_محمد_فراهانی #آموزش_مداحی ♨️ #خواندن_مداوم #روضه_اسرار_اهلبیت_است آیا اجازه خواندنِ اشعار و روضه های مکشوفِ برخوردِ نامحرم ها با خاندانِ آل الله را داریم؟
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه ،اشکِ تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی 🔸شاعر:وحید_محمدی